مقاله درباره اصل امتناع تناقض pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله درباره اصل امتناع تناقض pdf دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله درباره اصل امتناع تناقض pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله درباره اصل امتناع تناقض pdf

چکیده  
مقدمه  
تبیین اصل تناقض  
موطن تناقض  
برهان‌ناپذیری اصل تناقض  
نسبت اصل تناقض با دیگر بدیهیات  
احکام و فروع اصل تناقض  
1 امتناع اجتماع  
2 امتناع ارتفاع  
3 امتناع واسطه  
4 عدم خلوّ موضوع از دو نقیض  
5 نقیض هر چیزی رفع آن است  
منابع:  
پی‌نوشت‌ها:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله درباره اصل امتناع تناقض pdf

ـ ابن‌سینا، ابوعلی حسین، الاشارات و التنبیهات، (قم، بوستان کتاب، 1381);

ـ ـــــ ، الهیات شفا، تحقیق حسن حسن‌زاده آملی، (قم، انتشارات دفتر تبلیغات، 1376);

ـ ـــــ ، منطق شفا، (قاهره، مطبعه الامیریه، 1371 هـ. ق);

ـ ارسطو، متافیزیک، ترجمه شرف‌الدین خراسانی، (تهران، حکمت، 1377);

ـ ـــــ ، منطق، تحقیق عبدالرحمن بدوی، (بیروت، دارالقلم، 1980 م);

ـ بهمنیار بن المرزبان، التحصیل، با تصحیح مرتضی مطهری، (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1375);

ـ رازی، فخرالدین، کتاب المحصل، (قاهره، دارالتراث، 1411 هـ. ق);

ـ رازی، قطب‌الدین، شرح‌المطالع فی المنطق، (قم، نجفی، بی‌تا);

ـ سبزواری، ملاهادی، شرح منظومه، تصحیح حسن حسن‌زاده آملی، (تهران، نشر ناب، 1374);

ـ سهروردی، شهاب‌الدین یحیی، مجموعه مصنفات، تصحیح هنری کربن، (تهران، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372);

ـ شیرازی، صدرالدین محمد، الحکمه المتعالیه، (بیروت، داراحیاء التراث‌العربی، 1981 م)، چ سوم;

ـ ـــــ ، شرح و تعلیقه بر الهیات شفا، تصحیح نجف‌قلی حبیبی، (تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1382);

ـ طباطبائی، سید محمدحسین، نهایه الحکمه، (قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1416 هـ. ق)، چ دوازدهم;

ـ قوشجی، علاءالدین علی بن محمد، شرح تجرید العقاید، (بی‌جا، بی‌نا، 1285 هـ. ق);

ـ لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام، (تهران، فارابی، 1401 هـ. ق);

ـ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، 1373);

ـ میرداماد، قبسات، (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، بی‌تا)

چکیده

اصل امتناع تناقض به دلیل اهمیت و جایگاهش، از جنبه‌های مختلفی قابل بررسی است، و مباحث مربوط به این اصل را می‌توان به طور خاص در سه حوزه معرفت‌شناسی، فلسفه و منطق پی جست. البته نمی‌توان بین جنبه‌های معرفت‌شناختی، فلسفی و منطقی این اصل مرز قاطعی ترسیم کرد، و این سه جنبه پیوند بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند. با این همه، برخی از مباحثی که درباره این اصل طرح شده است صرفاً به یکی از سه جنبه فوق باز می‌گردد، و به همین دلیل، توجه به تمایزی که این سه جنبه با یکدیگر دارند در فهم احکام و فروع این اصل راهگشا خواهد بود. در این نوشتار خواهیم کوشید تا تبیین‌های این اصل و احکام و فروع آن را با توجه به سه جنبه معرفت‌شناختی، فلسفی و منطقی آن بازخوانی کنیم

کلید واژه‌ها

اصل تناقض، بدیهیات، مبناگرایی، دلیل تسلسل، تقابل

 

مقدمه

از نظر تاریخی، ارسطو نخستین کسی است که درباره جنبه‌های معرفت‌شناختی، فلسفی و منطقی اصل تناقض، به تفصیل بحث کرده است. او در متافیزیک، فصل‌های سه تا هشت از کتاب گاما و دو فصل از کتاب کاپا را به بررسی اصل تناقض اختصاص می‌دهد، و از آن با عنوان «اصلِ آغازین همه اصول بدیهی دیگر» یاد می‌کند.1 استدلال ارسطو بر لزوم وجود چنین اصلی این است که «ممکن نیست برای همه چیزها برهانی یافت شود، و گرنه جریان تا به بی‌پایان کشیده می‌شود، چنان‌که به این شیوه اصلا برهانی وجود نخواهد داشت».2 در این مقام، ارسطو به دنبال قضیه‌ای است که پایان‌بخش تسلسل در براهین باشد، و بنابراین بحث او جنبه‌ای معرفت‌شناسانه خواهد داشت. به همین دلیل است که وی پس از یافتن این اصل، آن را مبنایی برای نفی شکاکیت قرار می‌دهد و با کمک این اصل، با سوفیست‌هایی مانند پروتاگوراس مقابله می‌کند

با این همه، ارسطو در تبیین اصل‌الاصول صرفاً به جنبه‌های معرفت‌شناختی آن نظر ندارد. اساساً هدف اصلی او در کتاب گاما این است که موضوع فلسفه را مشخص کند. او ابتدا معانی موجود را بر می‌رسد و سپس موجود بما هو موجود را به منزله موضوع فلسفه معرفی می‌کند. از نظر ارسطو، همه اصول بدیهی به موجود بما هو موجود تعلق دارند.4 در این صورت بحث از اصل‌الاصول نیز بحثی فلسفی خواهد بود. ضمن آنکه، از نظر ارسطو، این اصل یکی از ویژگی‌های وجود، یعنی امتناع اجتماع وجود و عدم را بیان می‌کند. (در بحث تبیین اصل تناقض به این امر خواهیم پرداخت.) بنابراین در آثار ارسطو جنبه معرفت‌شناختی اصل تناقض، با جنبه فلسفی آن پیوندی ناگسستنی می‌یابد

پیوند بین دو جنبه معرفت‌شناختی و فلسفی این اصل، در منابع اسلامی نیز به چشم می‌خورد. ابن‌سینا در الهیات شفا به بیان معانی حق می‌پردازد و یکی از معناهای آن را صدق (مطابقت با واقع) معرفی می‌کند. او سپس اصل امتناع تناقض را با عنوان «اول کل الاقاویل الصادقه» کانون بحث قرار می‌دهد، و آن را از عوارض موجود بما هو موجود می‌شمارد.5 این بخش از الهیات شفا با چند فصل نخست کتاب گاما و فصل هشتم کتاب کاپا در متافیزیک ارسطو قابل مقایسه است. ارسطو در آنجا به معانی وجود می‌پردازد و صدق (مطابقت با واقع) را یکی از معانی آن معرفی می‌کند. ملاصدرا نیز در اسفار و در موضوع جهات ثلاث معانی حق و باطل را مطرح ساخته، پس از آنکه صدق را یکی از معانی حق معرفی می‌کند، اصل امتناع تناقض را به منزله «اول الاقاویل و احق الاقاویل» کانون بحث قرار می‌دهد.6 در اینجا نیز دو جنبه معرفت‌شناختی و فلسفی اصل تناقض در پیوند با یکدیگر طرح شده‌اند; ضمن آنکه، معرفی این اصل به منزله صادق‌ترین سخن، می‌تواند پای منطق را نیز به میان کشد. البته در منابع اسلامی در بحث از علم، به ویژه در تقسیم تصور و تصدیق به بدیهی و نظری نیز جنبه معرفت‌شناختی اصل امتناع تناقض جداگانه بررسی می‌شود.7 بحث از تناقض در بخش دیگری از متافیزیک ارسطو نیز طرح شده است، که در آنجا جنبه فلسفی بحث غلبه بیش‌تری دارد. او در کتاب یوتا، به موضوع واحد و کثیر می‌پردازد و تناقض را به منزله یکی از اقسام تقابل بررسی می‌کند. در اینجا بحث در تقابل و امتناع اجتماع چیزها با یکدیگر است که در ذیل تقسیم موجود به واحد و کثیر طرح شده است، و بنابراین بحث از تناقض فلسفی خواهد بود. بر اساس تقسیم‌بندی رایجی که برای وجود طرح شده است، چیزها یا با یکدیگر وحدت دارند و یا غیر یکدیگرند. به تعبیر ارسطو: «هر چیزی در پیوند با هر چیزی یا “همان” یا “دیگری” است.»8 غیریت چیزها را، از جنبه‌های گوناگونی می‌توان مورد بحث قرار داد. به یک معنا «تو غیر از همسایه‌ات هستی»9ولی تقابل، نوع خاصی از غیریت است که ارسطو آن را به شکل روشن‌تری در مقولات منطق خود تعریف و تقسیم کرده است. او تقابل یک چیز با چیز دیگر را به چهار قسم تقسیم می‌کند: «یک چیز می‌تواند با غیر خود به چهار شیوه تقابل داشته باشد: از راه تضایف یا از راه تضاد یا از راه عدم و ملکه و یا از راه ایجاب و سلب.»10 در اینجا به این دلیل که بحث درباره تقابل چیزها با یکدیگر است، جنبه فلسفی دارد، و طرح آن در منطق صرفاً به منزله مقدمه بحث از تناقض قضایا قابل فهم است. به همین دلیل است که ارسطو در ادامه بحث خود به تقابل قضایا با یکدیگر اشاره می‌کند و می‌نویسد: «همان گونه که موجبه با سالبه تقابل دارد، مثلا این سخن که “او جالس است” با این سخن که “او جالس نیست”، همچنین آنچه که هر یک از این دو سخن درباره آن است، یعنی جلوس و غیرجلوس نیز با یکدیگر تقابل دارند.»11 وی همچنین در مقایسه این نوع از تقابل با دیگر اقسام آن می‌نویسد: «صرفاً در این نوع از تقابل است که باید یکی از آن‌ها همیشه صادق باشد و دیگری کاذب.»12 بنابراین بحث از اقسام تقابل بحثی فلسفی است که ارسطو آن را مقدمه‌ای قرار می‌دهد برای ورود به بحث درباره جنبه منطقی اصل تناقض

ابن‌سینا نیز در مقولات منطق شفا، با اشاره به اقسام تقابل می‌نویسد: «همه چیزهایی که طبیعت متباینی دارند، از این نظر که هر یک غیر دیگری است با یکدیگر تقابل دارند.» ولی او تأکید میورزد که تقابل در کتاب مقولات، صرفاً درباره اعراض به کار می‌رود، و وصف دو معنایی است که «موضوع مشترکی دارند که می‌توانند در آن تحقق یابند، ولی اجتماع آن‌ها در آن موضوع امکان‌پذیر نیست.»13 بنابراین اقسام چهارگانه تقابل از مقایسه اوصاف چیزها با یکدیگر به دست می‌آیند و همه اقسام امتناع اجتماع را در بر نمی‌گیرند

اما زمانی که از جنبه منطقی اصل تناقض بحث می‌شود، تناقض بر نسبتی اطلاق می‌گردد که بین دو قضیه تحقق می‌پذیرد و باعث می‌شود اجتماع آن دو در صدق و کذب ناممکن گردد. همان گونه که دیدیم، ارسطو این بحث را در کتاب مقولات منطق و در بحث در باب تقابل دو قضیه موجبه و سالبه مطرح کرده است. او در کتاب عبارت منطق نیز، نخست سلب و ایجاب را تعریف، و در ادامه با اشاره به تناقض و تضاد قضایا، تصریح می‌کند که تناقض همان تقابل سلب و ایجاب است. او در توضیح مراد خود از سلب و ایجاب می‌نویسد: «ایجاب عبارت است از حمل چیزی بر چیزی، و سلب عبارت است از نفی چیزی از چیزی»

منطق‌دانان مسلمان نیز نسبت تناقضِ بین قضایا را در کنار سه نسبت تداخل، تضاد و دخول تحت تضاد بررسی، و درباره شرایط و مصادیق آن مباحث گسترده‌ای را طرح کرده‌اند. ابن‌سینا در منطق شفا تقابل را به چهار قسم تضاد، تضایف، عدم و ملکه و سلب و ایجاب تقسیم می‌کند، و تقابل تناقض را صرفاً بخشی از تقابل سلب و ایجاب می‌داند. در واقع ابن‌سینا تقابل سلب و ایجاب را به بسیط و مرکب تقسیم می‌کند و بر این باور است که تقابل فرس و لافرس از سنخ تقابل سلب و ایجاب بسیط است، ولی با این حال نمی‌توان آن‌ها را نقیض یکدیگر نامید. صرفاً سلب و ایجاب مرکب را، یعنی آنچه قابل صدق و کذب است، می‌توان نقیض یکدیگر دانست. او در این باره می‌نویسد: «تقابل فرس و لافرس تقابل نقیضین نیست. چون صدق و کذبی در اینجا وجود ندارد.»15 او تناقض را این گونه تعریف می‌کند: «تناقض عبارت است از اختلاف دو قضیه در ایجاب و سلب، به گونه‌ای که ذات آن‌ها اقتضا کند یکی صادق و دیگری کاذب بوده، از صدق و کذب خالی نباشند.»16 بنابراین ابن‌سینا عنوان تناقض را صرفاً برای اشاره به جنبه منطقی اصل‌الاصول به کار می‌برد; ولی از آنجا که در منابع مربوط، اتفاق نظری در این زمینه وجود ندارد، در این نوشتار به این نظر ابن‌سینا پایبند نخواهیم بود

شیخ اشراق نیز برای تناقض قضایا تعریفی مشابه ولی کوتاه‌تر ارائه می‌دهد: «تناقض آن است که دو قضیه فقط در ایجاب و سلب با یکدیگر اختلاف داشته باشند.»17 او از این تعریف دو نتیجه می‌گیرد: «پس دو قضیه متناقض، اجتماع در صدق و کذب نخواهند داشت و موضوع و محمول و شرط و نسبت‌ها و جهت‌های آن‌ها یکسان خواهد بود.» بنابراین شیخ اشراق برخلاف ابن‌سینا، امتناع اجتماع در صدق و کذب را از فروع تناقض می‌داند و آن را در تعریف تناقض جای نمی‌دهد، و از طرفی دیگر با تأکید بر این نکته که دو قضیه متناقض منحصراً باید در ایجاب و سلب با یکدیگر اختلاف داشته باشند نشان می‌دهد وحدت‌هایی که در تناقض قضایا شرط شده است، صرفاً برای احراز این شرط است که دو قضیه در غیر ایجاب و سلب اختلافی با یکدیگر نداشته باشند. این نکته را در ادامه و در بخش احکام تناقض، با تفصیل بیش‌تری بررسی خواهیم کرد; ولی نخست باید به مضمون اصل تناقض بپردازیم

تبیین اصل تناقض

زمانی که جنبه معرفت‌شناختی اصل امتناع تناقضْ کانون بحث باشد، سخن از بداهت و روشنی آن است. در چنین مواردی معمولا با عناوین گوناگونی مانند ام القضایا، اولی الاوایل التصدیقیه، ابده البدیهیات، احق الاقاویل، اصل‌الاصول، مبدأ المبادی العلمیه، اول کل الاقاویل الصادقه، اجلی البدیهیات، بر اهمیت جایگاه معرفت‌شناختی این اصل تأکید می‌شود. در عناوین فوق، که به معرفت‌شناختی این اصل مربوط می‌شوند، به نسبت این اصل با دیگر قضایا و همچنین نسبت آن با دیگر بدیهیات اشاره شده است

ارسطو در کتاب گاما پس از بیان اینکه بحث در باب اصول بدیهی به فلسفه مربوط می‌شود، می‌نویسد: «آن کس که شناختی درباره موجودات بما هی موجودات دارد، باید بتواند استوارترین اصول همه چیزها را تبیین کند. چنین کسی همان فیلسوف است و استوارترینِ همه اصول آن است که فریب‌خوردگی در آن راه ندارد. ; اینک می‌گوییم که این اصل چیست: بودن و نبودن یک چیز هر دو در یک زمان و در همان چیز و از همان جهت ممکن نیست.»18 او همچنین در کتاب کاپا این اصل را با اندکی تغییر، این گونه معرفی می‌کند: «در چیزهای باشنده، اصلی هست که درباره آن نمی‌توان خطا کرد; و آن این است که ممکن نیست همان چیز در یک زمان هم “هست” و هم ” نیست” باشد.»

در تبیین فوق اصل امتناع تناقض مضمونی فلسفی می‌یابد و بیانگر امتناع اجتماع وجود و عدم خواهد بود. با این حال، ارسطو در کتاب گاما تبیین سومی برای اصل‌الاصول ارائه می‌دهد که بر اساس آن، این اصل مضمونی منطقی خواهد داشت، و بیانگر امتناع اجتماع صدق دو قضیه متناقض است. او در این باره می‌نویسد: «استوارترین و یقینی‌ترینِ همه عقاید این است که گفته‌های متناقض در یک زمان صادق نیستند.»20 با این حال، اگر به معنای وصف صدق توجه داشته باشیم متوجه خواهیم شد که این تبیین با تبیین پیشین تفاوت چندانی ندارد، و هر دو تبیین، در نهایت به واقعیت یکسانی اشاره دارند. بر اساس نظریه مطابقت، که ارسطو نیز از آن جانب‌داری می‌کند، صادق بودن یک قضیه به معنای تحقق مضمون آن است. در این صورت، امتناع اجتماع صدق دو قضیه متناقض نیز به این معناست که امکان ندارد مضمون دو قضیه متناقض، هم‌زمان تحقق یابد. تحقق هم‌زمان مضمون دو قضیه متناقض به این دلیل ناممکن است که تفاوت دو قضیه متناقض، صرفاً در سلب و ایجاب است. بنابراین قضیه موجبه از تحقق حالتی از امور خبر می‌دهد، و قضیه سالبه، از عدم تحقق همان حالت. پس صدق هم‌زمان آن‌ها به اجتماع وجود و عدم می‌انجامد، و این نشان می‌دهد که امتناع اجتماع صدق دو قضیه متناقض در نهایت به معنای امتناع اجتماع وجود و عدم است

به تعبیر دیگر، نسبت تناقضی که بین دو قضیه تحقق می‌یابد، در ویژگی‌های موجود بما هو موجود ریشه دارد، و اگر دو قضیه متناقض نمی‌توانند هم‌زمان صادق باشند، به این دلیل است که وجود با عدم جمع نمی‌شود. البته این مطلب به نسبت تناقض اختصاص ندارد و دیگر نسبت‌هایی نیز که بین قضایا تحقق می‌یابند، ریشه در اوصاف وجود دارند. به همین دلیل است که می‌گویند: «نسبت‌های قضایا با یکدیگر به اعتبار وجود است.»21 بنابراین جنبه منطقی اصل تناقض در جنبه فلسفی آن ریشه دارد، و دو تبیینی که از ارسطو نقل شد مضمون یکسانی می‌یابند

در آثار اسلامی نیز تبیین‌های گوناگونی برای اصل‌الاصول یافت می‌شود. ابن‌سینا در الهیات شفا اصل‌الاصول را بر اساس دو مفهوم سلب و ایجاب تبیین می‌کند و می‌نویسد: «مقدم بر همه سخنان صادق، که هر قضیه‌ای در تحلیل به آن منتهی می‌شود، به گونه‌ای که در هر قضیه‌ای به طور بالقوه یا بالفعل گفته می‌شود; این است که “واسطه‌ای بین ایجاب و سلب نیست” و این ویژگی قطعاً از عوارض موجود بماهو موجود است; چون شامل هر موجودی می‌شود.»22بهمنیار و ملاصدرا نیز در تبیین ابده البدیهیات ترجیح می‌دهند از عبارتی مشابه عبارت ابن‌سینا استفاده کنند

چنین تبیینی در نگاه نخست با تبیین ارسطو متفاوت به نظر می‌رسد. همان گونه که دیدیم، ارسطو اصل‌الاصول را بیانگر امتناع اجتماع وجود و عدم یا امتناع صدق دو گفته متناقض معرفی کرد. البته ارسطو در آثار خود به این نکته که واسطه‌ای بین سلب و ایجاب نیست اشاره می‌کند، ولی آن را صرفاً به منزله یکی از فروع اصل‌الاصول مطرح می‌سازد.24 با این حال، به نظر می‌رسد امتناع واسطه، با امتناع اجتماع فاصله چندانی ندارد; زیرا واسطه بین ایجاب و سلب زمانی تحقق می‌یابد که وجود و عدم بتوانند با یکدیگر جمع شوند. «برف سفید است» و «برف سفید نیست» به این دلیل شق سومی ندارند که بین وجود و عدم واسطه‌ای در کار نبوده، اجتماع آن‌ها ناممکن است

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

تجربیات مدون بررسی خلاقیت و ایده پردازی در دانش آموزان ( ویژه ار

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  تجربیات مدون بررسی خلاقیت و ایده پردازی در دانش آموزان ( ویژه ارتقاء شغلی ) pdf دارای 55 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تجربیات مدون بررسی خلاقیت و ایده پردازی در دانش آموزان ( ویژه ارتقاء شغلی ) pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه تجربیات مدون بررسی خلاقیت و ایده پردازی در دانش آموزان ( ویژه ارتقاء شغلی ) pdf

مقدمه    
مثال    
دانش آموز خلاق چه ویژگیهایی دارد    
آشنایی باخصوصیات دانش آموزان خلاق    
پرورش خلاقیت و ایده پردازی    
خلاقیت چیست و چگونه می توان دانش آموزان را خلاق بار آورد    
اهمیت و ضرورت خلاقیت در آینده    
روش تلفیقی    
مفهوم تلفیق    
ضرورت و اهمیت تلفیق    
انواع و اشکال تلفیق برنامه های درسی    
رویکرد برنامه درسی تلفیقی    
عمومیت خلاقیت    
نقش مربی در خلاقیت    
چگونه دانش آموزان خلاق می شوند    
تعریف خلاقیت    
عوامل موثر بر خلاقیت    
ویژگی های افراد خلاق    
موانع بروز خلاقیت    
آموزش و پرورش و خلاقیت    
ویژگی‌های دانش آموز خلاق    
روش‌های ایجاد تفکر خلاق    
پیشنهادی به معلمان در زمینه خلاقیت    
روشهای کاربردی پرورش خلاقیت در دانش آموزان از نگاهی    
توضیح برخی از روش ها    
منابع    

بخشی از منابع و مراجع پروژه تجربیات مدون بررسی خلاقیت و ایده پردازی در دانش آموزان ( ویژه ارتقاء شغلی ) pdf

قاسم زاده حسن (مترجم)، 1375، استعدادها و مهارتهای خلاقیت و راههای آزمون و پرورش آن، نوشته ئی پال تورنس. تهران: دنیای نو

سلیمانی افشین، 1381، تمرینات و روش عملی پرورش خلاقیت برای معلمان و مربیان، تهران: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان

شیخ الاسلامی، بهنوش (مترجم)، 1376، راهنمای اجرای ایده های معلم، نوشته لئونارد جی باسیل، آن اس سرناک، تهران: انتشارات مدرسه

جوادیان، مجتبی (مترجم)، (1372)، آموزش رفتار خلاق و استعدادهای درخشان در دانش آموزان، نوشته شل کراس، مشهد: آستان قدس رضوی

والفی، مهدی (مترجم)، 1375، پرورش استعداد همگانی ابداع و خلاقیت، نوشته الکس اس اسبورن. تهران: نیلوفر حسینی، افضل السادات (1378)، ماهیت خلاقیت و شیوه های پرورش آن، مشهد: آستان قدس رضوی

سیف علی اکبر، 1379، روان شناسی پرورشی، تهران، آگاه

روش تلفیقی، جزوه گروههای آموزشی

منبع :کتاب   ” خلاقیت ( شناخت  ویژگی های کودکان  و برخورد مناسب  با آنها )  “-نویسندگان :گریوز ، گارگیلو ، اسلادر-  برگردان :مهدی قراچه داغی ،انتشارات  پیک بهار،چاپ دوم: 1379  ، تیراژ

آلن راس، روان شناسى شخصیت (نظریه ها و مفاهیم)، ترجمه سیاوش جمالفر، روان، چ دوم،

مقدمه

همه کودکان  در اطلاع از اینکه  دنیا چگونه کار می کند خلاق  هستند. اما در این میان  به نظر می رسد بعضی  از بچه ها  از دیگران  خلاق ترند.بعضی  از بچه ها خلاقیت  را در زمینه های خاصی به نمایش می گذارند.معمولا گفته می شود  که این بچه ها در زمینه هایی به شدت خلاق  هستند

پرکینز( Perkins ) (1984  ) به شش ویژگی خاص در اشخاص به شدت خلاق اشاره کرده است . با توجه به نظریه پرکینز کودکان خلاق مترصد  زیبایی  هستند.کودکان  خلاق می توانند  به راحتی  مسایل را شناسایی کنند.آنها مسایل را با انعطاف پذیری از میان برمی دارند

اندیشمندان خلاق ، عینی  هستند.آنها نه تنها کارشان را تحلیل می کنند،بلکه به انتقاد دیگران توجه دارند.کودک خلاق تن به قبول  ریسک می دهد؛  از انگیزه فراوان برخوردارست و برای ارضاء نیازهای  شخصی  میل به خلاقیت دارد

اغلب  اوقات اگر کمی  وقت و حوصله  کنیم  متوجه وجود خلاقیت در بچه ها می شویم . بهترین زمان برای اطلاع از خلاقیت کودکان ، تماشای آنها به هنگام بازی  است. کودک را در حالی که آزادانه و فارغ البال  با مواد و اسباب بازیهایش  سرگرم بازی  است تماشا کنید.کودکان خلاق اغلب برای هر یک  از وسایل بازی خود  موارد استفاده متفاوتی پیدا می کنند و قبل از اینکه  از وسیله ای  به سراغ وسیله دیگر بروند از آن  به انواع مختلف استفاده می نمایند.کودک خلاق اغلب از منابع خود به انواع و اشکال  مختلف و گاه حیرت انگیز  استفاده می کند.ممکن است  یک جعبه خالی برای کودک خلاق  ارزشی به مراتب بیش  از بهترین  و پیچیده ترین اسباب بازیها داشته باشد

بزرگترها می توانند از کودک سوال کنند و بعد  به دقت  و با حوصله  به جوابهایش  گوش  بدهند.کودکان خلاق اغلب با آب  و تاب حرف می زنند. ذکر جزییات یک ماجرا  و به تفضیل سخن گفتن  می تواند نشانه قدرت  خیال و تصور زیاد باشد .بزرگترها باید به این  مهم توجه داشته باشند  که کودکان  خلاق ممکن  است  رفتارهایی را به نمایش  بگذارند که گاه چالش  برانگیز  هستند

به مثال های زیر توجه کنید

دقت  و توجه  شدید  در گوش  دادن ،مشاهده کردن ،یا انجام دادن  کاری : نشنیدم مرا برای  خوردن  شام صدا بزنید

شور و نشاط و مشغولیتهای  شدید جسمانی  : دارم  فکر می کنم  نمی توانم  قرار بگیرم

استفاده از  قیاس  در صحبت : احساس می کنم  یک پیله هستم  که می خواهم  به یک پروانه تبدیل شوم

عادت  به وارسی  منابع مختل:  مامان ! من هم  کتاب خواندم ،هم تلویزیون تماشاکردم و هم از معلم  سوال کردم  اما هنوز  نمی دانم  خدا کجا  زندگی می کند

نگاه کردن  با دقت  به اشیاء: اما  این هزار پا  که فقط نود و نه  پا دارد

اشتیاق صحبت کردن درباره  کشفیات با دیگران : می دانی  چه شد ،حدس  بزن ;

 ادامه  انجام برنامه  بعد از تمام  شدن  وقت : مامان ،حتی  زنگ تفریح هم  نقاشی کردم تا کارم تمام  شود

پی  بردن  به روابط در چیزهایی که به  ظاهر با هم بی  ارتباطند: می دانی  چیه ،کلاه جدیدت  شکل یک پروانه  است

فکرکردن  به چیزی  که مثلا  در یک برنامه  تلویزیونی  نشان داده اند : می دانید  فردا می خواهم  در باغچه  دنبال طلا بگردم

کنجکاوی  زیاد  برای  سر درآوردن از امور: خواستم بدانم که حیاط از بالای  پشت بام  چگونه دیده می شود

استفاده  از اکتشاف یا یک  تجربه : فکر کردم  اگر  آرد  و آب  را با هم  ترکیب  کنیم  نان  ساخته می شود ،اما دیدم  که یک تکه  خمیر  سفید  شد.بروز هیجان

در  صدا در اثر یک اکتشاف : با آب  و آرد خمیر درست می کنند

عادت  به سوال و آزمودن نتایج : می تونم با آب و صابون  حباب درست  کنم ؟

صداقت  و میل  شدید  به اطلاع  یافتن از امور : مامان امیدوارم از این حرف ناراحت  نشوید،اما فکر می کنم  عمو نوروز وجود خارجی ندارد

عمل مستقل :  درباره  مسابقات  اتوموبیل  رانی  کتاب جالبی  پیدا  نکردم ،خودم  در این باره  یک انشا ء می نویسم

جسارت در  گفتار : به نظر من  بچه ها  باید حق رای داشته باشند

دقت نظر: تا  کارم را تمام  نکنم نمی توانم  با شما  بازی کنم

 استفاده از نظریات  و اشیاء برای دستیابی  به یک هدف :قصد دارم  با این نخ و این مداد  یک دایره بکشم

طرح  سوال : وقتی برف آب می شود  رنگ  سفید برف کجا می رود

میل به اطلاع  یابی  و کشف  احتمالات: فکر می کنم این لنگه  کفش پاره به  درد گلدان  شدن می خورد

یادگیری  به ابتکار خود:  دیروز  به کتابخانه مدرسه  رفتم و به  همه کتابهایی که درباره  دایناسورها نوشته شده بود  نگاه کردم

طرح سوالات  عجیب : راستی  اگر حیوانات  آدم می شدند و آدمها حیوان ، چه اتفاقی می افتاد؟

دانش آموز خلاق چه ویژگیهایی دارد ؟

1- ایده ها  و نظرات  خود را بدون ترس  در کلاس  مطرح می کند

2-معمولا  برای  مسائل  راه حل ها  و پاسخ هایی  متفاوت  از  سایر  دانش آموزان  ارائه  می کند

3-به فعالیت  هنری علاقه ی زیادی  دارد  و در این زمینه  دارای  تجربه  و مهارت  است

4-غالبا  ایده ها  و راه حل های  بیش  تری  نسبت  به  سایر  هم کلاسی های  خود پیشنهاد می کند

5-معمولا  قادر است  با طنز  پردازی ها و شوخی  های  جالب دیگران  را بخنداند

6-تمایل  زیادی  به  تغییر نظرات  معلم و یا مطالب  کتاب دارد

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله نگرشی تطبیقی بر وجه هنجاری اندیشه آیتالله مصباح و السدیر م

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله نگرشی تطبیقی بر وجه هنجاری اندیشه آیت‌الله مصباح و السدیر مک‌اینتایر pdf دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله نگرشی تطبیقی بر وجه هنجاری اندیشه آیت‌الله مصباح و السدیر مک‌اینتایر pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله نگرشی تطبیقی بر وجه هنجاری اندیشه آیت‌الله مصباح و السدیر مک‌اینتایر pdf

چکیده  
مقدمه  
الف. نگرش هنجاری السدیر مک اینتایر  
جمعی بودن خیرها  
غایت محوری و درج سعادت به مثابه غایت نهایی اخلاق  
نقد نگاه ابزاری عاطفه گرایان به دیگران  
نقش مطلوب دولت در عرصه اخلاق  
ب. نگرش هنجاری آیت الله مصباح  
سعادت به مثابه علت غایی اخلاق  
محوریت مبدأ و معاد در اخلاق  
تکامل تدریجی امیال متزاحم باکاربست آگاهی، دین و اختیار  
ابزار بودن جامعه برای کسب مصالح مادی و معنوی  
نقش دولت اسلامی در تحقق سعادت فرد  
ج. مقایسه نگرش هنجاری آیت الله مصباح و السدیر مک اینتایر  
نتیجه گیری  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله نگرشی تطبیقی بر وجه هنجاری اندیشه آیت‌الله مصباح و السدیر مک‌اینتایر pdf

براتعلی پور، مهدی، 1385، شمول گرایی اخلاقی و ویژه نگری جماعتی، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، ش 73، ص 61ـ86

حسینی بهشتی، علیرضا، 1380، بنیاد نظری سیاست در جوامع چندفرهنگی، تهران، بقعه

زائری، قاسم، 1384، بحران اخلاق مدرنیت و نظریه ی اخلاق مک اینتایر، راهبرد، ش36، ص453-466

ساطع، نفیسه، 1388، نظرگاه مک اینتایر درباره فرهنگ و تفکر غرب، مطالعات اسلامی: فلسفه و کلام، ش پیاپی 2/82، ص 81ـ114

سوزنچی، حسین، 1385، اصالت فرد، جامعه یا هر دو؛ بررسی تطبیقی آرای استاد مطهری و استاد مصباح، قبسات، ش 42، ص 41ـ60

شبان نیا، قاسم، 1389، رابطه عدالت و پیشرفت در دولت دینی از منظر علامه محمدتقی مصباح، معرفت سیاسی، ش3، ص5ـ26

ـــــ ، 1392،  پیرامون مبانی فلسفه سیاسی آیت اله مصباح، (مصاحبه) [فایل صوتی منتشر نشده]

شهریاری، حمید، 1383، فلسفه اخلاق و سیاست ارسطو و افلاطون از دیدگاه السدیر مک اینتایر، نقد کتاب، ش 30، ص 171ـ203

ـــــ، 1385، فلسفه اخلاق در تفکر غرب از دیدگاه السدیر مک اینتایر، تهران، سمت

علوی پور، سیدمحسن، 1388، بحران اخلاقی مدرن و چرخش ارسطویی مک اینتایر، معرفت اخلاقی، ش1، ص7ـ46

قربانی، قدرت اله، 1387، سنت ارسطویی در فلسفه اخلاق غرب: دیدگاه های مک اینتایر، اندیشه دینی دانشگاه شیراز، ش 27، ص 61ـ82

مالهال، استفن و ادم سوئیفت، 1385، جامعه گرایان و نقد لیبرالیسم (گزیده اندیشه های سندل، مک اینتایر، تیلور و والزر)، ترجمه جمعی از مترجمان، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

مصباح، محمدتقی، 1365، خاستگاه حقوق،

ـــــ، 1368، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، قم، سازمان تبلیغات اسلامی

ـــــ، 1371، نگاهی گذرا بر فلسفه سیاسی اسلام، معرفت، ش3، ص 10ـ12

ـــــ، 1377، سلسله مباحث اسلام، سیاست و حکومت، تهران، دفتر مطالعات و بررسی های سیاسی

ـــــ، 1384، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، قم، م‍ؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)

ـــــ، 1388الف، انسان سازی در قرآن، تنظیم و تدوین محمود فتحعلی، قم، م‍ؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره

ـــــ، 1388ب، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، به قلم محمدمهدی نادری قمی، قم، م‍ؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)

ـــــ، 1390، نظریه سیاسی اسلام، تحقیق و نگارش کریم سبحانی، قم، م‍ؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)

ـــــ، 1391الف، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمدحسین اسکندری، قم، م‍ؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)

ـــــ، 1391ب، چکیده ای از اندیشه های بنیادین اسلامی، ترجمه حسین علی عربی، تدوین محمدمهدی نادری قمی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)،

ـــــ، 1391پ، واکاوی حقیقت امیال، متن سخنرانی در دفتر مقام معظم رهبری،

ـــــ، 1391ت، تعامل شناخت ها و امیال در تکامل انسان، متن سخنرانی در دفتر مقام معظم رهبری، 

ـــــ، 1391ث، اخلاق در قرآن، قم، م‍ؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)

مک اینتایر، السدیر، 1390، در پی فضیلت (تحقیقی در نظریه اخلاقی)، ترجمه حمید شهریاری و محمد علی شمالی، تهران، سمت

مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1377، فلسفه اخلاق، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)

نعمتی، رضا، 18 مرداد1390، مایکل سندل و مکتب اجتماع گرایی، رسالت، ص17

واعظی، احمد، 1387، جامعه گرایی و نسبت آن با لیبرالیسم و هرمونوتیک، علوم سیاسی، ش41، ص 9ـ30

چکیده

لیبرالیسم در دهه‌های اخیر با انتقادات بسیاری مواجه بوده است. در این مقاله، وجه هنجاری انتقادات یاد شده، که در تقابل با وضعیت اخلاقی جوامع لیبرال قرار دارد، بررسی و مقایسه می‌شود. بدین منظور، السدیر مک‌اینتایر به عنوان نماینده جامعه‌گرایی و آیت‌الله مصباح به عنوان نماینده سنت اندیشه اسلامی انتخاب شده‌اند. حاصل این مقایسه این است که هر دو در وجه سلبی اندیشه خود، منتقد فردگرایی افراطی و خودمحوری لیبرالی در اخلاقیات می‌باشند. اما وجه ایجابی آنها برای این سامانه اخلاقی، متفاوت از یکدیگر است. مک‌اینتایر از جامعه‌محوری در اخلاق حمایت نموده و زندگی اجتماعی را دارای ارزش فی‌نفسه و سازنده اخلاق توصیف می‌نماید. اما آیت‌الله مصباح وحی و در مواردی عقل را کاشف از قوانین اخلاقی معرفی نموده، جامعه را نه دارای ارزش فی‌نفسه، بلکه ابزاری برای تأمین نیازهای مادی و معنوی می‌داند. دیدگاه‌های این دو اندیشمند در مورد درج سعادت به عنوان غایت اخلاق و نیز حمایت از دخالت دولت در عرصه اخلاقی به یکدیگر نزدیک است

کلید‌واژه‌ها: آیت‌الله مصباح، السدیر مک‌اینتایر، نگرش هنجاری، فردگرایی، جامعه

 

مقدمه

جامعه گرایان از جمله منتقدان متأخر لیبرالیسم هستند که از دهه 80 میلادی در حوزه اندیشه معاصر حضور داشته اند. جامعه گرایی اساساً واکنشی در برابر نابهنجاری های اخلاقی جوامع غربی معاصر بود که دچار ازهم گسیختگی اجتماعی، فروپاشی خانواده ها، افزایش اعتیاد، تشدید شکاف طبقاتی و بی تفاوتی سیاسی شده بودند. این مکتب، جامعه را در کانون نظریه پردازی سیاسی قرار می دهد (نعمتی، 1390، ص17). در حوزه مباحث هنجاری، جامعه گرایی حاوی نوعی فلسفه اخلاق است که فضیلت و خیر را سنگ بنا قرار می دهد. البته فضیلتی که محصول جامعه و فرهنگی خاص است. این مکتب بر نقش جامعه و حکومت در تدوین و تحقق خیرات تأکید می ورزد. بسیاری نگارش کتاب در پی فضیلت توسط السدیر مک اینتایر در سال 1981 را سرآغاز جامعه گرایی به عنوان یک مکتب فکری می دانند. مک اینتایر، برجسته ترین اندیشمند جامعه گرا بوده و دامنه انتقادات او نه تنها لیبرالیسم، بلکه کلیت سنت روشنگری را دربر می گیرد

مبانی فلسفی لیبرالیسم، نه تنها توسط منتقدان غربی، بلکه از سوی نظریه پردازان دیگر همچون اندیشمندان مسلمان نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. برخی سنت گرایان مسلمان برآنند که ناهمخوانی آشکاری در مبانی لیبرالیسم وجود دارد. از جمله این نظریه پردازان، آیت الله مصباح است که به ویژه در دوره ای از حیات علمی خود، یعنی دوره احساس خطر وی از نشر افکار غربی در ایران، مبانی فلسفی لیبرالیسم بخصوص انسان گرایی و فردمحوری را به چالش طلبیده و متعارض با اسلام معرفی می کند

نظریات جامعه گرایان و اندیشمندان مسلمانِ منتقد لیبرالیسم شامل مباحث انسان شناسانه، معرفت شناسانه و نگرش هنجاری است. در این پژوهش، نگرش هنجاری این دو طیف از منتقدان لیبرالیسم، یعنی السدیر مک اینتایر ـ به نمایندگی از جامعه گرایان ـ و آیت الله مصباح، به عنوان نماینده منتقدان مسلمان ـ مورد مقایسه قرار می گیرد تا مشخص شود این نگرش ها در کجا هم پوشانی داشته و در چه زمینه ای از هم فاصله می گیرند. این مقایسه، در ارزیابی نظریات منتقدان غربی لیبرالیسم برای استفاده در متون بومی و اسلامی علوم سیاسی راهگشا خواهد بود

الف. نگرش هنجاری السدیر مک اینتایر

از میان جامعه گرایان، مک اینتایر در بیان نگرش هنجاری خود، تندترین انتقادات را بر مدرنیته وارد کرده است. کانون انتقاد وی از لیبرالیسم، بحران اخلاقی ناشی از آن در جامعه معاصر غربی است، بحث  ها و نزاع های بی پایان و بی فایده اخلاقی، که در آن هریک از طرف ها ادعای عقلانی بودن استدلال خود را دارند، اما هنوز نتوانسته اند رقیب را متقاعدکنند. به نظر مک اینتایر، دلیل این امر آن است که فلاسفه اخلاق، از پیشینه تاریخی اندیشه و استدلال خود جدا شده اند (حسینی بهشتی، 1380، ص60). منظور مک اینتایر از پیشینه تاریخی، مشخصاً سنت ارسطویی اخلاق است که درج غایات به عنوان هدف و همچنین عقلانیت موجب استحکام آن شده بود (قربانی، 1387، ص80). همین استحکام، مک اینتایر را به فکر بازسازی آن برای پایان بخشیدن به بحران اخلاقی جامعه معاصر انداخته است. وی در آثار خود،( معروف ترین و اثرگذارترین آنان After Virtue (1981), Whose Justice Which Rationality (1988) و Three Rival Versions of Moral Enquiry (1990) می باشند) دوران سنت ارسطوگرایی را عصری آرمانی می داند که باید در جامعه امروز و بنا به مقتضیات روزگار ما بازسازی شود. ماحصل این دوباره سازی، فلسفه اخلاق نوین ارسطوگرایی است که بر سه مفهوم عمل، روایت و سنت اتکا دارد؛ مفاهیمی که به نظر وی، سه لایه تکامل تاریخی فضیلت ارسطویی را می سازند (قربانی، 1387، ص79؛ شهریاری، 1385، ص 381ـ394). به طور خلاصه، عمل به معنای کرداری جمعی برای رسیدن به خیر است. مفهوم روایت به سیر خطی و جهت دار زندگی فرد اشاره می کند که از گذشته آغاز و به سمت آینده ای پیش بینی نا پذیر حرکت می کند. سنت نیز دستاورد یک جامعه خاص در طول تاریخ است که شامل ارزش ها و باورهایی برای افراد است (زائری، 1384). وی با استفاده از این مفاهیم، روش غایت محور، فضیلت محور و عقلانی ارسطو را در اخلاق بازسازی می کند تا نظم را به اخلاق آشفته و فردگرای اخلاق غرب بازگرداند (قربانی، 1387، ص 62-63). به نظر مک اینتایر منشأ این آشفتگی فردمحوری و حاکمیت احساس و عاطفه فردی در تدوین اخلاق است که وی از آن با عنوان عاطفه گرایی یاد می کند (براتعلی پور، 1385، ص 80)

نگرش هنجاری السدیر مک اینتایر، شامل محورهای چندی است که در ذیل مورد بررسی قرار می گیرند

جمعی بودن خیرها

از نخستین نشانه های جامعه گرا بودن مک اینتایر در حوزه نگرش هنجاری، ارجاع وی به جوامع قهرمانی به عنوان سرآغاز سنت ارسطویی است. این جوامع از دیدگاه وی، در اشعار هومر (قرون هشتم و هفتم ق.م) ترسیم شده اند؛ اشعاری که خود شامل داستان هایی است که به زمانی بسیار دورتر از هنگامه سرایش شان برمی گردند (مک اینتایر، 1390، ص 210). دستاورد مک اینتایر از تحلیل آثار هومر، استخراج تصویر جوامع قهرمانی است. در جامعه قهرمانی هویت افراد با نقش اجتماعی شان، که بر اساس نظم سلسله مراتبی جهان و جامعه به آنها محول شده است، شکل می گیرد. چنانچه فرد، نقش اجتماعی خود را به خوبی به انجام برساند، انسان نیکی خواهد بود (شهریاری، 1385، ص 34ـ35). در اینجا میان اخلاقی بودن فرد و زندگی اجتماعی اش پیوند وجود دارد. به طور کلی، در سنت ارسطویی تنها درون چارچوب اجتماع است که فضایل شکوفا می شوند (واعظی، 1387، ص 12)

اما به نظر مک اینتایر، این ویژگی جمعی بودن خیرها به عنوان یک امتیاز سنت ارسطویی، در دوران جدید، که عصر فردگرایی است، از میان رفته است. او ریشه این رویکرد هنجاری نامطلوب را در معرفت شناسی دنیای مدرن می داند و معتقد است: ناکامی اصحاب روشنگری در عقلانی سازی اخلاق، سبب بروز عاطفه گرایی یا همان مبتنی بودن اصول اخلاقی بر عواطف فرد گردیده است (براتعلی پور، 1385، ص80). در جهان معاصر، گزاره های اخلاقی چیزی جز ابراز احساسات، عواطف و سلایق فردی تلقی نمی شوند. عاطفه گرایی تمایلات و ترجیحات فردی را، صرف نظر از پیوندهای انسان با اجتماع، در کانون توجه خود قرار می دهد (علوی پور، 1388، ص22)

امر دیگری که اجتماعی بودن خیرها در نظر مک اینتایر را نمایش می دهد، تبیین او از مفهوم سنت و رابطه آن با بحث فضایل است. در صورتی که به فضایل شکل گرفته در سنّت عمل شود، آن سنّت پابرجا خواهد ماند (مک اینتایر، 1390، ص374). با استفاده از مفهوم عمل نیز می توان اجتماعی بودن فضیلت برای مک اینتایر را اثبات نمود. از نظر وی، یکی از کارکردهای مفهوم عمل، جلوگیری از بروز عاطفه گرایی است؛ چراکه معیارهای شخصی و ذهنی عمل را رد کرده و آن را مطابق ملاک های تاریخی و جمعی تنظیم می کند (مالهال و سوئیفت، 1385، ص101). در حقیقت، در نظر مک اینتایر باید به طور جمعی و با ملاک های جمعی به خیر دست یافت. فهم پذیری عمل در صورتی است که بتوان آن را از طریق نیات و باورهای عامل و همچنین محیط عمل، تحلیل کرد

غایت محوری و درج سعادت به مثابه غایت نهایی اخلاق

مک اینتایر سنت ارسطویی را به دلیل استحکام مورد تمجید قرار داده، یکی از دلایل آن را غایت محوری این سنت می داند. چارچوبه اخلاق نزد ارسطو، مبتنی بر سه مفهوم است: اول، انسان آن چنان که هست، انسانی که دارای نقص هایی است و باید کامل شود. دوم، انسان آن گونه که باید باشد (انسان غایی)، در صورتی که به ماهیت ذاتی خود پی ببرد. در نهایت، احکام اخلاقی که به گذار انسان از وضع موجود به مطلوب کمک می کنند. اصولاً معناداری اخلاقیات ارسطویی در گرو مفهوم غایت است (همان، ص90). غایت انسانی به محتوای گزاره های اخلاقی شکل می دهد و به مانند نقطه هدف برای آنها عمل می کند. نظریه غایت محور ارسطو، بر زیست شناسی متافیزیکی او اتکا دارد؛ به این معنا که افراد بشر، همچون اعضای دیگر انواع موجودات، طبیعتی خاص دارند؛ و آن طبیعت طوری است که آنان مقاصد و هدف های معینی دارند، و طبعاً به سوی غایت خاصی حرکت می کنند (مک اینتایر، 1390، ص256). این تصویر ارسطو از انسان، به تبع نگاه سلسله مراتبی او به عالم طبیعت است؛ تصویری که در آن عالَم همواره در حال حرکت از ماده به صورت است. این صورت، همان غایت می باشد (شهریاری، 1383، ص197). رسیدن به غایت با عمل به اخلاقیات، زیربنای فلسفه اخلاق اوست. یکی از شاخصه های غایت محوری ارسطو این است که او سلسله غایاتش را تا بی نهایت و بی پایان، تصویر نمی کند، بلکه در سرسلسله به یک غایت نهایی ختم می شود که به همه کارهای آدمی جهت می دهد (ساطع، 1388، ص101)

از نظر مک اینتایر، بارزترین طرد ارسطو از صحنه اخلاقیات مدرن، حذف مفهوم غایت بود؛ عاملی که سبب معناداری احکام و گزاره های اخلاقی به شمار می آمد. بدین صورت که اخلاقیات ارسطویی برای گذار انسان از وضع موجود، به حالتی کامل تر و مطلوب تر (انسان غایی) تدوین شده بودند، اما حذف غایت از شاکله سه جزئی سنت ارسطویی (انسان موجود، انسان غایی و احکام اخلاقی) موجب شد ارتباط دو جزء دیگر مختل شود؛ دو جزئی که در طرح ریزی خود ناهمساز و متعارض رسم شده بودند (مالهال و سوئیفت، 1385، ص91). در سنت روشنگری نمی توان از هست ها و تصویر انسان موجود به این نکته پی برد که آدمی چگونه باید باشد. در حالی که در سنت ارسطویی، باید و هست، در نوعی به هم پیوستگی به سر می بردند. انسان هنگامی انسان است که خوب باشد. در این سنت، خوب توصیف کردن افعال یا اشخاص با توجه به عملکردها یا هدف های ذاتی یا همان غایت صورت می گرفت. زمانی می توان گفت فلان ساعت خوب است که مطابق غایت خود ـ یعنی قابل فهم کردن زمان ـ عمل کند. مک اینتایر، این نوع استدلال اخلاقی در ارسطوگرایی را دارای بار مفهومی کارکردی می داند. هر شخصی برای ایفای کارکرد یا همان غایت، پا به عرصه هستی می گذارد و از او انتظار می رود کارکرد معین شده خود را که در عرصه اجتماع مشخص می شود، به انجام برساند. این دید کارکردی، ریشه در دوره باستانی آتن دارد و در قرون وسطا نیز به چشم می خورد. با حذف مؤلفه غایت از اخلاقیات مدرن، عنصر کارکردی نیز از آن جدا شد. مک اینتایر از این امر با عنوان تغییر معنایی اخلاق نام می برد (مک اینتایر، 1390، ص 110ـ115)

مک اینتایر با استفاده از مفهوم روایت، به بازسازی سنت ارسطویی می پردازد. تنها با استقرار حیات افراد در چارچوب منسجم و خطی روایت، حیات اخلاقی ما جهت دار می شود. به این نحو که با ایجاد مفهومی خاص از آینده، که اجتماعی و مشترک است، بر زندگی کنونی و حال فرد تأثیر می گذارد. درواقع، این آینده، که چندان هم پیش بینی پذیر نبوده و در طول زمان نیز بازسازی و اصلاح می شود، نقش غایت ارسطویی را برای اندیشه مک اینتایر بازی می کند، بدون آنکه نیازی به تصور زیست شناختی متافیزیکی ارسطو وجود داشته باشد. مک اینتایر، غایت مداری و پیش بینی پذیری حیات اخلاقی را از طریق مفهوم روایت (داستان) میسر می کند (مالهال و سوئیفت، 1385، ص 104ـ105)

نقد نگاه ابزاری عاطفه گرایان به دیگران

در سنت اخلاقی لیبرال، یک گزاره اخلاقی، نه تنها برای ابراز عواطف فردی به کار می رود، بلکه فرد با این ابراز نظر، درصدد تأثیرگذاری بر دیگران نیز هست (مک اینتایر، 1390، ص38). به این معنا که هر فرد برای دستیابی به اهداف شخصی خود، تلاش می کند تا سلایق و احساسات دیگران را مطابق میل خود درآورد و آنها را با خود همراه سازد (قربانی، 1387، ص78). در نظر مک اینتایر، این شیوه از مباحثه اخلاقی، چیزی جز استفاده ابزاری از دیگران برای غایات فردی نیست (مالهال و سوئیفت، 1385، ص86). به اعتقاد وی، این امر نوعی اختلال و تعارض در روابط اجتماعی افراد پدید آورده است که از آن به نام استثمار یاد می کند. این امر، با آرمان لیبرالی خودمختاری فردی نیز در تضاد است. او می گوید

برای حفظ خودمختاری ای که یاد گرفته ایم تا آن را باارزش بدانیم، آرزو می کنیم که دیگران ما را استثمار نکنند؛ [اما] در مقام عمل، برای محقق ساختن اصول و دیدگاه خویش، فراروی خویش راهی جز استثمار دیگران نمی بینیم (مک اینتایر، 1390، ص129)

از اینجا می توان به ویژگی دیگر خود عاطفه گرا، یعنی فریب کاری اشاره کرد. چنانکه گفتیم از نظر مک اینتایر صحنه زندگی معاصر جامعه غربی برای فرد، چرخه ای از استثمار دیگران و واهمه از استثمار شدن توسط آنهاست. فریب کاری خودِ عاطفه گرا در اینجاست که تمایز میان روابط شخصی فریب کارانه و غیرفریب کارانه را از میان برداشته است؛ به این معنا که در ظاهر، استدلال های اخلاقی برای اثبات خوبی یک امر ارایه می شود، ولی در باطن برای این است که دیگران برای تسهیل دستیابی ما به هدفمان متقاعد شوند (شهریاری، 1385، ص288). می توان منشأ عدم تمایز روابط فریب کارانه و غیر آن را در برداشته شدن مرز استدلال های شخصی و غیرشخصی در تدوین اخلاق دانست. در این زمینه نیز عاطفه گرایی اگرچه متضمن تعیین کنندگی نظرات شخصی برای صدور احکام اخلاقی است، اما آن را انکار کرده و ادعای غیرشخصی بودن آن را دارد

نقش مطلوب دولت در عرصه اخلاق

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله مرورى بر ویژگى‏هاى فرضیه و نقش آن در مطالعات تجربى pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله مرورى بر ویژگى‏هاى فرضیه و نقش آن در مطالعات تجربى pdf دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله مرورى بر ویژگى‏هاى فرضیه و نقش آن در مطالعات تجربى pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله مرورى بر ویژگى‏هاى فرضیه و نقش آن در مطالعات تجربى pdf

چکیده  
مقدّمه  
تعریف فرضیه  
توصیف کلّى فرضیه  
منابع اخذ فرضیه  
آزمون فرضیه  
انواع فرضیه  
کارکرد فرضیه  
ویژگى‏هاى کلّى فرضیه مقبول  
ارتباط فرضیه با سایر مفاهیم  
نتیجه‏ گیرى  
•••  منابع  
•••  پى‏نوشت‏ها  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله مرورى بر ویژگى‏هاى فرضیه و نقش آن در مطالعات تجربى pdf

ـ اتسلندر، پتر، روش‏هاى تجربى تحقیق اجتماعى، ترجمه بیژن کاظم‏زاده، مشهد، معاونت فرهنگى آستان قدسرضوى، 1371

ـ ازکیا، مصطفى و دربان‏آستانه، علیرضا، روش‏هاى کاربردى تحقیق، تهران، کیهان، 1382

ـ اسکیدمور، ویلیام، تفکر نظرى در جامعه‏شناسى، ترجمه جمعى از مترجمان، تهران، سفیر، 1372

ـ باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرّمشاهى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1374

ـ بلیکى، نورمن، طراحى پژوهش‏هاى اجتماعى، ترجمه حسن چاوشیان، تهران، نى، 1384

ـ بیکر، ترز ال.، نحوه انجام تحقیقات اجتماعى، ترجمه هوشنگ نایبى، تهران، روش، 1377

ـ توسّلى، غلامعبّاس، نظریه‏هاى جامعه‏شناسى، تهران، سمت، 1369

ـ چالمرز، آلن اف، چیستى علم، ترجمه سعید زیباکلام، تهران، سمت، 1382

ـ حافظ‏نیا، محمّدرضا، مقدّمه‏اى بر روش تحقیق در علوم انسانى، تهران، سمت، 1381

ـ دوورژه، موریس، روش‏هاى علوم اجتماعى، ترجمه خسرو اسدى، تهران، امیرکبیر، چ دوم، 1366

ـ ساروخانى، باقر، روش‏هاى تحقیق در علوم اجتماعى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1372

ـ سروش، عبدالکریم، درس‏هایى در فلسفه علم‏الاجتماع، تهران، نى، چ دوم، 1376

ـ کرلینجر، فرد ان.، مبانى پژوهش در علوم رفتارى، ترجمه حسن پاشا شریفى و جعفر نجفى زند، تهران، آواىنور، 1374

ـ کیوى، ریموند و کامپنهود، لوک وان، روش تحقیق در علوم اجتماعى، ترجمه عبدالحسین نیک‏گهر، تهران،فرهنگ معاصر، 1370

ـ گولد، جولیوس و کولب، ویلیام ل.، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه جمعى از مترجمان، تهران، مازیار، 1376

ـ گولدنر، الوین، بحران جامعه‏شناسى غرب، ترجمه فریده ممتاز، تهران، شرکت سهامى انتشار، چ دوم، 1373

ـ مولر، جى. اچ و دیگران، استدلال آمارى در جامعه‏شناسى، ترجمه هوشنگ نایبى، تهران، نى، 1378

ـ نچمیاس، دیوید و فرانکفورد، چاوا، روش‏هاى پژوهش در علوم اجتماعى، ترجمه فاضل لاریجانى و رضافاضلى، تهران، سروش، 1381

ـ والش، دبلیو . اچ.، مقدّمه‏اى بر فلسفه تاریخ، ترجمه ضیاءالدین علایى طباطبائى، تهران، امیرکبیر، 1363

ـ ویمر، راجردى و دومینیک، جوزف آر.، تحقیق در رسانه‏هاى جمعى، ترجمه کاووس سیدامامى، تهران،سروش، 1384

ـ هسه، مارى، «قانون‏ها و تئورى‏ها»، در: علم‏شناسى فلسفى (مجموعه مقالات)، انتخاب و ترجمه عبدالکریمسروش، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1372

ـ هومن، حیدرعلى، پایه‏هاى پژوهش در علوم رفتارى، بى‏جا، تهران، چ سوم، 1370

ـ ـــــ ، شناخت روش علمى در علوم رفتارى، تهران، پارسا، چ دوم، 1374

- Cohen, M., A Preface to Logic, New York, Meridian,

چکیده

فرضیه به عنوان پاسخ موقّت به سؤالات تحقیق، برآورد حدسىِ روابط بین متغیّرهاى آن، وهدایت‏کننده منظّم و استوار فرایند پژوهش، یکى از سازه‏هاى مهمّ معرفتى در هر پژوهش علمى بهشمار مى‏رود؛ ابزار نیرومندى است که با هدف دست‏یابى به نتایج اطمینان‏بخش، ابداع شده است.فرضیه با الهام از تفکرى تئوریک، و برپایه شناخت مقدّماتى پدیده مورد مطالعه (مرحله اکتشاف)،بیانگر استنباطى مستدل درباره اوصاف، حالات، و رفتارهاى پدیده مورد مطالعه است. به استثناىمطالعات توصیفى و اکتشافى، تقریبا همه مطالعات با فرضیه یا مجموعه‏اى از فرضیات به‏هم پیوستهآغاز مى‏شوند و استمرار مى‏یابند. این نوشتار درپى آن است تا پس از بررسى ابعاد مفهومىِ«فرضیه»، با رویکردى روش‏شناختى، به بحث درباره گونه‏ها، ویژگى‏ها، و کارکردهاى آن در فرایندمطالعه علمى بپردازد و دیدگاه‏هاى مختلف در این خصوص را تحلیل نماید

کلیدواژه‏ها: فرضیه، متغیّر، پیش‏فرض، نظریه، قانون، آزمون، قیاس، استقرا، ابطال

 

مقدّمه

یکى از دعاوى کانونى و برخوردار از مؤیّدات فراوان فلسفه علوم تجربى این است کهمطالعه و مشاهده پدیده‏ها بدون داشتن مجموعه‏اى از باورها، انگاره‏ها، ذهنیات،سؤالات و دغدغه‏هاى پیشینِ معطوف یا مرتبط به موضوع مورد مطالعه، غیرممکناست و نتیجه‏اى دربر نخواهد داشت؛ زیرا چنین سلوکى، به علّت فقدان خطّ راهنما،پژوهشگر را با انبوهى از داده‏ها و دریافت‏ها روبه‏رو مى‏سازد. انگاره‏ها وپیش‏داشت‏هاى ذهنى همچون قطب‏نمایى عمل مى‏کنند؛ مسیر حرکت پژوهشگر را درپیچ‏وخم‏هاى فرایند مطالعه تعیین، و او را در کشف واقعیت و نیل به نتایج موردنظر یارىمى‏نمایند. اگر نقطه آغاز فرایند پژوهش را طرح مسئله‏اى همچون «طلاق» در قالب یکیا چند سؤال ناظر به علل وقوع یا آثار و پیامدهاى آن بدانیم (که معمولاً در مواجهه عادّىیا لایه‏کاوى مرحله‏اى پدیده‏ها و واقعیات مشهودْ رخ مى‏نمایند و خویش را بر ذهنپژوهشگر تحمیل مى‏کنند)، فرضیه واکنش ذهنى منتج از یافته‏هاى پیشین در جهت ارائهپاسخ یا پاسخ‏هاى اجمالى و موقّت به پرسش‏هاى مذکور است. این پاسخ ـ ناخودآگاه ریشه در درک شهودى، تجربیات زیستى، آرشیو اطلاعات شخصى، مطالعات وتجربیات پیشین، رویّه‏هاى غالب، خوانش‏هاى ترجیحى، مفروضات عامّه، مؤیّداتمحیطى و; دارد؛ امّا فرایند مطالعه در استمرار موجودیت خویش، مترصّد آزمون اینفرض‏هاى مقدّماتى در پرتو شواهد و یافته‏هاى عینى و تأیید و ردّ محتمل آنهاست

     گفتنى است که فرضیه، و همچنین نظریه، تنها در موضعى زمینه طرح مى‏یابد کهپژوهشگر با پدیده‏هاى نسبتا پیچیده، تفسیرپذیر، و چندوجهى سروکار داشته باشد؛پدیده‏هایى که امکان توارد علل مختلف و ظهور آثار متنوّع از آنها محتمل‏الصدق شمردهشود. از این‏رو، پدیده‏هایى که اغلب بدیهى انگاشته مى‏شوند یا افراد عموما در پرتومعلومات و تجربیات ارتکازى خویش به تفسیر متقاعدکننده آنها قادرند، اساسا بى‏نیاز ازفرضیه هستند یا فرضیات خفى محتمل آنها بى‏نیاز از آزمون مى‏باشند؛ براى مثال، اگرناگهان باخبر شوید که دوستتان همسر خود را طلاق داده است، ذهنتان به سرعتدرصدد یافتن چرایى وقوع این امر برمى‏آید؛ و بسته به میزان ورزیدگى، تجربیاتزیستى، اطلاعات دریافتى، و زمینه‏هاى محیطى، انبوهى از پاسخ‏هاى محتمل را بهدست مى‏دهد. پس از مطالعه، بررسى، و دریافت اطلاعات تکمیلى، بسیارى از اینفروض ابتدایى ـ خود به خود ـ از فهرست علل محتمل حذف مى‏شوند و تنها برخى ازآنها به صورت تکى یا مجموعه‏اى که امکان بیشترى براى ایفاى نقش علّى دارند، بهعنوان علل محتمل، رجحان مى‏یابند. به بیان دیگر، برخى از فروض ابتدایى در پرتویافته‏هاى جدید تأیید یا رد، و برخى نیز تقویت یا تضعیف خواهند شد. از این‏رو، طرح فرضیه در مواجهه با پدیده‏ها و رویدادهاى طبیعى یا انسانى ـ چه آگاهانه و چه ناآگاهانه امرى متعارف، منطقى، و مقتضاى سلوک عادّى ذهن و کنجکاوى‏هاى محقّقانه است ودر مطالعات علمى، اصلى خدشه‏ناپذیر شمرده مى‏شود. از نظر برخى، این دیدگاه چنانرایج شده است که پژوهشگر تازه‏کار احساس مى‏کند که حتما باید چنین حدس‏هایىبزند، حتى اگر این حدس‏ها کاملاً بى‏معنا باشند (پژوهشگران، بدون فرضیه، احساسمى‏کنند که دست‏خالى‏اند). وحشت از ناکامى در «اثبات» فرضیه‏ها، چونان شمشیردموکلس، بالاى سر پژوهشگران تازه‏کار تاب مى‏خورد؛ داشتن فرضیه نادرست و یاشکل نادرستى از فرضیه، به راستى مصیبت قلمداد مى‏شود. در این سنّت پژوهشى،تأکید بر داشتن فرضیه است، نه بر منشأ و توجیه آن و یا بر مقصود از داشتن آن

    به همین دلیل، برخى معتقدند: فرضیه «موتور تحقیق» است و اثبات یا ردّ آن، درفرایند تحقیق، اهمیت بسزایى دارد؛2 برخى نیز فرضیه را نیرومندترین ابزار براى نیل بهدانش قابل اعتماد ارزیابى کرده‏اند.3 باربور در توضیحى جامع، نقش پس‏زمینه‏هاىنظرى در فرایند پژوهش را بسیار حیاتى توصیف کرده و گفته است: بارها، این عقیدهخویش را بیان کرده‏ایم که انسان از داده‏هاى حسّىِ پراکنده، محض، و مجرّد آغازنمى‏کند؛ بلکه با انگاره‏هایى از روابط تجربى آغاز مى‏کند که در آنها، «تعبیر» نفوذ وحضور دارد. همچنین، گفته‏ایم که گزارش‏هایى که از «داده‏ها»ى علمى ارائه مى‏شود،همواره، «گرانبار از نظریه» است.4 چالمرز نیز در نقد دیدگاه استقراگرایان مى‏نویسد

علم با گزاره‏هاى مشاهدتى، آغاز نمى‏شود؛ زیرا، بر تمام گزاره‏هاى مشاهدتى نوعىنظریه مقدّم است; . آنچه مشاهده‏گران با نگریستن به شى‏ء یا منظره‏اى مى‏بینند، وتجارب انفسى‏اى که به دست مى‏آورند، صرفا توسط تصاویر منقوش بر شبکیه آنانتعیین نمى‏گردد؛ بلکه به تجربه، معرفت، انتظارات، و وضعیت عمومىِ درونىمشاهده‏گر نیز بستگى دارد

گفتنى است که از نظر استقراگرایان، مراحل گوناگون مطالعه از ذهن آغاز نمى‏شود؛ بلکهاز عین و واقعیت آغاز مى‏شود و بین فرضیه و واقعیت، دوگانگى وجود دارد. برخى ازرئالیست‏ها نیز بر این باورند که در علم باید از فرضیه شروع کرد، نه از واقعیت. البته،آنان قائل به جدایىِ کامل بین واقعیت و فرضیه نیستند. بدیهى است که داشتن فرضیهمناسب، به ارتقاى کیفى پژوهش کمک مى‏کند؛ از این‏رو، در پژوهش‏هاى تبیینىِ ناظر بهبررسىِ روابط بین متغیّرها، وجود فرضیه مناسب ضرورتى اجتناب‏ناپذیر است. ناگفتهپیداست که در برخى از مطالعات نیز پژوهشگر بدون فرضیه واقعیاتى را کشف مى‏کند وبه صورت سازمان‏یافته ـ و متناسب با اهداف منظور ـ به نتایجى دست مى‏یابد.پژوهش‏هاى توصیفىِ ناظر به بررسى اوضاع، حالات، و ویژگى‏هاى پدیده‏ها و نیزپژوهش‏هاى میدانى و اکتشافى، از جمله مواردى هستند که ضرورتِ داشتن فرضیهآغازین در آنها منتفى شمرده شده است؛ اگرچه این امکان وجود دارد که فرایند مطالعه،خود به آفرینش فرضیاتى انجامد یا نتایج حاصل از آن، در تأیید یا تضعیف برخىفرضیات پیشین به کار گرفته شود. پیشنهاد مى‏شود که در این نوع مطالعات، با هدفجلوگیرى از هرگونه سوگیرى احتمالى، از پیش‏بینى روابط میان متغیّرها پرهیز گردد.البته، برخى از نویسندگان حتى دو مورد فوق را نیز از لزوم داشتنِ فرضیه مستثنا نکرده وگفته‏اند: تحقیقات علمى، از هر نوعى که باشند، نیاز به تدوین فرضیه دارند؛ زیرا تحقیقعلمى تلاشى است براى معلوم کردن مجهول یا حلّ مسئله. مجهول ممکن است ماهیتیک شى‏ء یا پدیده باشد، نیز ممکن است وضعیت یا حالات آن باشد؛ همچنین، ممکناست از سنخ رابطه بین پدیده‏ها، اشیا، و متغیّرها باشد. این مجهولات ممکن استمربوط به گذشته، حال یا آینده باشند؛ بنابراین، همه آنها روش تحقیق علمى را طلبمى‏کنند. از این‏رو، در همه تحقیقات علمى، محقّقان ناگزیرند به ساخت و پردازشفرضیه اقدام کنند. با این‏حال، در تحقیقات توصیفى، فرضیه‏ها مبیّن وجود حالات،شرایط، صفات، ویژگى‏هاى اشیا و اشخاص، موقعیت‏ها، پدیده‏ها و رخدادهایى هستندکه نسبتِ وقوع رویدادها، صفات، و ویژگى‏هاى اشیا و پدیده‏ها را توضیح مى‏دهند.6ناگفته نماند که مطالعه اکتشافى و توصیفى، هرچند نیاز به فرضیه ندارد، امّا نتایج آنممکن است اهمیت نظریه‏اى را کاهش یا افزایش دهد و به ظهور نظریه‏اى جدید و تبیینىتازه در خصوص علل رخدادها یا روابط میان آنها کمک کند

تعریف فرضیه

«فرضیه» عبارت از فرضى است که به طور حدسى، ولى موجّه یعنى بر اساس تئورى(هرچند محدود)، رابطه بین دو یا چند مفهوم یا متغیّر را بیان مى‏کند. به لحاظزبان‏شناختى، این رابطه به صورت حکم (نه پرسش و دستور) بیان مى‏شود و قابلیتصحت و بطلان دارد. به عبارت دیگر، فرضیه بیان رابطه (مثبت، منفى و یا خنثى) بین دویا چند متغیّرى است که پژوهشگر انتظار دارد، از رهگذر مطالعه خویش، آن را به اثباتبرساند. فرضیه از آن جهت که نقطه شروع هر پژوهش علمى است و در نهایت نیز بهوسیله تحقیق، رد یا اثبات خواهد شد، داراى اهمیت و جایگاه کانونى است. فرهنگوبستر در تعریف فرضیه مى‏نویسد: فرضیه حالت یا اصلى است که اغلب بى‏آنکهاعتقادى نسبت به آن وجود داشته باشد، پذیرفته مى‏شود تا بتوان از آن نتایج منطقىاستخراج کرد؛ و بدین ترتیب، مطابقت آن را با واقعیت‏هایى که نزد ما معلوم است (یامى‏توان آنها را معلوم ساخت) آزمود

     همچنین، فرضیه پاسخى غیرقطعى به مسئله پژوهش است که بیان‏کننده شکلى ازرابطه میان متغیّرهاى مستقل و وابسته مى‏باشد. در واقع، فرضیه پاسخى غیرقطعىاست؛ پاسخى که تنها پس از آزمون تجربى، تأیید مى‏شود. پژوهشگر هنگامى کهفرضیه‏اى را پیشنهاد مى‏کند، نمى‏داند که فرضیه‏اش تأیید یا رد مى‏شود: فرضیه ساخته وآزموده مى‏شود؛ اگر پذیرفته شد، در متن معرفت علمى جاى مى‏گیرد و اگر رد شد،فرضیه دیگرى مطرح مى‏شود.7 بر اساس تعریف دیگر، فرضیه بیانى رسمى در موردرابطه بین متغیّرهاست که مستقیما آزموده مى‏شود. رابطه پیش‏بینى‏شده بین متغیّرها یادرست است یا نادرست

    فرضیه در پاسخ به پرسش پژوهشگر، به صورت قضیه مطرح مى‏شود. به عبارتى،فرضیه پاسخ موقّتى و نسبتا کوتاهى است که به کار جمع‏آورى و تحلیل داده‏ها جهتمى‏دهد. فرضیه با الهام از تفکرى تئوریک و برپایه شناخت مقدّماتىِ پدیده موضوعمطالعه (مرحله اکتشافى)، بیانگر استنباطى مستدل درباره رفتار اشیاى واقعى مطالعهشده است. محقّقى که فرضیه‏اى را تدوین مى‏کند، در حقیقت، مى‏گوید: فکر مى‏کنم باید تحقیقرا در این مسیر هدایت کرد؛ زیرا این مسیر مطمئن‏ترین مسیرى است که به هدف مى‏رسد

توصیف کلّى فرضیه

فرضیه علمى ویژگى‏هایى دارد که در این بخش، به برخى از مهم‏ترین این ویژگى‏ها اشارهمى‏شود

     1) فرضیه حکم است، نه پرسش و دستور؛ براى مثال: «قُوى سیاه وجود ندارد» یا«اگر پرنده‏اى قو باشد، آن‏گاه سیاه نیست.»

     2) فرضیه یا حکم ـ دست‏کم ـ متشکّل از دو واژه معنادار است؛ براى نمونه، در مثالاخیر، «قو» و «سیاه نیست» از عناصر اصلى تشکیل‏دهنده فرضیه‏اند

     3) واژه‏ها یا متغیّرهاى هر فرضیه را ربط‏هاى منطقىِ «اگر» و «آن‏گاه» به یکدیگرپیوند مى‏دهند؛ براى مثال: «اگر پرنده‏اى قو باشد، آن‏گاه سیاه نیست.»

     4) بخشِ «اگر» مى‏تواند شرط لازم یا شرط کافى، و یا شرط لازم و کافى براى بخش«آن‏گاه» باشد (مثال براى شرط لازم: «اگر پرنده‏اى قو باشد، آن‏گاه سیاه نیست»؛ مثالبراى شرط کافى: «اگر باران ببارد، زمین خیس مى‏شود»؛ مثال براى شرط لازم و کافى:«اگر آب با زمین تماس پیدا کند، زمین خیس مى‏شود» یا «اگر زمین خیس باشد، آن‏گاه باآب تماس داشته است».)

    5) فرضیه به لحاظ زبانى، معمولاً، با عبارت «به نظر مى‏رسد» یا مضمونى شبیه به آنصورت‏بندى مى‏شود. توصیه ویژه روش‏شناختى همان ضرورت اعمال دقت بیشتر درطراحى و فرمول‏بندى فرضیه است. فرضیه علمى ضرورتا باید از استانداردهاى لازم درصورت، مادّه، و ساختار برخوردار باشد

     6) فرضیه در مقایسه با قانون، از کلّیت کمترى برخوردار است؛ امّا به دلیل خصیصهپهنایى، بر آن است تا با یک نگاه، بیشترِ واقعیت‏ها را در میدان دید نسبتا گسترده خودگرد آورد. به بیان دیگر، فرضیه به جاى نگرش ژرفایى یا محدود شدن به زمینه‏اى خاصْاز گستره دید نسبى برخوردار است

    7) فرضیه در خصوص وضعیت‏هاى محتمل امور تحقّق‏یافته، سخن چندانى ندارد.به بیان دیگر، حدس و گمان در خصوص وضعیت‏هاى محتمل در آینده، ممکن است،روند پژوهش را دچار پیش‏داورى کند

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله روش ‏شناسى نظریه ‏پردازى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر روی

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله روش ‏شناسى نظریه ‏پردازى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر رویکرد اندیشمندان اسلامى pdf دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله روش ‏شناسى نظریه ‏پردازى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر رویکرد اندیشمندان اسلامى pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله روش ‏شناسى نظریه ‏پردازى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر رویکرد اندیشمندان اسلامى pdf

چکیده  
مقدّمه  
رویکردهاى سه‏ گانه به توسعه علم  
رویکرد استقرایى  
رویکرد ابطال‏گرایى  
رویکرد پارادایمى  
تجربه‏گرایى و خردگرایى  
نقدى بر رویکردهاى سه‏ گانه: مفهوم‏ پردازى نسبى‏ اندیشى  
نسبى ‏اندیشى در شناخت‏ شناسى رویکردهاى سه‏گانه  
جهان‏ بینى و ایدئولوژى  
تعریف ایدئولوژى  
نقدى بر شناخت ‏شناسىِ تولید علوم معاصر  
الف) محدودیت حس و تجربه  
ب) عدم توجه به تفاوت‏هاى علم و فلسفه  
ج) بى‏اعتنایى به مابعدالطبیعه  
د) عدم استناد علوم تجربى و انسانى به فلسفه الهى  
ه.) خلط جایگاه علم و فرضیه  
راهى به سوى تدقیق شناخت ‏شناسى علوم معاصر  
الزامات تعامل سازنده علم و فلسفه  
تأمّلى بر تولید دانش با رویکرد اسلامى  
علّت فاعلى علم  
علّت مادّى (قابلى) علم  
علّت صورى علم  
نظریه سیستمى  
تخصّصى شدن علوم، عامل تعارض علم و دین  
علت غایى علم  
روش‏شناسى تولید علم از منابع معرفت‏شناسى دین  
تعریف نقل  
حیات معقول  
تعریف عقل  
مراتب عقلى  
اجتهاد متوسط  
سهم منابع نقلى در ساحت علوم  
حجّیت شرعى علوم (از جمله علوم انسانى) در گرو اجتهاد  
معناى حجّیت در علم  
علم دینى  
محذور قول به دینى بودن علوم  
نتیجه‏گیرى  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله روش ‏شناسى نظریه ‏پردازى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر رویکرد اندیشمندان اسلامى pdf

ـ الوانى، سیدمهدى و حسن دانایى‏فرد، گفتارهایى در فلسفه تئورى‏هاى سازمان دولتى، تهران، صفّار، 1388

ـ پلانک، ماکس، تصویر جهان در فیزیک جدید، ترجمه مرتضى صابر، تهران، جاویدان، 1364

ـ پوپر، کارل، سرچشمه‏هاى دانایى و نادانى، ترجمه عباس باقرى، تهران، نى، 1379

ـ ـــــ ، منطق اکتشاف علمى، ترجمه سیدحسین کمالى، تهران، علمى و فرهنگى، 1370

ـ جعفرى، محمّدتقى، از علم تا فلسفه، پایگاه اطلاع‏رسانى استاد جعفرى، 1386

ـ ـــــ ، حیات معقول، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علّامه جعفرى، 1387

ـ ـــــ ، رابطه باید و ارزش، پایگاه اطلاع‏رسانى استاد جعفرى، 1386

ـ ـــــ ، نظام هست‏ها و بایدها، پایگاه اطلاع‏رسانى استاد جعفرى، 1386

ـ جوادى آملى، عبداللّه، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، 1380

ـ ـــــ ، حیات حقیقى انسان در قرآن، تحقیق و تنظیم غلامعلى امین دین، قم، اسراء، 1382

ـ ـــــ ، معرفت‏شناسى در قرآن، تنظیم و ویرایش حمید پارسانیا، چ دوم، قم، اسراء، 1386

ـ ـــــ ، منزلت عقل در هندسه معرفت دینى، تنظیم احمد واعظى، قم، اسراء، 1386

ـ چالمرز، آلن، چیستى علم، درآمدى بر مکاتب علم‏شناسى فلسفى، ترجمه سعید زیباکلام، تهران، علمى و فرهنگى، 1374

ـ حرّ عاملى، محمّدبن حسن، وسائل‏الشیعه، قم، آل‏البیت لاحیاءالتراث، 1414ق

ـ دانایى‏فرد، حسن و دیگران، روش‏شناسى پژوهش کیفى در مدیریت (رویکردى جامع)، تهران، صفّار، 1386

ـ راسل، برتراند، عرفان و منطق، ترجمه نجف دریابندرى، تهران، ناهید، 1384

ـ کراجکى، ابوالفتح، التعجب، قم، الغدیر، 1421ق

ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، تهران، الاسلامیه، بى‏تا

ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1375، ج 2

ـ مقدم حیدرى، غلامحسین، قیاس‏ناپذیرى پارادایم‏هاى علمى، تهران، نى، 1385

ـ هچ، مارى‏جو، تئورى سازمان: مدرن، نمادین، تفسیرى، پست‏مدرن، ترجمه حسن دانایى‏فرد، تهران، افکار، 1385

- Copleston, Fredrick, A History of Philosophy, New York, Images Books,

- Hassard, Jahn, “An Alternative to Paradigrn Incommensurability in Organization Theory”, in John Hassard& Denis Pym (eds.), The Theory & Philosophy of Organizations, Critical Issues & New Perspective, Routledge,

- Hulgren, F.H & D. L. Coomer (eds.), Alternat modes of Inquiry in home Economics Research, American Home Economics Association Teacher Edueationyearbooky, peoria, Il: Glencoe poblishing,

- Kuhn, Thomas, The Structure of Scientific Revolutions, University of Chicago Press,

چکیده

در قاموس فلسفه علم، فرایند توسعه دانش بر سه رویکرد استقرایى، ابطال‏گرایانه و پارادایماتیک بنا شده است. گرچه هستى‏شناسى، معرفت‏شناسى و روش‏شناسىِ هرکدام از این رویکردها با هم متفاوت‏اند، ولى نسبى‏گرایى و قائل بودن به عدم دست‏یابى به معرفت کامل و ثابت نسبت به حقیقتْ رگه مشترک هر سه است. نگارندگان نوشتار حاضر قصد دارند تا ضمن معرفى اجمالى رویکردهاى سه‏گانه بالا و تبیین هستى‏شناسى، معرفت‏شناسى و روش‏شناسى آنها، معرفى مستوفایى از رویکرد اسلامى نسبت به توسعه علم ارائه دهند. رویکرد مختار در این مقاله اجتهاد متوسط مى‏باشد که علل چهارگانه فاعلى، مادّى، صورى و غایى را مطمح‏نظر قرار مى‏دهد و خروجى آن مفید علم و اطمینان عقلایى و بالتبع حجّت شرعى است. در این رویکرد، دست‏یابى به حقیقت در پرتو رجوع به عقلِ مبرهن و نقل داراى حجّیت میسور است، حقیقتْ نسبى تلقّى نمى‏شود، و مبانى و اصول در بستر زمان و مکان متغیّر نمى‏باشند. همچنین، مبناى این رویکردْ جهان‏بینى الهى است و تعامل علم و فلسفه در آن ابزارى در جهت رفع عیبناکى علوم روز شمرده مى‏شود.

کلیدواژه‏ها: نسبى ‏گرایى، مطلق ‏اندیشى، روش ‏شناسى، اجتهاد متوسط، نظریه ‏پردازى، تولید علم، منابع نقلى و عقلى، حجّیت شرعى، علوم انسانى، اسلام

 

مقدّمه

فلسفه علم، به منزله یکى از حوزه‏هاى معرفت بشرى، جویاى مبدأ و معاد و مجراى علم مى‏باشد. در بررسى هر پدیده، سخن از علل چهارگانه فاعلى، مادّى، صورى، و غایى آن ضرورى خواهد بود؛ لذا پژوهش پیرامون منشأ، مهبط، و محمل علم و نیز پاسخ به اینکه علم با چه صورتى و به سمت چه غایتى در حرکت است، از مسائل مهمى به شمار مى‏روند که بشر مشتاق دست‏یابى به آنهاست که البته این کار در فلسفه مطلق (الهى یا الحادى) صورت مى‏گیرد و از رهاورد آن فلسفه علم نیز متنعّم مى‏گردد. رعد قلم و برق رقم‏هایى چند، گرچه زوایایى از این مسئله مناقشه‏برانگیز را روشن کرده، ولى دست‏یابى به حاقّ واقع از مسیرى که خود محلّ تأمّل و ابهام است نقض غرض مى‏باشد. اینکه با شیوه‏هاى استقرایى1 به دنبال اثبات فلسفهپوزیتیویستى باشیم یا با به کارگیرى روش‏هاى ابطال‏گرایانه فلسفه نگتیویسم2 را تأیید کنیم،گرفتار شدن در پیله‏اى است که به دور خود تنیده‏ایم. بدیهى است که غار افلاطونى،3خودمرجعى،4 جزم‏اندیشى،5و ایجاد سپر دفاعى در مقابل اندیشه‏هاى مخالف، ثمره چنینجهت‏گیرى‏اى خواهد بود

رهایى از این دام فکرى یا به اعتبار نگاهى درون‏پارادایمى با تکیه بر اصول پذیرفته‏شده و ثابت (در محدوده زمان و مکانِ) آن پارادایم، و یا به اعتبار نگاهى برون‏پارادایمى (فراپارادایمى) با رجوع به مبانى حقیقى و مورد تأکید تمام پارادایم‏ها امکان‏پذیر خواهد بود

البته، مفروض اساسى این نگاه آن خواهد بود که پارادایم‏ها به عنوان نوع نگرش به جهان6(جهان‏بینى)، دارنده اصول ثابت و فروعات مختصّ به خود مى‏باشند. اگر وجود هرگونه اشتراک در میان پارادایم‏ها را منکر شویم، پارادایم از جایگاه یک جهان‏بینى به مرتبه یک ابزار یا روش و یا روش‏شناسى جهت فهم جایگاه انسان در عالم و رابطه او با عالم و خالق عالم (رابطه انسان با خداوند، خود، انسان‏هاى دیگر و طبیعت) تنزّل خواهد کرد

از این‏رو، چه با رویکرد استقرایى سعى در ایجاد دانش کنیم و چه رویکردى ابطال‏گرایانه را برگزینیم و یا اینکه قائل به انقلاب‏هاى پارادایماتیک باشیم، باید وجود اصول و مبانى مشترک میان روش‏ها و روش‏شناسى‏هاى گوناگون را بپذیریم

امّا رویکرد مختار در این مقاله اجتهاد متوسّط مى‏باشد که از منابع دوگانه معرفت‏شناسى دینى یعنى عقل و نقل، طرفى جدّى بسته است. در این رویکرد، خبرى از نسبى‏اندیشى و تعارض میان علم و دین نیست و نزاع دیرین یافته ‏هاى حوزوى با یافته‏ هاى دانشگاهى پایان مى‏پذیرد

ساختار مقاله حاضر بدین شکل است که ابتدا سه رویکرد توسعه علم مبتنى بر یافته‏ هاى مکاتب غربى معرفى، بنیان‏هاى هستى‏شناسانه و معرفت‏شناسانه آنها تبیین، و متدولوژى هریک بر اساس مبانى نظرى و جهان‏بینى‏شان تشریح مى‏شود؛ سپس سهم هریک از رویکردهاى سه‏گانه در نسبى‏ اندیشى مشخّص مى‏گردد. در ادامه، موضع اسلام پیرامون نسبى‏اندیشى معرّفى مى‏گردد

بعد از آن، از تعریف علم و فرضیه و عیبناکى علوم روز و علل این عارضه و راه‏هاى درمان آن خواهیم گفت و از تعامل علم و فلسفه جهت حلّ نارسایى‏هاى علمى پرده برخواهیم داشت

در نهایت، رویکرد مختار این مقاله در تولید علم با عنوان اجتهاد متوسّط معرّفى مى‏شود و زوایاى آشکار و پنهان آن تبیین مى‏گردد؛ در این راستا، جایگاه عقل و نقل و رابطه آن دو با یکدیگر و با وحى مشخّص مى‏شود. دست‏آخر، ماهیت یافته‏هاى ناشى از اجتهاد متوسّط روشن مى‏گردد

رویکردهاى سه‏ گانه به توسعه علم

در این مقال، رویکردهایى که در توسعه علم بدان اشاره مى‏شود عبارت‏اند از: رویکرد استقرایى که با نمایندگى آگوست کنت معرّفى مى‏شود، رویکرد ابطال‏گرایانه که مطمح‏نظر کارل پوپر است، و رویکرد پارادایمى که مورد توجه کوهن مى‏باشد. در نهایت نیز رویکرد اسلامى در توسعه علم تشریح مى‏شود

رویکرد استقرایى

کنت با اعتقاد راسخ به فلسفه اثبات‏گرایى (پوزیتیویسم) بر آن بود که باید براى علوم انسانى نیز حیثیتى مشابه علوم تجربى قائل شد؛ به این معنا که در علوم انسانى نیز باید از ابزار پژوهش تجربى استفاده شود. از نظر او، جوامع انسانى از سه مرحله الهى، فلسفى، و علمى عبور کرده‏اند. همچنین در جوامع الهى ـ که تبلور تاریخى آن قرون وسطى است ـ پیامبران، و در عصر رنسانس و پس از آن فیلسوفان به عنوان رهبران جامعه شمرده مى‏شوند. امّا در دوره کنونى (عصر علمى)، دانشمندان و جامعه‏شناسان رهبران جامعه خواهند بود. البته ممکن است در هر جامعه‏اى، بازمانده‏هاى فکرى اعصار گذشته رسوب کرده باشند

استقراگرایان از جمله فرانسیس بیکن تجربه را که به واسطه مشاهده و آزمایش به دست مى‏آید به منزله منبع معرفت معرفى مى‏کنند. مطابق استقراگرایى سطحى، علم با مشاهدات آغاز مى‏شود. عالم مشاهده‏گر باید داراى اعضاى حسى معمولى و سالم باشد و باید آنچه را که با توجه به وضعیت مورد مشاهده مى‏تواند ببیند، بشنود و; با امانتدارى تمام ضبط کند و این عمل باید با ذهنى خالى از پیشداورى انجام پذیرد.8 از این‏رو، پوزیتیویست‏ها با تکیه بر استقرا که مبتنى بر مشاهده و آزمایش است به دنبال کسب معرفت مى‏باشند

رویکرد ابطال‏گرایى

کارل پوپر9 به عنوان یکى از نظریه‏ پردازان فلسفه علم، پیرامون شکل‏گیرى دانش، قائل به نظریهابطال‏گرایى10 است. او مى‏گوید: دانش علمى مى‏تواند از طریق شکل‏دهى ایده‏هاى جدید(حدسیات) و تلاش براى ابطال آنها از طریق پژوهش‏هاى تجربى، با شتاب بیشترى پیشرفت کند. وى بر آن است: واقعیات و حقایق واگرا و چندگانه‏اى11 وجود دارند و هدف غایى علمْکشف و تبیین تفسیرى ماهیت و معناى پدیده‏ها و تعیین رفتار آنهاست

پوپر اعتقاد دارد: گرچه ما همواره در چارچوبى از تئورى‏ها، انتظارات، تجارب گذشته و زبان خود زندانى هستیم، امّا با تلاش مى‏توانیم این چارچوب‏ها را بشکنیم. مسلّما پس از آن، دوباره خود را درون چارچوبى خواهیم یافت؛ چارچوبى که بهتر و وسیع‏تر خواهد بود و ما مى‏توانیم در هر لحظه مجددا آن را بشکنیم

وى وجود حداقلّى از جزم‏اندیشى را براى نظریه علمى ضرورى مى‏داند تا تئورى‏هاى علمى فرصت بروز و ظهور داشته باشند

رویکرد پارادایمى

کوهن با ردّ دو رویکرد ابطال‏گرایانه و استقرایى، قائل به نظر سومى است. او مى‏گوید: توسعه علم به جاى اینکه از طریق واقعیت‏هایى که خود را براى اندیشمندان آشکار مى‏سازند (نگرش استقراگرا) یا به جاى اینکه به وسیله دانشمندانى که در هر آزمایشْ سعى در ابطال فرضیات خود دارند (نگرش ابطال‏گرا) انجام پذیرد، از طریق حلّ تنش‏هاى سیاسى در جامعه علمى و به طور تناوبى صورت مى‏گیرد؛ لذا به جاى اینکه سیر تکامل علم شامل یک مسیر خطّى از فرضیات ابطال‏پذیر باشد، متشکّل از یک‏سرى دوره‏هاى غیرمستمر از علوم هنجارى و تغییرات انقلابى است. این امر بدان معناست که براى یک دوره زمانى (یک شیوه دیدن جهان) هنجار تلقّى مى‏شود و در صورتى که این شیوه پاسخگوى مسائل نبود، با بحران مواجه مى‏شود و در نتیجه این بحران، انقلاب علمى رخ مى‏دهد. البته از دیدگاه کوهن، پارادایمْ وسیع‏ترین واحد اجماع درون یک رشته علمى است که یک جامعه علمى یا خرده‏جامعه علمى را از دیگرى متمایز مى‏سازد

او چنین تحوّلى را در مقام قیاس با انقلاب‏هاى سیاسى، انقلاب علمى (پارادایم) مى‏نامد

پارادایم، نوعى جهان‏بینى است که ماهیت جهان، جایگاه فرد در آن و دامنه روابط احتمالى او نسبت به جهان و اجزاى آن را مشخّص مى‏کند. باورهاى موجود در پارادایم‏ها از آن جهت اساسى و بنیادى‏اند که باید با ایمان پذیرفته شوند و هیچ راهى، براى اثبات حقیقى بودن آنها وجود ندارد

کوهن در تبیین رویدادهایى که هنگام جایگزینى یک پارادایم به جاى پارادایم دیگر اتّفاق مى‏افتد، مى‏گوید

انقلاب‏هاى پارادایمى وقتى رخ مى‏دهند که مجموعه جدیدى از پیش‏فرض‏ها، اندیشمندان را قادر به مسائلى مى‏کند که قبلاً لاینحل بوده‏اند. در عین حال، این پیش‏فرض‏ها باید قبل از اینکه تغییر پارادایمى کامل شود، مورد قبول طیف وسیعى از علما و کاربران قرار گیرد.

نکته حائز اهمیت آنکه کوهن این نگاه پست‏مدرنیستى را که قائل است: نظریاتْ موجبات تکامل یکدیگر را فراهم مى‏کنند، و هیچ نظریه‏اى نظر قبلى را رد نمى‏کند، به شدّت نقد کرده است. او این تلقّى را که سیر تحوّل علمْ سیرى صعودى است که در هر گام نسبت به گام پیشین به کشف واقعیت نزدیک‏تر مى‏شود، شدیدا به چالش مى‏کشد. ویژگى عمده نظریه وى تأکیدى است که بر ممیزه انقلابى پیشرفت‏هاى علمى دارد؛ به طورى که موافق آن انقلاب متضمّن طرد و ردّ یک ساختار نظرى و جایگزینى آن با ساختار ناسازگار دیگرى است.19 کوهن بر آن است که پارادایم نوین، اصلاح‏شده پارادایم پیشین نیست

متدولوژى‏هاى سه‏گانه فوق، جهت توسعه دانش، بر ابزار حس تکیه مى‏کنند و منبع شناخت را صرفا تجربه مى‏دانند. با این حال، مکاتب و دانشمندان دیگرى وجود دارند که عقل را نیز به عنوان منبع معرفتى در تولید علم معرفى مى‏کنند. و گروه سومى سعى دارند تا میان این دو منبع، جمع بکنند

تجربه‏ گرایى و خردگرایى

در مجامع علمى، سخن از تعارض تجربه‏گرایى کلاسیک بیکن،21 لاک،22 برکلى،23هیوم24 و استوارت میل25 با خردگرایى کلاسیک دکارت،26 اسپینوزا27و لایب‏نیتس28به میان مى‏رود. در این مقوله، دو سؤال مطرح است: 1) آیا نحله‏هاى فکرى و علمى صرفا همین دو نحله مى‏باشند؟ 2) آیا میان این دو نحله علمى، به راستى تعارضى وجود دارد؟

کارل پوپر مى‏گوید

من خواهم کوشید تا نشان دهم که تفاوت‏هاى بین دو مکتب تجربه‏گرایى و خردگرایى، اهمیت کمترى دارند تا همانندى‏هایى که از آنها دیده مى‏شود. به نظر من، گرچه مشاهده و عقلْ هریک باید نقش مهمى را انجام دهند، امّا کارکرد آنها غیر از آن است که بزرگان کلاسیک این مکتب‏ها تعیین کرده‏اند.

دکارت، اسپینوزا و لایب‏نیتس عقل را تنها منبع شناخت مى‏انگارند؛ در مقابل، جان لاک، برکلى، و هیوم (به ویژه به دلیل نقدهایش از اعتبار معرفت تجربى و نقد علّیت) منشأ شناخت بشر را تماما از تجربه حسّى و حواسّ پنج‏گانه مى‏دانند

سرانجام کانت براى ایجاد سازگارى میان دو گروه عقل‏گرا و تجربه‏گرا تلاش کرد. او بخش‏هایى از معرفت را که در عقل ریشه داشتند از بخش‏هایى که ناشى از تجربیات بودند جدا، و ادّعا کرد که مى‏توان سهم هریک را به دقّت مشخص ساخت

امّا نقد جدّى بر ارکان رویکردهاى سه‏گانه در توسعه علم، نسبى‏اندیشى در این رویکردهاست

نقدى بر رویکردهاى سه‏ گانه: مفهوم‏ پردازى نسبى ‏اندیشى

مفهوم نسبى ‏اندیشى مفهومى مناقشه ‏برانگیز است که شاید به عنوان مشترک لفظى استعمال شود. در باب مفهوم نسبى‏ اندیشى، باید توجه داشت که چه معنایى از نسبیت اراده شده است: آیا نسبیت در مقابل حقیقى بودن، و به معناى مقایسه‏اى بودن است یا نسبى بودن در مقابل مطلق بودن قرار مى‏گیرد و به معناى آن است که واقعیت شى‏ء وابسته به مجموعه‏اى از شرایط باشد؛ و معناى مطلق بودن، رها بودن از برخى شرایط است؟ اگر نسبیت را به این معنا بگیریم، همه امور مادّى و طبیعى از آن نظر که وابسته به یک سلسله شرایط محدود زمانى و مکانى مى‏باشند، و چون تنها در آن شرایط و وابسته به آن شرایطْ واقعیت خاصّ خود را دارند، نسبى مى‏باشند؛ تنها مجرّداتْ وجود مطلق دارند، بلکه مطلق حقیقى که واقعیتى است رها از هر شرط و علّت و از هر قید، ذات مقدّس حق است

در این مقاله نسبیت در مقابل مطلق بودن است و نه حقیقى بودن؛ به این معنا که مبانى و اصول یا بایدها و نبایدها، وابسته به شرایط زمانى و مکانى خاصّى هستند یا مستقلّ از زمان و مکان، در تمام شرایط و مقتضیات حاکم و پابرجایند

عده‏اى از دانشمندان قائل‏اند که معرفت و فهم بشرى و نیز ایدئولوژى‏ها و جهان‏بینى‏ها متناسب با مقتضیات زمانى و مکانى تغییر مى‏کند، و حتى اعتقاد دارند: معرفت درباره موضوع واحد، براى افراد گوناگون، متفاوت حاصل مى‏شود

قائلان به نسبیت حقیقت یا معتقدان به نسبیت دانش و فهم بشرى عقیده دارند که در شرایط حسّى واحد، یک شناخت مشترک بین دو نفر نمى‏تواند پیدا شود؛ زیرا حقیقتْ چیزى جز حاصل تأثیر و تأثّر متقابل فرد و خارج، و فهم حقیقتْ چیزى جز نگرش از دیدگاه پیش‏فرض‏هاى سابق نیست، و هرکس وجود مختصّ به خود دارد یا گرفتار پیش‏فرض‏هاى ذهنى خود است

این نوع نگاه وجود مقیاس و ملاک مشترک براى سنجش اندیشه‏ها را ملغى مى‏کند. البته موضعى که در مطالب فوق اتّخاذ شد به این معنا نیست که همه ادراکات ما مطلق است و هیچ‏کدام وابسته به شرایط زمان و مکان نیست؛ بلکه باید گفت: آنچه نسبى است علوم و ادراکات اعتبارى و عملى است. این ادراکات است که در فرهنگ‏هاى گوناگون، برحسب شرایط متنوّع زمانى و مکانى، مختلف است؛ نیز این ادراکات است که واقعیتى ماوراى خود که از آن حکایت کند و معیار حق و باطل یا صحیح و غلط بودن آن باشد، ندارد. امّا علوم و ادراکات و اندیشه‏هاى نظرى که فلسفه و علوم نظرى انسان را مى‏سازند، همچون اصول جهان‏بینىِ مذهب و اصول اولیه اخلاق، اصولى ثابت و مطلق و غیرنسبى مى‏باشند

واقع مطلق است و علم و معرفتِ مطلقْ امکان‏پذیر؛ گرچه در مواردى خطا نیز واقع مى‏شود، همان‏طور که معارفى که بشر به آنها رسیده است همگى صواب و مطابق با واقع نیست. بنابراین آنچه برخى در تحلیل دانش و معرفت مى‏پندارند و همه علم‏ها را به فرضیه برمى‏گردانند و یا با تأکید بر نسبى‏گرایى، حقیقت را توزیع مى‏کنند و با مصالحه، هر فرضیه و ایده‏اى را بهره‏مند از قدرى از حقیقت مى‏دانند، در تقابل با مبناى درست قرار مى‏گیرد؛

نسبى ‏اندیشى در شناخت ‏شناسى رویکردهاى سه‏ گانه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >