مقاله نقش وجودى انسان در معرفت بشرى؛ مطالعه ‏اى تطبیقى در آراى م

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله نقش وجودى انسان در معرفت بشرى؛ مطالعه ‏اى تطبیقى در آراى ملّاصدرا و مارتین هیدگر pdf دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله نقش وجودى انسان در معرفت بشرى؛ مطالعه ‏اى تطبیقى در آراى ملّاصدرا و مارتین هیدگر pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله نقش وجودى انسان در معرفت بشرى؛ مطالعه ‏اى تطبیقى در آراى ملّاصدرا و مارتین هیدگر pdf

چکیده  
مقدّمه  
الگوى سنّتى سوژه‏ـ ابژه و نقص این الگو در تبیین ساختار وجودى انسان و رابطه آن با عالم  
نسبت پیشین انسان با وجود و تبیین معرفت در پرتو این نسبت در اندیشه هیدگر  
رابطه ماقبل معرفتى انسان با حقیقت وجود در اندیشه ملّاصدرا  
دیدگاه ملّاصدرا و هیدگر درباره نقش وجودى انسان در معرفت بشرى  
نتیجه‏گیرى  
••  منابع  
پى‏نوشت‏ها  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله نقش وجودى انسان در معرفت بشرى؛ مطالعه ‏اى تطبیقى در آراى ملّاصدرا و مارتین هیدگر pdf

ـ ابن‏سینا، الشفاء، النفس، تحقیق حسن حسن‏زاده آملى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1375

ـ شیخ اشراق، مجموعه مصنّفات، مقدّمه و تصحیح هانرى کربن، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1380

ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاءالتراث العربى، ط. الخامسه، 1999م

ـ ـــــ ، الشواهدالربوبیه فى المناهج‏السلوکیه، تحقیق، تعلیقات و مقدّمه سید جلال‏الدین آشتیانى، بیروت، المرکز الجامعى للنشر، ط. الثانیه، 1360

ـ ـــــ ، المشاعر، مقدّمه و ترجمه فرانسوى از هانرى کربن، تهران، کتابخانه طهورى، 1342

ـ والتر، بیمل، بررسى روشنگرانه اندیشه‏هاى مارتین هیدگر، ترجمه بیژن عبدالکریمى، تهران، سروش، 1381

- Heidegger, Martin, Being and Time, Tr. by John Macquarrie & Edward Robinson, GreatBritatin, Basil Blackwell,

- Heidegger, Martin, Kant and the Problem of Metaphysics, Tr. by James Churchill, Bloomington,Indiana University Press, Second Printing,

- Heidegger, Martin, “Letter on Humanism”, in: Basic Writings, Tr. by David Farrell Krell,London, Routledge,

- Heidegger, Martin, Nitzsche, Tr. by David Farell Krell, New York, Harper and Row,

- Heidegger, Martin, “On the Essence of Truth”, in: Pathmarks, Tr. John Sallis, New York,Cambridge University Press,

- Heidegger, Martin, Phenomenological Interpretation of Kant’s Critique of Pure Reason, Tr. By Parviz Emad and Kenneth Maly, Bloomington, Indiana University Press,

- Inwood, Michael, A Heidegger Dictionary, USA, Blackwell,

- Kant, Immanuel, Critique of Pure Reason, Tr from German to English by Norman Kemp Smith, first & second Edition (A, B), London, MacMillan Press,

- Lafont Christins, “Hermeneutics”, in: A Companion to Heidegger, ed. by Hubert L. Dreyfus And Mark A. Wrathall, Oxford, Blackwell,

- Pattison, George, The Later Heideggr, London, Routledge,

چکیده

در کلّ سنّت متافیزیک، چه در دنیاى غرب و چه در جهان اسلام، با دو تفسیر عمده از نقش وجودى انسان در عمل «معرفت» مواجه مى‏شویم: 1) تفسیرى که بر پایه آن، انسان صرفا نقشى منفعل دارد و همچون لوح سفید یا آیینه‏اى است که صور یا نقوشِ اشیا در وجود وى، یا مرتبه خاصّى از وجود وى (به نام «ذهن») مرتسم مى‏شوند؛ 2) تبیینى که (اولین بار به وسیله کانت ارائه شد) در آن انسان فعّالانه در عمل معرفت وارد شده و نقشى سازنده به عهده دارد. در هر دو تبیین یادشده وجود انسان به منزله حجابى است که مانع از ظهور اشیاء فى‏نفسه مى‏شود؛ در نتیجه امکان وصول به اشیاء فى‏نفسه در معرفت بشرى به مسئله و مشکلى چالش‏برانگیز تبدیل مى‏شود تا جایى که در فلسفه کانت اصولاً وصول به اشیاء فى‏نفسه غیرممکن مى‏نماید

     از نظر هیدگر و ملّاصدرا، نقش انسان در عمل معرفت صرفا نوعى آشکارسازى است که در پرتو آن، شى‏ء آن‏گونه که هست خویشتن را ظاهر مى‏سازد. انسان چیزى از خود بر اعیان تحمیل نمى‏کند؛ او به دلیل ساختار و نحوه خاصّ وجودى خود، اجازه مى‏دهد که اشیا آن‏گونه که هستند خویشتن را بنمایانند

کلیدواژه‏ها: معرفت، ساختار وجودى انسان، آشکارسازى، شى‏ء فى‏نفسه، هیدگر، ملّاصدرا

 

مقدّمه

بررسى نقش وجودى انسان در معرفت بشرى امرى بسیار جدّى است. اصولاً پرسش ازاینکه در معرفت به اشیاى خارجى، بین انسان و اشیا، چه نسبتى برقرار مى‏شود (و نقشانسان در این نسبت چیست) سؤالى است که ارائه هرگونه تبیینى از معرفت ـ در درجهاول ـ وابسته به پاسخ آن است. در سنّت متافیزیک غرب، تا پیش از ظهور پدیدارشناسى،براى تبیین رابطه انسان با عالم در عمل معرفت، از الگوى رایجى استفاده مى‏شد: الگوىسنّتى سوژه ـ ابژه. بر پایه این الگو، که مبتنى بر تحلیل رایج از ساختار وجودى انسان وارتباط وى با عالم است، عالم اولین بار از طریق معرفت و به واسطه آن بر انسان گشودهمى‏شود و انسان پیش از آن هیچ نسبتى با عالم ندارد. در این تبیین ـ به ناچار ـ انسان بهسوژه، و اشیا به ابژه‏هاى صرف تقلیل مى‏یابد و شکافى عمیق بین این دو ایجاد مى‏شود.به نظر هیدگر، پیشینه استفاده از الگوى یادشده در تبیین رابطه انسان با عالم به سرتاسرسنّت دیرپاى متافیزیک غرب بازمى‏گردد؛ از این‏رو، وى تاریخ متافیزیک از افلاطون تانیچه را تاریخ پیدایش و گسترش سوبژکتیویسم مى‏داند

     از نظر هیدگر، متافیزیک غربى ـ که اصولاً بر مفهوم جوهر مبتنى است ـ انسان را بهعنوان جوهرى در کنار سایر جواهر مورد مطالعه قرار مى‏دهد؛ البته جوهرى که داراىنوعى تمایز ذاتى با جواهر دیگر است (آن تمایز ذاتى همان اندیشه یا لوگوس است). هیدگر معتقد است: این نگاه به انسان، و تبیین وجودى وى با استفاده از مقوله جوهر،بدفهمى‏اى است که در کلّ سنّت فلسفى غرب به چشم مى‏خورد.1 این نگاهِ غلط دردوره جدید و در فلسفه دکارت به اوج خود مى‏رسد؛ زیرا دکارت بین انسان به عنوانجوهر اندیشنده، و عالم به عنوان جوهر داراى امتداد، تمایزى ذاتى و شکافى عمیقایجاد کرد. از این‏رو، هیدگر انسان دکارتى را انسان بى‏عالم مى‏داند

    همین امر در فلسفه اسلامى نیز مشاهده مى‏شود: فیلسوفان اسلامىِ دوران پیش از ملّاصدرا، با اصل قرار دادن رابطه معرفتى، هریک به نحوى گرفتار شکاف بین انسان وعالم شده‏اند. ابن‏سینا اندیشه را اصلى‏ترین صفت نفس انسانى دانست؛ او با انتساباندیشه به ذات نفس،3 گرفتار تمایز بین نفس و بدن شد که این تمایز در نهایت منجر بهگسست وجودى انسان از عالم مى‏شود. از این‏رو، در فلسفه ابن‏سینا، معرفت انسان بهموجوداتْ به معرفت حصولى و باواسطه تقلیل مى‏یابد. ابن‏سینا براى گذر از این ثنویت وارائه تبیین تازه‏اى از رابطه بین نفس و بدن تلاش بسیارى کرد، امّا این مهم در فلسفه وىبه طور کامل تحقّق نیافت. فلسفه اشراق نیز با تمایز عمیق‏تر دیگرى مواجه است: تمایزبین جوهر غاسق و جواهر نورانى. در فلسفه اشراق، «نفس» جوهرى نورانى شمردهمى‏شود و به دلیل همین نورانیت، مدرک ذات خویش است؛4 از این‏رو، نفسْ هیچنسبت ذاتى با اشیا و با موجودات مادّى به عنوان جواهر غاسق و ظلمانى ندارد و تنهامى‏تواند به صور مثالى آنها معرفت داشته باشد (زیرا آنچه ظلمانى است به هیچ وجهنمى‏تواند متعلّق علم واقع شود). در نتیجه، شکاف بین انسان و عالم مادّى در فلسفهاشراق، جدّى‏تر به نظر مى‏رسد

     نتیجه ضرورى چنین تفسیرى از ساختار وجودى انسان، انکار هرگونه دسترسىمستقیم به اشیا در عمل معرفت است؛ زیرا انسانى که ذاتا نسبتى با اشیا ندارد، فقط بایداز طریق صورت یا مثال یا ایده‏اى از اشیا با آنها ارتباط برقرار کند. بر این اساس، معرفتبشرى ـ به ناچار ـ صورتى است که از شى‏ء نزد عقل یا نفس حاضر مى‏شود. با این تبیین،نقش وجودى انسان در عمل معرفت، نقش همان لوح یا آیینه‏اى را به خاطر مى‏آورد کهصور اشیا در آن مرتسم مى‏شود و از آنجا که این صور ذاتا متمایز از حقایق عینى وخارجى مى‏باشند، این سؤال پیش مى‏آید که چه نسبتى بین این صور و حقایق عینىبرقرار است؟

     در فلسفه کانت، ما با شکل پیچیده‏ترى از نحوه تعامل انسان با عالم، در عمل معرفت، روبه‏رو هستیم. هیدگر معتقد است: کانت نیز در فلسفه خود، گرفتارسوبژکتیویسم است؛ زیرا در فلسفه وى، رابطه معرفتى هنوز اصل و بنیان هرگونه رابطهانسان با عالم مى‏باشد. به اعتقاد هیدگر، اعتبار قضایاى تألیفى پیشینى در فلسفه کانتنشان از نزدیک شدن وى به نوعى رابطه ماقبل معرفتى بین انسان و عالم دارد؛ امّا کانتدر فلسفه خود، هرگز نتوانست ریشه‏هاى چنین ارتباطى را به روشنى تبیین نماید. آنچهما در فلسفه کانت با آن مواجه مى‏شویم، صور و قالب‏هاى پیشینى است که اعیان، درعمل معرفت، در این صور و قالب‏ها ریخته، و بر انسان عرضه مى‏شوند. در حقیقت، درفلسفه کانت، قواى معرفتى انسان، به صورت کاملاً منفعل عمل نمى‏کنند و خود واجدنوعى فعالیت مى‏باشند، فعالیتى که تعیّن‏بخش و قوام‏دهنده معرفت بشرى است. براساس این تبیین، اعیان یا اشیاى فى‏نفسه به هیچ وجه در عمل معرفت قابل وصولنیستند و معرفت بشرى همواره در حدّ معرفت پدیدارى باقى مى‏ماند

     همان‏طور که مشاهده مى‏شود، در هر دو تبیین یادشده که مبتنى بر فهمسوبژکتیویستى از ساختار وجودى انسان است، وجود انسانى در عمل معرفت به عنوانحجابى ظاهر مى‏شود که مانع از وصول به اعیان یا اشیاى فى‏نفسه مى‏باشد. امّا با ظهورپدیدارشناسى، بخصوص در فلسفه هیدگر، ما با تبیین جدیدى از نقش انسان در عملمعرفت مواجه مى‏شویم؛ تبیینى که بر پایه آن، ساختار وجودى انسان نه تنها مانعى براىوصول به اشیاى فى‏نفسه نخواهد بود، بلکه اشیاى فى‏نفسه فقط به واسطه ساختاروجودى انسان آشکار مى‏شوند. از نظر نگارندگان مقاله حاضر، شکل دیگرى از اینتبیین را در فلسفه ملّاصدرا مى‏توان جست‏وجو کرد؛ چراکه از دیدگاه ملّاصدرا نیز وجودانسان در عمل معرفت چیزى فراتر از لوح سفید یا آیینه‏اى است که صور اشیا در آنمرتسم شود. نقش وجود انسان در عمل معرفت، همانا، آشکارسازى و پرده‏گشایىاست

الگوى سنّتى سوژه‏ـ ابژه و نقص این الگو در تبیین ساختار وجودى انسان و رابطه آن با عالم

همان‏گونه که اشاره شد، ما در کلّ تاریخ متافیزیکْ در تفسیر رابطه انسان با عالم بهاشتباهى بزرگ دچار شده‏ایم که آن، استفاده از مقولات برگرفته از عالم اعیان براى فهمو تبیین ساختار وجودى انسان مى‏باشد. بر اساس این تبیین، انسان جوهرى در کنار سایرجواهر است؛ جوهرى که تنها در صفت ذاتى خود، یعنى همان اندیشه و تفکر، از دیگرموجودات متمایز است. از نظر هیدگر، دلیل این امر ـ همانا ـ استفاده نادرست از الگوىسنّتى سوژه ـ ابژه در تبیین رابطه انسان با عالم است.5 خود این اشتباه ریشه در اشتباهدیگرى دارد که آن، اصل قرار دادن رابطه معرفتى است که بر اساس آن، عالم اولین بار ازطریق معرفت و در عمل معرفتْ بر انسان گشوده مى‏شود. بنابراین، جایگاه انسان بهعامل یا فاعل شناسا یا همان سوژه تقلیل مى‏یابد و اشیا نیز جایگاهى فراتر از متعلّقمعرفت یا همان ابژه نمى‏یابند. نتیجه ضرورى چنین رویکردى غفلت از وجود به مثابهبنیان تمامى ظهورات است؛ زیرا وجود به هیچ وجه، در حصار تفکر چارچوبه‏ساز وابژه‏گر، فراچنگ نمى‏آید. به عقیده هیدگر، وجود نه ابژه است و نه سوژه، بلکه بنیانغایى این دو به شمار مى‏رود

     بدین ترتیب، از نظر هیدگر، الگوى سنّتى سوژه ـ ابژه به علّت غفلت از ساختاروجودى انسان و نقش آن در تعامل و ارتباط با عالم از ارائه تبیین درستى از این ارتباطناتوان است؛ چراکه به عقیده وى، به هیچ وجه نمى‏توان انسان را جوهر اندیشندهتوصیف کرد و از این توصیف خرسند بود. انسان فراتر از جوهر اندیشنده است و اصولاًفهم مبتنى بر مقوله جوهر از انسانْ فهمى نابسنده و منحرف‏کننده مى‏باشد. به بیان دیگر،استفاده از مقولاتى که از عالم اشیا یا ابژه‏ها اخذ شده‏اند، در تبیین و تفسیر ساختاروجودى انسان، اقدامى نابجاست. در نتیجه، از نظر وى، الگوى سنّتى سوژه ـ ابژه (که در فهم انسان یا همان سوژه، از همان مقولاتى استفاده مى‏کند که به حوزه ابژه مربوطاست)، به فهم درستى از انسان و تجربه‏هاى وى از عالم نمى‏انجامد

     از نظر هیدگر، انسان به لحاظ وجودى تفاوت بنیادینى با سایر موجودات دارد،تفاوتى که سوبژکتیویسم از درک آن عاجز است: انسان نسبت خاصّى با «وجود» دارد کههیچ موجود دیگرى واجد آن نیست.6 امّا، چنین فهمى از حقیقت انسان درگرو تبیینماقبل معرفتى و حتى ماقبل وجودشناختى از ساختار وجودى انسان است، ضمن آنکهسوبژکتیویسم به دلیل اصل قرار دادن رابطه معرفتىْ از درک ساحت ماقبل معرفتى عاجزمى‏باشد؛ از این‏رو، هرگز نمى‏تواند به درک این نسبت و رابطه پیشین انسان با وجود نائل آید

     در فلسفه ملّاصدرا نیز به شکل دیگرى بر این معنا تأکید مى‏شود: انسان تفاوت مهمىبا سایر موجودات دارد، تفاوتى که تنها در پرتو فهم ساختار وجودى انسان مى‏توان بداننائل شد. بنابراین، ملّاصدرا نیز تعریف انسان به جوهر اندیشنده را تعریفى نابسندهمى‏داند. از نظر او، هرگونه تلاش براى دست‏یابى به فهم ماهوى از حقیقت انسانْ بى‏ثمرخواهد بود؛ چراکه انسان به علّت ذوشئون و ذومراتب بودن، مانند خود وجود، در تفکرماهوى فراچنگ نمى‏آید. انسان به دلیل نسبت خاصّى که با خود وجود دارد، همواره ازحدود هر تبیین ماهوى فراتر مى‏رود. و هر تبیین ماهوى فقط مى‏تواند نمایانگر مرتبه یاشأنى از شئونات انسان باشد؛ همچنان‏که در باب وجود نیز دقیقا موضوع به همینصورت است. بر این اساس، تبیین ماهوى از حقیقت وجود نیز در فلسفه ملّاصدراامکان‏پذیر نیست. در بخشى از کتاب اسفار، در باب این ویژگى انسان، چنین آمده است

همانا نفس انسانى داراى مقام معلومى در هویّت نیست و براى او درجه معیّنى دروجود، مانند سایر موجودات طبیعى، نفسانى، و عقلانى (که هریک داراى مقاممعلومى هستند)، وجود ندارد؛ بلکه نفس انسانى داراى مقامات و درجات متفاوتىاست که براى او نشئات سابق و لاحقى است. براى او، در هر مقام و عالمى،صورت دیگرى است

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

گزارش کارآموزی خدمات کامپیوتری pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  گزارش کارآموزی خدمات کامپیوتری pdf دارای 47 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد گزارش کارآموزی خدمات کامپیوتری pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه گزارش کارآموزی خدمات کامپیوتری pdf

مقدمه        
معرفی محل کاراموزی      
فعالیتهای کامپیوتری 
فعالیتهای انجام شده       
نصب ویندوز       
نصب لینوکس     
انتخاب انواع دیگر نصب           
نصب کارت گرافیک      
پارتیشن بندی وفرمت کردن هارددیسک  
کارت گرافیک    
مشخصات فنی مادربورد  
RAM      ;
اشکالات رخ داده در هنگام راه اندازی سیستم      
کارت گرافیگ توسط تست FINAL REALITY
عناوین مربوط به شرح تفضیلی اموخته ها و ضمائم   
گزارش هفتگی        ;
منابع و ماخذ مورد استفاده           

بخشی از منابع و مراجع پروژه گزارش کارآموزی خدمات کامپیوتری pdf

1 ـ     مجله رایانه  ـ  شماره 84 ـ تیر 78 ـ صفحات 124 تا

2 ـ     مجله رایانه  ـ  شماره 86 ـ شهریور 78 ـ تمام صفحات

3 ـ     مجله ریزپردازنده  ـ شماره 34 ـ دی 75 ـ صفحات 8 تا 10 و 14 تا

4 ـ     مجله ریزپردازنده  ـ شماره  35 ـ خرداد

5 ـ     مجله ریزپردازنده  ـ شماره56 ـ آبان 77 ـ صفحات 21 تا

6 ـ     مجله علم الکترونیک و کامپیوتر ـ شماره 262 ـ  فروردین 78 ـ صفحات 76و

7 ـ     آموزش شبکه در محیط ویندوز ـ Pence Jane ـ علیرضا یعقوب‌پور ـ چاپ اول ـ آبان 78 ـ‌صفحات 330 تا

مقدمه:

درس کاراموزی در طول دوران تحصیل یک دانشجو خصوصا در رشته های فنی ومهندسی بدلیل ارزش زیاد در اموزش عملی اموخته های تئوری از اهمیت بالایی برخوردار است. لازم به یاداوری است که هدف از این واحد این نیست که کاراموز صرفا مدتی را در یک محیط کاری مرتبط با رشته خود طی کند. بلکه فرض این است که کاراموز در یک تیم موجود کاری به انجام یک پروژه پذیرفته میشود واز نزدیک با کار انها اشنا شده وبا مسائل ومشکلات اجرای پروژه برخوردار میکند

بنابراین کاراموز به محیط بیرون از محل تحصیل فرستاده میشود تا کار بیاموزد نه اینکه عهده دارانجام کاری شود

انچه پیش رو دارید گزارشی ازفعالیت کاراموزی اینجانب درخدمات کامپیوتری کوثراست

   فعالیتهای انجام شده شامل راه‌اندازی سیستمهای سفارشیخدمات کامپیوتری کوثر و یک تحقیق عملی در  زمینه‌ عوامل ثأثیر‌گذار در گرافیک کامپیوتری می‌باشد

   در حین راه‌اندازی سیستمهای خدمات کامپیوتری اشکالات سخت‌افزاری متعددی روی می‌داد که  نحوه   تشخیص علت ومرتفع کردن این اشکالات در بخش گزارشات آمده است

   از آنجا که کار کردن بر روی سخت‌افزار یک کامپیوتر نیاز به آشنایی با قطعات سخت­افزاری   کامپیوتر دارد ، مطالعات و مشاهداتی در زمینه‌ قطعات سخت‌افزاری بعمل آمد که بخشی از  آنها در قسمت گزارشات آمده است

   قسمت پایانی گزارش را فرمهای گزارش هفتگی و ماهانه تشکیل می‌دهند که حاوی شرح  عملکردها و فعالیتها در مدت کار‌آموزی می‌باشند

معرفی محل کاراموزی:

خدمات کامپیوتری کوثر در سال 1379 شروع به فعالیت نموده است . این خدمات کامپیوتری در ابتدا به ارائه و نصب انواع نرم افزاروسخت افزارهای مختلف نعالیت می‌کرده است .  سپس فروش   کامپیوتر‌های شخصی نیز به فعالیتهای این خدمات کامپیوتری اضافه شده است

  در حال حاضر رسالت اصلی این خدمات کامپیوتری فروش جدید‌ترین سیستم‌های کامپیوتر شخصی به   صورت ضمانت دار می‌باشد . تولید و فروش نرم‌افزار از اهداف آتی این شرکت  می‌باشد

شرح کل فعالیتهایی که در خدمات کامپیوتری انجام میشود:

همانطور که میدانید در یک واحد خدماتی تنها محصول تولیدی نصب انواع نرم افزارها وسخت افزارها وارتقائ سیستم کام|پیوتری  واشکال زدایی سیستم های کامپیوتری وتولید پخش سیستمهای شخصی  میباشد. در واقع انچه که از یک واحد خدماتی  در این سطح انتظار میرود ارایه انواع نرم افزارها و اموزش افراد در زمینه های مختلف و ایجاد امادگی برای پژوهش استعدادها و تواناهاییهای بالقوه  و حرکت به سوی کسب مهارت تئوری و تا حدودی علمی است

روال اداری خدمات کامپیوتری کوثر :

 روال اداریخدمات کامپیوتری (تا آنجا که در حیطه ‌عمل کارآموز بوده است  ) به قرار  زیر است :‍

1ـ دریافت سفارش از بخش مدیریت

   در این مرحله فرم شناسنامه دستگاه که حاوی اطلاعات دقیق در مورد قطعات سخت‌‌افزاری   سیستم سفارش شده است از قسمت مدیریت دریافت می‌شود

 2ـ دریافت قطعات از انبار شرکت

   در این مرحله با توجه به مندرجات در برگه شناسنامه دستگاه ، قطعات از انبار دریافت شده  و شماره سریال هر یک در برگه شناسنامه نوشته می‌شود

 3 ـ انجام کارهای فنی

   کارکنان در این مرحله تمام اعمال فنی لازم از قبیل مونتاژ قطعات ، تست قطعات ، نصب   سیستم عامل ونرم‌افزار را انجام می‌دهند

  4 ـ بازگرداندن قطعات دارای نقص فنی :   در صورت وجود نقص در یک قطعه ، در فرم تست قطعات خراب نوع نقص و شماره سریال آن قطعه یادداشت می‌شود و به سرپرست کارگاه تحویل داده می‌شود

5 ـ انجام مرحله کنترل کیفیت

  از آنجا که تمام سیستمهای فروخته شده دارای یک سال ضمانت می‌باشند تمام قطعات و همچنین نرم افزارها تحت تست قرار می‌گیرند

 6 ـ انجام تعمیرات بر روی سیستمهای بازگشتی از مشتریان

در این مرحله پس از تشخیص علت نقص تعمیرات بر روی سیستم انجام می شود

فعالیتهای کامپیوتری که در خدمات کامپیوتری کوثر انجام میشود: 

از جمله فعالیتهای کامپیوتری که در این خدمات کامپیوتری انجام میشود میتوان مونتاژ کامپیوتر  فرمت کردن و پارتیشن بندی هارددیسک فروش و نصب هرگونه نرم افزار از جمله office sql Delphi و نصب هرگونه برنامه موبایل وارتقاءسیستم ورفع اشکالات سخت افزاری و فروش قطعات کامپیوتری از جمله مادربردوسی دی رام وموس و;. فتوکپی وتایپ واسکن وخدمات وب وبرنامه نویسی به زبانهای مختلف وپرینت و;;.. نام برد

1-)ارزیابی بخشهای مرتبط با رشته کاراموز:

 رشته کامپیوتر در این واحد آموزشی بدلایل متعدد دارای اهمیت فوق العاده ای میباشد . از آنجایی که تمام امور در دست اقدام در فعالیتهای روزمره به صورت مکانیزه و رایانه ای انجام میشود پس خدمات کامپیوتری کوثر نقش عمده ای را در انجام امور و تسریع و نیز مشکل زدایی انجام میدهد

به دلایل ذکر شده رشته مورد نظر در این واحد جزو مشاغل کلیدی محسوب شده که آمادگی و به روز بودن اطلاعات مسئول  آن از ملزومات مهم و قابل تعمل است

فعالیتهای انجام شده:

نحوه انجام فعالیت(با توضیح کامل)

نصب ویندوز XP از طریق ویندوز موجود:

ابتدا باید یک cd ویندوزxp داشته باشید
دقت کنید که این cd باید bootable باشد. اگر می خواهید که ویندوز فعلی را تبدیل به ویندوز xp کنید یا update کنید نیازی به cd بوت ندارید. cd ویندوز را درون cd rom گذاشته و ویندوز اتوماتیک auto run خواهد شد
دقت کنید که اگر بخواهید ویندوز فعلی خود را که مثلا 98 یاme یا2000 میباشد را update کنید اطلاعات شما مثلا my document شما و برنامه های نصب شده شما حفظ خواهد شد.ولی اگر ویندوز شما ایراد دارد.بهتر است ان را از اول فرمت و نصب کنید که این نوع نصب در اینجا توضیح داده شده است

بعد از این که cd ویندوز را گذاشتید. خود به خود مرحله نصب ویندوز شروع خواهد شد . روی گزینه install windows xp کلیک کنید. در قسمت بعد از شما پرسیده میشود که میخواهید یک ویندوز جدید نصب کنید یا ویندوز فعلی را update کنید در صورتی که در ویندوز فعلی شما ایرادی ندارد و میخواهید ان را تبدیل به xp کنید این مرحله را رد کنید و دست نزنید زیرا به طور خودکار upgrade recommandedانتخاب شده است.ولی چنانچه قصد دارید ویندوز جدیدی در درایوی دیگر نصب کنید باید new instalation را انتخاب کنید.در این صورت بعد از نصب کامل ویندوز xp هنگامی که سیستم را روشن می کنید دو منو ظاهر شده و از شما پرسیده خواهد شد که میخواهید وارد کدام ویندوز شوید.بدین ترتیب شما 2 ویندوز خواهید داشت. در مرحله بعد باید سریال ویندوز را وارد کنید این سریال احتمالا در پشت کیس cd یا درون خود cd داخل فایلی به نام serial یا cd key یا readme نوشته شده است
در قسمت بعد روی دکمه advanced option کلیک کرده و در پنجره جدید گزینه دوم را تیک بزنید.این برای این است که شما درایوی را که ویندوز در ان ریخته شود را انتخاب کنید.همچنین جهت تسریع کار میتوانید گزینه اول را تیک بزنید تا تمامی فایلهای ویندوز روی هارد ریخته شده و از انجا نصب شوند.بر روی ok کلیک کنید. در قسمت پایین میتوانید زبان خود را انتخاب کنید ان را farsiانتخاب کنید تا ابزار فارسی نصب شوند. (اگر تصمیم دارید از فارسی سازی مثل سینا پک یا سپهر XP استفاده کنید این قسمت را دست نزنید)

حال بر روی next کلیک کنید. در این مرحله از شما سوال میشود میخواهید نصب ویندوز رو از اینترنت به روز کنید؟ چنانچه مایل باشید میتوانید گزینه بالا را انتخاب کرده و next را بزنید در این صورت اخرین update ها از اینترنت دانلود خواهد شدولی با انتخاب گزینه پایینی بدون update وارد مرحله بعد می شوید.به هر حال بعد از رد کردن این قسمت فایلهای ضروری اتوماتیک کپی یا دانلود خواهند شد و سیستم restart خواهد شد

منتظر بمانید تا ویندوز مراحل نصب را طی کند بعد از این که به متنی که حاوی توضیحات مایکروسافت و نوعی قرارداد با شما میباشد رسیدید.روی F8 کلیک کنید تا تائید شود. در قسمت بعد چنانچه شما قبلا ویندوزی داشته باشید از شما خواهد شد که میخواهید روی همان ویندوز نصب شود یا انتخاب با شما باشد. با زدن دکمه R میتوانید روی همان ویندوز نصب کنید و با زدن دکمهEsc انتخاب درایو ظاهر خواهد شد.پیشنهاد ما Escمیباشد. اگر Escرا زده باشید این قسمت یعنی قسمت انتخاب درایو ظاهرمی شود. میتوانید درایو مورد نظر را انتخاب کنید همچنین با زدن دکمه Dمیتوانید درایو را پاک کنید تا بعدا تبدیل به درایو جدید یا تبدیل به دو یا چند درایو کنید. بعد از این که D را بزنید دوباره دکمه Lرابزنید حال درایو پاک شده.میتوانید درایو پاک شده را انتخاب و با زدن دکمهCان را دوباره بسازید.وقتی ان را میسازید میتوانید هجم ان را تایین کنید
مثلا اگر میخواهید درایو را تبدیل به دو درایو کنید.باید هجم فعلی را تبدیل به 2 کرده و Enter کنید.حال دو درایو جدید خواهید داشت.البته برای عوض کردن یا تقسیم هجم درایو میتوانید از Partition Magic هم استفاده کنید یا این که برای ساخت پارتیشن های خود باید Fdisk ‌را بلد باشید به حر حال با انتخاب درایو مورد نظر خود میتوانید وارد قسمت بعد شوید. در اینجا میتوانید انتخاب کنید که فرمت درایو شما چه باشد FAT یا NTFSتفاوت این دو را در اینجا ببینید و انتخاب کنید.بهتر است گزینه هایی که جلوی ان کلمه Quick نوشته شده را انتخاب نکنید زیرا فرمت کامل مناسب تر است. بعد از این که مراحل را رد کردید ویندوز فرمت انتخابی شما را آغاز کرده و سپس فایلهای مورد نیاز را کپی میکند. سپس سیستم restartخواهد شد. بعد از شروع مجدد سیستم منتظر بمانید تا مرحل نصب اتوماتیک پیش برود تا اینکه شما با پنجره ای مواجه خواهید شد.در اینجا زبان خود را انتخاب میکنید .چنانچه در قسمت چهارم شما فارسی را انتخاب کرده اید این قسمت را دست نزنید . فقط در قسمت details عربی را remove کنید(البته این کار بستگی به نوع کیبورد شما دارد ولی در اکثر کیبوردها با این کار چند ایراد جزئی       ار طرف خواهد شد به هر حال فارسی سازی ویندوز xp کامل نیست و ایراداتی در حروف ی پ ژ گ احتمالا خواهید داشت

برای فارسی کردن ویندوز میتوانید از یک فارسی ساز استفاده کنید) رو دکمه ok زده و nextکنید.  

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله بازسازى برهان آنسلم در اثبات هستى خدا pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله بازسازى برهان آنسلم در اثبات هستى خدا pdf دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بازسازى برهان آنسلم در اثبات هستى خدا pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بازسازى برهان آنسلم در اثبات هستى خدا pdf

چکیده  
بازسازى برهان  
انتقادات وارد بر برهان آنسلم و پاسخ به آنها  
اشکال اول  
اشکال دوم  
اشکال سوم (اشکال کانت بر تقریر دکارت)  
اشکال چهارم (اشکال راسل)  
اشکال پنجم (اشکال شهید مطهّرى)  
اشکال ششم  
تذکر  
منابع:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله بازسازى برهان آنسلم در اثبات هستى خدا pdf

- Edwards, Paul, The Encyclopedia of Philosophy (1967)

ـ جوادى آملى، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا؛

ـ دکارت، رنه، تأمّلات در فلسفه اولى، ترجمه احمد احمدى، (تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1369)؛

ـ کانت، ایمانوئل، سنجش خرد ناب، ترجمه ادیب سلطانى، (تهران، امیرکبیر، 1362)؛

ـ مطهّرى، مرتضى، اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، صدرا،بى‌تا)

چکیده

یکى از جنجالى‌ترین برهان‌هاى اثبات خدا، برهان آنسلم است که بر پایه مفهوم «وجود برترین» شکل گرفته. این برهان در حقیقت، از مفهوم «وجود برترین» به واقعیت آن پلى زده است. از همان ابتداى طرح (قرن 11 میلادى) تاکنون، این برهان با نقض و ابهام‌هایى همراه بوده است؛ از جمله، دکارت آن را تأیید و کانت و راسل آن را رد کرده‌اند. در بین فیلسوفان اسلامى نیز شهید مطهّرى و آیه الله جوادى آملى نقدهایى بر این برهان ارائه نموده‌اند

این مقاله با بازسازى اصل برهان به حل همه اشکالات مربوط به این برهان مى‌پردازد

کلید واژه‌ها

برهان آنسلم، وجود برترین، معدوم، متحدالمصداق، موجود

یکى از برهان‌هایى که در اثبات وجود خداوند در ادوار گوناگون تاریخ فلسفه غرب مورد توجه قرار گرفته و فیلسوفان غربى و نیز شرقى در تایید و یا ردّ آن بحث‌هاى فراوانى کرده‌اند برهان «آنسلم» است. به خاطر اهمیتى که این برهان در اثبات هستى خداوند دارد، این مقاله آن را با تقریر جدیدى ارائه مى‌دهد

آنسلم برهان خود را چنین گزارش کرده است: «تصور چیزى که کامل‌تر از آن قابل تصور نیست مستلزم آن است که چنین مفهومى دست‌کم در ذهن، به عنوان یک واقعیت ذهنى موجود باشد.» سپس مى‌گوید: «چنین چیزى باید به عنوان یک واقعیت خارجى نیز وجود داشته باشد؛ زیرا در غیر این صورت، ما باید قادر باشیم چیزى کامل‌تر از کامل‌ترین شىء قابل تصور، تصور کنیم و این سخن باطلى است. بنابراین، آنچه کامل‌تر از آن قابل تصور نیست باید به عنوان یک واقعیت خارجى نیز موجود باشد.»

بازسازى برهان

در بازسازى این برهان، مى‌توان گفت: در صورت معدوم بودن «موجود برترین» استدلالى در قالب یک قیاس اقترانى شکل اول تشکیل مى‌گردد که نتیجه آن گرفتارى در چند خلف و تناقض است و بنابراین، به خاطر خلاصى از این خلف و تناقض‌ها، باید هستى «موجود برترین» را پذیرفت. آن قیاس، در فرض معدوم بودن «موجود برترین» چنین است: «موجود برترین معدوم است» و «هیچ معدومى موجود برترین نیست» که نتیجه مى‌دهد: «موجود برترین، موجود برترین نیست.»

صغراى این قیاس مبتنى بر فرض موجود نبودنِ «موجود برترین» است؛ یعنى اگر درست نباشد که «موجود برترین» موجود است، باید درست باشد که «موجود برترین معدوم است.» پس صغراى قیاس مذکور در فرض انکار هستى «موجود برترین» روشن است. اما در توضیح کبراى آن، مى‌توان چنین گفت: هیچ یک از معدوم‌ها مصداقى از مفهوم «موجود» نیست (و گرنه چنین معدومى، هم مصداق معدوم خواهد بود و هم مصداق موجود، و این تناقض است.) پس «هیچ معدومى موجود نیست» و به طریق اولى، باید پذیرفت که «هیچ معدومى موجود برترین نیست»؛ زیرا اگر معدومى «موجود برترین» باشد در این صورت، باید او «موجود» نیز باشد؛ چون «موجود برترین» اخص از «موجود» است و صدق اخص بر چیزى مستلزم صدق اعم بر اوست. بنابراین، اگر معدومى «موجود برترین» باشد باید «موجود» نیز باشد، و حال آنکه موجود بودن معدوم تناقض است. پس معدوم بودن چیزى نه تنها موجود بودن را از او سلب مى‌کند، بلکه موجود برترین بودن را نیز از او سلب مى‌نماید. پس «هیچ معدومى موجود برترین نیست.» بنابراین، کبراى قیاس هم روشن شد

حال مى‌گوییم: اگر «موجود برترین» معدوم باشد در این صورت، او مصداقى از موضوع گزاره «هیچ معدومى موجود برترین نیست» مى‌گردد و چون در این گزاره «موجود برترین» از همه معدوم‌ها سلب شده است، در نتیجه، باید «موجود برترین» از «موجود برترین» (که اینک معدوم فرض شده) سلب گردد؛ یعنى باید پذیرفت که «موجود برترین» موجود برترین نیست، و این خلف و تناقض در متن واقع است؛ زیرا وقتى گفته مى‌شود: «موجود برترین»، موجود برترین نیست و معنایش این است که چیزى که در گستره واقعیت‌ها مصداق مفهوم «موجود برترین» است، در گستره واقعیت‌ها مصداق مفهوم «موجود برترین» نیست. روشن است که این خلف و تناقض در متن واقعیت‌هاست و این اولین خلفى است که لازم مى‌آید

خلف دومى که لازم مى‌آید در مفهوم «موجود برترین» است. توضیح آنکه وقتى پذیرفتیم در متن واقع، «موجود برترین» معدوم است، باید مفهوم «موجود برترین» نیز از مفهوم «موجود» و «برترین» تخلیه شود؛ زیرا مفهوم «موجود» و «برترین» به عنوان مقوّم ذاتى، در درون مفهوم و معناى «موجود برترین» اخذ شده‌اند و اگر مفهوم «موجود برترین» از مفهوم «موجود» و «برترین» تخلیه نشود مصداق این مفهوم به خاطر اینکه مصداق ذاتیات این مفهوم نیز هست، باید مصداق مفهوم «موجود» نیز باشد (وگرنه مصداق مفهوم «موجود برترین» نیز نخواهد بود) و در این صورت، مصادیق مفهوم «موجود برترین» با صدق مفهوم «موجود»، که در این مفهوم اخذ شده است، موجود خواهند بود، نه معدوم، که این خلاف فرض معدوم بودن آنهاست و بنابراین به خاطر حفظ معدوم بودن مصادیق این مفهوم و براى رهایى از این خلف، باید مفهوم «موجود برترین» را از مفاهیم حاکى از موجودیت مصداق، خالى کرد که در این صورت، مفهوم «موجود برترین» مفهوم «موجود برترین» نخواهد بود و خلف در مفهوم لازم مى‌آید

توضیح بیشتر آنکه وقتى در گزاره‌اى ایجابى گفته مى‌شود ـ مثلا ـ «ج، ب است» معناى این گزاره ایجابى آن است که چیزى که مصداق مفهوم «ج» است، مصداق مفهوم «ب» نیز هست و در نتیجه، باید دو وصف عنوانى موضوع و محمول در مصادیق موضوع، متحدالمصداق باشند و به همین دلیل اگر بخواهیم گزاره موجبه درستى داشته باشیم، باید بین دو وصف عنوانى موضوع و محمول منافات و ناسازگارى برقرار نباشد، بلکه باید آنها بتوانند در مصادیق مشترک با هم جمع شوند. بر این اساس، وقتى پذیرفتیم که «موجود برترین معدوم است» معناى این گزاره آن است که دو مفهوم «موجود برترین» و «معدوم» متحدالمصداق‌اند؛ یعنى هر چیزى مصداق مفهوم «موجود برترین» است، مصداق مفهوم «معدوم» نیز هست و چون ما مى‌خواهیم چیزهایى را که مصداق مفهوم «موجود برترین» هستند معدوم بدانیم، نباید این مصادیق از ناحیه انطباق مفاهیم مأخوذ در خود این مفهوم، ملزم به موجود بودن باشند، وگرنه چنین مفهومى ممکن نیست با مفهوم «معدوم» متحدالمصداق باشد. پس براى اینکه بتوان گفت افراد و مصادیق مفهوم «موجود برترین» مصداق مفهوم «معدوم» نیز هستند، باید خود این مفهوم از مقوّمات و ذاتیاتى که صدق مفهوم آنها با صدق مفهوم «معدوم» ناسازگار است خالى باشد، وگرنه همین که خواستیم مصادیق این مفهوم را معدوم بدانیم ـ چون در ابتدا باید مفهوم وصف عنوانى موضوع، یعنى مفهوم «موجود برترین» بر آن مصادیق صادق باشد ـ در این صورت، صدق آن مفاهیمِ ناسازگار با صدق مفهوم «معدوم»، مانع از صدق مفهوم «معدوم» مى‌شود و بنابراین، آن مصادیق، معدوم نخواهند بود، و این خلاف فرض معدوم بودن آنهاست. پس براى حفظ معدوم بودن مصادیق مفهوم «موجود برترین» و براى اینکه مصادیق این مفهوم، معدوم باشد، باید مفاهیم ناسازگار با صدق مفهوم «معدوم» را از مفهوم «موجود برترین» تخلیه کرد. پس باید ذاتیات تشکیل دهنده این مفهوم یعنى مفهوم «موجود» و «برترین» (که صدق مفهوم هر یک، با صدق مفهوم «معدوم» ناسازگار است) از این مفهوم تخلیه شود تا مانع صدق مفهوم «معدوم» نشود و این مستلزم آن است که مفهوم و معناى «موجود برترین»، مفهوم و معناى «موجود برترین» نباشد و این خلف در مفهوم و معناى «موجود برترین» است. پس اگر «موجود برترین» در خارج ذهن واقعاً معدوم باشد، لازم مى‌آید که معناى «موجود برترین» نیز از خود همین معنا سلب شود؛ چون ـ همان‌گونه که گفته شد ـ باید مفهوم «معدوم» با مفهوم «موجود برترین» متحدالمصداق باشد، اما مفهوم «موجود»، که بخشى از مفهوم «موجود برترین» است، مانع اتحاد مصادیق آن دو مفهوم است. بنابراین باید با حذف این مانع، زمینه اتحاد را فراهم کرد تا بتوان آن مصادیق را معدوم دانست و در این صورت مفهوم «موجود برترین» از ذاتیات درونى خود محروم مى‌گردد و با حذف ذاتیات او، دیگر این مفهوم، این مفهوم نیست و اینجاست که مى‌توان گفت: برهان آنسلم پلى است از عالم ذهن به عالم خارج و او در این کار به خوبى موفق بوده است

خلف سوم این است که چون روشن شد مفهوم و معناى «موجود برترین» مفروض، مفهوم و معناى «موجود برترین» نیست، بر این اساس، براى تشکیل مفهوم و معناى «موجود برترین» باید سراغ مفهوم و معناى دیگر برویم که با داشتن مقوّمات درونى تشکیل دهنده مفهوم «موجود برترین»، شرط تشکیل مفهوم و معناى «موجود برترین» فراهم شود؛ یعنى کمالات و ذاتیاتى که مفهوم اول نداشت و به خاطر نداشتن آنها از اینکه مفهوم و معناى «موجود برترین» باشد، محروم شده بود. باید این مفهوم دومى آنها را دارا باشد تا با داشتن آنها بتواند مفهوم و معناى «موجود برترین» داشته باشد و در این صورت، در واقع، مفهوم «موجود برترین» مفهومى خواهد بود مغایر با آنچه ابتدا مفهوم «موجود برترین» فرض شده بود و به لحاظ تقرّر مفهومى، برتر و کامل‌تر از مفهوم و معناى اولى خواهد بود، این نیز خلف دیگرى است؛ چون فرض این بود که آن مفهوم اول، مفهوم و معناى «موجود برترین» است، اما حالا مجبوریم مفهوم دیگرى را به جاى آن قرار دهیم. بنابراین، چون معدوم بودن «موجود برترین» با این اشکالات مواجه است، باید آن به عنوان یک واقعیت خارجى موجود باشد، وگرنه گرفتار این خلف‌ها و تناقضات خواهیم شد

انتقادات وارد بر برهان آنسلم و پاسخ به آنها

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله بررسى پدیدار و شى‏ء فى ‏نفسه pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله بررسى پدیدار و شى‏ء فى ‏نفسه pdf دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسى پدیدار و شى‏ء فى ‏نفسه pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بررسى پدیدار و شى‏ء فى ‏نفسه pdf

چکیده  
مقدّمه  
زمان و مکان  
شناسایى  
پدیدار و شى‏ء فى‏ نفسه  
منشأ فرض ذوات معقول  
وجود ناپدیدار  
تناقض  
پدیدار و شى‏ء فى ‏نفسه در حسّیات استعلایى  
پدیدار و شى‏ء فى‏نفسه در تحلیلات استعلایى  
پدیدار و شى‏ء فى ‏نفسه در دیالکتیک استعلایى  
1 نفس  
2 جهان  
3 خدا  
کارکرد صور عقلى  
رابطه عالم پدیدار با عالم عقل  
نقد و بررسى  
نتیجه‏ گیرى  
•••  منابع  
پى‏نوشت‏ها  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله بررسى پدیدار و شى‏ء فى ‏نفسه pdf

ـ ابن‏سینا، رساله اضحویه، تهران، اطلاعات، 1368

ـ ـــــ ، شفا (الهیات)، قم، مکتبه آیه‏اللّه مرعشى نجفى، 1363

ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح منظومه، تعلیقه حسن حسن‏زاده آملى، تحقیق مسعود طالبى، قم، ناب، چ سوم،1384

ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر، تهران، سروش / علمى وفرهنگى، چ سوم، 1380

ـ کانت، ایمانوئل، تمهیدات، ترجمه غلامعلى حدّاد عادل، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1367

ـ ـــــ ، سنجش خرد ناب، ترجمه میرشمس‏الدین ادیب سلطانى، تهران، امیرکبیر، 1362

ـ کورنر، اشتفان، فلسفه کانت، ترجمه عزت‏اللّه فولادوند، تهران، خوارزمى، چ دوم، 1380

ـ مولوى، جلال‏الدین محمّدبن محمّد، مثنوى معنوى، تصحیح قوام‏الدین خرّمشاهى، تهران، دوستان، چ سوم،1378

ـ هارتناک، یوستینوس، نظریه شناخت، ترجمه على حقّى، تهران، علمى و فرهنگى، 1376

ـ یاسپرس، کارل، کانت، ترجمه میرعبدالحسین نقیب‏زاده، تهران، کتابخانه طهورى، 1372

چکیده

یکى از مباحث مهمى که در فلسفه کانت مطرح است، و از تفاوت‏هاى اصلى این فیلسوف با فلاسفه پیش از او محسوب مى‏شود، مبحث پدیدار و شى‏ء فى‏نفسه است. این مبحث از یک‏سو حاصل پیشینى دانستن صور احساس (زمان و مکان)، و از سوى دیگر بن‏مایه تغییر در معرفت‏شناسى انسان است. به همین سبب، بررسى این مسئله زیربنایى در تفکر کانت مى‏تواند ما را با رویکردهاى اساسى او آشنا سازد. مقاله حاضر بر آن است تا نخست با نظر به اسباب طرح موضع پدیدار و شى‏ء فى‏نفسه، و سپس با توجه به خود این مقوله و بررسى جوانب مختلف موضوع ـ که گاه متناقض نیز مى‏نمایند ـ به تصویرى روشن از آن برسد؛ آن‏گاه این مسئله را در حسّیات استعلایى، تحلیلات استعلایى، و دیالکتیک استعلایى بررسى کند. در پایان مقاله نیز به نقد و بررسى این موضع جریان‏ساز کانت پرداخته خواهد شد

کلیدواژه‏ها: زمان و مکان، شناسایى، پدیدار، شى‏ء فى‏نفسه، ذوات معقول، وجود ناپدیدار، تناقض، حسیات استعلایى، تحلیلات استعلایى، دیالکتیک استعلایى

 

مقدّمه

کانت جمله معروفى دارد با این مضمون که: من باید شناخت را از میان بردارم تا براىایمان جاز باز کنم.1 به نظر مى‏رسد، این جمله مقصد چیزى باشد که ما مى‏توانیم نام«تفلسف کانت» را بر آن بنهیم. کانت با تنظیم ساختار فلسفى تازه‏اى، کوشید ازدغدغه ‏هاى دینى خود محافظت کند. در زمانه او، علوم ریاضى و طبیعى میدان‏دار شدهو کار را بدانجا رسانده بودند که طبعِ قطع‏پسند بشر، بدون التفات به فلسفه، قانع مى‏شد؛حتى ذهن بشر نیز با سؤالاتى مواجه مى‏گشت که در نهایت، بر خالى بودن دست فلسفه که مدّعى تبیین مبانى علوم و روش‏هاى علمى بود ـ صحه مى‏گذاشت و نشان مى‏داد کهفلسفه در پیشرفت‏هاى علمى سهمى نداشته و لذا از توجیه و تبیین اساس فلسفىِ علومطبیعىِ جدید ناتوان است. در چنین شرایطى، چرا باید به معارفى از قبیل وجود خدا وجهان دیگر، آزادى اراده، و بقاى نفس ـ که خارج از عرصه علوم‏اند ـ معتقد باشیم؟ حالآنکه این معارف در علم تجربى قابل اثبات نیستند

     کانت که اغراض اصلى مابعدالطبیعه را وجود خدا، اختیار، و خلود نفس مى‏دانست،کوشید تا فلسفه را در برابر پرسش‏هاى چالش‏برانگیزى همچون پرسش فوق، از حیرانىنجات بخشد. پندار او این بود که اگر در فرایندى فشرده گره‏گشاى کار فلسفه باشد،خواهد توانست مابعدالطبیعه را از گرداب حیرت برهاند. بدین منظور، وى تلاش کرد تادر درجه نخست به این پرسش پاسخ دهد که آیا «فلسفه به مثابه علم» شدنى است یاخیر؟ از این‏رو، کانت مى‏گوید

اگر مابعدالطبیعه واقعا به صورت یک علم درآمده بود، اگر ما مى‏توانستیم بگوییم: این است مابعدالطبیعه، و شما راست آموختن آن، و حقیقت آن، از خود آن بر شما به نحوى قاطع و پایدار ثابت خواهد شد؛ در آن صورت، چنین پرسشى لازم نبود و تنها پرسشى که باقى مى‏ماند این بود که: مابعدالطبیعه چگونه ممکن شده است و عقل چگونه باید آن را تحصیل کند؟ امّا; هیچ کتاب واحدى وجود ندارد که بتوان آن را آن‏گونه که مى‏توان کتاب اقلیدس را عرضه کرد، نشان داد و گفت: این مابعدالطبیعه است و اینجاست که مى‏توانید به غایت قصواى این علم، یعنى به شناخت وجود اعلى و عالم عقبى که با اصول عقل محض مبرهن گشته است، نائل آیید

او که وضع فلاکت‏بار مابعدالطبیعه را مى‏دید، براى رها ساختن آن، فلسفه نقّادى راطراحى کرد تا بر اساس فلسفه، به توجیه فیزیک نیوتنى بپردازد؛ زیرا فیزیکدانان، بهویژه نیوتن، توانسته بودند بدون یارى جستن از مابعدالطبیعه و با بهره‏گیرى از ریاضیاتبه نتایجى قطعى در خصوص جاذبه برسند. افزون بر این، کانت مى‏خواست جایگاه علمرا مشخص سازد و آن را، که گام از حدّ خود فراتر نهاده بود، به عقب براند تا شاید از اینطریق بتواند جایى را براى ایمان پیدا کند

زمان و مکان

تردیدى وجود ندارد که فرض «پدیدار و شى‏ء فى ‏نفسه»، که از مهم‏ترین مسائل فلسفهکانت به شمار مى‏رود، نتیجه ذهنى دانستنِ زمان و مکان است. از نظر کانت، مقولاتفقط هنگام شهود تجربى به ما معرفت مى‏دهند؛ یعنى فقط معرفت تجربى را ممکنمى‏سازند. پس، یگانه استفاده مشروع از مقولاتْ اطلاق آنها به متعلّقات ممکن تجربهاست؛ مقولات نمى‏توانند معرفت نظرى یا عملى درباره حقایق متعالى‏تر از حس را به مابدهند. معرفت ما از اعیانْ محدود به معرفت پدیدارى است و مقولات به صورتتجربى، و نه استعلایى (خارج از زمان و مکان)، کاربرد دارند. هر آنچه به شهود حسّى مادرمى‏آید، در قالب زمان و مکان است؛ ما فقط پدیدار اشیا را ادراک مى‏کنیم، و پدیداریعنى حضور زمانى و مکانى شى‏ء. از این‏رو، دست‏یابى به تصوّر کانت از زمان و مکانضرورى است

     اولین پرسشى که ذهن انسان را به خود مشغول مى‏دارد این است که: آیا زمان و مکانْواقعیت‏هایى قائم به خویش‏اند (و از واقعیت مطلق برخوردارند) یا اینکه صورت‏هاىنگرش‏اند که از عامل دریابنده برمى‏خیزند؟ کانت نظر دوم را برمى‏گزیند و به راه‏هایىبراى اثبات آن اشاره مى‏کند. او تفاوت میان مکان و زمان را در این نکته مى‏داند که مکانفقط صورت نگرش ما از چیزهاى بیرونى است، در حالى که زمان صورت نگرش حسّدرونى نیز هست و از این‏رو، صورت نگرش همه نمودهاست. وى معتقد است که تصوّرما از زمان، تنها آن‏گاه به شکل مکان درمى‏آید که آن را چون خطّى در اندیشه خود ترسیم کنیم

     تصوّرى که در آن، زمان و مکانْ صورت‏هاى نگرش چیزها دانسته مى‏شوند (نهواقعیت‏هایى به خودى خود)، ایده‏آلیسم است؛ ولى کانت، که نظریه ایده‏آلیسم مبتنى برغیرواقعى دانستن جهان خارج را مایه «بدنامى فلسفه» مى‏پندارد، مى‏کوشد تا از پذیرشپیامد نظریه خویش اجتناب کند. او مى‏گوید

جهان نمود است، ولى موهوم نیست. زمان و مکان داراى واقعیت‏اند؛ یعنى در قلمرو موضوع‏هاى بیرونى که ما با آنها برخورد مى‏کنیم، از اعتبار موضوعى برخوردارند، و در قلمرو همه دریافت‏هاى سوبژکتیو ما، از اعتبار درونى. تصوّرى بودن آنها، از آن‏روست که چیزهایى که به ما نمایان مى‏شوند، چیزهاى به خودى خود نیستند

خلاصه اینکه: زمان و مکان از نظر تجربى، داراى واقعیت‏اند؛ امّا از نظر استعلایى (فرارونده)،تصوّرى به شمار مى‏آیند. اشیا هیچ‏گاه آن‏گونه که به خودى خود هستند، بر ما نمایان نمى‏شوند

شناسایى

کانت از دو جنبه در مورد شناسایى سخن مى‏گوید: 1 فعالیت (که برعهده فهم است)؛2 پذیرندگى (که برعهده حسّاسیت است.)4 حسّاسیت در معناى کانتى آن، واقعیتجسمانى است؛ واقعیتى که هیچ‏گاه احساس نیست.5 از نظر کانت، تحلیل واقعیتنمایانگر سه عنصر است: الف) احساس؛ ب) نگرش زمانى و مکانى؛ ج) مفهوم ناب.6ذهن موادّ شناسایى را از عالم خارج دریافت مى‏کند و بر اساس دارایى‏هاى خود، برروى آنها فعل و انفعالاتى انجام مى‏دهد که محصول آن شناسایى است؛ ولى باید دانستکه این شناسایى محدود است. کانت بر آن است که حدود شناسایى را کشف و درحسّیات استعلایى آورده است: آنچه در شهود حسّى به ما داده مى‏شود، پدیدار است؛به این معنا که ما در مواجهه با عالم خارج، از رهگذر دو امر پیشینى به عالم نظر مى‏کنیم:زمان و مکان. زمان و مکان دو ظرف پیشینى هستند که از رهگذر آنها، با کار احساس وشهود حسّى، عالم خارج به ذهن ما سیر مى‏کند. در واقع، تورِ زمان و مکان تنها از عهدهصید پدیدار اشیا برمى‏آید

     حسّیات استعلایى کانت بر محور زمان و مکان مى‏چرخد و شناسایى از منظر او به«شرکت سهامى» شباهت دارد؛ زیرا هم ذهن و هم خارجْ سهمى از آن دارند، امّا سهماساسى متعلّق به ذهن است (چراکه ذهن در مواجهه با عالم خارج، فعّالانه، در عملشناسایى شرکت دارد و اساسا «معرفت» محصول فعالیت ذهن است.) در این بین، زمانو مکان زمینه تمایز میان پدیدار و ذوات معقول را فراهم مى‏سازند

پدیدار و شى‏ء فى‏نفسه

واژه «نومن»، در لغت، به معناى «متعلّقِ فکر» است، و کانت گاهى شى‏ء فى‏نفسه را«متعلّق فهم» مى‏خواند.7 پدیدارها نیز در واقع همان جلوه‏ها هستند، تا حدّى که عنواناعیان برطبق وحدت مقولات اندیشیده شوند. ذوات معقول از زمان و مکان خارج‏اند؛ ازاین‏رو، به ادراک ما درنمى‏آیند، و جهان خارج فقط از حیث پدیدارى براى ما قابلشناسایى است. گویى در نظر کانت، ذهن فقط مى‏تواند محدوده پدیدارى عالم خارج راانعکاس دهد، و دیگر بخش‏هاى جهان در تاریکى همیشگى باقى خواهند ماند

     در ساختار فلسفى کانت، «شناخت» به معناى استخراج چیزى از نفس‏الامر، وپوشاندن لباس زمان و مکان بر آن است (تا پدیدار براى ما رخ بنمایاند.) به عبارت دیگر،در این فلسفه، پرسش از ماهیت اشیا بى‏معناست. کانت «ناپدیدار» را به آن دسته از اشیااطلاق مى‏کند که صرفا متعلّقات فاهمه هستند و در عین حال، ممکن است که متعلّقشهود عقلى باشند.8 البته، باید دانست که کانت شهود عقلى را رد مى‏کند و فقط بهشهود حسّى قائل است. او آنچه را در زمان و مکان یا همان دایره حس نمى‏گنجد«استعلایى» مى‏داند.9 گفتنى است که از نظر کانت، «پدیدار» دو معناى سلبى و ایجابىدارد: در معناى سلبى، پدیدار چیزى است که متعلّق شهود حسّى نیست؛ در عین حال،هیچ فرضى نیز درباره امکان شهودش از نوع دیگرى نداریم. امّا در معناى ایجابى،پدیدار امرى معقول مى‏باشد؛ یعنى متعلّق شهودِ عقلى مراد است، شیئى که مى‏توان آنرا از طریق نوع خاصّى از شهود غیرحسّى مورد شهود قرار داد. کانت معناى اخیر(ایجابى) را نفى مى‏کند؛ زیرا این معنا مستلزم فرض قبلىِ نوعى از شهود است که ازمنظر او، ما نمى‏توانیم واجد آن باشیم

    معناى سلبى لفظ «ناپدیدار» در برابر مفهوم ممکنِ ثبوتى آن قرار دارد. کانتمى‏گوید: «اگر مراد ما از ناپدیدار یک متعلّق شهود غیرحسّى باشد، آن‏گاه یک نوعخاصّى از شهود (یعنى شهود عقلى) را فرض مى‏کنیم که مع‏هذا، واجد آن نیستیم و حتىامکان آن را هم نمى‏توانیم ببینیم. این، ناپدیدار به معنى ثبوتى کلمه است.»11 کانتمفهوم ذات معقول را در معناى ایجابى آن، با هر منزلتِ منطقى که ممکن است داشتهباشد، مردود مى‏شمارد؛ او فقط به معناى سلبىِ ذات معقول نظر دارد

منشأ فرض ذوات معقول

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله بررسی و تبیین برهان گودل pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله بررسی و تبیین برهان گودل pdf دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسی و تبیین برهان گودل pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بررسی و تبیین برهان گودل pdf

چکیده  
1 مقدمه  
2 مطالب  
1ـ2 تبیین مبناگروى  
2ـ2 تبیین برهان گودل  
1ـ2ـ2 مرحله اول  
2ـ2ـ2 مرحله دوم  
3ـ2ـ2 مرحله سوم  
4ـ2ـ2 مرحله چهارم  
5ـ2ـ2 مرحله پنجم  
6ـ2ـ2 مرحله ششم  
7ـ2ـ2 مرحله هفتم  
8ـ2ـ2 مرحله هشتم  
9ـ2ـ2 مرحله نهم  
10ـ2ـ2 مرحله دهم  
11ـ2ـ2 مرحله یازدهم  
12ـ2ـ2 مرحله دوازدهم  
3ـ2 بررسى برهان گودل  
1ـ3ـ2 پاسخ اول  
بررسى  
2ـ3ـ2پاسخ دوم  
بررسى  
3ـ3ـ2 پاسخ سوم  
بررسى  
5ـ3ـ2 پاسخ چهارم  
3 نتیجه‌گیرى  
پی‌نوشت‌ها  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله بررسی و تبیین برهان گودل pdf

ـ شمس، منصور، آشنایى با معرفت‌شناسى (قم: انجمن معارف اسلامى ایران، 1382)

ـ مصباح یزدى، محمد تقى، دیگران، هم‌اندیشى معرفت‌شناسى، جلسه یازدهم،(متن پیاده شده)

ـ The Encyclopedia Of Philosophy, ed. in chief: Paul Edwards, New York: Macmillan Publishing Co. Inc. & The Fraa Press, 1967, Vol

ـQuine, W. V. Ontological Relativity & Other Essays, New York: Columbia University Press, 1969.: “Moreover, we know from Gdel’s work that no consistent axiom system can cover mathematicseven when we renounce self-evidence

Everit, Nicholas & Alec Fishe,Modern. Epistemology, New York: McGraw Hill, Inc

ـDancy, Jonathan & Ernest Sosa, A Companion To Epistemology, Oxford, Blackwell Publishers,

ـSmullyan, Raymond M. Godel’s IncompletenssTheorems, New York, Oxford University Press

ـEverit, Nicholas & Alec Fishe, Modern. Epistemology, McGraw Hill, Inc. New York,

ـSmullyan, Raymond M. Godel’s Incompletenss Theorems, New York, Oxford University Press

ـUspensky, V. A, Gdel’s Incompleteness Theorems, Moscow: Mir Publishers,

ـNegel, Ernest, and James Newman. Gdel’s Proof. London: Routledge and Kegan Paul,

ـEvolutionary Epistemology, Rationality, and The Sociology Of Knowledge, Edited By Gerard Radnitzky, W. W. Bartly, III. Open Cowrt, The unedited States Of America,

چکیده

«برهان گودل»1 چیست؟ این برهان چگونه نظریه مبناگروى2 در باب توجیه را به چالش مى‌گیرد؟ و آیا برهان گودل از عهده نقد مبناگروى بر ‌می‌آید یا نه؟ این سه پرسش‌هایی هستند که نوشتارحاضر در پى پاسخ‌گفتن به آنهاست. در مقدمه، نکات مقدماتى در باب تعریف رایج معرفت، مسئله توجیه و نظریه مبناگروى را از نظر خواهید گذراند. بدنه اصلى مقاله تحت عنوان «مطالب» به سه بخش تقسیم شده که هر بخشى عهده‌دار پاسخ‌گویى به یکى از پرسش‌هاى سه‌گانه است. در بخش اول وجه مشترک میان همه تقریرهاى مبناگروى بیان شده است. در بخش دوم، طی دوازده مرحله برهان گودل تبیین شده، و سرانجام در بخش سوم، چهار پاسخ به برهان گودل مطرح گردیده است. در بخش نتیجه‌گیرى نیز خلاصه‌اى از نتایج مقاله ارائه شده است

کلید واژه‌ها: توجیه، مبناگروى، برهان گودل، قضیه عدم تمامیت

1 مقدمه

از زمان افلاطون به این سوی، اکثر فیلسوفان معرفت را به «باورِ صادقِ موجه» تعریف کرده‌اند.3 اگرچه تا مدت‌ها فیلسوفان از کنار این تعریف به راحتی مى‌گذشتند در چند دهه اخیر نقد و بررسى هر یک از عناصر این تعریف در کانون توجه معرفت‌شناسان قرار گرفته است. از جمله عناصر سه‌گانه این تعریف عنصر «توجیه» است. کلیدى و بنیادین بودن بحث توجیه سبب شده تا حجم زیادى از کتاب‌هاى معرفت‌شناسى به بررسى و نقد معیار توجیه اختصاص یابد. امروزه در پاسخ به این پرسش که «معیار موجه بودن معرفت چیست؟» دیدگاه‌هاى مختلفى مطرح مى‌شود که رایج‌ترین آنها نظریه مبناگروى و نظریه انسجام‌گرایى است.4 از میان این دو نظریه مبناگروی بیشتر کانون توجه بوده و مى‌توان پیشینه آن را در یونان باستان و به‌ویژه در اندیشه‌های ارسطو پى‌گرفت.5

به هر حال پیشینه مبناگروى هیچ گونه مصونیتى براى آن به همراه نداشته و در کتاب‌هاى معرفت‌شناسى نقدهاى مختلفى بر آن وارد شده است. با مطالعه کتاب‌ها و مقالاتى که در زمینه معرفت‌شناسى نگارش یافته با نقدها و اشکال‌هاى مختلفى روبه‌رو مى‌شویم. از جمله این نقدها ایرادى است که کورت گودل ِریاضى‌دان و منطق‌دان در قالب برهان ریاضى بر این نظریه وارد کرده است.6 در باب این نقد نکته‌اى حاشیه‌اى نیز وجود دارد که بر پیچیدگى آن افزوده است. در موارد متعددى نویسندگان تنها به بیان این مطلب بسنده کرده‌اند که برهان گودل نقدى جدى بر نظریه مبناگروى به شمار می‌آید و به بهانه «دشوارى فهم آن» از پرداختن به تبیین و توضیح برهان گودل پرهیز کرده یا حداکثر خوانندگان را به کتاب‌هاى دیگر راه‌نمایى کرده‌اند.7 از این روی، معمولاً این دو پرسش همواره خاطر خوانندگان این گونه آثار را به خود مشغول داشته است: اوّلا،ً مفاد و محتواى برهان گودل چیست. ثانیاً، این برهان چگونه نظریه مبناگروى را به چالش مى‌گیرد؟

2 مطالب

نخست تصویرى از مبناگروى مطرح خواهیم ساخت و در ادامه مى‌کوشیم تا به تصورى روشن از برهان گودل دست یابیم. سپس در بخش سوم به این مسئله مى‌پردازیم که آیا مى‌توان این برهان را نقدى بر مبناگروى به شمار آورد یا نه؟

1ـ2 تبیین مبناگروى

بیان مفصل دیدگاه مبناگروى و پرداختن به تقریرهاى گوناگونى که از آن ارائه شده در راستاى اهداف این مقاله نیست. بنابراین تنها به طرح عصاره این دیدگاه که به نظر مى‌رسد در همه تقریرها مشترک باشد بسنده مى‌شود. مبناگروى به دیدگاهى اطلاق مى‌شود که در میان مجموعه باورها، گزاره‌ها معرفت‌ه بر حسب تعبیرهاى مختلفى که نویسندگان به کار برده‌اند دسته‌اى را با نام باورها، گزاره‌ها یا معرفت‌هاى پایه مشخص مى‌سازد و دیگر موارد را باورها، گزاره‌ها یا معرفت‌هاى غیر پایه مى‌نامد، و مدعى است که دسته دوم توجیه خود را از ابتنا بر دسته نخست کسب مى‌کنند. پس با فرض اینکه Q, P و r نماد براى گزاره و S نماد براى فاعل شناسا باشد مى‌توان گفت که عصاره دیدگاه مبناگروى از این قرار است

1 S باور دارد به P

2. باورS به P یا

a/2. خود ‌موجه است؛ یعنى باور S به P نیاز به توجیه ندارد. ]: باورهاى پایه[

b/2. خود‌ ‌موجه نیست؛ یعنى باور S به P بر اساس باور او به q توجیه شده است. ]: باورهاى غیر پایه[

3 باورS به q یا

a/3. خود‌ موجه است؛ یعنى باور S به q نیاز به توجیه ندارد

b/3. خود‌ موجه نیست؛ یعنى باورS به q بر اساس باور او به r توجیه شده است

4 مجموعه باورهاى غیر خود ‌موجه S بر باورهاى خود‌ـ ‌موجه او مبتنى هستند.8

2ـ2 تبیین برهان گودل

در آستانه تبیین این برهان توجه به دو نکته بجا خواهد بود. نکته اول اینکه اصل مقاله گودل به زبان آلمانى است، و به دلیل دشوارى آن، برخى کوشیده‌اند با إعمال تغییراتى، از دشوارى آن بکاهند. تقریرهاى مختلفى را مى‌توان تحت عنوان برهان گودل یافت. در این مقام ما به بیان تقریرى خواهیم پرداخت که با وجود سادگى چندان از محتواى مقاله گودل فاصله نگرفته باشد.9 نکته دوم اینکه براى سهولت کار آن را در دوازده مرحله بیان مى‌کنیم و البته مانند هر برهان دیگرى پذیرش نتیجه نهایى منوط به پذیرش یک یک مقدمات آن است و هر گونه تردید در یکى از مقدمات نتیجه را از اعتبار خواهد انداخت

گودل با استفاده از منطق ریاضی نشان می‌دهد با فرض دستگاهی که گزاره‌های آن با استفاده از روش تأسیس اصل به اصول و قضایا تقسیم شده باشند، همیشه قضیه یا قضایایی به دست می‌آید که هم خود آنها و هم نقیضشان را می‌توان از اصول استنتاج کرد، و در نتیجه دستگاه مذبور ناسازگار است.10

1ـ2ـ2 مرحله اول

در منطق ریاضی، قواعد را با استفاده از نمادهایی بیان می‌کنند. در یک تقسیم، این نمادها بر دو قسم اند: نمادهای ثابت و نمادهای متغیر. نمادهای ثابت خود به دو دسته تقسیم می‌شوند: ادوات منطقی و نشانه‌های نقطه‌گذاری. نمادهای متغیر نیز سه دسته‌اند: متغیرهای عددی، که جایگزین اعداد می‌شوند؛ متغیرهای جمله‌ای، که به جای فرمول‌ها می‌نشینند؛ و متغیرهای محمولی، که جایگزین محمولات می‌شوند. گودل در ارائه استدلال خود از این نمادها بهره می‌گیرد. این نمادها عبارت‌اند از

1 نمادهای ثابت

ادوات منطقی: $ E ~ = S o؛

نشانه‌های نقطه‌گذاری: نمادِ ( ، نمادِ ) و نمادِ , ؛

2 نمادهای متغیر

متغیرهای عددی: x ، y ، z ؛

متغیرهای جمله‌ای: p ، q ، r ؛

متغیرهای محمولی: P ، Q ، R

2ـ2ـ2 مرحله دوم

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >