سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله جستاری در جهانبینی و علم pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله جستاری در جهان‌بینی و علم pdf دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جستاری در جهان‌بینی و علم pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله جستاری در جهان‌بینی و علم pdf

چکیده  
مقدمه  
فلسفه غرب و پارادایم‌های علم5  
جهان‌بینی اسلامی و علم  
نتیجه‌گیری  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله جستاری در جهان‌بینی و علم pdf

ایمان، محمد تقی و کلاته ساداتی، احمد، «روش‌شناسی علوم اجتماعی در اسلام با نگاهی به دیدگاه مسعودالعالم چودهاری»، روش‌شناسی علوم انسانی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. زیر چاپ، 1389

ایمان، محمد تقی، مبانی پارادایمی روش‌های تحقیق کمی و کیفی در علوم انسانی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،

صادق عمل نیک، مرتضی، «چشم انداز، هیئت فکری و طرح و برنامه دکترین مهدویت»، مجموعه مقالات سومین همایش بین المللی دکترین مهدویت، ج 2، ص 171 تا 199، 1386

گلشنی، مهدی، از علم سکولار تا علم دینی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377

لازی، جان، درآمدی تاریخی به فلسفه علم، ترجمه علی پایا، تهران، سمت، 1377

مصباح‌یزدی، محمدتقی، ایدئولوژی تطبیقی، قم، موسسه در راه حق، 1359

مطهری، مرتضی، ده گفتار، تهران، حکمت، 1356

Choudhury, M.A, Islamic Economic Co-operation, London, Macmillan Ptress LTD,

Choudhury, M.A and U. A. Malik, The Foundations of Islamic Political Economy, London, Macmillan, New York: St. Martin’s Press,

—–, “Unicity (tawhidi) precept as super-mathematical reality”, Unicity Precept and the Socio-Scientific Order, The University Press of America, Lanham, MD, pp.47-8, 1993a

—–, “Why Cannot Neoclassicism Explain Resource Allocation and Growth in Islamic Political Economy”, Paper presenter at the International seminar in Islamic Economics, orgnised by the International Institute of Islamic Thought at the World Bank, Oct.1993, Forthcoming in the Proceedings of this Seminar, 1993b

—–, “Conflict Resolution and Social Consensus Formation in Islamic Social Choice and Welfare Menu”.International Journal of Social Economics, Vol.20, no 1, 1993c

—–, Principles of Islamic Political Economy, London, Macmillan, New York, St. Martin’s Press, 1993d

—–, The Epistomological Foundations of Islamic Economic, Social and Scientific Order, 6 vols. Ankara, Turkay, Statistical, Economic and Social Research and Training Centre for Islamic Countries, 1995a

—–, “Ethics and Economics: A View From Ecological Economics”, International Journal of Social Economics, v 22, no. 2. p.61-80, 1995b

—–, Money in Islam, A Study in Islamic Political Economy, London and New York, Routledge Pub,

—–, Studies in Islamic Social Sciences, London, Macmillan Press LTD,

—–, Explaining the Qur’an Books I and II, Lewiston, MA: The Edwin Mellen Press,

—–, “Belief and knowledge formation in the Tawhidiuperspace”, The Koranic Principle of Complementarities Applied to Social and Scientific Themes, Science and Epistemology in the Qur’an, v. 5, Lewiston, NY, The Edwin Mellen Press,

—–, “Global ethics in the light of Islamic Political Economy”, International Journal of Arab Culture, Management and Sustainable Development, v 1, p. 65-85,

Choudhury, M.A. and Harhap.S.S, “Complementing community, business and microenterprise by the Islamic epistemological methodology: A case study of Indonesia”. International Journal of Islamic and Middle Eastern Finance and Management.V 2, p. 139-159,

Fukuyama, Francis, “The End of History”, The National Interest, N.16, p. 3-18,

—–, The End of History and The Last Man, New York, Free Press Pub,

—–, “After the ‘end of history’ “. Available in
http://www.opendemocracy.net/democracy-fukuyama/revisited_3496.jsp,

Jafari, M.F, “Counseling Values and Objectives: Acomparsion of Western and Islamic Perspective”, A Paper was presented at Nationl Seminar on Islamic Conseling, Salangor, Malaysia, 17 Desember 1992. The American Journal of Islamic Social Sciences. V.10, N.3, p. 326-

Kuhn, Thomas S,The structure of scientific revolutions, 2nd ed., Chicago, University of Chicago Press,

Neuman, W.L, Social Research Methods, Qualitative and Quantitative Approaches, London: Allyn and Bacon,

Patton, M, Qualitative Evaluation and Research Methods, Newbury Park, Sage,

Popper, K, The Logic of Scientific Discovery, New York, Basic Book,

—–, The Poverty of Historicism, 2nd. Ed, London, Routledge,

Zahra, AL Zeera, “Transformative Inquiry and Production of Islamic Knowledge”, The American Journal of Islamic Social Science, v. 18, N. 2, p. 2-32,

—–, Wholeness Holiness Education An Islamic Perspective, London, The International Institute of Islamic Thought,

چکیده

همه حوزه‌های علمی در علوم انسانی، مبتنی بر معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و ارزش‌شناسی مشخصی است که در این مبانی بنیادی، تفاوت‌های جدّی میان فلسفه غرب با جهان‌بینی اسلامی وجود دارد. معرفت‌شناسی در فلسفه غرب، مبتنی بر دوگانه انگاری و فردمحوری است که نتیجه این دو خصیصه سکولاریسم است. با اصالت دادن به واقعیات حسی، ساحت علم در اندیشه غرب بر ستون‌هایی بنا می‌گردد که همواره در حال تغییر است. این تغییر در مفهوم «پارادایم» کوهن و گزاره «ابطال‌پذیری» پوپر به اوج خود می‌رسد. بر خلاف اصالت واقعیت در اندیشه غرب، اندیشه اسلامی دارای معرفت‌شناسی توحیدی است که اصالت با منابع فراروایی وحی و سنت‌الله است. در این جهان‌بینی، یافته‌های حاصل از مشاهده و غور در کائنات و طبیعت، باید با سطوح عالی لوح محفوظ و سنت‌الله در میان گذاشته شوند و از آن اعتبار یابی کنند. اگر منابع الهی آن‌را تایید کردند، علم دینی بوجود آمده است. در غیر این صورت، علم است، اما دینی نیست. این مقاله تلاش دارد تا با نگاهی به آرای اندشمندان، مختصات فوق را بررسی کند. همچنین ویژگی‌های علم در اندیشه غربی را با خصیصه علم در جهان‌بین اسلامی مقایسه کند.

واژه‌های کلیدی: معرفت‌شناسی توحیدی، جهان‌بینی، علم، پاردایم، ابطال‌پذیری

 

مقدمه

اکنون که علوم انسانی مغرب زمینی همه حوزه حیات آدمی را درنوردیده و توانسته مشروعیت خود را بر ناخودآگاه ذهن بشر در حوزه علم، تحمیل کند، درک منازعه میان اندیشه مغرب زمین و جهان‌بینی اسلامی، یک ضرورت تاریخی است؛ ضرورتی که عدم توجه به آن موجب بسیاری از نابسامانی‌های فکری در علوم انسانی اسلامی شده است. شاید اکنون بهتر از هر زمان دیگری، باید در ماهیت فلسفی و سطوح عالی جهان‌بینی علم در غرب تفحص کرد، تا بتوان به تفاوت میان آن با جهان‌بینی اسلامی پی برد. بدون درک این تفاوت، که و بنیادی است، ‌شکل‌گیری علوم انسانی در جوامع اسلامی غیرممکن است

فرایند تاریخی ایجاد و اثبات در حوزه علمی (اجتماعی)، یک منازعه دائمی است که در یک طرف آن فردگرایی روش‌شناختی مبتنی بر هژمونی غرب محور، و در طرف دیگر، جهان‌بینی توحیدی از واقعیت در چارچوب اسلام قرار دارد. نظم مغرب زمینی به لحاظ تاریخی و اصول موضوعه اش در تداوم و تمرکزش، بر جهانی فردی شده استوار است. در حالی که، آیین اسلام یک جهان‌بینی تمام نگر و کامل است که از طریق فرایند انجام کنش و مبتنی بر توافق عام، با تأکید بر محوریت دانش در بنیاد جهان و نظام‌های موجود در آن، سرچشمه می‌گیرد

تفاوت‌های بینادین اندیشه غرب در فردمحوری (انسان محوری) و دوگانه انگاری2 نهفته است. «فردگرایی روش‌شناختی و دوگانه انگاری، ماهیت غیرقابل تردید اندیشه غرب است».3 ماهیتی که موجب مجموعه‌ای از خصوصیات علم غربی چون اصالت عینیت، بشری‌شدن علم، بن بست معرفتی علم،‌ تکثرگرایی و آنارشیسم شده است. بر خلاف این فردگرایی روش‌شناختی و دوگانه انگاری، در اندیشه اسلامی، معرفت‌شناسی توحیدی و وحدانیت جهان، غایت داشتن هستی و علم، خصیصه ذاتی علم و معرفت علمی است. علم در اندیشه اسلامی، ماهیتی بشری ندارد، بلکه مبتنی بر قانون الهی4 است. در این چنین چشم اندازی بن بست معرفتی، دنیوی‌شدن،‌ اصالت عینیت و آنارشیسم مفهوم خود را از دست می‌دهند. انسان آن گونه به ساحت علم می‌نگرد که غایت و معنای هستی را درک کرده است. در این مسیر، معرفت‌شناسی توحیدی پاسخگو، مسئولیت‌پذیر و اقناع کننده است

این مقاله، تلاش می‌کند تا نقش فلسفه در اندیشه غرب و جهان‌بینی در اندیشه اسلامی را در توسعه معرفت علمی بررسی نماید

 

فلسفه غرب و پارادایم‌های علم

فلسفه غرب از ابتدا مبتنی بر اصالت دادن به واقعیت بنا نهاده است. یکی از الگوهای فلسفی متکی بر اندیشه ارسطو، 6 استقرائی ـ قیاسی است که در شکل شماره 1 ترسیم شده است

شکل شماره 1: روش قیاسی-استقرائی ارسطو

لازی8 تبیین علمی مطابق الگوی ارسطو را چنین توصیف می‌کند: انتقال از آگاهی نسبت به یک واقعیت (نقطه 1) در نمودار بالا، به آگاهی نسبت به دلایل مربوط به آن واقعیت (نقطه 3).9 همان گونه که در الگوی منطقی فوق مشخص است در فلسفه غرب، واقعیت و آنچه که مشاهده می‌شود، مبنای تبیین علمی قرار می‌گیرد. در منطق قیاسی ـ استقرایی، اصول تبین کننده، اصالت خود را از واقعیت عینی می‌گیرند. این مسئله تشکیل دهنده اساس فسلفه و علم در غرب را شکل می‌دهد. بر اساس این منطق، اصالت با مشاهده و محسوسات است، که نشان‌دهنده اصالت یافتن ماده است و زمانی که ماده اصالت پیدا کند، حوزه فلسفه و جهان‌بینی،‌ پیدایش و قوام خود را بر مشاهدات تجربی بنیان می‌نهد. شدت و ضعف اصالت عینیت، اگر چه در انواع نحله‌های فلسفی غرب متفاوت است، با این وجود، شاکله تفکر غرب بر اساس آن نهاده شده است

چودهاری10 با برررسی اندیشه غرب،‌ دو مفهوم بنیادی تفکر غرب را دوگانه انگاری و فردمحوری آن ‌ذکر می‌کند.11 انگاری ریشه در اصالت عینیت دارد؛ چرا که با اصالت دادن به عینیت و محسوسات، یک عنصر مهم شکل دهنده حیات آدمی یعنی ذهنیت، اصالت خود را از دست می‌دهد. به تدریج، تضاد بین عینیت و ذهنیت پیش می‌آید که به تضاد میان طبیعت و ماوراء الطبیعه می‌انجامد. شکل نوین این نوع تضاد و در نهایت، سلطه عینیت بر ذهنیت در اندیشه سکولار رقم خورده است. اندیشه سکولار با ایجاد فاصله میان این دو عنصر، بر جدایی عینیات از ذهنیات تأکید زیادی دارد. در نهایت، مسئله را به نفع عینیات و حوزه ماده تمام می‌کند. دنیوی شدن و سکولاریسم زمانی عملی می‌شود که ذهنیات و مسائل ماوراء‌اطلبیعه از حوزه حیات آدمی زدوده می‌شوند. انسان به هر آنچه می‌بیند، ایمان پیدا می‌کند. این منطق دوگانه انگاری، اساس فردیت محوری اندیشه غرب را شکل می‌دهد

اساس این فرد محوری، منطق دوگانه انگارانه12 است. در این منطق، نبردی دائمی میان انسان و خدا، زمین و آسمان، سوژه و ابژه، دنیا و آخرت و در نهایت، دنیای مادی و متافیزیک وجود دارد. از این‌رو، دوگانه انگاری یعنی اینکه تمامی پدیده‌ها را به دو دسته ناسوتی و لاهوتی تقسیم کردن و امور لاهوتی را غیر قابل درک معرفی کردن. این ادبیات مقدمه‌ای بر سکولاریسم است که در آن، انسان به مدد عقل خود بنیاد، فارغ از اندیشه‌های آسمانی در زمینه مادی به ساخت و ساز می‌پردازند

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله هرمنوتیک از دیدگاه هانس گئورگ گادامر pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله هرمنوتیک از دیدگاه هانس گئورگ گادامر pdf دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله هرمنوتیک از دیدگاه هانس گئورگ گادامر pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله هرمنوتیک از دیدگاه هانس گئورگ گادامر pdf

چکیده  
درآمد  
پیشینه علم هرمنوتیک  
هرمنوتیک از دیدگاه هایدِگر و گادامر  
انقلاب اول: انقلابِ شلایر ماخر و دیلتای  
انقلاب دوم: انقلاب هایدِگر و گادامر  
فهم چیست؟  
1. جهان  
2. معناداری  
3. زبان  
4. اجتناب‌ناپذیری پیش‌فرض‌ها  
5. سنت  
6. تاریخی‌مندی  
علم هرمنوتیکی: ذوب افق‌ها  
جمع‌بندی و نقد  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله هرمنوتیک از دیدگاه هانس گئورگ گادامر pdf

احمدی، بابک، ساختار و تأویل متن، تهران، مرکز، چ ششم،

پالمر، ریچارد، علم هرمنوتیک، ترجمه محمدسعید حنایی کاشانی، تهران، هرمس، چ سوم،

دیوید ک.هوی، حلقه انتقادی، ترجمه مراد فرهادپور، تهران، روشنگران ومطالعات زنان، چ سوم،

پل ریکور، رسالت هرمنوتیک، ترجمه مراد فرهادپور، مقدمه کتاب «حلقه انتقادی» نوشته دیوید ک.هوی، ترجمه مراد فرهادپور، تهران، روشنگران ومطالعات زنان،

Richard E. Palmer, The Relevance of Gadamer’s Philosophical Hermeneutics to Thirty-Six Topics or Fields of Human Activity, Carbondale: Southern Illinois University,

Hans-Georg Gadamer, Truth and Method, translation revised by Joel Weinsheimer and Donald G. Marshall New York: Continuum, Second, Revised Edition,

Hans-Georg Gadamer, The Eminent Text and Its Truth, The Bulletin of the Midwest Modern Language Association, Vol. 13, No.1. (Spring,1980)

چکیده

به موازات پیچیده‌‌شدن زندگی انسانی نماد‌ها، به ویژه‌ نماد‌های مکتوب، سیطره و احاطه روزافزونی بر زندگی انسانی پیدا کرده است. از آنجا که نمادها از یک سو، انسان را به جهانی که به میانجی نمادها به بیان درآمده است، فرا می‌خواند و از سوی دیگر، همواره دال‌های صریح و فاقد پیچیدگی معنایی نیستند، انسان‌ها ناگزیر برای راه‌ یافتن به جهان مکنون نمادها، دست به تأویل می‌زنند. علمِ هرمنوتیک، در یک نگاه، دانشی برای فهمِ نمادهای مکتوب به شمار می‌آید و می‌کوشد از طریق کشف قواعد و ضوابطِ درستِ تأویل معانی و مدالیل، نمادها را آشکار نماید. این علم در دستگاه فکری هایدِگر و گادامر، دچار تحول بنیادین شد و به جای «متعلق فهم» خود «فهم» به مسئله و موضوع هرمنوتیک بدل شد. در این نوشتار، در ضمن بررسی اجمالی تحول هرمنوتیک از معرفت‌شناسی به هستی‌شناسیِ هایدِگر و گادامر، سعی شده است اجمالی از آرای گادامر به عنوان یکی از برجسته‌ترین متفکران این عرصه بررسی، تبیین و سپس نقد گردد.  

کلید واژه‌ها: هرمنوتیک، تجربه هرمنوتیکی، زبان، تاریخیمندی، ذوبِ افق‌ها، تأویل، معرفت‌شناسی و روش‌شناسی.

 

درآمد

در نگاه کلاسیک، متن به بخشی از پدیده‌های اجتماعی، که به صورت مکتوب به نگارش آمده، اطلاق می‌گردید. متن به چیزی گفته می‌شد که اولاً، از سنخ کلام و گفتار بوده ثانیاً، صورت مکتوب و نگارش‌یافته داشته و ثالثاً، از ساختار معنایی برخوردار بوده باشد؛ یعنی متن کلامی است که مهمل، بی‌معنا و فاقد نظام دلالی نیست. در گذشته‌، از آنجا که آثار مکتوب در بخش‌های محدودی از حیات انسانی به‌کارگرفته می‌شد و نمادهای پیچیده سیطره گسترده و سراسری بر زندگی انسان‌ها نداشت، نگاه انسان‌ها به متن، نگاه ساده‌انگارانه، و کم اهمیت نشان‌ دادن تأثیر آن بر حیات جمعی و فردی بوده است. اما امروزه، کارآیی وسیع نمادها و گسترش آن در سراسر حیات انسانی،‌ متن را به یکی از مهم‌ترین موضوعات اجتماعی تبدیل نموده است. متن در گذشته، بخش مهمی از حیات مذهبی بود. ادیان با تکیه بر متن محوری خویش، همواره تعامل پویا با پیروان خویش در طی قرون متمادی برقرار می‌کردند. امروزه متون از عرصه حیات مذهبی فراتر رفته و سراسر زندگی اجتماعی و فردی، از ارتباطات و فناوری گرفته تا اقتصاد، سیاست، به ویژه فرهنگ، همه را مسخر خود ساخته است. در ارتباطات، متن از طریق کُدگذاری سرنوشت فناوری را چنان به خود گره‌ زده است که در نبود آن، حتی برای لحظه‌ای، که با معیارهای سنتی غیرقابل محاسبه است، کلیه فعالیت‌های فناورانه از کار می‌افتد. در عرصه فرهنگ، متن نه تنها مخزن و محمل ارزش‌ها و هنجارهاست، که حافظ و ناقل تاریخ، خاطره، تجربیات، ذخیره‌های دانش و در یک کلام، کلیت هستی فرهنگی نیز هست. در زمینه اقتصادی، صرف‌نظر از قراردادهایی که امکان بنیادین فعالیت‌های اقتصادی را فراهم می‌کند، متن امروزه تحول هستی‌شناختی در مناسبات اقتصادی ایجاد نموده است؛ زیرا امروزه متن جای بسیاری از ابزارهایی تجاری از جمله پول را در دنیای تجارت‌های مجازی گرفته و خود نه به ابزار، که به موضوع معاملات اقتصادی تبدیل شده است. در سیاست، متون به خاستگاه نظام سیاسی بدل شده‌اند. تمامی اصول، معیارها و ضوابط رفتارهای سیاسی باید در قالب متن تنظیم‌شده و بر مبنای آن اقدامات و کنش‌های سیاسی انجام ‌گیرد. ماهیت نظام سیاسی در هر کشوری، مطابق مجموعه اصولی بنیاد نهاده‌ شده که پیشاپیش در متن قانون اساسی گنجانده شده و به عنوان مبنای عمل پذیرفته شده است. احزاب و جریان‌های سیاسی نیز پیش از آنکه اقدام به کنش و رفتار سیاسی نمایند، خط مشی،‌ اصول،‌ اهداف و راهبردهای خویش را در قالب اساسنامه و به صورت یک متن تهیه و تنظیم می‌کنند. بدین ترتیب، متن مستندات کلیه رفتارها، راهبردها و تعاملات سیاسی را تشکیل می‌دهد. هر نوع کنش سیاسی که بر یک نوع بنیاد متنی استوار نباشد که بتواند برای کنش سیاسی توجیه قانونی فراهم نماید،‌ کنش غیرعقلانی، کنش غیرنهادی و کنش دلبخواهی، که فاقد ارزش سیاسی است، نام می‌گیرد

در مدیریت، علاوه بر تعیین نوع نظام مدیریتی و نحوه چینش سلسله‌ مراتبی موقعیت‌ها، حدود و دامنه فعالیت‌های نقشی درون‌ساختار را نیز تعیین می‌کند

در عرصه مذهبی، متن به تعاملات مؤمنان با تعلیمات و آموزه‌های دینی امکان پویایی و زایندگی بخشیده است؛ زیرا از طریق تأویل و بازتأویل‌شدن به آنها اجازه می‌دهد که دایماً به تجربیات نوین و هر روزه خویش صبغه دینی و معنوی ببخشند

آنچه، به‌ اجمال بیان شد، تاحدی نشان می‌دهد که متن از یک پدیدار متعارف و غیرمهم در زندگی انسانی تغییر کرده و جایگاه آن در زندگی امروزی تا حد یک پدیدار بسیار بنیادین و مهم در زندگی انسانی ارتقا یافته است. بنابراین، اگر دلایل دیگری در کار نباشد، همین دلایل نیز می‌تواند اهمیت و جایگاه علم‌ هرمنوتیک در میان مطالعات اجتماعی را به مثابه دانشی که به مطالعه متن می‌پردازد و سعی می‌کند قواعدی را برای برداشت درست و قاعده‌مند از معانی و مدالیل نهفته در لابلای متن ارائه نماید، نشان دهد. با این هم، دلایل دیگری نیز درکار است؛ زیرا علمِ هرمنوتیک فقط به مطالعه فهمِ متن نمی‌پردازد، بلکه خودِ «فهم» را نیز به منزله بنیاد هر نوع امکان معرفت‌شناسی، موضوع مورد مطالعه خویش قرار داده است. همین امر علم‌ِ هرمنوتیک را از یک مقوله معرفت‌شناختیِ صرف بیرون ساخته و به یکی از مهم‌ترین مقولات فلسفی در حوزه روش‌شناسی علوم، به ویژه علوم اجتماعی تبدیل نموده است. این تغییر و دگرگونی در برخورد با آنچه که پیش از این «متن» به معنای خاص نامیده می‌شد، موجب شده که باب گسترده‌ایی را پیشا روی مطالعات اجتماعی بگشاید. در این مطالعات هر رفتار، کنش و پدیدار انسانی چونان متن در نظر گرفته شده و به جای بحث بر سر مکانیزم عِلِّی و عواملی، که در پس یک رویداد جهان انسانی نهفته و نهان است، به تفسیر و واگشایی نمادها، رموز و دلالت‌هایی که فهمِ آن رویداد در گرو دست‌یافتن به آنها است، بپردازد. نگریستن به اشیا و پدیده‌ها و آنچه در جهان به صورت عام و بالاخص در جهان انسانی اتفاق می‌افتد، به عنوان متن، هرچند ممکن است به درک و فهمِ تام یک پدیدار انسانی کمک ننماید، اما سطوح و لایه‌هایی را از جهان پیچیده انسانی برای ما باز می‌گشاید، که تنها از این طریق امکان‌پذیر است

بنابراین، پرداختن به بحث «هرمنوتیک» و بسط دادن این زاویه دید، نه از این جهت حائز اهمیت است که بر سایر روش‌شناسی‌ها برجستگی و برتری دارد، بلکه از آنجا که نحوه دیگری از وجود پدیده‌ها در زندگی اجتماعی را بر ما آشکار می‌کند و پنجره‌ای نو برای فهم جهانِ حیاتی به روی ما می‌گشاید، دارای اهمیت است. نمی‌توان، همه اصول و سازوکارهایی را که در گفتار علمیِ هرمنوتیک مطرح می‌شود، به تمامه و دربست پذیرفت، در عین حال، نمی‌توان چشم اندازها و افق‌های تازه‌ایی که از حقایق مستور را کشف می‌کند، انکار نمود

آنچه درپی می‌آید، نخست، نگاهی اجمالی به تحولات و رخدادهایی است که این گفتار علمی از سر گذرانده و سپس، بررسی پاره‌ای از مفروضات و اصولی است که قرائت خاصِ هایدِگر و گادامر، به عنوان دو نظریه‌پرداز مکمل‌ همدیگر بر آنها استوار است. بدین ترتیب، هرچند به صورت گذرا تحولات گفتار «هرمنوتیک» بررسی می‌شود، اما تأکید اصلی و اساسی بر قرائتی است که در درون دستگاه نظری هایدِگر و شاگردش هانس گئورگ گادامر،1 پرورانده شده است

پیشینه علم هرمنوتیک

ریشه واژه «هرمنوتیک» به فعل «هرمینویین» (hermêneuein)، که به معنای «تأویل کردن» و صورت اسمی آن «هرمینیا» (hermêneia) به معنای «تأویل» کاربرد دارند، قابل ارجاع است. در واقع، هرمینیا و هرمینویین هر دو، به واژه دیگری بر می‌گردند که اسم یکی از خدایان یونان باستان، یعنی «هِرمِس» (Hermes)، خدای مخترع زبان و کلام است. در اودیسه و الیاد هومر، هِرمِس اسم پیامبری است که وظیفه‌ تنزیل انتقال پیام زئوس به انسان‌ها را به عهده دارد. بنابراین، کار هِرمِس پرکردن و پل زدن شکاف هستی‌شناختی میان انسان‌ها و خدایان بود؛ زیرا انسان‌ها از آن رو که در سطح نازلی زندگی می‌کردند، نمی‌توانستند مستقیماً خود را به خدایان خویش برسانند و از سوی دیگر، مقام و منزلت رفیع خدایان مانع از آن بود که آنها رفعت کلام‌ خود را به یکباره تا سطح درک و دستگاه معرفتی انسان‌ها تنزل دهند. بنابراین هِرمِس در آستانه تقابل میان انسان و خدا قرار داشت و به میانجی او تعامل و تفاهم میان انسان‌ها و خدایان امکان‌پذیر می‌گردید. به همین دلیل، واژگان «هرمینویین» و «هرمینیا» و مشتقات آنها در زبان یونانی به معنای تفسیر در ابعاد مختلف‌ به‌ کارگرفته می‌شد: نخست، تفسیر شفاهی2 آثار هومر و سایر آثار کلاسیک. دوم، ترجمه از زبانی به زبان دیگر. سوم، تفسیر پیام‌های خدایان.3 ارسطو در میان دانشمندان، نخستین کسی است که رساله‌ای با نام باری ارمینیاس4 با مضمون هرمنوتیکی نوشته است.5 پس از او، هرچند تأویل در حوزه متون دینی ادامه داشت، اما کاربرد اصطلاح «هرمنوتیک» معمول نبود. احتمالاً برای نخستین بار «هرمنوتیک» به مثابه یک اصطلاح فنی در زمینه تفسیر متون دینی، در غرب و از قرن هفدهم با انتشار کتابی از ی.ک. دانهایر6 با عنوان «هرمنوتیک قدسی یا روش تأویل متون مقدس» بر سرِ زبان‌ها افتاد.7 اما همان‌گونه که عنوان کتاب نشان می‌دهد، کاربرد جدید هرمنوتیک صرفاً محدود به عمل تأویل و تفسیر متون مقدس نمی‌شد، بلکه بیشتر رویکرد روش‌شناسانه داشت. هرمنوتیک، در مفهوم جدید اغلب به دانش تفسیر متون رازآلود، به ویژه کتب مقدس اختصاص داشت و به دنبال آن بود که معیارها و قواعدی را برای تأویل و تفسیر صحیح آموزه‌ها،‌ تعالیم و متون مقدس پیدا کند. بدین ترتیب، کار هرمنوتیکی هم به عمل راززدایی و «فهم‌پذیرسازی» آموزه‌ها، تعالیم و گفتار خدایان اطلاق می‌شد و هم شامل تلاش‌هایی می‌شد که در جستجوی قواعدِ درست تفسیر بودند. تا اینکه سرانجام در آغاز قرن نوزدهم، فردریک شلایرماخر8 با این گفتار معروف که «آنچه که بچه‌ها برای سردرآوردن از معنای یک کلمه جدید و ناشناخته انجام می‌دهند، هرمنوتیک گفته می‌شود»،9 تحول جدیدی در عرصه مطالعات هرمنوتیک ایجاد کرد و هرمنوتیک را به مثابه علم «مطالعه فهم، به ویژه وظیفه فهم متون» بسط داد.10 در این معنا، دامنه علمِ هرمنوتیک به مراتب فراخ‌تر شد که نه تنها به کشف معنای مکنون متون می‌‌پرداخت و قواعدی را برای تفسیر درست متون مقدس پیدا می‌کرد، بلکه ساختار و کارکرد «هنر فهمیدن» را نیز موضوع مطالعه خویش قرار داده بود.11 پس از شلایر ماخر ویلهلم دیلتای12 هرمنوتیک را به مثابه دانش بنیادینی مطرح ساخت که می‌تواند در برابر رویکرد‌های اثباتی و تجربه‌گرایانه مبنای علوم انسانی قرار گیرد.13 دیلتای به گفته ریکور، نظریه‌پرداز پیوند هرمنوتیک با تاریخ است14 و سعی کرد تبیین طبیعت و فهمِ تاریخی را با توسل به روان‌شناسی از همدیگر جدا نماید.15 دیلتای مشخصه بارز فهم را در روان‌شناسی جست‌وجو کرد و معتقد بود که پدیده‌های طبیعی از بنیاد با پدیده‌های انسانی تفاوت دارد؛ زیرا در دانش انسانی همواره «نوعی قابلیت نخستین برای جایگزین کردن آدمی در زندگی روانی دیگران» وجود دارد. اما دانش طبیعی این خصلت را ندارد.16 انتقاد دیلتای بر رویکرد اثباتی این بود که رویکرد اثباتی تفاوت مراتب شیء طبیعی و روح را نادیده می‌گیرد و بدین‌سان، پدیده‌های معنادار و چند لایه‌ را شیءواره کرده و چونان پدیده‌های طبیعی مورد مطالعه قرار می‌دهد. در حالی که، در علوم انسانی این امکان وجود دارد که انسان از طریق فهم همدلانه، فهم و ادراک خود را به ذهنیت روانی شخص مورد مطالعه منتقل کند و با یک دریافت باطنی و شهودی، رفتار او را مورد مطالعه قرار دهد. با این همه، دیلتای و شلایر ماخر با رویکرد معرفت‌شناختی به سراغ هرمنوتیک رفتند. در حالی که مارتین هایدِگر17و گادامر، این رویکرد را کاملاً تغییرداده و به جای آن، جهت‌گیری هرمنوتیک را به سمت امر هستی‌شناختی تغییردادند. پرسش اساسی هایدِگر و گادامر این بودکه «وجه وجودی آن موجودی که فقط به واسطه فهم وجود دارد، چیست؟»18 «علم هرمنوتیک» در این زمینه از بحث هایدگر، نه به علم یا قواعد تأویل متن اشاره دارد و نه به روش‌شناسی برای علوم انسانی، بلکه به توضیح پدیدارشناختی او از وجود داشتن خودِ انسان اشاره می‌کند. تحلیل هایدگر به این نکته اشاره دارد که، «فهم» و «تأویل» جهات بنیادی هستی انسان‌اند.19 اما گادامر، رویکرد هستی‌شناسانه هایدگر را ادامه می‌دهد و «تاریخ‌مندی» و «زبان مندی» فهم را آشکار می‌کند. در دیدگاه گادامر، چنان‌که خواهیم دید، «علم هرمنوتیک غرق در پرسش‌های کاملاً فلسفی از نسبت داشتن زبان با هستی، فهم، تاریخ و وجود واقعیت می‌شود»

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله مقایسه پارادایم دینی (اسلامی) با پارادایمهای اثباتی، تفسیر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله مقایسه پارادایم دینی (اسلامی) با پارادایم‌های اثباتی، تفسیری و انتقادی pdf دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله مقایسه پارادایم دینی (اسلامی) با پارادایم‌های اثباتی، تفسیری و انتقادی pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله مقایسه پارادایم دینی (اسلامی) با پارادایم‌های اثباتی، تفسیری و انتقادی pdf

چکیده  
مقدمه  
ماهیت انسان  
ماهیت علم و داده‌های آن  
واقعیت اجتماعی  
نتیجه گیری  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله مقایسه پارادایم دینی (اسلامی) با پارادایم‌های اثباتی، تفسیری و انتقادی pdf

آرون، ریمون، مراحل اساسی اندیشه جامعه‌شناسی، ترجمه باقر پرهام، چاپ دوّم، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1370

اژدری زاده، حسین، تأملی جامعه شناختی بر مباحث معرفتی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، معرفت و جامعه، به‌کوشش حفیظ الله فولادی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1384

ایمان، محمدتقی، کارگاه پارادایم‌های علوم انسانی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1/9/1385

بوردیو، پی‌یر، نظریه کُنش، دلایل عمل و انتخاب عقلانی، ترجمه مرتضی مردیها، چاپ دوم، تهران، نقش و نگار، 1381

پارسانیا، حمید، ایدئولوژی، علم، قم، مؤسسه بوستان کتاب، 1385

جوادی آملی، عبدالله، «سیاست حکمت متعالیّه»، نشریّه پگاه حوزه، ش 229

جوادی آملی، عبدالله، علم و هویت، سلسله نشست‌های علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع)، قم، 1385

حرعاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا

حکیمی، محمدرضا ودیگران، الحیاه، طهران، دائره الطباعه و النشر، 1360

خسروپناه، عبدالحسین، گستره شریعت، قم، دفتر نشر معارف، 1382

خیری، حسن، پایان‌نامه کارشناسی ارشد: حداقل وجدان جمعی به منظور برقراری نظم اجنماعی از دیدگاه اسلام، مؤسسه آموزشی و پ‍‍ژوهشی امام خمینی€

رابرتسون، رونالد، جهانی شدن، ترجمه کمال پولادی، تهران، ثالث، 1380

ریتزر، جورج، نظریه جامعه‌شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، چ چهارم، تهران، علمی،

شجاعی‌زند، علیرضا، دین، جامعه و عرفی شدن، تهران، مرکزی، 1380

شیخ عباس قمی، سفینه النجاه و مدینه الحکم و الآثار، بیروت، مؤسسه الوفا (دار المرتضی)، بی‌تا

شیروانی، علی، سرشت انسان: پژوهشی در خداشناسی، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1376

صدر، محمدباقر، فلسفتنا، قم: دار الکتاب الاسلامی، بی‌تا

طباطبایی، سیدمحمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، تهران، شرکت افست (سهامی عام)، بی‌تا

فروند، ژولین، نظریه‌های مربوط به علوم انسانی، ترجمه علی‌محمد کاردان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1372

کلمن، جیمز، بنیادهای نظریه اجتماعی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نی، 1377

کلینی، محمد، اصول الکافی، ج1، تهران، مسجد چهارده معصوم(ع)، بی‌تا

گی روشه، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، تهران، نی، 1383

محسنی تبریزی، علیرضا، جزوه نظریه‌های روانشناسی اجتماعی، بی‌تا

محمدی، رحیم، درآمدی بر جامعه شناسی عقلانیت، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382

مجلسی، محمدتقی، بحار الانوار، ج17، 51، 52، 84، بیروت: دار الإحیاء التراث العربی، 1403ق

مطهری، مرتضی، انسان در قرآن، قم، صدرا، بی‌تا

نراقی، احمد، معراج السعاده، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، 1375

چکیده

در این نوشتار پارادایم اسلامی در خصوص ماهیّت انسان، ماهیّت علم و داده‌های آن،واقعیّت اجتماعی، با مراجعه به قرآن و روایات و اندیشه‌های صاحب‌نظران اسلامی در مقایسه با اثبات‌گرایی، تفسیرگرایی و انتقادگرایی مورد بررسی قرار گرفته است. انسان در این رویکرد دارای ساحت‌هایی است که دین، جهت‌دهی و هماهنگ‌سازی آنها را عهده‌دار است. حس، عقل، شهود و وحی ابزارهای شناخت بوده و شناختی که از حواس آدمی حاصل می‌شود، زمینه‌ساز تحقق معرفت تحلیلی است. ژانسان دارای سرمایه‌های بالقوه و بالفعل درونی است و محیط زیست آدمی نیز سرمایه‌های زیستی ـ فرهنگی، اجتماعی متفاوتی در اختیار انسان قرار می‌دهد و از این گذر، هویت آدمی شکل می‌گیرد. در خصوص واقعیّت اجتماعی در پارادایم دینی، هم به عامل با اراده و کُنشگر فعّال و هم به وجود ساخت‌های اجتماعی و فضای منبعث از آنها و تأثیر آنها بر فرد توجه می‌شود.

کلید واژه‌ها: پارادایم، دین، اثبات‌گرایی، تفسیرگرایی، انتقادگرایی، ماهیّت انسان، ماهیّت علم، واقعیّت اجتماعی.

 

مقدمه

پارادایم مجموعه قضایایی است که چگونگی درک جهان را تبیین می‌کند. در این تبیین، نوع نگرش به دنیا، چگونگی فائق آمدن بر پیچیدگی‌ها و راهنمایی محققان و دانشمندان علوم اجتماعی در اینکه چه چیزی مهم است، و مشروعیت دارد و چه چیزی منطقی و عقلانی است ارائه می‌شود

یک انگاره، در جهت متمایز ساختن یک اجتماع علمی از اجتماع دیگر عمل می کند. انگاره‌ها می‌توانند گروه‌بندی‌های شناختی درون یک علم را از هم تفکیک کنند. انگاره، تصویری بنیادین از موضوع بررسی یک علم است. انگاره تعیین می‌کند که در یک علم چه چیزی باید بررسی شود. این پرسش‌ها را چگونه باید مطرح کرد و در تفسیرِ پاسخ‌های به دست آمده چه قواعدی را باید رعایت نمود. انگاره، گسترده‌ترین وجه توافق در چارچوب یک علم است و در جهت تفکیک یک اجتماع یا خُرده اجتماع علمی از اجتماع دیگر عمل می‌کند. انگاره سرمشق‌ها، نظریّه‌ها، روش‌ها و ابزارهای موجود در یک علم را دسته‌بندی، تعریف و مرتبط می‌کند

در زیر نموداری به همین منظور ارائه شده است

در این مقاله نویسنده بر آن است تا با رویکرد تفسیری به منا بع اصلی دینی یعنی قرآن و روایات و برداشت‌های صاحب‌نظران دینی، منظر اسلام به ماهیّت انسان، علم و داده‌های آن و واقعیّت اجتماعی را در مقایسه با رویکردهای اثباتی، تفسیری و انتقادی بازشناخته و مدلی از پارادایم اسلامی را ترسیم نماید

ماهیت انسان

اثبات‌گرایان انسان را موجودی منفعت‌طلب، لذت‌جو و منطقی می‌دانند که براساس علل خارجی عمل می‌کند و علل یکسان آثار یکسانی برای انسان دارد. برای شناخت انسان از این منظر باید به رفتار بیرونی توجه کرد که به الگوی مکانیکی از انسان یا رویکرد رفتارگرا می‌انجامد. پدیده‌های انسانی، براساس قوانین عِلّی، قابل توضیح است و امکان پیش‌بینی رفتار میسر است و با اصالت دادن به تفاوت‌های فرهنگی بر نسبی گرایی فرهنگی براساس سرشت انسان باور دارد

در رویکرد تفسیرگرایی، انسان با برخورداری از قدرت معناسازی و تأویل، به جای قرار گرفتن در واقعیت از قبل تعیین شده، به خلق واقعیت می‌پردازد. اصالت درون به جای بیرون، اصالت انسان به جای محیط و اصالت دلائل انسانی به جای عمل محیطی، از شاخص‌های این رویکرد به حساب می‌آید

به اعتقاد آنها رفتار آدمی که در درون متن یا زمینه اجتماعی خاص و به گونه‌ای ذهنی تعیین می‌شود و آگاهی اجتماعی و شناخت خویشتن نیز پا به پای هم در اثر ارتباطات ذهنی از طریق کنش‌های متقابل با دیگران به وجود می آید، خود اساساً در یک ساختار اجتماعی پدید می‌آید

پارادایم مبتنی بر انتقاد، مخالف دید شئ انگارانه اثبات‌گرایی است

به نظر نظریه‌پردازان انتقادی اثبات‌گرایی انسان‌ها را موجودات منفعل و پذیرایی می‌داند که در برابر عوامل مسلط اجتماعی کاری از آنها بر نمی‌آید و فعالیتشان هیچ تأثیری بر ساختارهای اجتماعی بزرگ ندارد. حال آنکه، به نظر آنها، فعالیّت‌های انسان‌ها بر این ساختارها تأثیر متقابل دارند و انسان‌ها را باید به عنوان موجودات خلأ و تأثیرگذار در جریان‌های اجتماعی در نظر گرفت.5 انسان‌ها به ‌رغم خلاقیت، تعقیب تغییرات و انطباق با شرایط، دارای پتانسیل کج فهمی نیز هستند که به استثمار آنان از سوی دیگران می‌انجامد. کُنش‌های جمعی فعال و هدفمند کسانی که در شرایط مشابه قرار دارند، در راستای تغییر شرایط موجود، می‌تواند به رهایی انسان‌ها بینجامد. انسان ماهیتاً به دنبال تغییرات به نفع همگان است. مارکس معتقد بود که انسان‌ها می‌توانند با عمل دسته‌جمعی و آگاهانه‌شان حرکت تاریخ را تسریع کنند

بنا بر نظریات فطرت، انسان دست‌کم در این دنیا و پیش از رسوخ ملکات مختلف در جان او، نوع واحدی است و هویت و ماهیت مشترک دارد. این نوع واحد، بینش‌ها و گرایش‌هایی دارد که در تمام دوران‌ها، در همه مکان‌ها و جامعه‌ها با او و درون اوست

انسان دارای قوا و استعدادهای فراوانی است که در طول زندگی خود با اختیار و انتخاب و اراده‌های دمادم به آنها فعلیّت می‌بخشد. در واقع، انسان در صحنه حیات و زندگی خود را می‌سازد و به خود شکل می‌دهد

بنابراین، برخلاف نظریات اگزیستانسیالیست‌ها که معتقدند انسان آغازین هیچ شکل و تعیّن و ماهیت خاصی ندارد و ماهیت آدمی با گرایش‌ها و تصمیم‌های پیاپی او تحقق می‌یابد و لذا وجودش بر ماهیتش تقدم دارد، نظریه با مبنای اسلامی بر آن است که انسان آغازین علاوه بر تعیّن، ویژگی‌ها و اوصافی دارد که میان تمام افراد این نوع مشترک است. انسان در ابتدا چیزی هست نه آنکه هیچ نباشد. گرایش‌هایی دارد. کمال‌هایی دارد. میل و خواست‌هایی دارد. هم‌چنین بینش و شاخت‌هایی دارد. امّا ویژگی خاص انسان آن است که فعلیتی که پیش رو دارد یک فعلیت از پیش تعیین شده نیست، بلکه بسیار گوناگون و مختلف است. انسان تمام آنچه را که می‌تواند داشته باشد، از آغاز ندارد و همه آنچه می‌تواند باشد از آغاز نیست، بلکه چونان ماده‌ای است که صورت‌های بسیار متفاوتی را می‌تواند واجد شود و فعلیت‌های بسیار مختلفی را می‌تواند در خود بپذیرد

پس از آفرینش تازه مرحله اینکه چه باشد و چگونه باشد آغاز می‌شود، انسان آن چیزی نیست که آفریده شده است، بلکه آن چیزی است که خودش بخواهد باشد، آن چیزی است که مجموع عوامل تربیتی و از جمله اراده وانتخاب خودش او را بسازد; انسان بالقوه آفریده شده است

در رویکرد دینی در خصوص ماهیّت انسان دو گونه توصیف وجود دارد: برخی توصیفات ناظر به ماهیّت آدمی پیش از رسوخ ملکات الهی و شکل‌گیری شخصیّت دینی و ایمانی اوست. و «از آیات استنباط می‌شود که انسان فاقد ایمان و جدا از خدا، انسان واقعی نیست»10 و برخی ناظر به شالوده آدمی بعد از اتصاف به دین‌داری است و انسان مطلوب دینی را توصیف نموده است. چنان‌که گفته شده : «انسان اگر به یگانه حقیقی که با ایمان به او و یاد او آرام می‌گیرد بپیوندد، دارنده همه کمالات است»11 امیرمؤمنان علی(ع)، از این منظر، ماهیّت آدمی را عقل و صورت دانسته و موقعیّت عقل را چون روح در کالبد توصیف نموده است، به نحوی که نبود عقل به جسم بی‌جان می‌ماند. «الانسان عقل و صوره، فمن اخطأ العقل و لزمته الصوره لم یکن کاملا ،و کان بمنزله من لا روح فیه»12 و نیز از امام روایت گردیده که جبرئیل بر آدم وارد شد و اظهار نمود که شما را در انتخاب یکی از سه مورد عقل و حیا و دین مخیّر نمودم و آدم عقل را برگزید، پس جبرئیل به حیا و دین گفت تا او را ترک گویند. ولی آن دو گفتند که ما مأموریم که با عقل باشیم، هر جا که باشد.13 امام صادق(ع) نیز شالوده آدمی را عقل می‌داند «دعامه الانسان العقل»14 «جوهر ذات انسان، آگاهی است.»

نظر قرآن به این است که انسان همه کمالات را بالقوه دارد و باید آنها را به فعلیّت برساند، و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد، شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوه دارد ایمان است; پس انسان حقیقی که خلیفهالله است، مسجود ملائکه است، همه چیز برای اوست و بالأخره دارنده همه کمالات انسانی است، انسان به علاوه ایمان است، نه انسان منهای ایمان

انسان با همه اسماء و صفاتی که دارد «جسمانیّه الحدوث و روحانیّه البقاء» است. انسان قافله‌‌ای است که زمینه‌های تجرد روحی، علم و عدل، سمع و بصر، عدل و احسان و; در او هست همه اینها از قوه به مثال می‌روند. از عالَم مثال به عالَم عقل می‌روند و به تجرد کامل می‌رسند. این قافله در حرکت است

«انسان یگانه موجودی است که قانون خلقت، قلم ترسیم چهره او را به خودش داده است که هر طور که می‌خواهد ترسیم کند.»

شهید سیدمحمدباقر صدر در کتاب فلسفتنا، حبّ ذات را اساس حرکت انسان می‌داند که در فطرت انسان به ودیعه گذاشته شده است. او معتقد است رسالت دین جهت‌دادن به حبّ ذات در مسیر تکامل و رضای الهی است. بر این اساس، شهید صدر طبیعت انسان را دارای توانایی و استعداد امور مادی و معنوی می‌داند که حرکت به سوی امور مادی به خودی خود و بدون رادع و مانع فراهم است، ولی شکوفایی استعدادهای معنوی نیازمند تربیت است که دین آن را به عهده دارد. پس، از این منظر، رسالتِ دین جهت‌دهی به حبّ ذاتی است که خود ودیعه‌ای الهی برای حرکت و تکامل انسانی است. چنان‌که اگر جهت‌دهی نشود، موجب سقوط آدمی می‌گردد

شهید صدر «اسلام را راه و مفهوم می‌داند، راه عقل برای تفکر و مفهوم الهی برای جهان».19 به عبارت دیگر، از نظر شهید صدر اسلام هم راه و مسیر را نشان می‌دهد و هم در صدد ارائه بینشی خاص از جهان‌بینی است. وی انسان را دارای دو بُعد مادی و روحی دانسته که بُعد روحی موجب نشاط فکری و عقل آدمی می‌شود و ارتباط این دو بُعد از هم گسیخته نیست، بلکه دائم این دو در هم تأثیر می‌گذارند

ذات انسان را ابعاد شناختی، عاطفی، احساسی، انگیزشی و با استعداد اختیار و قدرت گزینش مجموعه‌ای تحت عنوان «قلب» شکل می‌دهند که در روز نخست پاک و مصفاست. رسول خداˆ فرمود: «کل مولود یولد علی الفطره حتی یکون ابواه یهوّدانه و ینصّرانه»20 «انسان بر فطرت پاک آفریده شده و والدین‌اند که او را یهودی و نصرانی می‌کنند». از این‌رو، ممکن است به فعلیت رسیدن این ابعاد قلب را حرم الله، یا حرم الشیطان نماید. در آدمی غرائز بالفعل وجود دارد و ابعاد فطری در حد استعداد و بالقوه است. گرایش به امور طبیعی و حیوانی انسان، نیاز به آموختن ندارد، ولی ابعاد فرهنگی و چگونه زیستن انسان نیاز به آموختن دارد. از این‌رو، وجه تمایز انسان از غیرانسان را فرهنگ دانسته و به تناسب اینکه خود را چگونه تعریف نماید، تمایلات و خواهش‌هایش شکل می‌گیرد. این ذات ممکن است در غرائز حیوانی در جا بزند و تمام تلاش او برای لذّت بردن در این باب سپری شود، یا ممکن است ذات او در مسیر ادراکات عقلانی، شهودی و الهامات غیبی قرار گیرد و به جهانی ماورائی علاقه‌مند گردد و حظّی از آن عالم برای خود بیاید و خود را در مسیر رسیدن و کامیابی لذائذ این‌گونه امور قرار دهد. پس گرچه حبّ الذات محرک آدمی است، ولی به تناسب فعلیت یافتن ذات در فضا حب و دوستی نیز رنگ می‌پذیرد

به بیان دیگر، آدمی در فضای درونی خود نیز، همچون فضای بیرونی، در تعامل با خویش است. انسان‌ها در تعبیر اتنوژنیک، به شکل‌های گوناگون با خود نیز در تعامل است. تعامل فرد با ادراک یا احساس و عواطف ادراکی که از فطرت و استعدادهای انسانی سرچشمه گرفته یا ادراکی که سخنگوی غرائز و نهاده‌های زیستی آدمی است

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله سیر تکاملی ابعاد اجتماعی ولایت فقیه از دوران مغول تا مشروط

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله سیر تکاملی ابعاد اجتماعی ولایت فقیه از دوران مغول تا مشروطه pdf دارای 38 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله سیر تکاملی ابعاد اجتماعی ولایت فقیه از دوران مغول تا مشروطه pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله سیر تکاملی ابعاد اجتماعی ولایت فقیه از دوران مغول تا مشروطه pdf

چکیده  
مقدمه  
تشیع و مغول  
1 سیر تکاملی رشد فرهنگ تشیع در میان مغول‌ها  
2 عوامل تمایل به تشیع در میان ایلخانان  
اعلان رسمیت مذهب تشیع  
3 تکامل فرهنگ ایرانی نتیجه تشیع مغول‌ها  
سیر تکامل اجتماعی ولایت فقها در جامعه  
سیر تکامل اجتماعی ولایت فقها در میان عامه مردم  
رشد اهل سنت دوازده امامی  
رشد شیعه غالی و جنبش خاندان صفوی  
سیر جامعه ایران از تصوف به تشیع خالص  
سیر تکامل اجتماعی ولایت فقها در سطح نخبگان اجتماع  
مرحله اول دوره حاکمیت مغول  
خواجه نصیر الدین طوسی  
خواجه و گسترش زعامت شیعه  
علامه حلی و نظریه ولایت فقیه  
سیره عملی علامه حلی در جذب مخالفان  
کارهای علامه حلی  
شهید اول  
مرحله دوم دوره حاکمیت صفوی و قاجار  
مهاجرت علمای شیعه به ایران‌  
همکاری با سلاطین شیعه مذهب  
بیان حقایق دینی تشیع در مقابل تصوف و تعدیل تصوف  
انتقاد از شاهان صفوی  
تسلط مکتب اصولی در میان علمای تشیع  
فراهم شدن زمینه‌های اجتماعی حاکمیت فقها و تحقق عملی نظریه ولایت فقیه  
تحقق عملی حکومت فقها در عرض حکومت سیاسی قاجار  
نتیجه‌گیری  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله سیر تکاملی ابعاد اجتماعی ولایت فقیه از دوران مغول تا مشروطه pdf

ابرو، حافظ، مجمع التواریخ السلطانیه، تحقیق محمد مدرسی زنجانی، تهران، 1362

ابولحسنی (منذر)، علی، سلطنت علم و دولت فقر، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، 1374

احتشام السلطنه، خاطرات احتشام‏السلطنه، به کوشش سیدمحمدمهدی موسوی، چ دوم، تهران، زوّار، 1367

اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران؛ سیاست، حکومت و فرهنگ دوره ایلخانان، ترجمه محمود میرآفتاب، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، تهران،‌شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ‎

افشار، ایرج، اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقی زاده، تهران، جاویدان، 1359

افندی، میرزا عبد الله، ریاض العلماء، به اهتمام سیداحمد حسینی اشکوری، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، بی‌تا

اوبن، اوژن، ایران امروز 1907ـ1906، ترجمه علی‏اصغر سعیدی، تهران، زوّار، 1362

آجودانی، ماشاءالله، مشروطه ایرانی، چ دوم، تهران، اختران، 1383

آژند، یعقوب، قیام شیعی سربداران، تهران، گسترده، 1363

بحران دموکراسی در مجلس اول: خاطرات و نامه‌های خصوصی میرزا فضلعلی آقا تبریزی، تحقیق از غلامحسین میرزا صالح، تهران، طرح نو، ‎

بحرانی، شیخ یوسف، لؤلؤه البحرین، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، بی‌تا

بیانی، شیرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، چ دوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1370

تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلماء، تهران، کتابفروشی علمیه اسلامیه، بی‌تا

تهران، آغا بزرگ، طبقات اعلام الشیعه، تحقیق علی‌نقی منزوی، تهران، اسماعیلیان، بی‌تا

تهرانی، آقابزرگ، نقباء البشر، تعلیقات سید عبد العزیز طباطبائی، مشهد، دارالمرتضی، ج 2، 1404ق

جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، چ سوم، قم، انصاریان، 1380

جعفریان، رسول، دین و سیاست در عهد صفوی، قم، انصاریان، 1370

جعفریان، رسول، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ج 2، 1379

حائری، عبدالهادی، نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، تهران‌، امیرکبیر، 1367

حسینیان، روح‌الله، تاریخ سیاسی تشیع تا تشکیل حوزه علمیه قم (مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی ایران)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ‎

الحلبی، ابی‌الصلاح، الکافی فی‌الفقه، تحقیق رضا استادی، اصفهان، کتابخانه عمومی امام امیرالمؤمنین علی(ع)، ‎

خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، قم، اسماعیلیان، بی‌تا

درکرویس، دیرک وان، شاردن و ایران تحلیلی از اوضاع ایران در قرن هفدهم میلادی، ترجمه حمزه اخوان تقوی، چ دوم، تهران، فرزان، 1384

رحمان ستایش محمدکاظم و فروشانی، نعمت‌الله، حکومت اسلامی در اندیشه فقیهان شیعه، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک، 1385

رمضان نرگسی، رضا، «بازنگرى آراى حامد الگار درباره روحانیان شیعه»، آموزه، کتاب چهارم، مؤسسه امام خمینی، 1383، قم

روملو، حسن بیک، احسن التواریخ، تالیف، به تصحیح عبدالحسین نوائی، تهران، بابک، ‎

سبحانی، جعفر، اللجنه العلمیه فی مؤسسه الامام الصادق، قم، موسوعه طبقات الفقهاء، المؤسسهالامام الصادق، ‎1418ق

شاردن، سفرنامه شاردن «قسمت اصفهان»، ترجمه حسین عریضی، اصفهان، 1330

شاردن، سیاحتنامه شاردن، ترجمه محمد عباسی، تهران، امیرکبیر، 1345

شمس گیلانی، حسن، تاریخ علماء و شعرای گیلان، تهران، کتاب فروشی و چاپخانه دانش، 1327

شمس‌الدین محمد بن مکی (شهید اول)، غایه المراد فی شرح نکته الارشاد، تصحیح رضا مختاری و…، قم، مرکز الابحاث و الدراسات الاسلامیه، 1414ق

زین‌الدین‌بن علی العاملی الجبعی (شهید ثانی)، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، تحقیق و تصحیح حسن محمد آل قبیسی العاملی، بیروت، مؤسسه الوفاء، ‎1404ق

شیخ‌مفید، ابی‌عبدالله محمدبن محمدبن النعمان العکبری البغدادی، المقنعه، تحقیق جامعه مدرسین، قم، مؤسسهالنشر الاسلامی، ‎1410ق

طباطبایی، عبدالعزیز، مکتبه العلامه الحلی، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1374ش

علامه حلی، الحسن‌بن یوسف‌بن المطهر، تذکره الفقها، تحقیق مؤسسه آل‌البیت(ع) لاحیاءالتراث، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع) لاحیاءالتراث، ‎1414ق

فتحی، نصرهالله، زندگینامه شهید نیکنام ثقهالاسلام تبریزی (1277 – 1330) هجری، و بخشی از تاریخ مستند مشروطیت ایران، تهران، بنیاد نیکوکاری نوریانی، ‎

فخرائی، ابراهیم، گیلان در جنبش مشروطیت، چ سوم، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1371

فضل‌الله، رشیدالدین، جامع التواریخ، تصحیح کریمی، تهران، اقبال، 1362

قاسانی، ابوالقاسم عبدالله بن محمد، تاریخ الجایتو، به کوشش مهین همبلی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1348ش

قمی، میرزا ابوالقاسم، جامع ‌الشتات، جامع با تصحیح و اهتمام مرتضی رضوی، تهران، کیهان، ‎

کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعه الغراء، تحقیق مکتب الاعلام الاسلامی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ‎1422ق /‎

الکتبی، محمدبن شاکربن احمد، فوات الوفیات، بی‌جا: بی‌نا، بی‌تا

کربلایی، حسن، تاریخ دخانیه، به کوشش رسول جعفریان، قم، الهادی، 1377

الکرکی، علی‌بن الحسین، جامع‌المقاصد فی شرح‌القواعد [حسن‌بن یوسف علامه حلی]، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، لاحیاءالثرات، ‎1408ق. ـ‎1411ق. / 1367 – ‎

کشمیری، محمد علی، نجوم السماء، بی‌جا، لنکهو، 1303ق

کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کسکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، 1363

الکهنوی الکشمیری، محمدمهدی، نجوم السماء، قم، مکتبه بصیرتی، ‎1396ق

الگار، حامد، ایران و انقلاب اسلامى، بی‌جا، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358

الگار، حامد، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت ایران، چ دوم، تهران، ابوالقاسم سری، 1359

لسان‌الملک سپهر، میرزا محمد‌تقی، ناسخ ‌التواریخ: سلاطین قاجاریه، به کوشش محمد‌باقر بهبودی، چ دوم، تهران، اسلامیه، ‎

لسان‌الملک سپهر، میرزا محمد‌تقی، ناسخ ‌التواریخ: سلاطین قاجاریه، به کوشش محمد‌باقر بهبودی، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا

اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا

مرتضوی، منوچهر، مسائل عصر ایلخانان، تهران، آگاه، 1370

مسعود میرزا ظل السلطان، تاریخ سرگذشت مسعودی، تهران، بی‌نا، 1325ق

ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، چ چهارم، تهران، علمی، 1373

ملک‏المورخین سپهر، عبدالحسین خان، یادداشتهای ملک المورخین و مرآت الوقایع مظفّری، تصحیحات و توضیحات و مقدمه‏های عبدالحسین نوایی، تهران، زرین، 1368

منهاج سراج، عثمان بن محمد، طبقات ناصری یا تاریخ اسلام و ایران، تصحیح و مقابله و تحشیه عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، ‎

مهدی مجتهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، بی‌جا، زرین، 1377

میرزا محمد حسن خان اعتماد السلطنه، تهران، وقایع روزانه دربار، بی‌تا‌

النجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، تصحیح و تحقیق و تعلیق رضا الاستادی، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، بی‌تا

نجفی، موسی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، بررسی مؤلفه‌های دین ـ مدنیت و تکوین دولت ـ ملت در گستره هویت ملی ایران، چ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1381

نجفی، موسی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، بررسی مؤلفه‌های دین ـ مدنیت و تکوین دولت ـ ملت در گستره هویت ملی ایران، چ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1381

نجفی، موسی، تعامل دیانت و سیاست در ایران، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1387

نخجوانی، تجارب السلف، تصحیح عباس اقبال، تهران، طهوری، 1357ش

النراقی، احمدبن محمدمهدی، عوائد الایام، حققه مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی مرکز النشر، ‎

هالم، هاینس، تشیع، ترجمه محمدتقی اکبری، قم، ادیان، 1384

هدایه العوام، برگ 155، نسخه خطی شماره 1775 کتابخانه آیت‌الله نجفی یدالله، هنری لطیف پور، فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379

 

 

چکیده

پذیرش مردمی ولایت فقیه یک روند تاریخی داشته است که بیشترین تلاش برای طرح اجتماعی آن از دوره مغول و همزمان با سقوط خلافت توسط علمای بزرگی همچون شهید اول، خواجه نصیر الدین طوسی، علامه حلی و ; برداشته شد. این عالمان شیعی، ابتدا با نفوذ در حکومت مغول و سپس، با شیعه کردن حاکم مغول، همچنین اعمال ولایت در حکومت‌های شیعی صفویه و دخالت مستقیم در جامعه، توانستند جامعه را با ولایت فقیه در عرض ولایت سیاست حکام آشنا سازند.این آشنایی آن‌گاه همگانی شد که در دوره قاجاریه با پیروزی اصولیون، ولایت سیاسی – مذهبی علما در عرض حکومتِ سیاسی شاهان قاجار تأسیس شد. ولایت فقیه در نهضت تنباکو و مشروطه فراگیر و صورت بین‌المللی به خود گرفت. انقلاب اسلامی نمونه کامل ولایتی بود که علمای سابق پایه‌های اجتماعی آن را استحکا بخشیده بودند.

کلید‌واژه‌ها: ولایت فقیه، قاجاریه، صفویه، تشیع، یلخانان مغول، فرهنگ ایرانی،خواجه نصیرالدین، علامه حلی، شهید اول.

 

 

مقدمه

مطالعه ولایت فقیه از دو جنبه متصور است

1 «نظری» که مراد از آن مطالعه ولایت فقیه از نگاه فقهی، کلامی، قرآن و حدیثی، حقوقی و سیاسی است که در آن موضوعاتی مثل مشروعیت، حیطه‌های اقتدار و ; بررسی می‌شود. درباره جنبه نظری کتاب‌های زیادی از جمله «ولایت فقیه نوشته آیت‌الله جوادی آملی»، «قرآن و ولایت فقیه نوشته احمد آذری قمی»، «دموکراسی در نظام ولایت فقه نوشته مصطفی کواکبیان»، «حاکمیت در اسلام از سیدمهدی موسوی خلخالی» و ; نوشته شده است

2 «اجتماعی» که مراد مطالعه ابعاد عینی و اثرات خارجی حکومت ولی فقیه می‌باشد که در این مقاله سیر مقبولیتِ اجتماعی حکومت فقها مورد بحث قرار گرفته است

اما درباره ابعاد اجتماعی و عینی ولایت فقیه کمتر کتابی نوشته شده است، شاید علت این امر آن باشد که ابعاد عینی و تاریخی معمولاً بعد از وقوع و گذشت یک دوره متنابهی مورد مطالعه قرار می‌گیرد

در این تحقیق به اجمال، سعی شده مراحل رشد تاریخی ولایت فقیه و مشاهده ابعاد سیاسی و اجتماعی آن، از دوره مغول تا سال‌های پیش از مشروطه در جامعه ایران مورد بررسی قرار گیرد. ابتدا، در مورد چگونگی تشیعِ مغول‌ها و رواج تشیع توسط آن‌ها سخن گفته شده، سپس به صورت خلاصه سیر تاریخی جریان تکاملی ولایت فقها در این هفت قرن از نظر خوانندگان خواهد گذشت

لازم به یاد‌آوری است که ورود علما به دستگاه مغول یا بعدها در صفویه از باب همکاری با حکومت ظلمه یا درباری شدن نبود، بلکه از این جهت که آنان حکومت را حقّ خود می‌دانستند (تلقی یگانگی سیاست و دیانت) و موقعیت‌های پیش آمده را مغتنم می‌شمردند

 

 

تشیع و مغول

1 سیر تکاملی رشد فرهنگ تشیع در میان مغول‌ها

حملات مغول با همه خسارتی که به جهان اسلام وارد ساخت، یک فایده هم داشت و آن اینکه به تسلط سیاسی – مذهبی یک فرقه خاص بر ایران پایان داد. تا پیش از آن به علت آنکه اهل سنت حاکم بودند و فقهای حنفی بر اکثر بلاد ایران سلطه داشتند، تعصب مذهبی خاصی بر مراکز علمی سرزمین‌های شرق و مرکز اسلامی حکمفرما بود. بطوری که آنان هیچ گاه نظر مخالفان را برنمی‌تافتند. از این‌رو از مدت‌ها پیش از حمله مغول، رشد علمی در مراکز علمی متوقف گشته بود

از سوی دیگر، دین مغولان، آیین شمنی بود؛ نوعی یگانه پرستی آمیخته به شرک که در آن ایزدان گوناگون با مرتبه‌های پایین‌تر در نگهداری و نظم کائنات با خدای بزرگ و خالق جهان سهیم شناخته می‌شدند. بت‌های گوناگونی به عنوان مظاهر این ایزدان پرستش می‌شدند

مغول‌ها در چنین فضای فرهنگی وارد ایران شدند. در ایران پیش از مغول نیز اوضاع فرهنگی ـ مذهبی به گونه‌ای بود که، بزرگترین تهمت و مستمسک تکفیر، تهمت رفض، اعتزال، الحاد و هواخواهی علویان و فاطمیان بود. در دوره مغول، کم کم رنگ تهمت عوض شد، و بازار تعصبات مذهبی از گرمی افتاد و اگر هم تعصبی بود، تعصبی رو به زوال و محروم از حمایت حکومت و بقیه و دنباله خوی اجتماعی گذشته است. آزادی مباحثات و مناظرات مذهبی و مصونیت اصحاب عقاید مختلف و محترم بودن علمای مذاهب شافعی، حنفی و شیعه در دربار ایلخانان، از مظاهر بارز این خرق تعصب به شمار می‌رود

بنابراین، مغول‌ها در این فضای باز مذهبی و اعتقادی با مقایسه تعالیم بلند اسلامی با تعالیم ابتدایی شمنی، به خرافاتی بودن عقاید خود پی بردند. و بخش زیادی از آن‌ها تصمیم گرفتند مسلمان شوند. امّا از سوی دیگر، ایران منبعی از انواع مذاهب اسلامی بود. در فضای آزادی مذهبی موجود، هر کسی، مذهب خود را تبلیغ می‌کرد. در حالی که،‌ برخی از این مذاهب مثل اسماعیلیه و اهل سنت مستقیماً با مغول‌ها در حال جنگ بودند، برخی دیگر مثل زیدیه و اثناعشری در مقابل دشمنان مغول‌ها قرار داشتند. از این رو، طبیعی بود که مغول‌ها نسبت به کسانی که به مذهب مخالفان درآیند، به دیده دشمنی بنگرند، به‌خصوص که لازمه پذیرفتن مذهب اهل سنت، گردن نهادن به خلافت عباسی ضعیفِ مستقر در مصر بود؛ مصری که مغول‌ها قصد تصرف آنجا را داشتند. از این‌رو، می‌بینیم که سلطان احمد تکودار، فرزند هلاکوخان وقتی به مذهب اهل سنت درآمد، مورد خشم امرا و بزرگان مغول واقع شد.3 در نهایت، فردی مشرک، به نام ارغون، که وزیری یهودی داشت، به جای او نشست؛ زیرا آن‌چه در این دوره مایه تکفیر، تهمت و موجب عذاب و محنت محسوب می‌شد، رابطه داشتن با سلاطین مصر و شام و مسلمانان آن دیار است

در همین زمان اسلام صوفیانه با گرایشات شیعه‌گری که نسبت به اهل‌بیت پیامبر(ص) اظهار علاقه و مودت می‌کردند، در کشور ایران در سطح وسیعی خود نمایی می‌کرد. بخشی از مغول‌ها، که پی به خرافاتی بودن دین اجدادی خود برده و دنبال راهی برای پذیرش اسلام بودند، برای آنان فرصتی پیش آمد که درباره این مذهب بیندیشند. از این‌رو، موقعیت نسبتاً خوبی برای مذهب طرفدار اهل‌بیت(ع) در ایران فراهم آمده بود. غازان خان مغول نیز به این نکته واقف بود و همه‌جا گرایشات شیعی خود را در محبت به اهل‌بیت(ع) اظهار می‌کرد. با این کار اولاً، در عین مسلمان بودن می‌توانست با خلیفه بجنگد و در این جنگ، با استمداد از عتبات عالیات و با عنوان جهاد به جنگ رفته و پس از مدت‌ها توانست فتوحات چشم‌گیری بدست آورد. که شعار وی این بود که می‌خواهد مسلمانان و ممالک اسلامی را از جور و بیداد ملوک مصر و امرای سرکش شام نجات دهد، کلیه مسلمین را در زیر لوای واحد امپراطوری اسلام گرد آورد. طبیعی است که این امر تنها می‌توانست با کمک گرفتن از مذهب تشیع امکان‌پذیر باشد.4 در عین حال، به دلیل هژمونی مذهب اهل سنت، جرأت نداشت رسماً از مذهب تشیع دفاع کند.. حافظ ابرو در این باره می‌نویسد: «پادشان غازان را میلی تمام بدان طایفه(شیعه) بود. اما هرگز از غایت کنایت اظهار نکردی و رعایت مصلحت عام فرمودی و کسی را زهره آن که اظهار کند نبودی»

بنابراین، از یک سو، هرچند غازان خان رسماً تشیع را به عنوان مذهب خودش اعلان نکرد، امّا گرایشات شیعی او غیر قابل انکار بود. از آن جمله اسم خلفاء سه‌گانه را از خطبه نماز جمعه انداخت.6 سادات را محترم می‌شمرد، دستور دارد تا در تمامی بلاد معتبر چون اصفهان و شیراز و بغداد و … دار السیاده سازند تا سادات در آنجا فرو آیند… و دستور داد تا جهت مشهد امام حسین‌علیه‌السلام نهری جاری گردانیدند.7 از عتبات عالیات زیارت کرده و برای قبر آقا امام حسین‌علیه‌السلام پرده‌های با عظمتی که به جهت آنجا ترتیب داده بود، نصب کردند و به مجاوران و حاضران و زائران قبر آن بزرگوار کمک کردند و برای سادات مقیم آنجا مقرری تعیین کردند8 از سوی دیگر، جلوس سلطان محمود غازان، بی تردید نه تنها حکومت مغول در ایران را تبدیل به سلطنتی مأنوس و ایرانی کرد، بلکه از پرتو تحولات اجتماعی و دینی و خاتمه بخشیدن به تعصبات مذهبی حاد و محروم ساختن پیروان مذهب سنت از حمایت دولت و حکومت زمینه را برای برخورد طبیعی آرا و عقاید مذهبی و ظهور تمایلات نهفته و سرکوفته ایرانیان و رشد آزادانه گرایش‌های علمی – شیعی آماده ساخت

از این‌رو، مشخصات و رنگ ایرانی، سلطنت غازان از لحاظ اعتقاد به اسلام بدون رنگ و صبغه عربی و انطباق با گرایش مذهبی مستقل جامعه ایران در دوره اسلامی، که توجّه به تشیع صورت برجسته و نهایی آن به شمار می‌رود، بیش از همه دولت‌های سابق، و در طول هفت سده از آغاز دوران اسلامی تا عهد غازان بی‌نظیر و منحصر به فرد بود

2 عوامل تمایل به تشیع در میان ایلخانان

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله بنیادهای علوم انسانی از دیدگاه دیلتای و ملاصدرا pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله بنیادهای علوم انسانی از دیدگاه دیلتای و ملاصدرا pdf دارای 33 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بنیادهای علوم انسانی از دیدگاه دیلتای و ملاصدرا pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بنیادهای علوم انسانی از دیدگاه دیلتای و ملاصدرا pdf

چکیده  
مقدمه  
مبانی مابعد الطبیعی علوم انسانی از دیدگاه دیلتای  
پیآمدها و دلایل نفی مابعدالطبیعه به عنوان مبنای علوم انسانی  
پیامدهای نفی مابعدالطبیعه  
دلایل به نفی مابعدالطبیعه  
آراء ملاصدرا  
مشابهت‌های دیدگاه صدرا و دیلتای  
جواهر روحانی و جسمی و ارتباط میان آن‌ها  
مابعدالطبیعه و مشمولیت قانون تغییر  
تغییر در جهان  
علیت  
نتیجه‌گیری  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله بنیادهای علوم انسانی از دیدگاه دیلتای و ملاصدرا pdf

دیلتای، ویلهلم، مقدمه بر علوم انسانی، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، تهران، ققنوس، 1388

فروند، ژولین، آراء و نظریه‌ها در علوم انسانی، ترجمه علی‌محمد کاردان، تهران، نشر دانشگاهی، 1388

ملاصدرا، اسرار الآیات، به کوشش محمد خواجوی، انجمن حکمت و فلسفه، تهران، 1360ش، الف

ملاصدرا، الحاشیه علی الهیات الشفاء، به کوشش نجفقلی حبیبی، تهران، بنیاد حکمت صدرایی، 1382

ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1983م

ملاصدرا، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، به کوشش سیدجلال‌الدین آشتیانی، مشهد، المرکز الجامعی للنشر، 1360ش، ب

ملاصدرا، ایقاظ النائمین، به کوشش محسن مؤیدی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، بی‌تا

ملاصدرا، سه رسائل فلسفی، به کوشش سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1387

ملاصدرا، مفاتیح الغیب، به کوشش محمد خواجوی، تهران، موسسه تحقیقات فرهنگی، 1363

چکیده

بی‌شک دیلتای نقش مهمی در نظریات مربوط به علوم انسانی دارد. این نقش را باید در نوع ملاحظه استقلالی در مورد علوم انسانی جست‌وجو کرد. وی، علی‌رغم تأثر از نظریات شخصیت‌های گوناگونی که بسیاری از آنها علوم انسانی را مستقل از علوم طبیعی نمی‌دانستند، به استقلال علوم انسانی و تمایز سه گانه آن از جهت موضوع، ‌غایت و روش معتقد است. از این‌رو، سعی نموده به صورت عملی ویژگی علوم انسانی در هر سه جهت نامبرده را تبیین نماید.

کمبود منابع در زبان فارسی در مورد دیدگاه‌های دیلتای در این زمینه، موجب شد تا این مقاله به تبیین دیدگاه‌های وی بپردازد. هدف اصلی نگارنده، کشف بنیادهای فکری دیلتای، به خصوص در منبع مهم «مقدمه بر علوم انسانی»، که اخیرا به زبان فارسی ترجمه شده و مقایسه آن با فیلسوف بزرگ مسلمان ملاصدرای شیرازی است. این مقایسه نشان می‌دهد که اگرچه علوم انسانی به معنای امروزین آن مرکز توجه اندیشمندانی چون ملاصدرا نیست، ولی دیدگاه‌های دیلتای به نوعی نقد مابعدالطبیعه ارسطویی و قرون وسطایی استوار است. البته این نقد بر مابعدالطبیعه صدرایی وارد نیست. توجه به مبانی فکری صدرایی بر اساس این نقد، می‌تواند مدخلی برای صدراییان در خصوص تبیینی متفاوت از علوم انسانی به حساب آید.

کلید واژه‌ها: علوم انسانی، دیلتای، ملاصدرا، مبانی علوم انسانی، مابعد الطبیعه.

 

 

مقدمه

ویلهلم دیلتای،1 فیلسوفی آلمانی است (1833-1911م) که با مبنای هرمنوتیکی و گشودن مباحث تاریخی، نظریه مهمی در خصوص علوم انسانی و ایجاد معرفت‌شناسی مستقل در این علوم مطرح نموده است. البته اکثر آثار او در زمینه معرفت‌شناسی بالاخص اثر او به نام «مقدمه بر مطالعه علوم انسانی» ناتمام مانده‌اند.2 او معتقد است تمام رشته‌ها یا نظام‌های علمی، که واقعیت اجتماعی ـ تاریخی یا به عبارتی جامعه را موضوع تحقیق خود قرار داده‌اند، ذیل عنوان «علوم انسانی» قرار گرفته‌اند.3 از نگاه وی، جریان حوادث در جامعه رابطه‌ای دو طرفه و متقابل با افراد جامعه دارد. به همین دلیل در بررسی هر یک از اجزای تشکیل دهنده جامعه، باید تاریخ آن را نیز مورد مطالعه قرار داد.4 به هر حال، او فصل مستقلی را به بیان ادله خویش در خصوص استقلال علوم انسانی اختصاص داده5 و در عین حال، به ارتباط و نسبت این علوم با علوم طبیعی نیز معتقد است

از نظر وی، مقصود از «علم» مجموعه‌ای از قضایا (نوعی ترکیب از امور واقع ذهنی) است که سه ویژگی داشته باشند: اولاً، مفاهیم آن به نحو کامل تعریف شده، ثانیاً ارتباط این مفاهیم با یکدیگر به درستی تدارک شده و ثالثاً این مفاهیم یک کل به هم پیوسته را تشکیل می‌دهند.7 از نظر وی آنچه در مفهوم علم مندرج است، عموماً به دو بخش فرعی تقسیم می‌شود که یکی از آن دو، در زمان دیلتای «علوم طبیعی» نام داشته و دیگری، نام مشخصی نداشته است. به همین دلیل، دیلتای از آن تعبیر به (Geisteswissenschaften) نموده است. در این تعبیر، (Geist) به معنای «روح» و واژه (wissen) به معنای «علم» و واژه (schaft)، به معنای «کاربرد» و معنای این عبارت، چیزی شبیه به «علوم روحی» به زبان فارسی و «human science» به زبان انگلیسی است. وی البته در این تعبیر، قائل به نوعی کاستی است که به خاطر آن دارای دلالت تام و کاملی نیست. این کاستی از نظر او، ناشی از آن است که هیچ نظریه‌ای نمی‌تواند خود را صرفاً به روح انسان محدود کند، بلکه باید طبیعت بشری را نیز ملاحظه نماید.8 اما اصطلاح مورد نظر وی این امتیاز را دارد که نشان می‌دهد علوم انسانی ریشه در عمق و کلیت خودآگاهی انسان دارد؛ چرا که انسان در اموری چون خودآگاهی، حاکمیت اراده، مسئولیت در قبال افعال، اندیشه، مقاومت ارادی و اختیاری در مقابل هر نوع تعدی، از سایر واقعیات موجود در طبیعت متمایز است.9 وی اصرار دارد که خواننده از این تعبیر، علوم اجتماعی، جامعه‌شناسی، علوم اخلاقی، علوم تاریخی و علوم فرهنگی را برداشت نماید

به نظر می‌رسد، موضوع اصالت طبیعت و تلاش پیروان آن برای احاطه پیآمدهای این نظریه بر علوم انسانی، توسط هواداران تحصلی مذهب، مهم‌ترین انگیزه را در دیلتای برای مخالفت با نظر ایشان فراهم کرده است. علوم طبیعی از دیدگاه فیلسوفان تحصلی، از الگویی خاص برخوردار است که تسری آن به علوم انسانی و اجتماعی، موجب می‌شود جامعه‌شناسی و دانش‌های انسانی را تحت عنوان «فیزیک اجتماعی» بدانیم که قواعد و اصول دانش‌های طبیعی مانند فیزیک را در پدیده‌های اجتماعی جاری بداند. بدین ترتیب، قوانین جامعه‌شناسی و قوانین علوم طبیعی از نوعی واحد می‌باشند. از این‌رو، باید روش علوم طبیعی و اجتماعی و انسانی را نیز واحد دانست. دیلتای به صراحت با چنین دیدگاهی مخالف است. این مخالفت در حالی است که برخی، مبانی قائلان به این نظریه را پذیرفته‌اند. اینکه چگونه ممکن است آن مبانی را پذیرفت و در عین حال، وحدت علوم انسانی و طبیعی به لحاظ موضوع، غایت و روش را منتفی دانست، امری است که بر مبنای تفصیل دیدگاه دیلتای امکان‌پذیر خواهد بود. به هر حال وی معتقد است که باید برای تاریخ، سیاست، حقوق، اقتصاد، الهیات (کلام)، ادبیات و هنر همان کاری را انجام داد که کسانی چون بیکن و هرشل، برای علوم طبیعی انجام داده‌اند: بنیاد و روش

دیلتای تاریخ‌گرا12 است و دستیابی به ارکان فلسفی علوم انسانی را بر رویکرد تاریخی مبتنی می‌داند. به همین دلیل، نظام علوم انسانی را از رشدی متفاوت نسبت به علوم طبیعی برخوردار می‌داند.13 او معتقد است که هر اندیشه و پدیده‌ای را، اعم از یک نظریه علمی، یا یک جریان و نظام اجتماعی و یا یک اثر هنری و یا متن ادبی و یا اثر معماری، باید در موقعیت زمانی و تاریخی خاص آن مورد فهم قرار داد.14 این فهم با نوعی روش تأویلی امکان پذیر است که متن آن را همان شرایط و موقعیت زمانی و مکانی آن حادثه تشکیل می‌دهد. از نظر دیلتای، هر علمی با چنین بُعد تاریخی مربوط به مسائل و نظریات آن، امری است تاریخی که «علم تاریخ» را تشکیل می‌دهد. روشن است که چنین دیدگاهی، هیچ گاه نمی‌تواند باب فهم را به روی اندیشه‌ها و پدیده‌ها ببندد، بلکه به عکس بر مبنای عقل تاریخی و تجربه زیسته، شکست سد زمان میان مؤلف و مفسر، قائل به انفتاح فهم می‌باشد. آنچه در این خصوص لازم است نوعی همدلی و درک از نیّت صاحب اندیشه و راهیابی به درون حیات و زندگی او است. به عبارت دیگر، در علوم انسانی، تفسیر یک اندیشه به معنای نوعی هم زمانی مفسر و صاحب متن است؛ به این معنا که مفسر خود را با مؤلف هم عصر می‌سازد. در نتیجه، این نوع نگاه تاریخی با نگاه تاریخی هگل متفاوت است. دیلتای معتقد بود اگر در علوم طبیعی، «موضوع»، اشیای خارجی و مستقل از فاعل شناسا هستند، که ساخته و پرداخته انسان نیستند، اما در علوم انسانی، «موضوع» عبارت است از: آنچه ساخته و پرداخته انسان بوده و از آثار او به شمار می‌رود.15 غایت علوم انسانی، تبیین علی و معلولی پدیده‌های عینی نیست، بلکه صرفا فهم آثار انسانی است.16 البته از دیدگاه وی میان دو روش «فهم و تفسیر» و «تبیین» مرز دقیقی وجود ندارد17 «فهم»18 بازسازی و تفسیر حالت و تجربه پدید آورنده اثر است که به عنوان یک «متن» ملاحظه می‌شود و تجربه کننده به عنوان «مفسر» و مدرک هنگام انجام آن فعل در درون خویش این تفسیر را به انجام می‌رساند. در این تفسیر، مفسر حیات متجلی در متن را می‌شناسد، نه معنای متن را. علوم انسانی در روش نیز مبتنی بر روش تجربی و استقرایی بر اساس آزمون و خطا نیز نیست. اگرچه تجربه می‌تواند از معنایی عام برخوردار باشد که استقرای مبتنی بر آزمون و خطا یکی از انواع آن است. با توجه به این معنای عام است که دیلتای، اصولاً هر علمی را اعم از طبیعی و یا انسانی، تجربی می‌داند و معتقد است: هر تجربه‌ای باید به شرایط و زمینه آگاهی، که خاستگاه آن بوده باز گردد و اعتبار خود را از آن به دست آورد.19 بدین ترتیب، اگر مفهوم تجربه را گسترش داده و آن را شامل درک بی‌واسطه امور درونی بدانیم، در این درک واسطه‌ای میان تجربه کننده و تجربه شونده وجود ندارد و به تعبیری با یکدیگر متحدند، روش علوم انسانی را باید تجربه بی‌واسطه دانست؛ اصطلاحی که دیلتای در مورد چنین تجربه‌ای به کار می‌برد، عبارت است از «Erlebnis» که آن را به «تجربه زیسته»20 یا «به جان دریافته» ترجمه کرده‌اند. این نوع تجربه، با تجربه با و اسطه یا به تعبیر دیگر، «نمود»21 متفاوت است. «نمود» تجربه‌ای است از نوع تجربه با واسطه به تعبیر دیگر، تجربه حصولی.22 دیلتای معتقد است که زندگی و حیات، خود را به اَشکال مختلفی متجلی می‌سازد و فاهمه انسان می‌تواند از آن تجربه‌ای درونی و بی‌واسطه داشته باشد. این نوع تجربه است که مبنای استقلال علوم انسانی در مقابل علوم طبیعی است. از نظر دیلتای، تجربه زیسته قابل قیاس با هیچ نوع تجربه حسی از طبیعت نیست.23 از نظر وی مراد از این حیات، معنای زیست‌شناختی آن، که مشترک میان انسان و حیوان است نمی‌باشد، بلکه امری است فراگیر که البته خودش قابل درک نیست، اما مظاهر آن از قبیل اندیشه‌ها، مذاهب، آثار هنری و ادبی، تفکرات فلسفی، نهادهای بشری و; . قابل درک و تجربه است. چنین تجربه‌ای، با تحقق در یک فرد انسانی، برای سایر انسان‌ها نیز قابل فهم است؛ چرا که برخلاف پدیده‌های فیزیکی، با برخورداری از طبیعت بشری می‌توان باطن این آثار و افعال را شناخت. از این‌رو، «فهم» عبارت است از فهم انسانی در درون انسانی دیگر بر پایه ماهیت مشترک انسانی.24 البته انسان‌ها همه در یک زمان واحد زندگی نمی‌کنند. به همین دلیل، فهم افعال و آثار بشری انسان‌هایی که در غیر زمان ما زندگی می‌کنند، تنها مبتنی بر ماهیت انسانی مشترک ما با آنها نیست، بلکه برای تحقق چنین فهمی باید حالات آن انسان‌ها را، با توجه به شرایط تاریخی صاحبان آن، از طریق بازسازی تاریخی آن پدیده‌ها و متن‌ها شناخت. به این ترتیب، می‌توان گفت از نظر دیلتای، علوم انسانی عبارت است از: کشف اصول فهم حیات تاریخی انسان. این مطلب نشان می‌دهد که او برای روان‌شناسی در علوم انسانی به نقشی بنیادی معتقد است. از دیدگاه وی، روان‌شناسی اساس علوم اجتماعی و اساساً شرط هر گونه معرفت است. چنان که معرفت نیز نوعی روان‌شناسی پویا و در حرکت است

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<      1   2   3   4   5   >>   >