سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله راهکارهای ارتقا بهداشت در مدارس pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله راهکارهای ارتقا بهداشت در مدارس pdf دارای 5700 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله راهکارهای ارتقا بهداشت در مدارس pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله راهکارهای ارتقا بهداشت در مدارس pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله راهکارهای ارتقا بهداشت در مدارس pdf :

راهکارهای ارتقا بهداشت در مدارس

تعریف بهداشت
دانش بهداشت ,راههای ایجاد ,حفظ,ارتقا و گسترش سلامت جسمی –روانی و اجتماعی را به انسان نشان می دهد و کم کیف زندگی را برایش بیشتر و بهتر مهیا می کند .ومی توان گفت که بهداشت , نه چیزی است که بتوان به مردم تحمیل نمود و نه به آنها هدیه داد یا برای آنها تهیه کرد . بلکه بهداشت را تنها از طریق فعالیت موثر مردم آگاه و به حرکت در آمده می توان به دس

ت آورد . لذا بدون داشتن بینش و باوربهداشتی , بدون دسترسی آسان به اطلاعات مفید و درست , در زمینه ی مشکلات شایع بهداشتی و روشهای پیشگیری بدون آنکه مردم نیازهای بهداشتی خود را بشناسند , طلب کنند و بیابند . عرضه ی خدمات بهداشتی فقط از

بالا به پایین توس

ط کارکنان بهداشتی , دردی را دوا نخواهد کرد .پس برنامه ریزی ها باید چنان باشد که کودکان شهری و روستایی , بخصوص دانش آموزان , به طور فعال , خود در مسایل بهداشتی شرکت کنند و با ارائه ی برنامه های مفید آموزش بهداشت و با توجه به شرایط محل

زندگی و خانواده ی خویش ,نیازهای واقعی بهداشت خودشان را درک کنند . چون روش زندگی در همان مراحل اولیه حیات شکل می گیرد .

تاریخچه بهداشت مدارس و تحولات سازمانی آن در ایران
در سال 1293 شمسی هیاتی از پزشکان ایرانی و اروپایی مقیم ایران تشکیلاتی به نام مجلس حفظ الصحه برای مراقبت از بهداشت عمومی بوجود آموردند .در اواخر همین سال دکتر علی اکبر خان ( اعتمادالسلطنه ) به سمت مفتش صحی مدارس منصوب شد . در سال 1304شمسی صحیه مدارس به عنوان یک واحد مشخص به وزارت معارف معرفی و به آن وابسته گردید . این واحد دارای قسمتهای کحالی معاینات بهداشتی دانش آموزان و آموزش بهداشت بود .
در سال1315 صحیه مدارس به نام بهداری آموزشگاهها تغییر اسم یافت و در

سال 1318 بهداری آموزشگاهها ضمیمه اداره ی کل دانشکده پزشکی و بیمارستانها شد .در سال 1320 دوباره به عنوان دفتر کل بهداری آموزشگاهها تغییر نام داد.اما این دگرگونیها ی اسمی چیزی را بر محتوای خدماتی اش نیفزود و بویژه در جهت مسایل بهداشتی و مراقبتی دانش آموزان همچنان ضعیف ماند , چون از نیروی انسانی میان رده ای که بتواند پاسخگوی نیازهای بهداشتی دانش آموزان باشد تهی بود. از این رو در سال 1350 برای پر کردن این خلا

ء و نیروی اجرایی , مدارس عالی بهداشت تاسیس شد این مدارس در تهران و چهار استان خراسان , اصفهان, آذربایجان شرقی و فارس ابتدا بصورت داوطلب و سپس از طریق کنکورعمومی با مقطع تحصیلی فوق دیپلم دانشجو می پذیرفت و آموزش یافتگان خود را که غالبا” دختر بودند , به عنوان مربی بهداشت پذیرفت . طی تغییر نامهای مختلف در سال 1363 دوباره نوای تازهای بر دگرگون کردن این نظم نوپاآغاز شد بر این آهنگ که می گفتند

گسترش واخوردار است .در این راستا از مراقبین بهداشت مدارس استفاده شد.ولی این طرح نسنجیده در جریان اجرا به دلایل مختلف دچار مشکل شد .و عوارض دلسرد کننده و زیانبارش برای عاملان اجرا بیشتر از نتایج مفید آن برای برخورداران از خدمات بهداشتی بود .بلاخره آنچه در مدت 6-5 سال بافته شد دوباره به حال اول بازگشت و در پایان س

ال 1369 اکثریت مراقبین بهداشت از مراکز بهداشتی به وزارت آموزش و پرورش مراجعت نمودند و از زنجیره ی سازمان یافته و مربوط بهداشتی – درمانی که تقریبا” با دیگر حلقه هایش هماهنگ شده بود,خارج گشتند.اکنون باید دید که از این تغییر تازه چه حاصل خواهد شد .

ضرورت بهداشت مدارس

با توجه به مبانی کلی بهداشت که عبارت از اجرای مسایلی غیر درمانی تکیه بر عامل رفتارپذیری انسان در جهت ایجاد عادات مطلوب و فراهم کردن شرایط مناسب محیط حیاتی است , ضرورت شناخت و بکار گیری بهداشت مدارس به عنوان یک حلقه ی اساسی در زنجیره ی حرکت بهداشت و پیوسته به حلقه ی بنیادی و مقدم آن , یعنی بهداشت زیر پنج سال و با اجرای یک سلسله خدماتی که نیازهای مهم بیولوژیکی و روانی دانش آموزان

را در بر دارد , می تواند ادامه ی حیات موثر و پیشرفت سالم کودک را تا سن بلوغ تامین کند .از این جهت می بینیم که دریکی ازکمیته های یونسکو این نکته یادآوری شده است که:اولین هدف از آموش ابتدایی , بهبود رشد کودک , شکوفا نمودن استعدادهای وی و برقراری عادات بهداشتی مناسب و درست برای او می باشد که به منظور وصول به هدفهای فوق ,اصول زیر باید راهنما گردد :
1- تندرستی نه تنها حق مردم است و دولت باید زمینه های ایجاد آن را فراهم کند , بلکه از پایه های مسلم رشد اقتصادی اجتماعی جامعه به

شمار می آید .
2- توجه به مسایل تندرستی باید توجهی همه جانبه باشد و بسیاری از فعالیتهای غیر پزشکی مثل تغذیه , محیط زیست , مسکن , پوشاک و رفاه اقتصادی , اجتماعی , فرهنگی را نیز در بر گیرد .

3- این نکته را باید پذیرفت که آموزش و تندرستی از هم جدایی ناپذیر بوده و برنامه های آموزشی وتربیتی هر چه خوب و پربارتر باشد در محیطی نا سالم و درد آلود ثمری نخواهد داشت .
ازآنجا که در حدود 3/1 جمعیت کشور را دانش آموزان تشکیل می دهند این رقم خود به روشنی بیانگر اهمیت موضوع می باشد.

در جهت آسیب پذیری افراد تحت پوشش خدمات بهداشت مدارس نیز می دانیم که مدرسه , سیستمی پیچیده و گاه اضطراب آور است که کودک را در جهت مختلف مسایل خود درگیر می کند . این مسایل عبارتند از :
1- خارج شدن کودک از حالت وابستگی کامل به والدین .
2- هماهنگ شدن کودک با محیط تازه ی اجتماعی و سطوح و سنین مختلف .
3- پرداختن کودک به وظایف یادگیری که برای وی نوعی مبارزه ی ذهنی و هوشی است .
به این ترتیب مراقبت از کودک ازجهات مختلف بهداشتی می تواند ازعوارض اجتماعی ناشی از مسایل درهم وآسیب رساننده ی وی پیشگیری کرده , برآیند استعد

ادهای بالقوه ی وی را به کمال نزدیک کند .
آموزش بهداشت
آموزش بهداشت در مفهوم و معنای کلی خود ,روش تعلیمی است که از طریق آن می توان در ایجاد و بهبود عادات و رفتارمطلوب , دگرگونی یا سلب موهومات

و خرافات ذهنی , تغییر سنتهای نامعقول و بی منطق مسایل بهداشتی فرد , مفید و فزاینده ای داشت .
هدف از اجرای این برنامه آنستکه با تکیه بر دانش و ایجاد آگاهی و تاکید بر دلیل خواهی و شناخت نظام علت و معلولی جهان ذهن انسان را از آغاز نسبت به مسایل مرتبط به تامین به حفظ سلامتی و درک مشکلات خود از طریق استدلال علمی هر چه بیشتر آشنا و آشناتر نمود . در این حرکت غالب دانشمندان معتقدند که از نقطه نظر های مختلف سن دانش آموز , موقع ومحل مدرسه پذیراترین زمان و مناسب ترین مکن برای نیل به مقصود است و دلایل زیر گواه بر ادعای خود می دانند :
1- توجه به نقش ضمیر و ذهن مستعد کودک که آمادگی بیشتری برای آموختن , پذیرفتن و حفظ کردن دارد .
2- آموزشی به حد کافی در دسترس است.
3- حضور موظف دانش آموز , ابعاد آموزش را وسیعتر م

ی کند .
4- کثرت دانش آموز , ابعاد آموزش را وسیع تر می سازد .
5- ارتباط دانش آموز با اعضای خانواده , دبستان , بسط وتعمیم مسایل آموزشی را موجب می شود .
6- برخورداری دانش آموز از راهنماییهای بهداشتی به تامین سلامت وی و شکوفایی استعدادهایش در زمینه های جسمی –روانی و هوشی کمک کرده , امکان یادگیری را بیشتر و وصول به هدف را برایش بهتر و راحتر می کند .

7- جریان حرکت جامعه ی آینده را با آگاهی و تقویت باورهای افرادی که همین کودکان آموزش دیده اند, سرعت می بخشد .
از این جهت همه ی کارشناسان بهداشتی , اهمیت آموزش بهداشت را در مدارس , یکی از ارکان مهم فعالیت سازماندار بهداشت مدارس می دانند .

برنامه ریزی آموزش بهداشت
آموزش بهداشت در مدارس احتیاج به برنامه ریزی دارد و برای این کار وجود کمیته های برنامه ریزی لازم است .
وظایف این کمیته ها عبارتند از :
1- تهیه طرح کلی آموزش بهداشت و تدوین برنامه هایی متناسب با :
آموزش بهداشت در دوره ی ابتدایی
آموزش بهداشت در دوره ی راهنمایی
آموزش بهداشت در دوره ی متوسطه
آموزش بهداشت در مدارس شهری و روستایی
2- بررسی سطح آموزش , ایجاد هماهنگی , تهیه مطالب آموزشی مناسب با نیازهای جسمی – روانی و اجتماعی عاطفی کودک .
3- بررسی امکان بهره گیری از همکاری معلمین در امر آموزش بهداشت .
4- تهیه کتابهای جدید آموزش بهداشت .

اعضای این کمیته ها بهتر است در صورت امکان از افراد زیر انتخاب و ترکیب شوند :
کارشناس آموزش بهداشت
پزشک که پزشک مدرسه در اولویت خواهد بود .
مراقب بهداشت
نماینده ی تربیت بدنی
معلم زیست شناسی
کارشناس تغذیه
کارشناس بهداشت روانی
کارشناس بهداشت محیط
کسب موفقیت در اجرای برنامه ی آموزش بهداشت مدارس , عموما” وقتی صورت می پذیرد که قسمتهای مختلف زیر در شکل دادن به آن مورد توجه قرار گیرد .
این قسمتها باید شامل بخشهای زیر باشد :

1- بخش بررسی در محتوای برنامه و ارزشیابی و نحوه ی اجرای آن .
2- بخش ترجمه و تالیف و پر بار کردن هر چه بیشتر برنامه ها و هماهنگ کردن آن با یافته ها و نیازهای جدید علمی و اجتماعی
3- بخش تدارکات اجرایی .
4- بخش استفاده از وسایل ارتباط جمعی مثل رادیو , تلویزیون , سینماو مطبوعات .
5- بخش هنری شامل استودیوی عکاسی و استودیوی نقاشی .

روشهای آموزش بهداشت
برنامه ی آموزش بهداشت مدارس را به صور مختلف می توان اجرا کرد . متداولترین آنها عبارتند از :
1- آموزش بهداشت با استفاده از فرصتهای مناسب ارزش این روش آموزشی به خاطر آنستکه در جریان فرصتهای خاص , دانش آموز یا شخص مورد آموزش , خود شاهد عینی بوده و از طریق بیولوژیکی و تحریک راههای مختلف حسی با موضوع ارتباط پیدا می کند .و سپس این تغییرات در بدن کودک موجب ترشح هورمونها شده , سیستم عصب وی را تحریک یا تحریک پذیر تر کرده و مستعد فراگیری بیشتری می نماید . همانگونه که یک دانش آموز یا دانشجو اگر در جلسه ی امتحان سوال امتحانیش را نداد و با کوششی که برای به خاطر آوردن آن می کند , نتیجه ای برای پاسخ پیدا نکند و پس از پایان جلسه جواب آن سوال را از دیگری جویا شده و یا در کتابی بیابد , به عنوان یک اطلاع دیر پا , در ذهنش می ماند , آموزشی که با بهره گیری از موقعیتهای خاص برای دانش آموز صورت گیرد نیزاثرش در ذهن وی ماندنی تر و استوارتر خواهد بود مثلا” دانش آموزی که خود شاهد عطسه , سرفه و آبریزش بینی یا به طور کلی بیماری

همکلاسیش می باشد, بهتر معنی بیماری واگیردار و اثرات سرایت آن را متوجه می شود و به ذهن می سپارد تا کودکی که به طور ذهنی از عوارض بیماری عفونی برایش صحبت می شود . لذا آموزش با استفاده از فرصتها را در مدرسه می توان نسبت به زمینه های مختلف , ظهور یک بیماری قابل سرایت ,رعایت نظافت شخصی , حفظ پاکیزگی کلاس , راهروها حیاط و قسمتهای مختلف مدرسه ضمن برخورد با نمونه های عینی آن مورد بحث قرار داده و به دیر پایی اثراتش در ذهن عینیت پذیر دانش آموز امید وار بود .
2- استفاده از کتاب راهنمای آموزش بهداشت .
3- آموزش از طریق برنامه های سازمان یافته مثل تعیین س

والات , تمرینات نقاشی ها , خلاصه نویسی ها در تشکیل جلسات تحلیلی .
4- بحث در کلاس و آموزش دسته جمعی .
5- تجربه ی مستقیم به بهره گیری از خود دانش آموزان مثل اجرا وتوضیح مسایلی در زمینه ی پیشگیری از حوادث , مقررات ایمنی ویا واکسینا سیون .
6- راهنمایی وآموزش فردی در جهت مسایلی که دانش آموز از مطرح شدن آن در جمع ناخشنود می شود .
7- گردش علمی که در آن مربیان و مراقبین بهداشت چند روزی به نحوه ی پیدا و پنهان زندگی دانش آموز وقوف یافته و درجریان آن قرار می گیرد و مشکلات بهداشتی وی را از طریق آموزش های استفاده “از فرصت” برایش بیان کند .
8- از راه نمایشنامه و بازی روی سن .
9- از طریق نمایش عملی کارها به وسیله آموزش دهنده , مثلا” چگونگی مسواک زدن دندانها .
10- تشکیل نمایشگاه هایی در زمینه های بهداشت دهان و دندان , کمک های اولیه و مقررات ایمنی .
11- استفاده از وسایل کمک آموزشی مثل تابلو , کارت , گرافیک , کتاب , عکس , فیلم , ضبط صوت و فلانل برد .
12- از طریق کنفرانس ها و بحث ها
درجه بندی آموزش بهداشت در سالها و مقاطع مختلف تحصیلی
در سالهای اول تا سوم دبستان هر نوع سوال و یا آموزش

ساده ای برای دانش آموز تازه و جالب است و مسایل مورد صحبت بیشتر می تواند در زمینه های زیر باشد که :
1- رشد منظم و یا مراقبت پیگیر از رشد مناسب , نشانه ای از سلامتی است .
2- ورزش و تمرینات بهداشتی مستقیما” روی سلامتی اثر مطلوب دارد .
3- بعضی گیاهان مضر و سمی هستند .
4- بعضی بیماریها واگیر هستند .

5- انرژی لازم برای اعمال حیاتی و رشد و تامین سلامت از غذاها و تغذیه ی مناسب گرفته می شود .
6- بعضی غذاها بیشتر برای سلامت و رشد بدن لازم است .
7- سردی هوا و عدم مراقبت می تواند موجب سرما خوردگی شود و از این جهات باید متناسب با شرایط محیط لباس پوشید. برای کلاسهای چهارم و پنجم مطالب زیر در برنامه های آموزشی بهداشت مفیدند :
1- اهمیت و ضرورت کوشش برای نظافت بدن , خانه , مدرسه , محله وشهر .
2- توجه به مسایل ایمنی برای پیشگیری از طریق سقوط , غرق شدگی , تصادفات عبور و مرور .
3- اهمیت استراحت و خواب در تشدید قوا و تامین سلامت .
4- اهمیت عادات خوب برای گوارش و راههای پیشگیری از یبوست .
5- اهمیت بهداشت دهان و دندان با تفصیل بیشتر و صحبت از دندانهای شیری و دائمی و آسیب پذیری مرحله ی دندانی 6 تا 12 سالگی و تاکید بر استفاده صحیح از مسواک .
6- اهمیت و نحوه ی مراقبت از سیستم عصبی و اعضای حواس مختلف به خصوص بینایی , شنوایی و بویایی .
7- اهمیت دستگاه تنفس و آموزش هنر تنفس صحیح .

راهکارها و پیشنهادات
1- تکرار و توضیح مطالب آموزشی به زبان ساده و در فرصتهای مناسب و مکرر .
2- بیان مطالب آموزشی از دیدگاه مثبت مسئله و نه بعد منفی آن .
3- آماده کردن زمینه های ذهنی کودک برای درک مطالب .
4- هماهنگی مسئله مورد بحث با سن , سطح و موقعیت مدرسه و در نظر گرفتن نیازهای دانش آموز در مراحل و مناطق مختلف.
5- ایجاد روابط عاطفی و صمیمانه با کودک برای تاثیر بیشتر آموزش در ذهن وی .
6- ایجاد تغییرات مطلوبی در تحریک فکر کودک به پویش و

فهم بیشتر , به درک حس مسئولیت در برابر خود و محیط زندگیش و به تشویق او در مشارکت فعالیتهای اجتماعی در حد سن و توانش برای حل مسایل بهداشتی .
7- ویژگیهای تهیه مطلب و بیان آن باید به نحوی باشد که بتواند به کودک یک ایده عملی و صحیح اطلاعاتی منطبق با واقعیت را عرضه کند . به یک طریق

گیرا و پذیرای ذهن کودک ارائه شود و به قدر کافی جزئیات راجع به جنبه های مختلف را شامل گردد .
8- آموزش با استفاده از فرصتها , بکارگیری وسایل آموزشی مثل فیلم , تلویزیون , وغیره , نمایش عملی کارها , عرضه مسایل بهداشتی به صورت فانتزی که برای ذهن کودک گیرایی بیشتر دارد .
9- استفاده از معیارهایی که بیشتر می تواند نیاز آموزشهای بهداشتی دانش آموزان رامشخص کند از جمله :
1- پرسش از دانش آموزان در زمینه ی نیازهای بهداشتی آنان
2- مصاحبه با دانش آموزان برای آگاه شدن از نقطه نظر ها و مشکلات بهداشتی آنان
3- اعترافات ضمنی دانش آموزان در زمینه ی بیان مشکلات زندگی و مسایل فردی خود .
4- بررسی و ارزیابی میزان سلامتی و یا نا سلامتی دو گروه دانش آموز آموزش بهداشت دیده و ندیده .
5 – تجزیه و تحلیل وضعیت بهداشتی کل جامعه .
6- مراجعه به منزل دانش آموز و شناخت مشکلات بهداشتی آنان در خانه .
بدیهی است برنامه آموزش بهداشت مدارس را نمی توان در چهارچوبی از مسایل شماره دار و مشخص محدود کرد , بلکه باید بیشتر به نیازهای دانش آموز و زمینه های اجتماعی –مذهبی –فرهنگی جامعه و آنچه که در , جلب رضایت منطقی وی رافراهم می کند , اندیشید و به خواستها و سوالات , حل مشکلات بهداشتی زندگی و محیط زیست و راهنمایی برای رفع کمبودهای بهداشتی او پاسخگو بود . از این رو بهتر آنست که قسمتی از برنامه ی آموزش بهداشت بخصوص مدارس راهنمایی و دبیرستان به صورت جلساتی از بحث و نظر خواهی برگزار شود تا توجه دانش آموز را به مسایل بهداشتی برانگیزاند و نیازهای فراموش شده لازم زندگی را برای برخورداری از یک حیات سالم و با نشاط بهداشتی , هر چه بیشتر در ذ

هن آنها نمود بخشد و اندیشه ی او را از تنگنای فقط بیمار نبودن یا به خود اندیشیدن خارج سازد و فکر آرمانی بهتر زندگی کردن رادر همه ابعاد و برای همه ی افراد جامعه در خاطرش متجلی کند .این نکته قابل ذکر است که تعلیم دستورات و مبا

حث بهداشتی نمی تواند به تنهایی و بدون برقراری سایر موازین بهداشتی مثمرثمر شود وبه نتیجه ی مطلوب انجامد .بلکه دولت نیز درارتباط با آن و فراهم کردن امکانات ,تامین و حفظ زمینه های بهداشتی, مردم را یاری داده و استمرار و استقرار برنامه ها را حمایت کند .
همچنین باید اضافه کرد که

مباحث بهداشتی و تعلیم دستورات آن و مباحث بهداشتی و تعلیم دستورات آن را نمی توان فقط دریک برنامه ی مدون و محدود خلاصه و قالب بندی کرد , بلکه می بایست رسانه های گروهی به طور پیگیر و پیوسته نکته ها و گوشه هایی از آن را در فرصتهای مناسب بازگو کنند تا یکی از شعارهای سازمان بهداشت جهانی یعنی ( بهداشت برای همه و همه برای بهداشت ) حداقل در آینده این کودکان تحقق پذیرد .

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله تــــشـیّــع و تأثیر آن بر خانواده در ایران pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله تــــشـیّــع و تأثیر آن بر خانواده در ایران pdf دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تــــشـیّــع و تأثیر آن بر خانواده در ایران pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تــــشـیّــع و تأثیر آن بر خانواده در ایران pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله تــــشـیّــع و تأثیر آن بر خانواده در ایران pdf :

تــــشـیّــع و تأثیر آن بر خانواده در ایران
چکیده
تأثیر مذهب تشیّع و آموزه‏هاى آن بر الگوى خانواده در ایران معاصر، از چند جنبه قابل بررسى است. از مهم‏ترین این جنبه‏ها، مى‏توان به رواج الگوى خانواده «هسته‏اى» به موازات تثبیت نسبى جایگاه خویشاوندى، فراهم‏سازى بستر مناسب براى انطباق یافتن قانون کشور با تغییرات معطوف به افزایش اختیارات زنان و کاهش اقتدار مردان، پذیرش عمومى سیاست‏هاى کنترل موالید به استناد اصل فقهى «ضرورت»، پایین بودن میزان فرزندان نامشروع، رواج نسبى فرزندخواندگى بدون اِعمال آثار حقوقى آن و قبح عمومى «طلاق» اشاره کرد.

 

مقدّمه
نقش خطیر نهاد «خانواده» در پرورش انسان‏ها، آن را کانون توجه بیشتر مکاتب فکرى و فلسفى الهى و مادى گردانیده است. در این خصوص، دین اسلام و به طور خاص،

مذهب تشیّع با توجه به ارتباط تنگاتنگى که بین دنیا و آخرت قایل است و سعادت حقیقى انسان‏ها را عالى‏ترین هدف خود مى‏داند، دیدگاه‏ها و رهنمودهاى فراوانى در مورد خانواده ارائه داده است؛ چرا که اولیاى دین نسبت به نقش سرنوشت‏ساز خانواده در تأمین سعادت فرد و جامعه وقوف کامل داشته‏اند.
در این مقاله، به مباحثى همچون خانواده هسته‏اى / خانواده گسترده، پدرسالارى، تنظیم خانواده، مشروعیت فرزندان، فرزندخواندگى و طلاق پرداخته شده است.
1 خانواده هسته‏اى / خانواده گسترده
«خانواده هسته‏اى» در اصطلاح علوم اجتماعى، به خانواده‏هاى متشکّل از زن و شوهر و فرزندان آن‏ها اطلاق مى‏شود و مقصود از «خانواده گسترده» خانواده‏اى است که اعضاى آن بیش از دو نسل از افراد را در برمى‏گیرند. در جوامع سنّتى، که نمود بارز آن را مى‏تو

ان در جوامع کشاورزى و روستایى دید، خانواده گسترده ممکن است مجموعه گسترده‏اى از خانواده‏هاى زن و شوهرى و فرزندان آن‏ها، عموها، عمّه‏ها، دایى‏ها، خاله‏ها و پدربزرگ‏ها و مادربزرگ‏ها را دربرگیرد، اما در پایین‏ترین سطح، «خانواده گسترده» از پدر و مادر و فر

زندان آن‏ها و پدربزرگ و مادربزرگ تشکیل مى‏شود.
به دلیل آنکه خانواده هسته‏اى در شکل کنونى آن، که معمولاً در سکونت‏گاهى جدا و مستقل از سایر بستگان و خویشاوندان زندگى مى‏کند، از اقتضائات زندگى شهرى و صنعتى جدید است، رواج این الگو و افول نسبى الگوى خانواده گسترده در جوامع در حال توسعه، مانند ایران دور از انتظار نبوده است. بر حسب برخى تحقیقات در سال‏هاى اخیر، قریب 58 درصد مردم ایران سکونت مستقل و جداگانه زوج‏هاى جوان از پدر و مادرها را ترجیح مى‏دهند.(2) در عی

ن حال، تأثیرپذیرى از آموزه‏هاى دینى ویژگى خاصى به این الگو در جوامع اسلامى مى‏بخشد. تأکید فراوان اسلام بر حقوق والدین، به ویژه پدر و مادر سالمند، احتمال کناره گرفتن از آنان یا سپردن آن‏ها به خانه‏هاى سالمندان را کاهش مى‏دهد. این تحقیقات از آن حکایت دارند که تنها 2 درصد مردم به خانه‏هاى سالمندان مى‏اندیشند؛ قریب 23 درصد افراد زندگى پدر و ما

درها با فرزندان ازدواج کرده خود را شیوه مناسبى مى‏دانند و قریب 19 درصد، زندگى با این شیوه را منوط به سنجیدن شرایط مى‏کنند که این نسبت در بین نوجوانان 16ـ24 س

اله به قریب 22 درصد مى‏رسد.
بدین‏سان، زمینه فرهنگى گسترش خانواده گسترده در شکل حداقلى آن، که از پدر و مادر و فرزندان و پدربزرگ و مادربزرگ تشکیل مى‏شود، مهیّاست. بدون شک، ناسازگارى‏هایى بین اعضاى سالمند و اعضاى جوان‏تر در این خانواده‏ها کم و بیش رخ مى‏دهند و به طور خاص، در مواردى که پیوند عاطفى طرفین ضعیف‏تر باشد ـ مثل عروس و مادر شوهر ـ شدت ناسازگارى‏ه بیشتر است. با این‏همه، مى‏توان پیش‏بینى کرد که در درازمدت، شاهد کاهش تدریجى این‏گونه دشوارى‏ها باشیم؛ زیرا با توجه به آنکه زوج‏هاى جوان امروز اغلب با اندیشه‏ها و هنجاره

ایى جامعه‏پذیر مى‏شوند که بر احترام به شخصیت و آزادى عمل فرد تأکید دارند، به احتمال زیاد، این افراد در سنین سالمندى آمادگى آن را دارند که با فرزندانشان به شیوه‏هاى مسالمت‏آمیز و غیرمستبدّانه رفتار کنند.
شایان ذکر است که افول الگوى خانواده گسترده در ایران نباید با

سست شدن روابط خویشاوندى آن‏گونه که در جوامع غربى مى‏بینیم، یکسان انگاشته شود. تأکید اسلام بر ارزش‏هایى مانند «صله ارحام» موجب استحکام نسبى

پیوندهاى خویشاوندى گردیده است و گردهمایى‏هاى خویشاوندان در مناسبت‏هاى گوناگون شادى و سرور، همچون اعیاد مذهبى و ملّى، موالید معصومان علیهم‏السلام ، جشن‏هاى تولّد، ازدواج، بازگشت از سفرهاى زیارتى و در سال‏هاى اخیر، جشن تکلیف دختران و همچنین در مناسبت‏هاى سوگوارى مانند ایّام شهادت معصومان علیهم‏السلام و مراسم تشییع، تدفین و ترحیم اموات، جایگاه روابط خویشاوندى در ایران را تا حدى مشخص مى‏نماید. همچنین در زمانى که افراد به کمک‏هاى مالى یا غیرمالى نیازمند مى‏شوند، پیش از هر کس، به سوى خویشاوندان خود رو مى‏آورند و احتمال اینکه خویشاوندان به فرد نیازمند کمک کنند، بیش از سایران است.
2 پدرسالارى
جامعه‏شناسان و مردم‏شناسان الگوى غالب در روابط خانوادگى را الگوى «پدرسالارى» دانسته‏اند. مهم‏ترین شاخص‏هایى که براى این الگو ذکر مى‏شوند عبارتند از: ریاست پدر بر خانوا

ده، پدر نَسَبى (انتقال نسب از طریق پدر)، پدر مکانى (رفتن زن پس از ازدواج به خانه شوهر) و پدر نامى (انتقال نام خانوادگى از پدر به فرزندان).
در برابر این الگو، الگوى «مادرسالارى» قرار دارد که با شاخص‏هاى ریاست مادر، مادر نَسبى، مادر مکانى و مادر نامى تعریف مى‏شود. در فرهنگ معاصر غرب نیز الگوى «برابرى طلب یا دموکراتیک» ترویج و تشویق مى‏گردد که بر حسب آن، زن و شوهر از حق مساوى و قدرت تصمیم‏گیرى برابر در امور خانوادگى برخوردارند. روشن است که تعریف‏هاى یاد شده از ویژگى نوع ایده‏آل برخوردارند و از نظر عینى، نمى‏توان مرز قاطع و تعیین‏کننده‏اى بین این الگوها مشخص کرد.

در ایران و دیگر کشورهاى اسلامى، همانند سایر ملت‏هاى جهان، الگوى پدرسالارى یا شکل ضعیف‏تر آن، یعنى «پدرمحورى»، سابقه‏اى دیرینه دارد و برخى آموزه‏هاى اسلامى مانند قوّامیت مردان بر زنان و تفکیک نقش‏هاى اقتصادى زن و مرد، که در قرآن کریم بر آن تأکید شده، در تحکیم این الگو نقش مؤثرى داشته‏اند. گفتنى است تمایز نقش‏هاى جنسیتى در دیدگاه اسلام، بر خلاف بسیارى از فرهنگ‏هاى گذشته و حال، عارى از ارزش‏گذارى متفاوت براى نقش‏هاى گوناگون است و از نظر ارزشى، مى‏توان دیدگاهى را به اسلام اسناد داد که بر برابرى جنسى تأکید مى‏ورزد.
به هر تقدیر، قانون مدنى جمهورى اسلامى ایران، طبق ماده 1105 به پى‏روى از شرع اسلام، ریاست خانواده را از خصایص شوهر دانسته؛ همچنان‏که طبق ماده 1106 نفقه زن را در عقد دایم بر عهده شوهر قرار داده است. با این‏همه، بروز تحوّلاتى در الگوى خانواده پدرمحور در دهه‏هاى اخیر در ایران، قابل انکار نیست و رواج نومکانى (سکونت زن و شوهر پس از ازدواج در خانه‏اى جدا از خانه بستگان شوهر و خانه بستگان زن) و همچنین کاهش وابستگى اقتصادى زنان به شوهران در نتیجه افزایش میزان اشتغال زنان از شاخص‏هاى این سیر تحوّلى است.

آنچه در این بحث توجه ویژه‏اى مى‏طلبد، تبیین این تحوّلات است. در اینجا، این پرسش مطرح مى‏شود که آیا حرکت تدریجى در جهت به رسمیت شناختن جایگاه زنان در خانواده و افزایش برابرى زن و شوهر را باید در تقابل با آموزه‏هاى دینى ارزیابى کرد یا مى‏توان تحلیلت غیرپایبند به دین تمایز قایل شویم. در مورد گروه اخیر، ادعاى تقابل هنجارها و معیارهاى رفتارى با آموزه‏هاى دینى کاملاً موجّه و پذیرفتنى است، اما نسبت به اکثریت آحاد جامعه، نه تنها تقابلى به چشم نمى‏خورد، بلکه مى‏توان بسترسازى مناسب براى وقوع این تحوّلات را در خود آموزه‏هاى مذهبى شیعه به روشنى ملاحظه کرد. در این خصوص، یادآورى دو نکته حایز اهمیتند:
نکته نخست آنکه فقهاى شیعه عموما بر این مطلب تأکید دارند که وجوب شرعى اطاعت زن از شوهر به دو مسئله «تمکین جنسى» و «عدم خروج زن از منزل به غیر اذن شوهر» اختصاص دارد و در خارج از این محدوده، توصیه به اطاعت از شوهر جنبه اخلاقى داشته و آزادى و اختیار زن از نظر فقهى کاملاً پذیرفته شده است. این پشتوانه نظرى باعث مى‏شود زنان مسلمان تحصیل، اشتغال، مشارکت اجتماعى و مانند این امور را همچون حقوق مسلّم خود در نظر بگیرند و با جدیّت در این راه‏ها قدم بگذارند. واضح است که این امر نیز به نوبه خود، در ارتقاى جایگاه زنان در درون خانواده به دلیل افزایش استقلال اقتصادى آنان تأثیر مى‏گذارد.
دومین نکته به مسئله اشتراط در ضمن عقد مربوط مى‏شود. به تصریح فقهاى شیعه، زن مى‏تواند در ضمن عقد نکاح یا هر عقد لازم دیگرى، شروطى تعیین کند و شوهر را به پذیرش آن‏ها ملزم گرداند. عده‏اى از فقها حتى این اختیار را براى زن قایل شده‏اند که وکالت در طلاق را در ضمن عقد نکاح شرط کند. بر حسب همین مسئله، امروزه در قباله‏هاى رسمى ازدوا

ج، شروط متعددى درج کرده‏اند که بسیارى از اختیارات گذشته را از شوهر سلب مى‏کنند و این امر نیز مى‏تواند از شاخص‏هاى کم‏رنگ شدن نمودهاى پدرسالارى در خانواده‏هاى ایرانى به شمار آید.
شایان ذکر است که در خصوص روابط والدین با فرزندان نیز گرایش عمومى جامعه در سال‏هاى اخیر، در جهت افزایش آزادى و استقلال فرزندان بوده است که تعبیر «فرزندسالارى» در اصطلاح جامعه‏شناسان، به شکل افراطى آن اشاره دارد. با وجود این، به

سبب حضور و تأثیرگذارى ارزش‏هاى مذهبى، نقش والدین در زندگى فرزندان همچنان با اهمیت و برجسته است و این نقش در بسیارى از موارد، حتى پس از ازدواج فرزندان نیز هرچند با کاهشى در کمّ و کیف آن تداوم مى‏یابد. بر حسب برخى پژوهش‏ها، بیش از 90 درصد افراد در پاسخ به این سؤال که «آیا با اظهار نظر پدر و مادر در انتخاب دوست براى فرزند

ان (مجرّد) موافقید» نظر مثبت داده‏اند. همچنین نزدیک به 50 درصد افراد با اظهار نظر پدر و مادر در امور فرزندان، حتى پس از ازدواج نیز موافق بوده‏اند(4) که این آمارها از جایگاه نسبتا والاى پدر و مادر در زندگى ایرانیان حکایت دارند.
3 تنظیم خانواده
مسئله «کنترل موالید» در نوشته‏هاى فیلسوفان اجتماعى از دیرباز مورد توجه بوده است، اما به سبب تغییرات ناشى از انقلاب علمى و صنعتى در مغرب زمین و همزمان با رشد بى‏سابقه جمعیت در اثر کاهش مرگ و میر و نیز گسترش وسایل ضدباردارى، این موضوع وارد مرحله جدیدى شد و با طرح جدّى آن در قرن بیستم، کشورهاى گوناگون جهان به تدریج، سیاست‏هاى کنترل جمعیت، به ویژه سیاست تنظیم خانواده، را به اجرا درآوردند. این سیاست‏ها، که در حال حاضر علاوه بر کشورهاى پیشرفته، از سوى 85 درصد کشورهاى در حال توسعه نیز رسما پذیرفته شده یا مورد موافقت عملى قرار گرفته‏اند،(5) در جلوگیرى از رشد فزاینده جمعیت جهانى بسیار تأثیرگذار بوده‏اند.
اجراى سیاست‏هاى «تنظیم خانواده» در ایران، در دهه‏هاى اخیر باعث گردیده که میانگین فرزندان یک زن از 6 نفر در سال‏هاى دهه 1340 به 3 نفر در سال 1375 کاهش یابد.(6) در بعد ذهنى و ارزشى نیز تغییرات عمده‏اى در نگرش ایرانیان به این مسئله روى داده است که د

ر واقع، موفقیت سیاست‏هاى مزبور را باید مرهون این تغییرات بدانیم. برخى پژوهش‏هاى جدید نشان داده‏اند که امروزه تنها 9 درصد مردم ایران به داشتن بیش از چهار فرزند رأى موافق مى‏دهند؛ 5/67 درصد دو فرزندى و 14 درصد سه فرزندى را ترجیح مى‏دهند و 3 درصد نیز گرایش به بى‏فرزندى دارند.

در رابطه با تأثیر مذهب بر تنظیم خانواده، به نظر مى‏رسد دوگانگى بدوى آموزه‏هاى حدیثى و فقهى نسبت به موضوع یادشده، این قابلیت را به اندیشه مذهبى داده است که گاه در خدمت سیاست‏هاى افزایش جمعیت و گاه در خدمت سیاست‏هاى کاهش جمعیت به کار گرفته شود؛ از یک سو، احادیث فراوانى در تشویق ازدیاد نسل در متون دینى وارد شده‏اند که خط مشى‏هاى نیمه‏رسمى اواخر دهه 1350 و اوایل دهه 1360 در جهت تکثیر نسل، پشتوانه ارزشى خود را از این احادیث کسب کرده بودند. براى مثال، به حدیث معروفى استناد مى‏شد که طبق آن، پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «ازدواج کنید و نفوس را افزایش دهید؛ زیرا من در روز رستاخیر، در برابر دیگر امّت‏ها به عدد امّت خویش مباهات مى‏کنم.»(8) از سوى دیگر، اصل «ضرورت»، ک

ه از اصول مسلّم فقه پویاى شیعه است، توجیه شرعى لازم براى به کارگیرى روش‏هاى سالم و بى‏خطر کنترل موالید را فراهم مى‏کند که در دهه 1370 استناد به این اصل، در توجیه سیاست‏هاى تنظیم خانواده مشهود بود.
اما نکته‏اى که حایز اهمیت مى‏باشد این است که گاه در توجیه برنامه تنظیم خانواده و کنترل موالید، به جاى تأکید بر اصل «ضرورت»، بر ارزش‏هایى مانند آسایش و رفاه تکیه مى‏شود و جملاتى مانند «فرزند کمتر، آسایش بیشتر / زندگى بهتر» این جهت‏گیرى را منعکس مى‏نمایند. جالب توجه است که گاهى همین جهت‏گیرى با آموزه‏هاى دینى پیوند داده مى‏شوند و براى مثال،

به روایتى استناد مى‏گردد که بر حسب آن، کمى عائله (کوچک بودن حجم خانواده) یکى از دو گشایش به شمار آمده است. ولى باید توجه داشت که اولاً، این‏گونه تعابیر روایى دلالتى بر معناى مورد نظر ندارند و ثانیا، ترویج ارزش‏هاى آسایش‏طلبانه این خطر را در پى دارد که اگر به دلایل پیش‏بینى نشده، اوضاع و شرایط اجتماعى تغییر یابند و این تغییر، اتخاذ سیاست‏هایى را در جهت افزایش موالید اقتضا کند، مردمى که با ارزش‏هاى مزبور جامعه‏پذیر شده‏اند، به آسانى تن به سیاست‏هاى جدید ندهند که این امر مى‏تواند به مشکل سیر نزولى جمعیت و مشکلات ناشى از آن منجر گردد.
4 مشروعیت فرزندان
جامعه‏شناسان اصل «مشروعیت» را اصلى جهانى به شمار آورده‏اند. طبق این اصل، کودک زمانى از حقوق قانونى و مذهبى برخوردار مى‏گردد که پدرش شناخته شده باشد. در اسلام نیز این اصل

مورد قبول واقع شده و نسب فرزند از طریق پدر مشروع او به رسمیت شناخته مى‏شود. مفاد ماده 1167 قانون مدنى ایران نیز، که برگرفته از حکم شریعت است، این‏گونه مقرّر مى‏دارد که طفلى که از رابطه آزاد زن و مرد به وجود آمده است، منسوب به هیچ‏کدام نمى‏باشد، هرچند بعدا با هم ازدواج کنند و او را به فرزندى بپذیرند. آرى، تنها در صورتى که عامل «حسن نیّت» در کار باشد، چنین طفلى مشروع به حساب خواهد آمد و حسن نیّت نیز به موارد اعتقاد به «استحقاق نزدیک

ى»، «نداشتن قوّه تمیز حرام از حلال» و «نداشتن اختیار» تفسیر شده است.
با توجه به گسترش چشمگیر پدیده «عدم مشروعیت» در جوامع غربى در دهه‏هاى گذشته، به ویژه در بین برخى گروه‏ها و طبقات اجتماعى ـ مانند سیاهان آمریکا ـ به نظر مى‏رسد د

و عامل در کنترل این پدیده و کاهش آن در جامعه اسلامى ایران مؤثر بوده‏اند: نخست

فراگیر شدن استفاده از وسایل ضدّ باردارى که تا حد زیادى به تفکیک دو موضوع ارضاى جنسى و تولید مثل انجامیده است. دوم فراهم بودن زمینه مناسب دینى و فرهنگى براى سوق دادن بسیارى از روابط جنسى نامشروع به روابط مشروع براى ازدواج موقّت که در دیدگاه شیعى تجویز شده است. شکى نیست که هیچ‏یک از دو عامل یاد شده از نظر تحقق عینى به سطح نهایى خود نرسیده است. در عین حال، این مطلب قابل انکار نیست که میزان کودکان نامشروع در جامعه ایران در مقایسه با بسیارى از کشورهاى اروپایى و آمریکایى، در سطح بسیار پایین‏ترى قرار دارد.
5 فرزندخواندگى
«فرزندخواندگى» در قوانین کشورهاى غربى روشى است که به وسیله آن، پدر یا مادر ناتنى آشکارا نسبتِ فرزندى کودکى را اعلام مى‏کند و بدین‏سان، از حقوق و تعهدات قانونى نسبت به فرزندخوانده برخوردار مى‏شود.

به نظر مى‏رسد پدیده «فرزندخواندگى» تا حد زیادى در احساسات و عواطف انسان‏دوستانه و خیرخواهانه ریشه دارد؛ همان‏گونه که حسّ منفعت‏طلبى (مثلاً، با در نظر گرفتن امکان استفاده از ثروت کودک بى‏سرپرست یا استفاده از کار او در آینده) احیانا مى‏تواند در پذیرش یک کودک به فرزندى نقش داشته باشد. از این‏رو، پدیده مزبور منحصر به جوامع خاصى نیست و تقریبا در تمامى جوامع گذشته و حال رواج داشته است.

اسلام بین جنبه‏هاى اخلاقى و حقوقى فرزندخواندگى تفکیک نموده؛ یعنى ضمن تأکید بر جنبه‏هاى انسان‏دوستانه آن، از پذیرش آثار حقوقى آن یا دست کم برخى از این آثار حقوقى خوددارى کرده است. قرآن کریم به صراحت اعلام مى‏کند: «خداوند فرزندخوانده‏هاى شما را فرزندانتان قرار نداده است. قانونگذار ایرانى هم کوشیده است در جهت قانونمند کردن فرزندخواندگى، برخى از حقوق و تعهدات را در ضمن قوانین ذى‏ربط بگنجاند. ماده 11 قانون «حمایت از کودکان بى‏سرپرست» چنین مقرّر مى‏دارد: «وظایف و تکالیف سرپرست و طفل تحت سرپرستى او از لحاظ نگاه‏دارى و تربیت و نفقه و احترام، نظیر حقوق و تکالیف اولاد و پدر و مادر است.» با این‏همه، به پى‏روى از قانون شریعت، آثارى مانند وراثت بر فرزندخواندگى مترتّب نشده؛ همان‏گونه که قانون در مورد حرمت نکاح، سکوت اختیار کرده است.
6 طلاق

«طلاق» شیوه رسمى پایان دادن به زندگى خانوادگى است که قدمت تاریخى آن با قدمت ازدواج برابرى مى‏کند. طلاق با صرف‏نظر از مضمون مشترک آن، شرایط و مقرّرات متفاوتى در ادیان و فرهنگ‏هاى گوناگون داشته است. بر خلاف نظام‏هاى حقوقى گذشته، که معمولاً بر اراده شوهر در طلاق تأکید داشتند، نظام‏هاى حقوقى جدید به دلیل تأثیر اندیشه‏هاى مساوات‏جویانه، حرکتى به سمت پذیرش «طلاق توافقى» و دیگر الگوهاى مستلزم کاهش نقش شوهر را نشان مى‏دهند.
با ملاحظه چارچوب جامع طلاق در دیدگاه اسلام، مى‏توان به رویکرد معتدلانه و دور از اف

 

راط و تفریط این دیدگاه پى برد: اولاً، بر خلاف مسیحیت کاتولیک، که بجز در مورد ثبوت زناى زن اصولاً مشروعیتى براى طلاق قایل نیست، اسلام ضمن تقبیح طلاق، مشروعیت حقوقى آن را امضا کرده است. از این‏رو، زن و شوهرى که به هر دلیل دچار ناسازگارى‏هاى شدید زناشویى مى‏شوند، ناگزیر نخواهند بود به رابطه بیمارگونه خود ادامه دهند. همچنین در فرض نامشروع بودن طلاق، نگرانى از ناکامى و شکست در روابط زناشویى، بسیارى از افراد را از تشکیل خانواده بازمى‏دارد و این امر طبعا گسترش روابط جنسى نامشروع را در پى خواهد داشت. اما آن دسته از نظام‏هاى حقوقى، که همانند اسلام به طلاق جنبه شرعى و قانونى مى‏دهند، با این مشکل روبه‏رو نیستند. البته این هرگز به معناى کنار آمدن اسلام با طلاق نیست؛ چرا که بر حسب روایات دینى، طلاق مبغوض‏ترین عمل حلال به شمار آمده است.
ثانیا، در دیدگاه اسلام، حق شوهر در امر طلاق پذیرفته شده است. مجموعه‏اى از تفاوت‏هاى جنسى طبیعى بین زن و مرد و نیز تفاوت‏هاى جنسیتى در نقش‏هاى اجتماعى موجب گردیده‏اند اسلام حق طلاق را براى شوهر قایل شود. به نظر مى‏رسد بى‏توجهى به این تفاوت‏ها، آن‏گونه که در جوامع غربى مشاهده مى‏کنیم، تأثیر بسیارى بر افزایش طلاق دارد.
ثالثا، اسلام با برخى جرح و تعدیل‏ها در قاعده اولیه طلاق، کوشیده است از یک‏جانبه‏گرایى به نفع مردان، که در بسیارى از موارد منجر به تضییع حقوق زنان مى‏گردد، جلوگیرى کند؛ ثبوت حق طلاق براى زن در فرض ناتوانى یا خوددارى شوهر از پرداخت نفقه، اعتبار قاعده «عسر و حرج» در زندگى زناشویى و نیز قاعده «اشتراط در ضمن عقد» از مهم‏ترین این جرح و تعدیل‏ها هستند.
نکاتى که بیان شدند در قوانین مدنى ایران به طور کامل لحاظ گردیده‏اند. به موجب ماده 1133 قانون مدنى «مرد مى‏تواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد.» ماده 1129 هم مى‏گوید: «در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجراى حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه، زن مى‏تواند براى طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم شوهر او را اجبار به طلاق مى‏نماید؛ همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه.» بر حسب ماده 1130 قانون مدنى نیز در صورتى که براى محکمه ثابت شود دوام زوجیت موجب عسر و حرج است، زن مى‏تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضاى طلاق کند. قاعده «اشتراط وکالت زن در طلاق» نیز در ماده 4 قانون ازدواج مصوّب سال 1310 لحاظ گردیده است. بر حسب این قاعده، زن مى‏تواند در عقد نکاح یا عقد لازم دیگرى، وکالت خود را از طرف شوهر در اجراى صیغه طلاق شرط کند و این شرط مى‏تواند مطلق یا مقیّد به شرایطى خاص باشد؛ مثلاً، در صورتى که شوهر با او بدرفتارى و ناسازگارى کند.
متأسفانه به دلیل مشکلات گوناگون اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در ایران، شاهد افزایش قابل توجه میزان طلاق در دهه‏هاى گذشته، به ویژه در مناطق شهرى، بوده‏ایم. نسبت طلاق به ازدواج در سال‏هاى 1365، 1370، 1375 و سه ماهه اول 1382 به ترتیب، 10، 9، 8 و 14 درصد بوده است.(13) در عین حال، شروط متعددى که بر اساس قاعده «اشتراط ضمن عقد» به منظور حمایت از زنان در عقدنامه‏هاى ازدواج درج شده، با صرف نظر از برخى مناقشات فقهى در اعتبار آن‏ها،

در محدود ساختن شوهران، بى‏تأثیر نبوده‏اند. همچنین قبح فرهنگى طلاق، که از نگرش منفى مذهب متأثر است، تصمیم به طلاق را براى بیشتر زوج‏ها دشوار مى‏نماید. به نظر مى‏رسد بیشتر زوج‏هاى ایرانى، که در زندگى زناشویى خود دچار ناسازگارى مى‏شوند، تنها پس از آنکه تمامى درها را به روى خود بسته مى‏بینند، تصمیم به طلاق مى‏گیرند.
جمع‏بندى
به طور کلى، مى‏توان در کنار تأثیر ضرورت‏هاى اجتماعى بر ساختار خانواده ایرانى معاصر، حضور مؤثر آموزه‏هاى دینى و مذهبى را مشاهده کرد و از این‏رو، بدون در نظر گرفتن این آموزه‏ها نمى‏توان به درک صحیح نهاد خانواده در ایران نایل شد.

به طور خاص، آموزه‏هاى اسلامى و شیعى بر استمرار روابط خویشاوندى و تداوم الگوى خانواده گسترده، هرچند به شکلى محدودتر از گذشته، تداوم الگوى پدرمحورى با برخى تغییرات در جایگاه و اقتدار پدر در خانه، اجراى سیاست‏هاى تنظیم خانواده، کنترل نسبى تولّد فرزندان نامشروع، پذیرش عمومى جنبه‏هاى اخلاقى فرزندخواندگى همراه با عدم پذ

یرش جنبه‏هاى حقوقى آن و جلوگیرى از گسترش بى‏رویه طلاق تأثیر داشته‏اند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله ساعت دیجیتال pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله ساعت دیجیتال pdf دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله ساعت دیجیتال pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله ساعت دیجیتال pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله ساعت دیجیتال pdf :

ساعت دیجیتال

ساعتهای دیجیتال به نوعی از ساعتها میگویند که زمان را با استفاده از ال‌سی‌دی، LED و یا چراغ نشان میدهند. این ساعتها به دو صورت 12 ساعته و 24 ساعته هستند. این ساعتها با استفاده از مدارهای الکتریکی میتوانند زمان را محاسبه و اعلام کنند. در ساعتهای جدیدتر ساعتها خود میتوانند با استفاده از اینترنت ساعت خود را تنظیم کنند.

1:ساعت (شامل ثانیه – دقیقه وساعت ) به دو صورت 12 و 24 ساعت
2:تاریخ(شامل روز-ماه – سال ) به صورت میلادی که می توان با کد مخصوص که در پست های قبلی داده شده ان را به شمسی تبدیل کرد و همچنین تشخیص سال کبیسه
3:شمارش روز هفته ( شنبه – 1 شنبه تا جمعه )
4:شمارش روز های طی شده از اول سال (البته به صورت میلادی)

ساعت چیست ؟
ساعت و تحول در سازمان زندگی
دترمینیسم تکنولوژیک معتقد است آنچه آینده ما را رقم می زند، تحولات و رخدادهای تکنیکی و تکنولوژیکی است. اگر چه این دیدگاه افراطی معتقد است که همه هستی بشری را پدیدهها و ابزارهای تکنولوژیک تعیین می کنند، با این حال نمی توان این نکته را نادیده گرفت که این ابزارها زندگی ما را به صورت جدی تحت تأثیر خود قرار داده اند. کافی است نگاهی به انواع و اقسام وسایل که محصول تفکر تکنولوژیک هستند، بیندازیم و آنگاه دریابیم که تا چه حد رفتارها و عملکرد ما از این

ابزارها متأثرند. از پژوهشگرانی که در باب تأثیر این ابزارها بر زندگی انسانی پژوهشهایی را انجام داده اند، «لوییس مامفورد»، مورخ آمریکایی است . او در سال 1895 به دنیا آمد و تا سال 1990 که از دنیا رفت آثار بسیاری در زمینه نسبت جامعه و فناوری نگاشت. «مامفورد» فناوری را بخشی از علم تکنیک قلمداد می کرد. علم تکنیک به نظر وی تعامل میان محیط اجتماعی و خلاقیت تکنولوژیک بود.

او در یکی از معروفترین کتابهایش که «تکنیک و تمدن» نام دارد، تصریح می کند که تمدنهایی به غیر تمدن غرب به سطح بالایی از مهارت تکنیکی رسیدند، بدون آنکه از اصول و اهداف علم تکنیک متأثر باشند. تحلیلهای مامفورد در این زمینه ها از سوی فیلسوفان تکنولوژی بسیار مورد توجه قرار می گرفت. می توان گفت که مورخان و پژوهشگران اجتماعی – اقتصادی فناوری نقش بسیاری در رشد فلسفه فناوری داشته اند و اگر این پژوهشگران نبودند، فلسفه فناوری داده های مناسب برای

تحلیل جدی و فیلسوفانه را از دست می داد. به طول مثال، «آیدی» هنگامی که در حال خوانش مقاله معروف هایدگر «درباره فناوری» است، به سراغ تحلیل مامفورد از ساعت و شیوه اختراع آن در قرون وسطی می رود. وی نشان می دهد چگونه ساخت ساعت زندگی انسان قرون وسطایی را متحول می کند و نقشی انکارناپذیر در پیشرفتهای علمی دارد.
به نظر آیدی، لوئیس مامفورد در کتاب «تکنیک و تمدن» خود به این نکته اشاره می کند که چگونه اختراع ساعت در تحول و تجدید سازمان زندگی قرون وسطایی نقشی تعیین کننده ایفا کرده است. به اعتقاد مامفورد، ساعت نخستین بار در ارتباط با زندگی صومعه ای و ایجاد نظمی همگانی در آن، مورد استفاده عمومی قرار گرفت. تعیین اختصاص وقت برای امور دینی و منظم کردن کار روزانه، به معیاری برای زندگی اجتماعی یا اوقات فراغت تبدیل شد. «هایدگر» هم در وجود و زمان به این امر اشاره می کند که چگونه ساعت یک مصنوع صرف نیست، بلکه شامل طبیعت و محیط آدمی نیز می شود. می توان گفت، که با اختراع ساعت، ما دیگر زمان را از طریق فناوری ادراک می کنیم.

تا همین اواخر همه ساعتها زمان را به وسیله عقربه های متحرک نمایش می دادند. این امر هم در مورد ساعتهای آفتابی صادق است، هم در مورد مقیاس خطی نخستین ساعتهای آبی و هم در مورد صفحه گرد و سیکلی ساعت کلیساها. این نحوه نمایش زمان، نمایشی است که هم کانون دارد- لحظه زمانی که دقیقاً لحظه «حال» را بیان می کند، نقطه ای است

که عقربه «ایستاده است»- و هم میدان یا طول یا مدت زمان، که در چارچوب آن، لحظه مکان خود را می یابد. میدان یا مدت زمان عبارت است از کل دامنه صفحه ساعت، چه این صفحه خطی باشد چه دایره ای شکل. بدین ترتیب،«اکنون» مکان خود را در امتداد طول معینی از زمان می یابد.

حال، اگر در مورد سیر تکامل ساعت تأمل کنیم، می توان تحولات متمایز زیر را از یکدیگر تشخیص داد. در ابتدا، حرکت عقربه بسیار غیر دقیق است و اساساً با واحدهای زمانی نسبتاً بزرگ ارتباط دارد. نخستین صفحه های دایره ای شکل فقط بر حسب ساعت نشانه گذاری شده بودند و فقط یک عقربه داشتند. اما همگام با پیشرفت در ساخت ساعتهای مکانیکی، زمان هم به واحدهای کوچک تر و کوچک تر تقسیم شد، عقربه دیگری اضافه شد تا دقیقه را نشان دهد و سپس عقربه سومی

اضافه شد تا ثانیه را نشان دهد. زمان بیشتر و بیشتر کمی شد.این کمی شدن زمان بتدریج زمان را به اجزای دقیق تری تقسیم کرد و ادراک زمان دارای تمایزهای هرچه بیشتری شد، تا آنکه حتی به خصوصیات میکروسکوپی زمان انجامید. علاوه بر این، این خصوصیات میکروسکوپی ]یا ریز مقیاس [را می توان به عنوان واحدهایی در نظر گرفت که نسبت به یکدیگر منفصل یا گسسته هستند. به هر حال، ساعت به ما این امکان را داد تا زمان را بالقوه به عنوان دنباله ای از لحظات گسسته از هم ادراک کنیم؛ یعنی ساعت به نمایشی تبدیل شد که بعداً نحوه «علمی» تحلیل زمان نام گرفت.

از نظر تاریخی، آنچه در نهایت بیشترین اهمیت را پیدا کرد نقطه کانونی زمان دارای میانجی تکنولوژیک بود. به طوری که لحظه خصوصیات میکروسکوپی آن برجسته و این لحظه به وسیله ای برای تحقیق عمیق تر امور تبدیل می شود و اکنون برای اندازه گیریهای علمی معاصر، امری اساسی به شمار می آید. اما همزمان با این تحول، و به نحوی تقریباً نامحسوس، میدان زمان، که زمینه زمان ساعتی به شمار می آید، ولی بنیاد آن را تشکیل می دهد، پس می نشیند و از اهمیت آن کاسته

می شود. ساعت رقمی (ساعت دیجیتالی) فقط لحظه کانونی زمان را نمایش می دهد میدان زمان دیگر به طور ادراکی نمایش داده نمی شود، و همگام با این تحول، خود ادراک زمان هم تغییر می کند. فردی که در انتظار قطار به سر می برد و زمانی می توانست به ساعت مچی خود نگاهی افکند و با دیدن نسبت میان عقربه و دامنه ببیند که هنوز ده دقیقه مانده

است، اکنون فقط عددی را می بیند و باید بر مبنای آن دامنه را نتیجه گیرد یا آن را محاسبه کند. این به معنای آن است که فعالیت ذهنی انسان برای بیان زمان، با پیدایش ساعت رقمی، به نحوی نامحسوس، تغییر می کند. اگر «تفکر محاسباتی» به معنای هایدگری آن، جزء جدایی ناپذیر ماهیت فناوری بشمار می آید، اختراع ساعت رقمی تسریع کننده همین روند بود.
ساعت، قبل از پیدایش علم نوین، جزئی از تجربه روزانه بشر قرون وسطی را تشکیل می داد و جزء متعارفی از زندگی جهان

قرون وسطایی به شمار می آمد که واسطه ای تکنولوژیک برای مفهوم و ادراک زمان بود. و به یک معنی، خود محاسباتی که بعدها مبنای اندازه گیری های «گالیله» و «کپلر» در نخستین دوره عصر علم قرار گرفت، از همین طریق امکان پذیر شد. تجربه ای که به میانجی فضا تأمین می شود نیز بر همین سیاق تفسیر می شود. در این مورد هم می توان ملاحظه کرد که همان نامتغیرهای قبلی رخ می دهند. از مهمترین فناوریهایی که به علم دوره جدید امکان داد تا به علمی واقعاً تجربی یا آزمایشی تبدیل شود، فناوری نور بود. عدسی، در انواع و اقسام مختلف، در قرن دهم تکامل یافت، و تا قرن سیزدهم به صورت مرکب هم عرضه شد، و همزمان با نخستین مشاهدات علمی صریح، میکروسکوپ و تلسکوپ هم اختراع گردید. در نهایت باید گفت، نه تنها فکر سرمنشأ فناوریهای مختلف است بلکه خود این فناوریها هم بر فکر اثر و نشان می گذارند. همان طور که تفکر ما در زمان معاصر از ابزارهای رسانه ای بسیار تأثیر می پذیرد، که تفکر خود ما آنها را به وجود آورده است، در چندین سده قبل هم ابزارهایی مانند ساعت، زندگی فردی و جمعی ما را تحت تأثیر قرار دادند و این در حالی است که این ابزارها از تبعات اندیشه تکنیکی و ابزاری ما به شمار می آیند.
پیش از اختراع ساعت مردم زمان را چگونه تشخیص می دادند؟
در زمان های قدیم مردم برای تشخیص زمان از ساعت آفتابی استفاده می کردند. ساعت آفتابی صفحه صاف وگردی است که حاشیه آن درجه بندی شده است یک عقربه فلزی به نام «شاخص» که به سمت قطب شمال تنظیم شده روی یکی از درجات می افتد. وقتی که زمین می چرخد محل سایه شاخص هم تغییر می کند و بر روی درجه دیگری قرار می گیرد و به این ترتیب می توان گفت ساعت چند است. ساعت های آفتابی برای تشخیص زمان وسایل مفیدی بودند ولی یک عیب داشتند و آن این بود که در روزهای ابری و شب ها قابل استفاده نبود زیرا دیگر آفتابی نبود که سایه بیندازد.

مردم همچنین از ساعت های شیشه ای هم استفاده می کردند. ساعت های شیشه ای شکل جالبی دارند. شن از سوراخی پایین می ریزد. این کار یک ساعت طول می کشد سپس ساعت شیشه ای را دوباره سروته می کنند. امروزه برای تعیین زمان ساعت های گوناگون دیواری و مچی داریم و استفاده از آنها راحت است ودر هر آب و هوایی هم می توانند کار کنند.

آیا می دانستید که چینی ها مخترع ساعت بودند؟
در سال 1956 باستان شناسان وسیله‌ای را از زیر خاک بیرون کشیدند که گذر زمان را نشان می داد که حروف چینی روی آن حک شده بود. در آزمایشات اولیه این وسیله را به قرن سوم میلادی نسبت دادند که هیچ شکی در آن نبود.

اما نکته‌ای که باعث تعجب شد این بود که وسیله نشان دادن زمان و ساعتهای اولیه را سوئیسی ها تنها سه قرن پیش به صورت مکانیکی اختراع کرده بودند. اما این وسیله ثابت می‌کرد که چینی ها حداقل ده سال در ساخت ساعت از سوئیسی ها جلوتر بوده اند.

اما نکته عجیب‌تر این بود که این وسیله از آلومینیوم ساخته شده است. در صورتی که می دانیم آلومینیوم به صورت آلیاژ و جسم مرکب وجود داشته و در قرن نوزدهم برای اولین بار و آن هم به کمک نیروی برق به صورت مستقل و مجزا به دست آمده است. حال این سوال مطرح می شود که چگونه چینی ها شانزده قرن پیش تر از طرفی مکانیزم ساخت ساعت مکانیکی دست یافته بودند، و از طرف دیگر چگونه از آلومینیوم استفاده کرده اند؟

و سرانجام اینکه چگونه نیروی برق را در اختیار داشته اند که بتوانند ساخت آلومینیوم بپردازند؟
واقعا گاهی وقتها شنیدن و خواندن برخی مطالب انسان رو به تفکر وا می دارد. خوب به هر حال این مسائلی است که برخی اوقات باعث دردسر، حیرت و سردرگمی انسان ها می شود.

انواع ساعت ابتدائی
بد نیست بدانیم که در گذشته بشر برای دانستن وقت و ایام، با توجه به تجربه و دانش زمانه، ساعت هائی را اختراع کرده و مورد استفاده قرار داده است، که مهمترین آنها عبارت می شده از:
سـاعت آبی :
در این نوع ساعت، از جریان یک نواخت آب استفاده میشده، باین ترتیب که داخل ظرف مدرج سوراخ دار را با آب پر میکردند ک آب قطره قطره از سوراخ کوچک می چکیده، و با توجه بمقدار آب خروجی، زمان تا حدودی معلوم میشده است .
ساعت آفتابی :
در ساعت خورشیدی، میله ای عمودی بر سطح افقی نصب میشده است با اندازه گیری سایه آن میله، زمان معلوم میگردیده .
ساعت شنی یا ماسه ای :
از دو حباب شیشه ای چسبیده به هم تشکیل میشده که میان آن، سوراخ باریکی برای رد شدن شن یا ماسه تعبیه میکردند، تا شنها بتدریج از حباب بالا به حباب پایین جمع شود . بعد ظرف را وارونه میکردند و همان عمل تکرار میشد . با معلوم شدن تعداد دفعات جابجا شده شن ها در حبابها، حدود تقریبی زمان مشخص میگردید .
ساعت شمعی :

در این نوع ساعت، بدنه شمع مدرج می شد و با سوختن شمع و کوتاه شدن آن زمان را محاسبه می کردند.
اشکال جدیدتر ساعت
با پیشرفت علم و دانش بشری، بتدریج ساعتهای دقیق تر مکانیکی، وزنه ای، فنردار، برقی، باطری دار و کامپیوتری جای ساعتهای آبی، آفتابی و ماسه ای را گرفتند . مخصوصا” از زمان استفاده انسان از فنر جهت راه انداختن چرخ های دندانه دار، که به ساعت شمار و دقیقه و حتی ثانیه شمار متصل هستند، سنجش دقیق زمان برای همه بطور ساده امکان پذیر گردید . در اوایل قرن شانزدهم اولین ساعت مچی آهنی، که نسبتا” زمخت بوده، توسط یکنفر آلمانی ساخته شد . بعدها اواخر قرن هجدهم با استفاده از فنر و چرخ دندانه های بسیار کوچک،امکان ساختن ساعتهای مچی ظریف بوجود آمد، بطوریکه اولین ساعتهای مچی شبیه ساعتهای امروزی، در کشور سوئیس «از سالهای 1790 به بعد» ساخته شد .

بین سالهای 1865 تا 1868 بزرگترین، حجیم ترین و جسیم ترین ساعت دیواری جهان، در کلیسای سن پیر در فرانسه نصب گردید ارتفاع ساعت 1/12 متر عرض آن 09/6 متر و ضخامتش 7/2 متر بوده که از 90000 قطعه تشکیل یافته . در مقابل بزرگترین ساعت، ظریف ترین ساعت دنیا فقط 98/0 میلی متر قطر دارد .

ساعت های نوین
تکنولوژی امروزی، انسان را قادر ساخته ساعتهای بسیار ظریف و دقیق مکانیکی و تمام الکترونیکی، کامپیوتری و حتی اتمی بسازد .
از ساعت چقدر میدانید؟
ساعتهای جدید
اوایل اختراع ساعت های کنونی هیچ کس فکرش را نمی کرد که بتوان یک ساعت را به دور مچ بست یا داخل جیب گذاشت! اما از زمان استفاده انسان از فنر جهت راه انداختن چرخ دندانه دار که به ساعت شمار و دقیقه و حتی ثانیه شمار متصل هستند، سنجش دقیق زمان برای همه امکان پذیر شد و دیگر ساعت متعلق به یک عده خاص نبود. اما در اوایل قرن 16 اولین ساعت مچی آهنی، که نسبتا زمخت بود ، توسط یک نفر آلمانی ساخته شد. بعدها اواخر قرن 18 با استفاده از فنر و چرخ دندانه های بسیار کوچک ، امکان ساختن ساعتهای مچی ظریف بوجود آمد، بطوریکه اولین ساعتهای مچی شبیه ساعتهای امروزی ، در کشور سوئیس از دهه 1790 به بعد ساخته شد.
بزرگترین ساعت دنیا
کافیست یک بار از بزرگراه مدرس تهران رد شوید آن وقت چشمتان به جمال یکی از بزرگترین ساعتهای دنیا که در تقاطع این بزرگراه با بزرگراه همت قرار دارد روشن می شود 6هزار و دویست و چهل شاخه گل و 50 میلیون تومان اعتبار در ساعت گل به کار رفته تا این سعت با استفاده از 70 تن بتن در تقلطع بزرگراه تهران به یک اثر بی مانند در این شهر تبدیل شود. بعضی ها می گویند این ساعت پس از ساعت 80/7 متری آلمان به عنوان بزرگترین ساعت جهان محسوب می شود طول عقربه های دقیقه شمار این ساعت 5/7 متر و طول عقربه ساعت شمار آن 5/5 متر است و عقربه های این ساعت 250 کیلوگرم وزن دارد. قطر ساعت گل 15 متر و 14 تن میلگرد در ساعت به کار رفته است.

ساعت صلح
اگر به ساعت فروشی های با کلاس سرزده باشید و یا تبلیغات ساعتهای معروف دنیا را دیده باشد ، حتما متوجه شده اید که اکثر آنها بر روی ساعت ده و ده دقیقه و سی و پنج ثانیه تنظیم شده اند. این کار دلیل جالب و قابل تاملی دارد در اروپا بعد از پایان جنگ جهانی دوم تصمیم گرفته شد که به یمن پایان این جنگ خانمان سوز زمان اتمام آن برای همیشه به یاد بسپارند به همین دلیل ساعت ده و ده دقیقه که زمان پایان جنگ جهانی دوم بود را بر روی ساعت های خود قرار دادند تا ساعت ده و ده دقیقه به ساعت صلح معروف شد.

گرانقیمت ترین ساعتها
گرانقیمت ترین ساعت جهان چوبارد نام دارد و ساخت سوئیس است. این ساعت از 2000 قطعه برلیان به وزن 66 قیراط الماس تشکیل یافته است . قیمت این ساعت 1 میلیون 130 هزار دلار (1 میلیارد تومان) است . همچنین دومین ساعت گرانقیمت جهان نیز ساخت سوئیس است و از 740 قطعه مجزا تشکیل یافته و بند آن از پوست سوسمار است. قیمت این ساعت یک میلیون دلار( 850 میلیون تومان) است.

قطب ساعت سازی جهان
سوئیس برای بیش از 100 سال و تا سال 1968 بر دنیای ساعت سازی تسلط داشت. این کشور 65 درصد از بازار جهانی و 80 درصد از سود این صنعت را در اختیار داشت . اما 10 سال بعد سهم این کشور از بازار سریعا به کمتر از 10 درصد تنزل کرد و سه سال بعد از آن 50 هزار از 65 هزار کارگر شاغل در صنعت ساعت سازی آن کشور اخراج شدند. فکر می کنید دلیلش چه بود؟ دلیلش کاملا ساده بود اختراع ساعتهای کوارتز ، کوارتز می تواند نیاز به باتری و انرژی مکانیکی را به حداقل برساند

، اما اینکه چرا کوارتز توانست سوئیس را از قطب بازار ساعت پایین بکشد را هم باید در خود سوئیس جستجو کرد. چرا که استفاده از کوارتز اختراع خود سوئیس ها بود اما متعصبان این کشور نخواستند تا این اختراع را وارد عرصه ساعت سازی سنتی خود کنند. در نتیجه این اختراع به خارج از این کشور و ژاپن و آمریکا رفت و تنها دلیل قیمت پایین خود تمام بازار از سوئیس گرفت.

 

دیجیتال چیست؟

دیجیتال توصیفی‌ست از هر سیستمی که بر اساس داده‌ها و یا رویدادهای غیرپیوسته کار می‎کند. کامپیوترها دستگاه‌های دیجیتال هستند، چرا که در پایین‌ترین سطح فقط دو مقدار صفر و یک، یا خاموش و روشن را تشخیص می‌دهند؛ هیچ راه ساده‌ای برای نمایش مقداری بین صفر و یک، مثلا 25/0 وجود ندارد. همه‌ی داده‌هایی که کامپیوتر پردازش می‌کند، به صورت دیجیتالی، یعنی مجموعه‌ای از صفر و یک‌ها، کدگذاری می‌شوند.
آنالوگ در مقابل دیجیتال قرار می‌گیرد. یک دستگاه آنالوگ نوعی مثل یک ساعت می‌ماند که در آن عقربه‌ها به‌طور پیوسته در گردش‌اند. بدین ترتیب یک ساعت عقربه‌دار هر زمانی از روز را می‌تواند نشان دهد. در مقابل، یک ساعت دیجیتال توانایی نشان دادن تعداد معدودی از لحظات را دارد. (برای مثال هر دهم ثانیه)
به‌طور کلی انسان جهان را به‌طور آنالوگ تجربه می‌‌‌کند. برای مثال، بینایی یک تجربه‌ی آنالوگ است، چرا که چشمان‌مان درجه‌بندی‌های بی‌نهایت یکنواختی از رنگ‌ها و اشکال را مشاهده می‌کنند. با این حال، بیشتر پدیده‌های آنالوگ را می‌توان به‌صورت دیجیتال شبیه‌سازی کرد. به عنوان مثال، عکس‌های روزنامه‌ها شامل مجموعه‌ای از نقاط سیاه و سفید (تیره و روشن) هستند. در عمل، خود نقاط (فرم دیجیتالی) دیده نمی شوند، بلکه خطوط و سایه‌ها که به نظر پیوسته می‌آیند، دیده می‌شوند. هر چند بازنمود‌های دیجیتالی فقط تقریبی از پدیده‌های آنالوگ هستند، با این حال به خاطر سهولت ذخیره‌سازی و قابلیت ایجاد تغییر به صورت الکترونیکی مفید هستند. به این ترتیب کافی‌ست که بتوانیم از دیجیتال به آنالوگ، و بالعکس، تبدیل کنیم.

این مسئله در سی‌دی‌ها هم وجود دارد. موسیقی به خودی خود به صورت امواج آنالوگ وجود دارد، اما این صداها به شکل دیجیتال درمی‌آیند و در سی‌دی کدگذاری می‌شوند. وقتی یک سی‌دی را در دستگاه پخش قرار می‌دهید، اطلاعات دیجیتالی خوانده می‌شود و به فرم اصلی آنالوگ خود برمی‌گردد و به آمپلی‌فایر و بلندگوها فرستاده می‌شود.

کامپیوترها دیجیتال‌اند چراکه از واحدهای گسسته‌ای به نام”بیت” تشکیل شده‌اند که یا روشن یا خاموش‌اند. اما اگر با روش‌های پیچیده‌ای، تعداد زیادی بیت در کنار هم قرار بگیرند، کامپیوترها می‌توانند پدیده‌های آنالوگ را شبیه‌سازی کنند. به یک نظر، رشته‌ی علوم کامپیوتر درباره‌ی همین مباحث است.
ساخت ساعت دیجیتال
آشنایی با قطعات الکترونیکی
1-دیود(Light-Emitting Diode یا LED)

2-مقاومت(RESISTOR)
3-خازن(capacitor)
4-آی سیIntegrated Circuit) 555 یا IC)
5-سون سگمنت(seven segmen)

6-منبع تغذیه یا آدابتور(Adaptor)
1-دیود نورافشان
دیود نورافشان( Light-Emitting Diode) به اختصار ال‌ئی‌دی ( LED) که در ترجمه بعضی جزوه‌ها، کتاب‌ها و رساله‌های الکترونیک دیود نورانی نیز نامیده شده است، یک قطعه الکترونیکی از خانواده دیودها است. در زبان محاوره الکترونیک گاهی آنرا لِد( Led) نیز گویند. ال‌ئی‌دی‌های تک رنگ همانند بقیه دیودها دارای دو پایه آنُد و کاتُد هستند. ال‌ئی‌دی‌های دو رنگ (یا بیشتر) دارای یک پایه مشترک (معمولاً کاتد، معروف به «کاتُد-مشترک») و به ازای هر رنگ یک پایه دیگر (معمولاً آند) هستند.

برتری
دیودهای نورافشان برتری‌های بسیاری بر منابع نور سنتی دارند که مصرف کمتر، عمر بیشتر، استحکام بیشتر، اندازه کوچکتر و سرعت بیشتر در خاموش و روشن شدن از آن جمله اند. انواع دیودهای نورافشان باقدرتهای 1 و 3 وات رفته رفته جایگزین لامپهای کم مصرف میشوند.آینده ازآن دیودهای نور افشان خواهد بود. طی دو سال اخیر LED ها تکنولوژی تلویزیون های LCD را نیز تحت تاثیر قرار داده اند.نور پس زمینه این تلویزیونها از نوعی تابش دهنده فلئورسانس تامین میشد که اخیرا این منبع تبدیل به LED شده که مزیتهای مصرف بسیار پایین ، عمر طولانی ، و ایجاد رنگ مشکی مطلق که فلئورسانسها فاقد آن بودند را دربر دارند.به همین خاطر این تلویزیون ها به تلویزیونهای LED مشهور شده اند.
LED ها از خانواده دیودها می باشند و جزء نیمه رساناها به حساب می آیند.
فرق LED با دیودهای عادی این است که با عبور جریان الکتریسیته از LED مقداری از انرژی الکتریکی به نور تبدیل می شود. LED ها در گذشته کاربرد بسیار محدودی داشتند و تنها برای نشان دادن روشن یا خاموش بودن لوازم الکتریکی استفاده می شدند. این LED ها عموماً نور کمی تولید می کردند و رنگ نور تولیدی آن ها محدود به رنگ های سبز، قرمز و زرد می شد.

صنعت LED ها در دهه 90 با تولید LED هایی که قابلیت تولید نور سفید و آبی شفاف را داشتند، دچار تحول بزرگی شد.
در حال حاضر LED ها به نحوی ساخته می شوند که نور را در جهت خاصی و با شدت نسبتاً بالایی متمرکز می کنند. امروزه LED ها می توانند نورهایی با شدت و طول موج های مشخصی را تولید نمایند و لذا قادر به تولید رنگ های کاملاً خالص می باشند، به عبارتی LED ها پرتوهای مادون قرمز و فرا بنفش تولید نمی کنند و برای سلامت چشم مضر می باشند.
Led ها در مقایسه با لامپ ها انرژی بسیار کمی برای تولید نور استفاده می کنند و نور قابل ملاحظه ای تولید می کنند، لذا استفاده از آن ها برای ایجاد روشنایی روز به روز در حال افزایش می باشد. چند نمونه از کاربردهای LED در عکس های زیر نشان داده شده است. استفاده از LED روز به به روز در حال گسترش می باشد.
در هنگام نصب LED در مدارهای الکتریکی باید به جهت نصب آن دقت نمود زیرا LED ها تنها اجازه عبور جریان از یک سو را می دهند. LED در مدارهای الکتریکی با علامت زیر نشان داده می شوند.
پایه مثبت (آند) در LED ها معمولاً بلندتر از پایه منفی (کاتد) می باشد.

کاربردها
دیودهای نورافشان مصارف متفاوتی در نورپردازی شهری، علائم عبور و مرور و چراغ‌های امروزی خودرو دارند.همچنین اندازه بسیار کوچک آنها باعث شده است تا در نمایشگرهای گرافیکی نسل جدید بکار روند. سرعت بسیار بالای آنها در خاموش و روشن شدن کاربردهای ویژه‌ای در فناوری مخابرات برای آنها به ارمغان آورده است.
2-‎‎مقاومت Resistor :

مقاومت قطعه ای است که از جنس کربن ساخته می شود و بمنظور کم نمودن ولتاژ و جریان مورد استفاده قرار می گیرد . واحد مقاومت اُهم ( ) است
هر هزار اهم برابر با یک کیلو اُهم و هر میلیون اُهم برابر با یک مگا اُهم است
محاسبه مقدار اُهمی یک مقاومت در مقاومتهای با وات پائین معمولاً مقدار اُهمی مقاومت
بصورت کدهای رنگی و بر روی بدنه ان چاپ می شود ولی در مقاومتهای با وات بالا تر مثلاً 2 وات یا بیشتر ، مقدار اُهمی مقاومت بصورت عدد بر روی آن نوشته می شود .

محاسبه مقدار اُهم مقاومت های رنگی بر اساس جدول رمز مقاومتها و بسیار ساده انجام می شود . بر روی بدنه مقاومت معمولاً 4 رنگ وجود دارد . برای محاسبه از نوار رنگی نزدیک به کناره شروع می کنیم و ابتدا شماره دو رنگ اول را نوشته و سپس به میزان عدد رنگ سوم در مقابل دو عدد قبلی صفر قرار می دهیم . اینک مقدار مقاومت بر حسب اُهم بدست می آید
شماره رنگ اول و دوم را می نویسیم و سپس به تعداد عدد رنگ سوم در مقابل دو رقم قبلی صفر قرار می دهیم .

آزمایش ظرفیت خازن ها
وسایل لازم:
• برد بورد
• آداپتور
• سیم های مفتولی رنگی
• سیم چین
• ال ای دی
• مقاومت 10کیلو اهمی
• میکرو سوئیچ
• خازن های 22،470و3300پیکو فاراد

هم چنین در این جلسه با دادن ولتاژهای مثبت ومنفی به پایه های سون سگمنت ،مشاهده کردیم که کدام دوپایه ،کدام سگمنت را روشن می کند .
هر سون سگمنت 10 پایه دارد که 7تای آن به صورت جدا به 7سگمنت متصل شده ،یکی به نقطه ی کناری سون سگمنت و2تای آن هم بسته به نوع سون سگمنت (کاتد مشترک یا آند مشترک بودن آن)به ولتاژ منفی یا مثبت متصل می شود به طوری که اگرسون سگمنت از نوع کاتد مشترک باشد آن دو پایه به ولتاژمنفی واگر از نوع آند مشترک باشد به وسیله ی یک مقاومت به ولتاژمثبت متصل می گردد.

از آن جا که برای روشن شدن هر سگمنت یک پایه ی مثبت ویک پایه ی منفی لازم است برای کاهش تعداد پایه ها از دو پایه که به طور مشترک به همه ی پایه ها متصلند استفاده می گردد. و ما با باز کردن یک سون سگمنت این اتصال را به خوبی مشاهده کردیم

ما برای این آزمایش از سون سگمنت کاتد مشترک استفاده کردیم
اگر طبق شکل زیر هر کدام از پایه ها را شماره گزاری کنیم با دادن ولتاژ منفی به هر یک از پایه های 3یا8 وولتاژمثبت به دیگر پایه ها یکی از سگمنت ها روشن می شوند.

 

بااتصال هر دو پایه ی نام برده شده در زیر یک سگمنت مشخص روشن می شود
اگر جای پایه های 3و8را عوض کنیم تغییری پیش نمی آید زیرا هردو باید به ولتاژ منفی متصل شوند و اتصال پایه های 3و8 به یکدیگر سگمنتی را روشن نمی کند.

فرکانس :
فرکانس اندازه گیری تعداد تکرار اتفاقی در واحد زمان است. برای محاسبه فرکانس بر روی یک بازه زمانی ثابت، تعداد دفعات وقوع یک حادثه را در آن بازه می شماریم و سپس این تعداد را بر طول بازه زمانی تقسیم می کنیم.
پس از فیزیک دان آلمانی هاینریش رودولف هرتز، در سیستم واحدهای SI فرکانس با هرتز(Hz) اندازه گیری می شود. یک هرتز به این معنی است که یک واقعه یک بار بر ثانیه رخ می دهد.

واحدهای دیگری که برای اندازه گیری فرکانس بکار می روند به این شرح هستند: سیکل بر ثانیه، دور بر دقیقه (rpm). سرعت قلب توسط واحد ضربان بر دقیقه اندازه گیری می شود.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله برنامه درسی pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله برنامه درسی pdf دارای 6 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله برنامه درسی pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله برنامه درسی pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله برنامه درسی pdf :

برنامه درسی

برنامه درسی به شناخت، پیش‌بینی، سازماندهی و شکل دادن فعالیتهای آموزشی و پرورشی در حیطه یادگیری یادگیرندگان گفته می‌شود. برنامه درسی شاخه‌ای از علوم تربیتی است. برنامه‌ریزی درسی یکی از مهمترین شاخه‌های مطالعات برنامه درسی است که به «تدوین، اجرا و ارزشیابی» برنامه درسی می‌پردازد.

تعاریف برنامه درسی
تعریف واحدی از برنامه درسی در میان صاحبنظران این علم وجود ندارد و هر کس بنا به تفکرات خود، تعریفی از برنامه‌ریزی درسی ارئه داده است. به طور کلی

نگرشهای اساسی به برنامه‌ریزی درسی به چند شاخه رشد فرایندهای ذهنی و عقلی، منطق‌گرایی علمی، تحقق خود، و تطابق و بازسازی اجتماعی قابل تقسیم است.
در زبان انگلیسی از برنامه‌ریزی درسی بیشتر با عنوان برنامه درسی

(به انگلیسی: Curriculum) یاد می‌شود. برخی تعاریف برامه درسی از دیدگاه اندیشمندان غربی:
«برنامه درسی، شامل کلیه تجربه‌ها، مطالعه‌ها، بحثها، فعالیتهایس گروهی و فردی و سایر اعمالی است که فراگیر تحت سرپرستی و راهنمایی مدرسه انجام می‌دهد.»
«برنامه آموزشی نقشه‌ای است که در آن فرصتهای مناسب یادگیری برای رسیدن به هدفهای کلی و جزئی مربوط که برای دانش‌آموزان و مدارس در نظر گرفته شده‌اند.»
در یک مقاله‌ سال 2007، ویلیام پاینار برنامه درسی را این

گونه تعریف کرده است: «محل اندیشه‌ورزی که در آن افراد برای تعریف خود و جهان کوشش می‌کنند». این کوشش که پاینار به آن اشاره دارد مربوط به شرح حال خود و نهادهاست که بسیار پیچیده می‌باشد و نیز نسلهای جدید که با جهانی متغیر مواجه‌اند که معمولاً به سختی توسط پیشینیان‌شان قابل تصور بوده است. این کوشش که پاینار به آن اشاره دارد مربوط به شرح حال خود و نهادهاست که بسیار پیچیده می‌باشد و نیز نسلهای جدید که با جهانی متغیر مواجه‌اند که معمولاً به سختی توسط پیشینیان‌شان قابل تصور بوده است.[1]
اصطلاح برنامه درسی به منظورهای گوناگونی به کار برده شده است از جمله بعنوان برنامه ای برای یک موضوع درسی خاص دریک پایه تحصیلی مشخص،در طول یک دوره تحصیلی،یا به عنوان برنامه موضوعهای مختلف درسی در طول یک دوره تحصیلی. با این وجود دربسیاری از موارد برنامه درسی از فهرستی از هدفهای آموزشی ومطالبی که در مدارس باید تدریس شود تجاوز نمی کرد؛ درسالهای اخیر مفهوم برنامه درسی گسترش یافته است، تا آنجا که برنامه تفصیلی کلّی فعالیتهای یادگیری یادگیرنده،انواع وسایل آموزشی، پیشنهادهایی در مورد راهبردهای یاددهی- یادگیری وشرایط اجرای برنامه را شامل شده است. برنامه‌ریزی درسی یعنی انتخاب دانش،مهارت و نگرش ارزشمند برای یادگیری در مدارس.[2]
برنامه‌ریزی درسی در میان دانش‌آموزان و دانشجویان، بیشتر به معنای تعیین برنامه‌ای زمانی برای خواندن دروس و کتابهاست که به طور کلی با مفهوم علمی برنامه‌ریزی درسی متفاوت است.

تحول تاریخی اصطلاح مطالعات برنامه ی درسی
تاریخچه ی نظریه و عمل برنامه ی درسی نشان می دهد که پیش از این نیز عنوان این رشته در اثر کسب تجارب بیشتر و به مرور زمان تغییر کرده اس

ت. به عنوان مثال از اوایل قرن بیستم با تاسیس رشته تاکنون اصطلاحات زیر رایج بوده است: 1- اصطلاح مهندسی برنامه درسی {{|Curriculum engineering}}: این اصطلاح قدیمی ترین اصطلاح برای فعالیت برنامه ریزی درسی است. این اصطلاح از سال 1850 تا 1930 در اروپا و آمریکا رایج بوده است. اصطلاح مهندسی برنامه ریزی درسی تحت تاثیر توسعه ی صنعتی و گسترش دانش مربوط به مدیریت مراکز صنعتی و تولیدی در برنامه ی درسی رایج شد . 2- اصطلاح برنامه ریزی درسی {{|Curriculum planning}}: اصطلاح برنامه ری

زی درسی پرکاربردترین اصطلاح و عام ترین برداشت از رشته ی مطالعات درسی است. این اصطلاح از دهه ی 1920 تا دهه ی 1950 رواج بیشتری داشت و توسط رالف وینفرد تایلر{{|Ralph Winfred Tyler}} رواج جهانی یافت. ویژگی بارز آن استفاده ی ب

سیار زیاد کاربران و پیروان آن از نظریه ها و اصول روانشناسی رفتارگراست. 3- اصطلاح رشد برنامه ی درسی {{|Curriculum development}}: با ورود روانشناسی رشد یا روانشناسی تحول در دهه ی 1950 نظریه های روانشناسی رشد کودک در رشته ی مطالعات برنامه ی درسی مورد توجه جدی قرار گرفتند. به ویژه کارهای ژان پیاژه {{|piaget}}در زمینه رشد عقلی و کارهای لورنس کهلبرگ {{|kholberg}}در زمینه ی رشد اخلاقی زمینه ی ت

وجه به تناسب و سازگاری برنامه های درسی مدارس با رشد ذهنی، عاطفی و اخلاقی کودکان را بیشتر کرد. هیلدا تابا {{|hilda taba}}سرشناس ترین فرد در این زمینه است. توجه به نظریات مربوط به روانشناسی شناختی نیز یکی از دلایل توجه به مفهوم رشد در برنامه ریزی درسی دهه

ی 1950 و 1960 بوده است. بخش دیگر این نگاه از نظریه های تحول فیزیکی و زیستی سرچشمه گرفته است. 4- اصطلاح مطالعات برنامه ی درسی{{|Curriculum studies}}: این اصطلاح در دهه ی 1970 با رواج نهظت نوفهم گرایی {{|reconceptualism}}در برنامه ی درسی متداول شد. اصطلاح مذکور در پاسخ به دو نیاز بزرگ شکل گرفته بود. نخست آنکه رشته و حوزه ی برنامه ی درسی تا آن زمان تنها به فرآیند برنامه ریزی درسی ختم می شد و لزوم کار بر روی نظریه ی برنامه

ی درسی مستقل احساس می شد. دوم اینکه برای فهم بهتر و بیشتر رشته ی برنامه ی درسی، توسعه ی مطالعات میان رشته ای و جست و جوی معانی جدید در علوم انسانی و علوم طبیعی

لازم به نظر می رسید. لذا برنامه ی درسی یک پدیده ی اقتصادی، هنری، سیاسی، اجتماعی، معنوی و فرهنگی شناخته شد، و فهم تاریخ برنامه ی درسی مهم تر از خود برنامه ریزی درسی تلقی شد. زیرا برنامه ریزی تنها به چند مرحله کار روتین و فنی نیاز داشت. برنامه ریزی درسی مانند یک کوچه بن بست تلقی گشت که راهی برای برون رفت از آن موجود نبود. از نظر نوفهم

گرایان که گروه های زیادی را در بر می گیرند فهم برنامه ی درسی جریانی دائمی و بدون توقف است. ان ها به همین دلایل اصطلاح مطالعات برنامه ی درسی را جایگزین برنامه ریزی درسی کردند. 5- سایر اصطلاحات کم کاربردتر : – اصطلاح تصمیم گیری در برنامه ی درسی{{|Curriculum decision making}} – اصطلاح برنامه ی درسی سازی یا ساخت برنامه ی درسی{{|Curriculum making}} برگرفته از کتاب عمل ونظریه در مطالعات برنامه درسی دکتر مصطفی قادری.نوشته شده توسط حامد شریفی [3]
تفاوت برنامه درسی و برنامه‌ریزی درسی
برنامه‌ریزی درسی curriculum planning یا curriculum development فرایندی شامل سازماندهی یک سلسله فعالیتهای یاددهی و یادگیری به منظور ایحاد تغییرات مطلوب در رفتار یادگیرنده‌ها و ارزشیابی میزان تحققق این تغییرات است. بنابراین فرایند برنامه ریزی درسی شامل سازماندهی

فعالیت ها و ارزشیابی می باشد و هدف آن ایجاد تغییرت مطلوب و محور آن یادگیرنده است که برنامه درسی محصول برنامه ریزی درسی است.

برنامه‌ریزی درسی در ایران
در ایران، برنامه‌ریزی درسی در سطوح تحصیلی آموزش عمومی (ابتدایی، راهنمایی و متوسطه) به صورت متمرکز بر عهده وزارت آموزش و پرورش و مشخصاً سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش

ی است و آموزگاران ملزمند تنها از یک کتاب درسی مشخص و واحد برای تدریس استفاده کنند.
در سطح تحصیلات عالی و دانشگاه نیز سرفصل دروس توسط شورای انقلاب فرهنگی و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تعیین می‌شود اما استادان در تعیین کتاب درسی یا ارئه مطالب درسی به هر گونه‌ای آزاد هستند. یادگیری سیار: مدارس مالزی، از طریق پروژه هایی مانند مدرسه ی هوشمند، در قالب شبکه های منطقه ای و محلی به شبکه های رایانه ای مجهز شدند. با اجرای طرح آموزش دروس ریاضیات و علوم به زبان انگلیسی، به معلمان این دروس، رایانه همراه )لپ تاپ( داده شد تا به کمک فناوری اطلاعات و ارتباطات این دروس را آموزش بدهند. این طر حها به رشد مهار تهای فناوری معلمان و دانش آموزان کمک کرد و در توسعه ی یادگیری الکترونیکی در مدارس مؤثر بود. با وجود این، زمان بیشتری برای کار با رایانه و یادگیری الکترونیکی باید صرف شود تا این طرح به موفقیت د لخواه برسد(سعیده سراج، ویجایا کوماران مترجم: محمد عطاران) رشته های پر کاربرد درمطالعات برنامه درسی رشته مطالعات برنامه ریزی درسی یک رشته ی میان رشته ای است . یعنی رشته ی جدیدی است که یک قرن سابقه دارد وبه دلیل ماهیت حوزه ی مطالعه ونیز جوان بودن، تعامل بسیار زیادی با سایر رشته های علمی وحوزه های دانش دارد. در این میان

علومی مانند زیست شناسی ،الهیات ،هنر ،فناوری، ادبیات و جامعه شناسی جزو رشته های پر کاربرد هستند که متخصصان برنامه ریزی درسی برای فهم و کاربرد ضرورت دارد در ادامه به طور خلاصه برخی از استفاده های این علوم ومعرفت ها را در برنامه ی درسی ذکر می کنیم: برای مثال زیست شناسی : در زمینه هایی چون تربیت بدنی، رشد مغزف عصب شناسیو به طور ک

لی رابطه ی جسم و ذهن در برنامه درسی کاربرد دارد. الهیات: دین والهیات برای تربیت دینی ماسب هستند. هنر: برای ایجاد هماهنگی ورشد احساس اقتصاد: تهیه وتولیدبرنامه های درسی واجرای آنها مستلزم هزینه های کلانی است که کاربرد دانش اقتصاد را مشخص میکند. اما سه رشته ی

 

 

دیگر یعنی فلسفه، روانشناسی و جامعه شناسی در میان رشته های ذکر شده جزو پر کاربرد ترین رشته ها در مطالعات برنامه درسی هستند. به دلیل آنکه اغلب رشته های علوم انسانی زمانی از فلسفه جدا شده اند لذا از میان این سه رشته فلسفه به طور عام و فلسفه اموزش وپرورش به طور خاص از تمامی رشته ها پر کاربرد تر هستند. با توجه باآنچه گفته شد در ابتدای هر مطالعه ای در رابطه با برنامه ریزی درسی باید مبانی اساسی آن در رابطه با این سه رشته گفته شده را شناسایی وبررسی نمود. منبع: کتاب عمل ونظریه در مطالعات برنامه درسی نوشته در مصطفی قادری عضو هیئت علمی دانشگاه کردستان

تمرکز و عدم تمرکز
یکی از موضوعات اساسی در برنامه‌ریزی درسی، میزان تمرکز یا عدم تمرکز برنامه درسی است. میزان تمرکز برنامه درسی به صورت طیفی است که یک سر آن تمرکزگرایی مطلق و سوی دیگر آن عدم تمرکز کامل است. البته این دو حالت ممکن نیستند و برنامه‌های درسی کشورهای مختلف در حالتی بین این دو وضع است. در تمرکز مطلق که ممکن است در سطوح متفاوت سیاسی، اقتصادی، مدیریتی، آموزشی و نظایر آن وجود داشته باشد، تمام اختیارات در دست حکوم

ت مرکزی است و هیچ گونه حق تصمیم‌گیری به واحدهای موسسه‌ای پایین‌تر داده نمی‌شود و همگی، مجری سیاست‌های حکومت مرکزی هستند. در سر دیگر طیف، یعنی در عدم تمرکز مطلق، حکومت مرکزی تمام اختیارات را به واحدهای موسسه‌ای پایین‌تر واگذار می‌کند.

افراد شاخص این رشته در جهان و ایرانی در سطح جهانی هستند. در ایران محمود مهرمحمدی، حسن ملکی و کورش فتحی واچارگاه از جمله افراد شاخص این حوزه هستند.

منابع
ملکی، حسن، کتاب برنامه‌ریزی درسی (راهنمای عمل)، انتشارات مدرسه، 1386. (صص 25-20)
لوی ، الف؛(1390)برنامه ریزی درسی مدارس،ترجمه فریده مشایخ ،انتشارات مدرسه،
Encyclopedia of Curriculum 2010, Craig Kridel (EDITOR), University of South Carolina,2010. (pp 822-4)
عمل ونظریه در مطالعات برنامه درسی دکتر مصطفی قادری
عمل ونظریه در مطالعات برنامه درسی دکتر مصطفی قادری

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله جایگاه معلم و دانش آموز در آموزش و پرورش pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله جایگاه معلم و دانش آموز در آموزش و پرورش pdf دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جایگاه معلم و دانش آموز در آموزش و پرورش pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله جایگاه معلم و دانش آموز در آموزش و پرورش pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله جایگاه معلم و دانش آموز در آموزش و پرورش pdf :

جایگاه معلم و دانش آموز در آموزش و پرورش

مقدمه:
مهمترین وظیفه پیامبرانالهی تعلیم و تربیت انسان ها یا به تعبیر دیگر انسان سازی است.امام خمینی (ره) نیز با تاکید براین امر می فرمایند: «تمام انبیاءموضوع تربیتشان، موضوع علمشان، انسان است.آمده اند، انسان را تربیت کنند; کتب انبیاء انسان سازی است، قرآن کریم کتاب انسان است؛ موضوع علم انبیاء انسان است.»به همین دلیل اولین آیات که به رسول اکرم(ص) به حسب روایات و تواریخ نازل شده است، آیاتی است که بر تعلیم و تعلم کتاب و حکمت تاکید می نمایند:«بخوان به نام پروردگارت که[جهان را] آفرید،همان کس که انسان را از خون بسته ای خل

ق کرد! بخوان که پروردگارت [ ازهمه] بزرگوارتر است، همان کسی که به وسیله قلم تعلیم نمود ، و به انسان آن چه را نمی دانست یاد داد» ولی از آنجا که تعلیم و تعلم به تنهایی کارساز نیس

ت، در ادامه آیات به تزکیه سفارش می فرماید: «چنین نیست[ که شما می پندارید].به یق

ین انسان طغیان می کند،از این که خود را بی نیاز ببیند.یعنی طغیان و طاغوت بودن از بزرگترین موانع تعلیم و تعلم شمرده می شود و به همین دلیل بلافاصله بازگشت به سوی خداوند رابرای تزکیه کردن یاد آوری می نماید: به یقین بازگشت [همه] به سوی پروردگارت توست.»

پدیده ارتباط،نقشی مهم درزندگی اجتماعی انسان بازی می کند.آدمی از طریق پیام های کلامی و غیر کلامی که از کحیط دریافت میکندنظام نگرشی،فکری،عاطفی و رفتارهای خود را شکل می دهد.به عبارت دیگر پویایی ارتباطات انسانی واسطه رشد فرآیندهای ذهنی ،هیجانی ،اجتماعی و جسمانی شخصیت به شمار می آید.
پس از این کودک از خانواده گسسته،به کودکستان یا کلاس اول وارد می شود،مدرسه برای سال های متمادی خانه دوم او شده،مرکز جهان خلرج از خانوادش را تشکیل میدهد.بدین،کودک اجتماع خویش رازا طریق مدرسه می شناسد و شیوههای سازگاری با افراد جامعه ابتدا درآن گسترش میدهد.به عبارت دیگر مدرسه یکی از مهمترین منابع تربیت اجتماعی فرد محسوب میشودو میتواند انچه را والدین ناتمام گذاشته اند،کامل کند.
اگر هدف از آموزش و پرورش را رشد استعداد های بالقوه،به منظور سازگاری بهتر دانش اموز با جامعه بدانیم ،این انطباق هنگامی فراهم می آید که علاوه برآموزشی لازم، روابط متقابل سالم میان معلم و شاگرد حاکم باشد.از میان عوامل متعددی که درسازگاری و پیشرفت کودک در مدرسه موثر است،احتمالا روابط معلم و شاگرد، مهمترین آنها به شمار میآید.اهمیت این عوامل مخصوصا در کلاس اول مشهود است.در این هنگام معلم اولین فرد بزرگسالی است که با گسستن کودک ازوالدین و محیط گرم خانه وارد زندگی او می گرددو در طول دوران تحصیل اهمیت خود را در رشد ابعاد مختلف شخصیت دانش آموز حفظ می کند.رفتار گرم وسازنده معلم

می تواند سبب سازگاری مناسب کودک شود و برعکس رفتار نامناسب وی چنان تعادل روانی کودک را مختل می سازد که نتیجه اش جز سازگاری های اجتماعی و مشکلات عاطفی بعدی در برخواهد داشت.ما در ادامه بحث سعی می کنیم اجمالا به بررسی کیفیت رابطه معلم و شاگرد و نحوهتاثیر گذاری آن در بهداشت روانی کودک بپردازیم.

 

مفهوم و ماهیت آموزشو پرورش دینی
آموزش و پرورش دینی به معنای فعالیتی تعاملی و دو جانبه است که بین معلم یا مربی ودانش آموز یا متربی در جریان است و تا زمانی که متعلم و متربی به هدف نهایی آموزش و پرورش یعنی رشد و کمال دست نیافته باشند،این فعالیت استمرار می یابد.
نظام آموزش وپرورش دینی، شاگردان را به گونه ای تربیت می کند که در گرایش هایشان نسبت به زندگی ،در اعمال و تصمیم هایشان و دربرخورد با تمام معارف

،همواره حاکمیت ارزش های اخلاقی – الهی را احساس

 

کنند.در چنین نظامی علاوه بر ایجاد نظم ذهنی ،دانش آموزان به گونه ای تربیت می شوند که دانش را صرفاً برای ارضای کنجکاوی های فکری یا منافع دنیوی کسب نمی کنند؛بلکه منطقی و متقی بار می آیند و فراهم آوردن موجبات رفاه مادی، معنوی و اخلاقی خانواده ملت، خود و بنی آدم را وجهه همت خویش قرار می دهند.دانش آموزی که از آموزش و پرورش دینی برخوردار می شود، موزون با طبیعت و نه معارض با آن زیست می کند؛ زیرا دین الهی تا آنجا که متصور است، هدف آموزش و پرورش را در دنیا به غایب سنجیده و جامع عرضه کرده است.برهمین اساس ف آموزش و پرورش دینی به عنوان فرآیندی جامع که می تواند توانمندی های عقلی،عاطفی و احساسی آدمی را هم زمان شکوفا سازد،معرفی شده اس

ت و در این نوع از تعلیم و تربیت، هدف تنها کسب معرفت نیست، بلکه رشد و شکوفایی موزون همه ابعاد وجودی انسان مورد توجه می باشد.
بنابراین با عنایت به این که در نظام تعلیم وتربیت دینی، انسان بالقوه خلیفه خداوند برروی زمین تلقی می شود و پروردگار او را اشرف مخلوقات قرار داده است، برای تحقق این شرافت در زندگی واقعی و به فعل رساندن استعدادهای الهی، باید به الگویی که او را ب

ه یک انسان نیک مبدل می سازد و در عین حال او را تا سر حد یک م

 

خلوق برتر سوق می دهد ، اقتدا کند.
ارزش و جایگاه معلم در نظامآموزش و پرورش دینی
یکی از مهمترین امور و مسایل اموزش و پرورش در جهان معاصر ، به ویژه در کشورهای به اصطلاح جهان سوم، که از لحاظ فناوری آموزشی هنوز پیشرفت نکرده اند، مسئله معلم است ؛زیرا معلم است که :
– نسل های را به یکدیگر ارتباط می دهد.
– فرهنگ جامعه را حفظ می کند.
– فرهنگ جامعه را در صورت نیاز تغییر می دهد و تکامل می بخشد.
– به رفتار دانش آموز شکل می دهد.
– افراد مورد نیاز جامعه را تربیت می کند.
– و ;.
از این روبه عقیده متخصصات آموزش و پرورش ، برنامه درسی، سازمان مدرسه و وسایل آموزشی را- هرچند که اهمیت خاص خود را دارند – در برابر اهمیت معلم چندان ارزشی ندارند، زیرا اوست که به همه آن ها جان می بخشد و آنها را نتیجه بخش و سودمند می گرداند.به همین دلیل امروزه در کشورهای پیشرفته و حتی فوق صنعتی ، با وجود پیش رفتهای خارق العاده فناوری ، مخصوصا فناوری آموزشی، هنوز جایگاه استاد و معلم محفوظ است ،زیرا هیچ ماشینی نتوانسته است جای او را بگیرد.
معلم از چنان ارزش و جایگاهی برخوردار است که پیامبر (ص) در روایتی

فرموده اند: من معلم برانگیخته شده ام.در حدیثی دیگر از ایشان نقل است که: بخشنده ترین شما بعد از من کسی است که دانش را بیاموزد و سپس دانش خود را به دیگران تعلیم دهد. هم چنین فرمودند: علما وارث پیغمبران اند، زیرا پیامبران دینار و درهمی به ارث نگذاشتند، ولی ارث آنها علم بود و هر که ازآن برگرفت، بهره فراوانی برده است.
ارسطو می گوید :کسانی که کودکان را تربیت می کنند باید بیش از افرادی که آنان را بار می آورند مورد احترام قرار گیرند،زیرا اینان تنها به کودک زندگی می بخشند،در

حالی که معلمان هنر بهتر زیستن را به او یاد می دهند.
این همه نقش و شخصیت انکار ناپذیر و بی بدیل استاد را نشان می دهد که اگر تربیت نایافته باشد،به سهولت می تواند حال و آینده یک ملت را به تباهی بکشاند و اگر تهذیب یافته و صیقل خورده باشد، می تواند ملتی را سعادتمند گرداند.به همین دلیل است که معلمان نه تنها به عنوان شریک عامل شمرده می شوند، بلکه همانند عمل کننده اجر می برند.امام باقر(ع) در این زمینه می فرمایند:«هرکس بابی از هدایت تعلیم دهد مانند ثواب کسانی که بدان عمل کنند،اجر دارد و از ثواب آنها هم چیزی کاسته نشود و هرکه یک باب از گمراهی تعلیم دهد،مانند کسانی که نشود و هر که یک باب از گمراهی تعلیم دهد،مانند کسانی که بدان عمل کنند ببرد و از گناه آنها کاسته نشود» لذا معلمان باید به جایگاه معنوی خود آگاه باشند،زیرا وقتی خداوند به فرشتگانش دستور می دهد فردی را که در حال فراگیری دانش است،پس معلمی که آموزش دهنده آنهاست نزد خداوند جایگاه و مرتبه والاتری دارد.
ارزش و جایگاه دانش اموز در نظام آموزش و پرورش دینی
دانش آموز دارای توانایی های ارزشمندی است و می تواند در روند درس تاث

یر داشته باشد.پیامبر اعظم (ص) در مورد ارزش و جایگاه دانش آموز فرموده اند:« هر که راهی رود که درآن دانشی جوید،خدا او را به بهشت برد و به راستی فرشته ها برای برای طالب علم پرهای خود را فرو نهند به نشانه رضایت از او واین محقق است که برای طالب علم هرکه درآسمان و در زمین است آمرزش خواهد تابرسد به ماهیان دریا.»

امام صادق(ع) فرمود:«هرکه دانش آموزد و به کار بندد وآن را برای خدای تعالی تعلیم دهد،در ملکوت آسمانها بزرگش خوانند و گویند برای خدایاد گرفت،برای خدا عمل کرد و برای تعلیم داد.»
شخصیت معلم به عنوان الگوی همانند سازی:
کودک در مسیر رشد طبیعی،رونداجتماعی شدن را از طریق همانندکردن خود با والدین و بزرگسالان دیگر طی می کند.او از طریق مشاهده رفتار دیگران سعی در یادگیری و تقلید الگوهای رفتاری جدید داشته،بران است تا شخصیت خویش را بادیدگاه ها و ارزش های افراد مهم در زندگی خویش همانند سازد.دراین ارتباط مهم ترین منبع همانند سازی کودک در سنین مدرسه،بعد از والدین،معلم است.رفتار معلم وهم چنین ظاهر او شبیه به پدر و مادر کودک می نماید و کودک چنان با معلم خود می آمیزد که گویی والد اوست0 گاهی این آمیزش اجتماعی تا بدان جا گسترش می یابد که کودک معلم خود را برتر از والدینش می یابد، چرا که او هم فرشته محبت است و هم مظهر دانایی وآگاهی .از این رو ویژگی ها و صفات شخصیتی معلم نقش بسزایی در شکل گیری شخصیت کودکان بازی می کند.کودک با پذیرش رفتارهای معلم به عنوان الگو وسرمشق، هویت اجتماعی متزلزل خویش را استحکام می بخشد.اگر شخصیت معلم دارای صفات انسانی ازقبیل مهرورزی ،نوع دوستی ،درستکاری ،همکاری،خویشتن داری و ایمان باشد،طبیعتاً تقلید چنین ویژگی هایی سلامت روانی کودک را تضمین خواهد کرد.ولی اگر شخصیت معلم دچار اختلال و نابسامانی باشد،یعنی رفتارهایی خلاف هنجارهای فرهنگی و اجتماعی از او سر زند یا فاقد صفات انسانی باشد،در چنین وضعی همانند سازی کودک با معلم حاصلی جز رفتارهای نابهنجار و ختلالات سازگاری نخواهد داشت.بدیهی است کودک می تواند ناسازگاری را از معلمان ناسازگار و سازگاری ها را از معلمان سازگار تقلید کند.
عدم پذیرش ،تحقیر و سرزنش دانش آموزان توسط معلم
هر انسانی تمایل ذاتی به کسب احترام و ارزش و قبول از طرف دیگران دارد. آبراهام مازلو روان شناس انسان گرادر نظریه خود سلسله مراتبی از نیازهای ذاتی به عنوان انگیزش رفتارآدمی ارائه می دهد که از نیازهای زیستی آغاز می شود و در سطوح بالاتر به انگ

یزه های روانی پیچیده تری می رسد.این نیازها به ترتیب عبارت اند از:
– نیازهای فیزیولوژیک،مثل گرسنگی و تشنگی.
– نیازهای ایمنی،مثل احساس امنیت کردن و دور از خطر به سر بردن.
– نیازهای تعلق و محبت ،مثل پیوستن به دیگران،پذیرفته شدن و تعلق داشتن.
– نیازهای عزت نفس، یعنی نشان دادن کفایت درکارها،مورد تایید و شناخت دیگران واقع شدن و به خود احترام گذاشتن.
– و در آخر نیازهای شناختی، مثل دانستن،فهمیدن و کاوش در امور.
این دانشمند عقیده دارد نیازهایی که در درجات پایی

ن این سلسله مراتب قرار دارد باید تاحدودی ارضاء شود تا نیازهای مرتبه بالاتر به صورت منبع مهم انگیزش درآید.هنگامی که معلم با برخورد نابجا و عاری از پذیرش و محبت،با کلام سرزنش کننده و تحقیر آمیز و با نگاههای آکنده از خشونت به احساس امنیت و عزت نفس کودک خدشه وارد می کند، نباید انتظار داشته باشیم که این دانش آموز به مرحله نیاز به دانستن،فهمیدن و کنجکاوی درپدیده های جهان پای بگذارد.به عبارت دیگر اگر این نیازهای سطح پایین در رابطه معلم شاگرد ارضاءنشود،کودک به مرحله خودشکوفایی که همان رسیدن به تحقق نفس و بالفعل ساختن استعدادهای نهفته انسانی است،قدم نخواهد گذاشت.
تنبیه شدید ومکرر ، بدون توجیه اشتباه دانش آموز
پاداش ها و تنبیه های محیطی ،رفتار آدمی را شکل می دهد.کودک ابتدا در خانواده و بعدها در محیط مدرسه و اجتماع با پاداش ها و تنبیه هایی که دریافت می کند،می آموزد تحت شرایط به خصوص چه شیوه های رفتاری را پیش گیرد.
حال ببینیم رابطه مبتنی بر تنبیهات شدید،گاهی برخی از معلمان پیش می گیرند،چه تاثیری بر روح و روان شکننده کودک دارد.

روان شناسی نو بر این عقیده است که تنبیه نه تنها مشکلی را حل نمی کند،بلکه ناسازگاری هایی را در رفتار کودک به دنبال می آورد.اسکیز،روان شناس رفتارگرا ،چنین عقیده دارد که تنبیه شدید کودکان درقبال انجام رفتار نامطلوب ممکن است موقتا به حذف آن رفتار در کودک بینجامد ، ولی در بیش تر مواقع منجر به بروز رفتارهای جبرانی انتقام جویانه و ضد اجتماعی می گرددیا مشکلات هیجانی دیگری را به بار می اورد.

تنبیه هایی که معلمان برکودکان روا می دارند از یک طرف مشکلات عاطفی و اختلالات رفتاری را موجب می گردد و از طرف دیگر در رابطه معلم وشاگرد آشفتگی ایجاد کرده امکان بازسازی و ترمیم آن را مشکل و در مواقعی دور از دسترس می سازد.در چنین شرایطی کودک تصور منفی خود از معلم تنبیه گر را ممکن است به معلمان دیگر، محیط آموزشی و حتی فضای فیزیکی مدرسه تعمیم دهد.معلمان پرخاشگرو هیجانی که از عهده کنترل رفتار خودشان بر نمی آیند،با تنبیه های شدید و مکرر،آثار سوءدر سازگاری شاگردان خود خواهند گذاشت و مقاومت آنها در یادگیری دروس برخواهند انگیخت(همان).
انتظارات نامتناسب با استعدادها و توانایی های واقعی کودک

یکی از اصول مهم بهداشت روانی که آموزگاران گرامی باید مدنظر داشته

 

باشند این است که دانش آموزان از نظرتوانمندی ها و علایق بایکدیگر متفائت اند.به علاوه هر یک از دانش آموزان به فراخور شرایط زندگی خانوادگی و استعدادهای خود از لوازم و امکانات محیطی گوناگونبرای شکوفا ساختن این توانایی ها برخوردار است.
هوش و انگیزه پیش رفت دو عامل مهم اند که برفعالیت های کلاسی و سازگاری کودک در مدرسه تاثیر بسزایی دارند.

برمثال،در کلاس سوم که سن دانش آموزان حدود 9 سال است ممکن است دامنه سن عقلانی آنان از 6 تا 12 سال در نوسان باشد.چنان چه سعی معلم در این باشدکه بدون توجه به این اختلاف فاحش فقط در حدود فهم افراد متوسطتدریس کند،این مسئله می تواند بهداشت روانی کودک خیلی باهوش را در کلاسبه مخاطه اندازد.
انگیزه پیشرفت تحصیلی نیز در اغلب دانش آموزان وجود دارد و بهتر است معلم ازاین انگیزه،متناسب با استعدادها و امکانات واقعی دانشآموزان خویش بهره برداری کند.کودکانی که میل به پیشرفت آنان به نوعی در محیط کلاس جلوگیری می شود،ممکن است مکانیزم های دفاعی متعددی را پیش گیرند،ازجمله این که عده ای به اندازه کافی انعطاف پذیری دارند که بتوانند خود را باشرایط همسازکنند،شماری نیز رفتارهای ناسازگارانه و گاه مخرب در پیش می گیرند،دسته ای هم به بی قیدی وقت می گذارنند و سرانجام گروهی نیز به عالم رویا و خیالپردازی پناه برده،گوشه گیری و عزلت اختیار می کنند.
گاهی دانش آموزان کم استعدادبا کمک های بی مورد معلم به مقاطع تحصیلی بالاتر صعود می کنند،ولی درآنجا دچار پسرفت هایی خواهندشد کهممکن است به مشکلات هیجانی برگشت ناپذیری بینجامد.
آموزگاران عزیر باید توجه داشته باشند که انتظارات و توقعات انان از عوامل مهم و تعیین کننده نگرش خانواده و اطرافیان نسبت به توانایی های ذهنی دانشآموز و خود پندار

ی اوست .این انتظارات نباید بدان حد جنبه غیرواقع بینانه پیدا کند که در خانواده خواست های دور از دسترس یا حتی توقعات کمتر از حد توانایی واقعی فرزند ایجاد کند یا اعتماد به نفسی کاذب در دانش آموز به وجود آورد ،چراکه ناکامی های بعدی حاصل از این انتظارات بیش از حد و توقعات نابجا آثار سوء جبران ناپذیری برشخصیت دانش آموز به جا می گذارد.
بنابراین ضروری است که معلمان گرامی بدون مقایسه دانش آموزان با

یکدیگر و با دیدی وسیع و واقع بینانه سعی در شناسایی میزان واقعی استعدادهای تک تک آنان داشته باشند و آموزش های خود را بر آن اساس استوار

سازند.
امتحان و نمره به عنوان حربه ای در دست معلم
امتحان جزء اجتناب ناپذیر برنامه های آموزش و پرورش است و بنابراین طرز تلقی و شیوه برخورد آموزگار و شاگرد با این پدیده در بهداشت روانی دانش آموز بسیار موثر خواهد بود.
از انجا که در هر امتحان نوعی به محک تجربه زدن توانایی و

ظرفیت های شخصی در مقایسه با دیگران مطرح است، لذا هرشرایط امتحانی حتی در بزرگسالی نیز فرد را دچار اضطراب و تشویش می کند،به همین دلیل است که معلم باید اصول خاصی را در امتحان و نمره دادن رعایت کند.
آموزگاران نباید کودکان را ازامتحان و نمره بترسانند وآن را به عنوان اسلحه ای به منظور سرکوبی آنها به کار ببرند،بلکه باید به وضوح این نکته را تفهیم کنند که امتحان و نمره صرفا به دو منظور به کار می رود: یکی ارزیابی کیفیت پیشرفت یادگیری و دیگری معیاری برای ا

رتقاء به کلاس بالاتر .متاسفانه در بعضی مواقع طرز تلقی شاگرد از امتحان به نحوی است که آن را به صورت مصیبتی عظیم و شرایطی تشویش زا در نظر می گیردو واکنش هیجانی کودک در این موارد گاهی چنان شدت می یابد که د رجلسه امتحان از به یاد آوردن مطالبی که قبلا به خوبی می دانسته عاجز می ماند،پدید های که روان شناسان ان را «اضطراب امتحان» می نامند.گاهی احساس گناه و اضطراب شاگرد قبل از و بعد از امتحان حالت روانی کودک را مخت

ل می کند،به طوری که ممکن است دچار اختلال روانی شود.

معلم نباید از نمره به عنوان وسیله ای به عنوان ترغیب دانش آموز به برتری یا غلبه بر دیگران یا وسیله ای به منظور ایجاد تبعیض میان دانش آموزان استفاده کند.نتیجه زیان آور چنین روش نمره دهی ،بیش از همه متوجه افراد کم استعداد کلاس است،زیرا این افراد به علت محدود هایی ذهنی قادر به رقابت با سایر هم کلاسی های خود نیستند

و از این بابت دچار احساس حقارت و شکست شدید خواهند شد. از طرف دیگر ناکامی و تعارض ناشی از تبعیض در نمره دادن میان دانش آموزان ،سازگاری کودکان باهوش و پر استعداد را در کلاس تحت تاثیر قرار می دهد وممکن است به پرخاشگری و رفتارهای تخریبی بینجامد.
به طور کلی آموزگار باید سوالات امتحانی را طوری طرح کند که همه دانش آموزان به نوعی احساس موفقیت کنند، چون موفقیت تجربه ای مفید و سازنده است و باعث تشویق احساس اعتماد به نفس و ایجاد تعادا روانی در کودک می گردد.همچنین نمره باید به عنوان شاخص موفقیت فعلی دانش آموز معرفی شود،نه نشانه شکست ها و بی کفایتی های شخصی.
انضباط و جو عاطفی کلاس
موضوعی که پیوسته و جود داشته و در سالیان اخیر مجدداً مطرح شده است،نگرانی هایی است که نسبت به انضباط کلاس و رابطه متقابل آن با بهداشت روانی دانش آموزان ابراز می شود.رابطه متقابل شاگرد –معلم جو عاطفی کلاس را تشکیل می دهد. براین اساس ابعاد رفتاری معلمان نسبت به کودک را می توان به صورت دو بعد پذیرش-طرد ، و آزاد گذاشتن – محدود کردن مطرح ساخت.میزان توجه و علاقه ای که معلک نسبت به دانش آموزان دارد بعد پذیرش – طرد خوانده می شود.
معلمان پذیرنده از خود عاطفه ،تایید، صمیمت و درک نشان می دهند.نظم و ترتیب از نظر انان شامل ستایش و تشویق است و از تنبیه بدنی استفاده نمیکنند.در چنین محیطی معلم وشاگرد عاقلانه ترین راه را برای انجام امور آموزشی انتخاب می کنند،باهم درتعیین

و تنظیم اهداف تربیتی مشورت می نمایند،درباره مطالب درسی بحث می کنند، به افکار و عقاید همدیگر احترام می گذارند و کارها مطابق با استعدادهای و تمایلات ،میان شاگردان تقسیم می شود.معلمانی که طرد کننده اند،دانش آموزان را تایید نمی کنند،آنها را تنبیه می کنند و رفتار سردی با ایشان دارند.در چنین شرایطی به رشد و پیش رفت دانش آموزان اهمیت داده نمی شود و علاقه ،استعداد و احتیاجات انان مورد توجه قرار نمی گیرد.
میزان خود مختاری و آزادی یی که آموزگاران به شاگردان خود میدهند

، بعد آزاد گذاشتن – محدود کردن را تشکیل می دهند . معلم معتقد به آزاد گذاری، به کودک امکان فعالیت در کلاس را می دهد ، به او اجازه تصمیم گیری داده، وی را در انجام تصمیماتش آزاد می گذارد.
چنین معلمی قواعد انضباطی اندکی برقرار می کند و پیوسته شاگرد را تحت فشار نمی گذارد.البته این ازاد گذار ی به معنای دخالت وخودداری از راهنمایی کودک نیست؛ زیرا در چنین رابطه ای است که شاگرد به اصطلاح آزاد، خود را تسلیم تمایلات نفسانی خویش می نماید و بد اموزی ها شکل می گیرد.
از سوی دیگر معلم محدود کننده، شاگردالن را به شدت تحت کنترل دارد.او مانند یک دیکتاتور کلاس را اداره می کند و جو عاطفی کلاس به هیچ وجه برای رشد و اعتلای فکری شاگردان مساعد نیست. آن چه معلم می گوید صحیح است و ان چه دانش اموز اظهار می دارد غلط و بی پایه و اساس تلقی می شود.کودکان باید بی چون و چرا دستورهای معلم را اجرا کنند و به سخنان او گوش فرا دهند.
در چنین جوی شخصیت دانش اموزان مورد احترام نیست و معلم به افکار و نیازهای انان وقعی نمی نهد.غالیا در چنین محیطی شاگردان از ترس ظاهراً ساکت و آرام اند، ولی واقعا در هیجان و اضطراب به سر می برند و به صورت های مختلف در مقابل معلم موضع می گیرند و موجبات ناراحتی او را فراهم می آورند.در نهایت چنین روابطی سلامت روانی کودک و معلم را تحت تاثیر قرارداده، حلقه معیوبی از روابط ناسازگار به وجود می آورد.
کشمکش ها و تعارضات روانی معلم در زندگی شخصی
معلمی که با خود راحت نیست قاعدتا با کودک نیز راحت نخواهد بود0کشمکش های درونی حاصل از مشکلات اقتصادی ،شغلی و خانوادگی معلمان به نحوی می تواند روی دانش اموزان جا به جا شود و کودک معصوم قربانی تمایلات خشونت آمیز و تکانه های ناخود

آگاه آنان گردد.
به طو رکلی ،در نظر کودک زندگی و شخصیت معلم مرموز می نماید.او تصویری مثبت از نقش معلم و وظایفش در دنیای کوچک و رویایی خویش جای داده ،انتظار دارد معلم به عنوان نماد آگاهی و دانش ،عالی ترین عواطف انسانی را متوجه او سازد.ولی وقتی با این تصور ذهنی پیشین به موجود برخورد می کند که نه تنها نسبت به خواست های نامعقول خویش

اگاهی ندارد،بلکه تعارضات شخصی خویش را در روابط متقابل خود دخالت می دهد،کاخ آروزهایش فرو می ریزد و دیگر معلم ان شخصیتی نمی نماید که شایسته احترام باشد.اموزگار آگاه ،دلسوزو مهربان جای خود را به فردی خود خواه و متکبر می دهد که بجز ارضای کمبودهای روانی خود به چیزی دیگر نمی اندیشد.
گاهی برخوردها متناقض معلم را چنان تصویر دو گانه ای در ذهن پاک کودک منعکس می سازد که دانش آموز نه تنها در ذهن از نقش ثابت دیگران نیز مفهومی نمی یابد.برای او معلم موجودی هم خوب و هم بد است، زمانی مهربان و زمانی دیگر خشن.نتیجه این که چون کودک یا شناخت محدود خود نمی تواند به حل این معما بپردازد،دچار دوگانگی عاطفی نسبت به معلم می شود و ناسازگاری او می تواند سرپوشی بر احساس گناه و تعارضات حاصل از افکار و عواطف دوگانه نسبت به معلم باشد.
آنچه از ارتباط متقابل معلم – شاگرد در بالا گفته شد،می تواند تاثیر تعیین کننده ای برنگرش و رفتار کودک در قبال مدرسه داشته باشد،به طوری که اگر به هر دلیل ممکن در ای

 

ن رابطه به وجود آید این مسئله نه تنها در پیشرفت تحصیلی ،رشد اجتماعی و عاطفی دانش آموزان تاثیر جبران ناپذیر دارد،بلکه ممکن است به شکل گیری نوعی اختلال روانی به نام اختلال هراس از مدرسه یا خود داری از رفتن به مدرسه در دانش آموز منجر گردد که در این صورت انجام اقدامات درمانی به توسط روان شناس و روان پزشک ضروری است.
با توجه به اهمیت موضوع لازم است اموزگاران گرامی در جهت ایجاد فضای آموزشی و تربیتی مناسب برای رشد و شکوفایی استعدادهای نونهالان،اصولی را به شرح زیر در رابطه با دانش آموزان رعایت کنند.
1- معلم خوب در رابطه خود با داش آموزان همدلی،گرمی و صمیمت نشان می دهد و رابطه ای اطمینان بخش،توام با احرتام متقابل با آنان ایجاد می کند.
2- معلم کارآمد از سلامت روانی کافی برخوردار است و براین اساس سعی می کند رابطه متقابل سازنده ای با دانشآموزان برقرار کند تا به دنبال این ارتباط جنبه های مثبت شخصیت طرفین رشد واعتلا یابد.
3- معلم خوب آموزش را در جهت ارضای عقدهای روانی خویش به کار نمی گیرد ،بلکه با برخوردهای صحیح و منطقی سعی در شکوفا ساختن استعدادهای بالقوه دانش آموزان و بهبود بخشیدن سازگاری آنان با جامعه دارد.
4- معلم آگاه مواد درسی را برکودکان تحمیل نمی کند و از این طریق مانعی در راه شکوفایی استعدادهای نهفته انان نمی آفریند.
5- معلم دقیق با کودکان به اقتضای وضع روحی و شرایط سنس آنان رفتار می کند و انتظارات و خواست هایش متناسب با توانایی های واقعی و شرایط زندگی هر یک از دانش آموزان است.
6- معلم فهیم مقاومت های ،بی توجهی ها و ناسازگاری های رفتاری کودک را در کلاس نشانه وجود مشکلات در محیط زندگی(مدرسه و خانه) او می داند.او به رفتار های گوشه گیرانه و غیر اجتماعی کودک حساس است و با رفتارهای نامطلوب خود این مشکلات را تشدید نمی کند.
7- معلم خوب و مهربان تقویت رفتارهای مطلوب و حذف پاداش به هنگا

م بروز رفتارهای نامناسب را جایگزین تنبیه بدنی و سرزنش کودکان می سازد.
8- معلم شایسته در روش های انظباطی خود پذیرنده ای آگاه و آزاد گذارنده ای دقیق و حساس است.ق تبادل عاطفی به دانش اموزان انتقال میدهد.

منابع قرآن کریم
خمینی،روح الله ،تفسیر امام خمینی .تهران:حزب جمهوری اسلامی.
کلینی،محمدبن یعقوب(1363) .اصول کافی.تهران:دارالکتب الاسلامیه.
شعاری نژاد،علی اکبر .مبانی روان شناختی تربیت.
نلسون،ر.ایزرایل(1369).اختلال های رفتاری کودکان.
ترجمه م .تقی منشی طوسینتشارات آستان قدس رضوی.

شاملو،سعد(1367).بهداشت روانی.تهران :انتشارات شرکت سهامی چهر.
شعاری نژاد،علی اکبر(1367).روانشناسی رشد.تهران:انتشارات اطلاعات.
عظیمی،سیروس (1363).روان شناسی کودک.تهران:انتشارات دهخدا.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >