مقاله در مورد زندگی و شهادت سیدالشهداء امام حسین (ع) pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله در مورد زندگی و شهادت سیدالشهداء امام حسین (ع) pdf دارای 17 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد زندگی و شهادت سیدالشهداء امام حسین (ع) pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد زندگی و شهادت سیدالشهداء امام حسین (ع) pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد زندگی و شهادت سیدالشهداء امام حسین (ع) pdf :

زندگی و شهادت سیدالشهداء امام حسین (ع)

مشهور آنست که ولادت آن حضرت در مدینه در سیم ماه شعبان بود.
شیخ طوسی ره و دیگران به سند معتبر از حضرت امام رضا (ع) نقل کرده اند که چون حضرت امام حسین (ع) متولد شد، حضرت رسول اکرم (ص) اسماء بنت عمیس را فرمود که بیاور فرزند مرا ای اسماء، اسماء گفت آن حضرت را در جامه سفیدی پیچیده به خدمت حضرت رسالت (ص) بردم، حضرت او را گرفت و در دامن گذاشت و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامت گفت،

پس جبرئیل نازل شد و گفت: حقتعالی تو را سلام می رساند و می فرماید که چون علی (ع) نسبت به تو به منزله هارون است نسبت به موسی (ع) پس او را به اسم پسر کوچک هارون نام کن که شبیر است و چون لغت تو عربی است او را حسن نام کن، پس حضرت رسول خدا (ص) او را بوسید و گریست و فرمود که تو را مصیبتی عظیم در پیش است خداوند لعنت کن کشنده او را پس فرمود که ای اسماء این خبر را به فاطمه مگو.

و شیخ طوسی به سند صحیح روایت کرده است که حضرت امام حسین (ع) دیر به سخن آمد روزی حضرت رسول (ص) آن حضرت را به مسجد برد در پهلوی خویش بازداشت و تکبیر نماز گفت امام حسین (ع) خواست موافقت نماید درست نگفت حضرت از برای او بار دیگر تکبیر گفت و او نتوانست باز حضرت مکرر کرد تا آنکه در مرتبه هفتم درست گفت به این سبب هفت تکبیر در افتتاح نماز سنت شد.
از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده است که چون حضرت امام حسین (ع) در کودکی به نزد حضرت رسول (ص) می آمد آن حضرت امیرالمومنین (ع) را می فرمود که یا علی او برای من نگاه دار پس او را می گرفت و زیر گلوی او را می بوسید و می گریست روزی آن امام مظلوم گفت ای پدر چرا گریه می کنی حضرت فرمود ای فرزند گرامی چون نگریم که موضع شمشیر دشمنان را می بوسم حضرت امام حسین (ع) گفت که ای پدر من کشته خواهم شد؟ فرمود بلی وا; تو و برادر تو و پدر تو همه کشته خواهید شد. امام حسین (ع) گفت پس قبرهای ما از یکدیگر دور خواهد بود حضرت فرمود بلی ای فرزند، امام حسین (ع) گفت پس که زیارت ما خواهد کرد از امت تو؟ پس حضرت فرمود که زیارت نمی کنند مرا و پدر تو را و برادر تو را مگر صدیقان از امت من.

چون حضرت سیدالشهداء (ع) در سیم ماه شعبان سال شصتم از هجرت از بیم آسیب مخالفان مکه معظمه را به نور قدوم خود منور گردانیده در بقیه آن ماه و رمضان و شوال و ذی القعده در آن بلده محترمه به عبادت حقتعالی قیام داشت و در آن مدت جمعی از شیعیان از اهل حجاز و بصره نزد آن حضرت جمع شدند، و چون ماه ذی الحجه درآمد حضرت احرام به حج بستد و چون روز ترویه یعنی هشتم ذی الحجه شد عسرو بن سعید بن العاص با جماعت بسیاری به بهانه حج به مکه آمدند، و از جانب یزید مأمور بودند که آن حضرت را گرفته به نزد او برند یا آن جناب را به قتل رسانند

. حضرت چون بر مکتون ضمیر ایشان مطلع بود احرام حج به عمره عدول نموده و طواف خانه و سعی مابین صفا و مروه بجا آورده و محل شد و در همان روز متوجه عراق گردید.
در شبی که حضرت سیدالشهداء (ع) عازم بود که صباح آن از مکه بیرون رود محمدبن حنفیه به خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد ای برادر همانا اهل کوفه کسانی هستند که دانسته چگونه با پدر و برادر تو غدر کردند و مکر نمودند من می ترسم که با شما نیز چنین کنند. پس اگر رای شریفت قرار گیرد که در مکه بمانی که حرم خدا است عزیز و مکرم خواهی بود و کسی متعرض جناب تو

نخواهد شد، حضرت فرمود ای برادر من می ترسم که یزید مرا در مکه ناگهان شهید گرداند و به این سبب حرمت این خانه محترم ضایع گردد. محمد گفت اگر چنین است پس به جانب یمن برو یا متوجه بادیه شود که کسی بر تو دست نیابد، حضرت فرمود که در این باب فکری کنم. چون هنگام سحر شد حضرت از مکه حرکت فرمود، چون خبر به محمد سیرد بیتابانه آمد و مهار ناقه آن حضرت را گرفت عرض کرد ای برادر به من وعده نکردی در آن عرضی که دیشب کردم تامل کنی فرمود

بلی، عرض کرد پس چه باعث شد شما را که به این شتاب از مکه بیرون روی فرمود که چون تو از نزدم رفتی پیغمبر (ص) نزد من آمد و فرمود که ای حسین بیرون رو همانا خدا خواسته که تو را کشته راه خود ببیند، محمد گفت: انا لله و انا الیه راجعون. هر گاه به عزم شهادت می روی پس چرا این زنها را با خود می بری فرمود که خدا خواسته آنها را اسیر ببیند پس محمد با دل بریان و دیده گریان آن حضرت را وداع کرده برگشت.
ورود آن جناب به کربلا در روز دوم محرم الحرام سال ش

صت و یکم هجرت بوده و چون به آن زمین رسید پرسید که این زمین چه نام دارد؟ عرض کردند کربلا می نامندش، چون حضرت نام کربلا شنید گفت:
اللهم انی اعوذبک من الکرب و البلاء.
پس فرمود که این موضع کرب و بلا و محل محنت و عنا است فرود آئید که اینجا منزل و محل خیام ما است، و این زمین جای ریختن خون ما است و در این مکان واقع خواهد شد قبرهای ما، خبر داد جدم رسول خدا (ص) به اینها پس در آنجا فرود آمدند.

چون روز پنجشنبه نهم محرم الحرام رسید شمر ملعون با نامه ابن زیاد لعین در امر قتل امام (ع) به کربلا وارد شد و آن نامه را به ابن سعد نمود. چون آن پلید از مضمون نامه آگه گردید خطاب کرد به شمر و گفت مالک و یلک خداوند تو را از آبادانیها دور افکند و زشت کند چیزی را که تو آورده ای، سوگند با خدای چنان گمان می کنم که تو بازداشتی ابن زیاد را از آنچه من بدو نوشتم و فاسد کردی امری را که اصلاح آن را امید می داشتم و ا; حسین آن کس نیست که تسلیم شود و

دست بیعت به یزید دهد چه جان پدرش علی مرتضی در پهلوهای او جا دارد. شمر گفت اکنون با امر امیر چه خواهی کرد؟ یا فرمان او بپذیر و با دشمن او طریق مبارزت گیر و اگر نه دست از عمل بازدار و امر لشکر را با من گذار، عمر سعد گفت لا و لا کرامه لک من اینکار را انجام خواهم داد تو همچنان سرهنگ پیادگان باش و من امیر لشکرم، این بگفت و در تهیه قتال با جناب سیدالشهداء (ع) شد.
پس ابن سعد لشکر خویش را بانگ زد که یا خیل ا; ارکبی و بالجنه ابشری ای لشکرهای خدا سوار شوید و مستبشر به

شت باشید، پس جنود نامسعود او سوار گشته و رو به اصحاب حضرت سیدالشهداء (ع) آوردند.
روز تاسوعا روزی بود که جناب امام حسین (ع) و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه اهل شام بر قتال آن حضرت اجتماع کردند، و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند به سبب کثرت سپاه و بسیاری لشکر که برای آنها جمع شده بودند و حضرت حسین (ع) و اصحاب او را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاوری از برای آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند کرد، پس فرمود پدرم فدای آن ضعیف و غریب.

پس همینکه شب عاشورا نزدیک شد حضرت امام حسین (ع) اصحاب خود را جمع کرد، حضرت امام زین العابدین (ع) فرموده که من در آن وقت مریض بودم با آن حال نزدیک شدم و گوش فرا داشتم تا پدرم چه می فرماید، شنیدم که با اصحاب خود گفت:
ثنا می کنم خداوند خود را به نیکوتر ثناها و حمد می کنم او را بر شدت و رخاء، ای پروردگار من سپاس می گذارم تو را بر اینکه ما را به تشریف نبوت تکریم فرمودی، و قرآن را تعلیم ما نمودی، و به معضلات دین ما را دانا کردی، و ما را گوش شنوا و دیده بینا و دل دانا عطا کردی، پس بگردان ما را از شکرگزاران خود.
چون شب عاشورا به پایان رسید و سپیده روز دهم محرم دمید حضرت سیدالشهداء (ع) نماز بگذاشت پس از آن به تعبیه صفوف لشکر خود پرداخت و به روایتی فرمود که تمام شماها در این روز کشته خواهید شد و جز علی بن الحسین (ع) کس زنده نخواهد ماند.
و روایت است امام حسین (ع) دست به دعا برداشت

این وقت از آنسوی لشکر پسر سعد جنبش کردند و در گرداگرد معسکر امام حسین (ع) جولان دادند از هر طرف که می رفتند آن خندق و آتش افروخته را می دیدند. پس شعر ملعون به صدای بلند فریاد برداشت که یا حسین پیش از آنکه قیامت رسد شتاب کردی به آتش، حضرت فرمود این گوینده کیست گویا شمر است، گفتند بلی جز او نیست، فرمود ای پسر آن زنی که بزچرانی می کرده تو سزاوارتری به دخول در آتش.
مسلم بن عوسجه خواست تیری به جانب آن ملعون افکند آن حضرت رضا نداد و منعش فرمود، عرض کرد رخصت فرما تا او را هدف تیر سازم همانا او فاسق و از دشمنان خدا و از بزرگان ستمکاران است و خداوند مرا به او تمکین داده حضرت فرمود مکروه می دارم که من با این جماعت ابتدا به مقاتلت کنم.

این وقت امام حسین (ع) بر اسب رسول خدا (ص) که مرتجز نام داشت برنشست و از پیش روی صف در ایستاد و دل بر حرب نهاد و فریاد به استغاثه برداشت و فرمود آیا فریادرسی هست که برای خدا یاری کند ما را؟ آیا دافعی هست که شر این جماعت را از حریم رسول خدا (ص) بگرداند؟
پس حر با حضرت امام حسین (ع) عرض کرد فدای تو شوم یابن رسول ا; (ص) منم آن کسی که تو را به راه خویش نگذاشتم و طریق بازگشت بر تو مسدود داشتم و تو را از راه و بیراه بگردانیدم تا

بدین زمین بلاانگیز رساندم و هرگز گمان نمی کردم که این قوم با تو چنین کنند و سخن تو را بر تو رد کنند، قسم به خدا اگر این بدانستم هرگز نمی کردم آنچه کردم. اکنون از آنچه کرده ام پشیمانم و بسوی خدا توبه کردهام آیا توبه و انابت مرا در حضرت حق به مرتبه قبول می بینی؟
در حمله اولی مجروح در میان کشتگان افتاد او را اسیر کردند به نزد عمر سعد بردند. عمر خواست او را بکشد قوم او شفاعتش کردند او را نکشت لکن به حال اسیری و مجروح بود تا شش ماه پس از آن وفات کرد.
اصحاب امام حسین (ع) قتال شدیدی نمودند تا نصف النهار روز رسید، حصین بن تمیم که سرکرده تیراندازان بود چون صبر اصحاب امام حسین (ع) را مشاهده نمود لشکر خود را که پانصد کماندار بشمار می رفتند امر کرد که اصحاب آن حضرت را تیرباران نمایند، آن منافقان حسب الامر امیر خویش لشکر امام (ع) را هدف تیر و سهام نمودند و اسبهای ایشان را عقر (یعنی پی) و بدنهای آنها را مجروح نمودند.

سه چهار نفر از اصحاب امام حسین (ع) در میان خیمه ها رفتند گاهی که آن ظالمان می خواستند خیمه ها را خراب کنند بر آنها حمله می کردند و هر که را می یافتند می کشتند یا تیر به جانب او می افکندند و او را مجروح می نمودند، عمر سعد که چنین دید فریاد فریاد کشید که خیمه ها را آتش زنید و داخل خیمه ها نشوید پس آتش آوردند خیمه را سوزانیدند، سیدالشهداء (ع) فرمود بگذارید آتش زنند زیرا که هر گاه خیمه ها را بسوزانند نتوانند از آن بگذرند و بسوی شما آیند و چنین شد که آن حضرت فرموده بود.

شمربن ذی الجوشن علیه اللعنه به خیمه حضرت امام حسین (ع) و نیزه ای که در دست داشت بر آن خیمه می کوبید و ندا در داد که آتش بیاورید تا من این خیمه را با اهلش آتش زنم.
زنها صیحه کشیدند و از خیمه بیرون دویدند، جناب امام حسین (ع) بر شمر صیحه زد که ای پس ذی الجوشن تو آتش می طلبی که خیمه را بر اهل من آتش زنی؟ خداوند بسوزاند تو را به آتش جهنم.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله در مورد فضل بن شاذان pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله در مورد فضل بن شاذان pdf دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد فضل بن شاذان pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد فضل بن شاذان pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد فضل بن شاذان pdf :

فضل بن شاذان
زندگی نامه
ابو محمد فضل بن شاذان بن خلیل ازدى، فقیه صاحب نظر، متکلم متفکر، مفسر حاذق، دانشمند شهیر عالم اسلام و مؤلف گرانقدر در علوم و فنون اسلامى.
از جزئیات زندگى شخصى و تاریخ دقیق تولدش و; چندان آگاه نیستیم، نجاشى او را از طایفه ازد از قبیله‏هاى معروف عرب و پدرش را از شاگردان یونس بن عبد الرحمان شمرده است. (1) با توجه به روایاتى که فضل از امام رضا علیه السلام دارد مى‏توان تولد او را در

حدود صدوهشتاد هجرى تخمین زد.
کشى مى‏نویسد: فضل در روستایى در حوالى بیهق بود که خبر خروج خوارج به او رسید براى فرار از چنگ آنان بار سفر بست و از آنجا گریخت در اثر فشار و سختى سفر بیمار شد و در سال 260 هجرى درگذشت. (2) بر قبر او در نیشابور گنبد و بارگاهى است و محل تردد و زیارت شیفتگان علم و ولایت است.
فضل در محفل پیشوایان معصوم
وى افتخار حضور و شاگردى چهار امام معصوم علیهم السلام را دارد. نجاشى مى‏گوید از امام جواد علیه السلام روایت دارد و شیخ طوسى نام او را در زمره یاران امام هادى و عسکرى علیمها السلام ذکر مى‏کند. (3) اگر چه نجاشى در روایت فضل از امام رضا علیه السلام تردید کرده لیکن روایات او در عیون اخبار الرضا علیه السلام (4) و من لا یحضره الفقیه (5) در علل شرایع و احکام، با تصریح «فضل‏» درآخر روایت‏به سماع وى از امام رضا علیه السلام جایى براى این تردید باقى نمى‏گذارد.
مقام فضل در نزد امامان معصوم
کتابى از فضل بن شاذان به دست امام حسن عسکرى علیه السلام رسید، امام با

ورق زدن به مطالعه کتاب او پرداخته، فرمود: خدایش رحمت کند، اهل خراسان به منزلتش غبطه مى‏خوردند زمانى که فضل بین ایشان زندگى مى‏کرد. (6)
زمانى از فضل نزد امام عسکرى علیه السلام نامى برده شد، شایعه پراکنیهاى دشمن را پیرامون عقاید و شخصیت او براى امام مطرح کردند و از آن حضرت براى شفاى او دعا طلب کرد

ند، امام علیه السلام فرمود: آرى بر فضل دروغ بستند، خداوند رحمتش کند، خداوند رحمتش کند. راوى مى‏گوید: هنگامى که به خراسان رسیدم فهمیدم در همان زمانى که در خدمت امام بودیم فضل از دنیا رفته بود.
پیامبران و پیشوایان معصوم براى هر کسى به اندازه عقل و فهم و درکش، از مطالب و معارف و حقایق پرده برمى‏دارند «انا معاشر الانبیاء نکلم الناس على قدر عقولهم‏» (8) ، روایت صدوق از فضل بن شاذان در علل شرایع و احکام بیانگر قوت فهم و حذاقت اوست که امام او را لایق دانسته و بسیارى از فلسفه احکام را در حدود بیست صفحه از سرتاسر فقه براى او گفته است.

گفتار دانشمندان در باره فضل
نجاشى رجال شناس بزرگ امامى در ستایش از فضل مى‏گوید: او ثقه و از بزرگان فقها ومتکلمان شیعه و در این طایفه داراى مقام و جلالتى است، وى مشهورتر از آن است که ما به توصیف او بپردازیم . و شیخ طوسى در این راستا مى‏نویسد: فقیه، متکلم، جلیل القدر. و کشى او را از عدول و ثقات برشمرده و در موارد زیادى به گفتار او در توثیق و تضعیف رجال به عنوان سندى اعتماد مى‏کند.
علماى دیگر نیز به اتفاق او را توثیق و از فقیهان عالى‏مقام و متلکمان سترگ به حساب آورده‏اند.
ابن ندیم درباره او مى‏نویسد: فضل بن شاذان رازى، خاصى و عامى است، شیعه او را از خود مى‏داند; از این رو نام او را در جمله دانشمندان شیعه بردم و حشویه او را از خود مى‏پندارد و کتابهایى دارد که با عقاید حشویه سازگار است. مانند: تفسیر، قرائات، سنن در فقه. فرزندش عباس نیز کتابهایى دارد. ابن ندیم ترتیب سور قرآن را در مصحف ابن مسعود و ابى بن کعب از فضل بن شاذان نقل مى‏کند و مى‏نویسد: فضل یکى از پیشوایان و امامان علوم قرآنى و قرائات است از این رو آنچه اوگفته بود بر آنچه خود دیدم ترجیح داده، نوشتیم.
شیخ طوسى در مقام نقد کلام ابن ندیم مى‏نویسد: گمان مى‏کنم ابن ندیم فضل بن شاذان نیشابورى را با فضل بن شاذان رازى از علماى اهل سنت اشتباه کرده است. این اشکال به مطالعه کتاب ایضاح فضل بن شاذان تایید مى‏شود که وى حشویه و تمام گروههاى غیر امامى را مورد نقد و انتقاد قرار داده است و در کتب شیعى نامى از عباس بن فضل بن شاذان به عنوان مؤلف یا راوى حدیث دیده نشده است.
اساتید و مشایخ فضل بن شاذان
از ویژگیهاى این مرد بزرگ، استادان زبردست و دانشمند وى هستند که در تعلیم و تربیت او سهم به سزایى داشته‏اند، فضل مى‏گفت: هشام بن حکم مدافع اسلام و ولایت از دنیا رفت و یونس بن عبدالرحمان جانشین او شد که با براهین محکم خود شبهات مخالفان دین را درهم کوبیده پاسخ مى‏داد، پس از او تنها جانشینش سکاک عهده‏دار این خدمت‏شد و او نیز دار فانى را وداع گفت و من

 

با پنجاه سال سابقه شاگردى در محضر چنین بزرگانى در پست ایشان به انجام وظیفه مشغولم.
وى حدیث را از ابوثابت، حماد بن عیسى، صفوان بن یحیى، عبد الله جبله، عبدالله بن الولید العدنى، محمد بن ابى عمیر، محمد بن سنان، محمد بن یحیى، یونس بن عبد الرحمان روایت مى‏کند. روایاتش در کتب اربعه به 775 روایت‏بالغ شده است.
تالیفات فضل
نجاشى مى‏نویسد:(کنجى) (کشى) براى فضل صد وهشتاد تصنیف گفته است وى نام حدود چهل تالیف او را ذکر مى‏کند و شیخ طوسى نیز در حدود سى تالیف از آثار او را یاد کرده است. به مقتضاى متکلم بودن فضل بیشتر تالیفاتش در رد و ابطال عقاید فرقه‏هاى دیگر است. همانند: کتاب النقض على الاسکافى فى تقویه الجسم; کتاب الرد على اهل التعطیل; کتاب الرد على الثنویه; کتاب الرد على محمد بن کرام; کتاب الرد على الفلاسفه و; و پاره‏اى از تالیفاتش نیز در مسائل اختلافى

بین متکلمان است همانند: کتاب الوعید; کتاب الاستطاعه; کتاب التوحید فى کتب الله; کتاب مسائل فی العلم; کتاب معرفه الهوى والضلاله; کتاب الرجعه; کتاب الامامه و; قسمتى از تالیفاتش نیز در علومى همانند فقه، حدیث، لغت، تفسیر وعلم قرائات و ; مى‏باشد همانند کتاب الفرائض; کتاب الطلاق; کتاب المتعتین ; کتاب العروس در لغت و;.
از میان این همه تالیفات، پاره‏اى از سخنانش در لابلاى کتب فقهى و کلامى و کتابى به نام الایضاح در لابلاى کتب فقهى و کلامى دیده مى‏شود.
گوشه‏اى از سخنان فضل در کتب کلامى
الف
از دیدگاه اهل سنت، اگر شخصى از دنیا رود و دخترانى باقى بگذارد، باید دو ثلث از ماترک او را به دختران و ثلث‏باقى مانده را به عصبه میت دهند.(رجوع شود به موسوعه فقهیه، ج‏4، ص 307 به بعد) و بنابر مذهب امامیه تا زمانى که از طبقه اول کسى زنده باشد نوبت‏به طبقه دوم نمى‏رسد.
فضل به علماى اهل سنت مى‏گفت: اگر میتى 30 هزار درهم به جاى گذارد براى 28 دختر خود و یک پسرش چگونه تقسیم مى‏کنیم؟ گفتند: به هر دخترى هزار درهم و به پسر دو برابر آن.گفت: اگر 28 دختر و پسر عمویى داشته باشد بنابر قاعده ارث بین شما به دختران 20 هزار درهم و به پسر عموى میت ده هزار درهم باید داده شود، لازمه این نظر این است که سهم پسر که از صلب میت است کمتر از سهم پسر عمو باشد در حالى که نام پسر در قرآن به عنوان متقرب به میت ذکر شده ولى پسر عمو به واسطه پدر و جدش با میت قرابت پیدا مى‏کند.
ب
از او دلیلى بر امامت امیرمؤمنان علیه السلام خواستند گفت: دلیل کتاب و سنت و اجماع مسلمانان. زیرا قرآن فرمان به اطاعت از اولو الامر داده است و در معناى اولو الامر اختلاف شد

ه که آیا مراد امراى لشکرند یا علما یا آمران به معروف و ناهیان از منکر و به اجماع امت امیر مؤمنان‏علیه السلام همه این مناصب را دارا بوده است اما دیگران نه. زیرا به سنت ثابت‏شده که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم على علیه السلام را براى قضاوت به یمن فرستاد، امارت بر لشکر داد و به او ولایت‏بر اموال و اداى دیه به بنى جذیمه داد و براى قرائت‏سوره برائت را انتخاب کرد.
ج

وى با تمسک به این آیه:«اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب الله من‏المؤمنین والمهاجرین‏» (احزاب/6)، استدلال بر امامت امیر مؤمنان مى‏کرد و مى‏گفت: خداوند ولایت را بر نزدیکترین افراد به پیامبر واجب کرده و او را اولى از دیگران دانسته است و امیر مؤمنان علیه السلام در این مقام بر دیگران مقدم است.
اگر کسى بگوید: عباس عموى پیامبر بر على علیه السلام مقدم است گوییم: اقربیت تنها کافى نیست‏بلکه اقربیت در آیه بر صفت ایمان و هجرت معلق شده وعباس از مهاجران نبود.
د
وى بر فتواى اهل سنت در طلاق اشکال داشت که قابل دفع نیست مى‏گفت: اگر مردى با زنى ازدواج و پس از وطى با او، خلعش کند و پس از ساعتى از خلع برگردد و او را عقد کند و بدون مجامعتى او را طلاق دهد بنابر فتواى شما این زن را عده نیست، زیرا طلاق قبل از دخول عده ندارد پس جایزاست مرد دیگرى با او در همان روز ازدواج کرده و اگر این صحنه تکرار شود جایز است در یک روز چندین مرد با این زن ازدواج و; داشته باشند و این امرى شنیع و بى سابقه در اسلام است. (18)
نظرى کوتاه بر کتاب ایضاح
فضل بن شاذان در کتاب گفتار و عقاید جهمیه، معتزله، جبریه، اصحاب حدیث، مرجئه، خوارج، علماى حجاز و عراق و انظار اهل سنت پیرامون امیرمؤمنان و معاویه و طلحه و زبیر و عثمان و گفتارشان را در اعتبار علما و دانشمندانشان مانند عبدالله بن مسعود، حذیفه بن یمان، ابوهریره، ابوموسى اشعرى، مغیره بن شعبه، سمره بن جندب، خالد بن عرفطه، عبدالله بن عمر، عایشه، عمرو بن العاص، الحکم بن العاص و; نقل کرده و پس از آن به انتقاد از افکار مرجئه پرداخته، روایاتى که در اثبات خلافت ابوبکر اقامه مى‏کنند همانند:« اصحابى کالنجوم‏»، «اختلاف امتى رحمه‏»، را تحلیل مى‏کند و اشکالات آن را مطرح کرده آیاتى را در ردنظریه عدالت صحابه به طور مفصل مطرح مى‏کند و این نظر را مخالف با کتاب خدا قلمداد مى‏کند و مطاعن خلفا را یکى‏یکى نقل مى‏کند و شگفت این که در تمام موارد برکتب اهل سنت استشهاد مى‏کند.
در اینجا به گوشه‏هایى ازسخنان فضل بن شاذان در این کتاب اشاره مى‏کنیم که بیانگر دقت و موشکافى و فهم و تیزبینى او است.
استدلال اهل سنت‏بر صحت اجتهاد صحابه و جواب فضل
اهل سنت مى‏گویند:پیامبر وقتى معاذ بن جبل را به یمن براى قضاوت فرستاد به او فرمود: به چه چیزى قضاوت مى‏کنى؟ گفت: به کتاب خدا. فرمود: اگر در کتاب حکم آن واقعه نبود؟ گفت: به سنت رسول خدا. فرمود: اگر در سنت هم نبود؟ گفت: به اجتهاد و راى خود عمل کرده، در اجتهاد کردن شتاب نمى‏کنم، در این هنگام پیامبر خدا ست‏بر سینه او زده فرمود: سپاس خدایى را که نماینده رسول خدا را موفق داشت. از این روایت و آنچه رسیده که:«اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم‏»، و«اختلاف امتى رحمه‏»، مى‏فهمیم که در مواردى که در کتاب و سنت‏حکمى نرسیده باشد ما را به آراى صحابه ارجاع داده است و صحابه نیز در بسیارى از پیشامدها نظر داده و آنها که عادل هستند و خلاف عمل نمى‏کنند، بر ما واجب است از آنان پیروى کنیم.
فضل ابتدا به اشکال نقضى پرداخته مى‏گوید: امت‏بر خلافت‏یزید بن معاویه اجتماع کرد آیا اجتماعش

بر هدایت‏بود یا ضلالت؟ و بعد در اشکال حلى مى‏گوید: دروغترین روایات، خبرى است که نسبت جور و ظلم به خدا و نسبت جهل به پیامبر دهد اگر دین خدا کامل شده همان طورى که در قرآن فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم‏» پس اجتهادات صحابه آیا از احکام خداست؟ اگر هست پیامبر باید بیان کرده باشد و اگر از دین نباشد مردم به آن نیازمند نیستند و لازمه ادعاى شما این است که پیامبر به احکامى که صحابه استنباط کرده‏اند جاهل باشد;.

روایتى که درباره معاذ بن جبل نقل کردید سرتا پا کذب و طعن بر پیامبر خداست; زیرا خداوند در آیات متعددى پیامبر را از پیروى هوا برحذر داشته و به او فرمان مى‏دهد فقط به حکم خدا عمل کن (19) .
و ثانیا اگر معاذ بن جبل به حکمى که در کتاب و سنت نیست‏با اجتهاد خود رهنمون مى‏شود باید مقامش بالاتر از پیامبر باشد; زیرا پیامبر نیازمند وحى بود تا به احکام الهى برسد و معاذ بى نیاز از آن و باید پیامبرجاهل باشد به آنچه معاذ به آن عالم است و;.
روایت:«مثل اصحابى مثل النجوم بایهم اقتدیم اهتدیتم‏» و «اختلاف اصحابى رحمه‏» با این دو روایت نیز اساس نبوت را زیر سؤال برده‏اید و قصد ابطال آن کرده‏اید. زیرا شما معتقدید پیامبر به ما دستور داده از گروهى پیروى کنیم تا هدایت‏شویم و از سویى به ما اجازه ریختن خون ایشان را در جنگ جمل و صفین و نهروان داده باشد و یا نسبت‏به عثمان بن عفان که چهل روز محصور بود صحابه چند گروه شده بوده‏اند گروهى بر ضد او و گروهى به نفع او و گروهى بى تفاوت. اقتداى به اینان چگونه ممکن است آیا کار همه گروهها درست‏بود. و یا اگر گروهى در لشکر طلحه و زبیر بوده و صدها نفر از لشکر على را کشته باشند بعد از ظهر همان روز به لشکر على بپیوندند و صدها نفر را از لشکرمقابل بکشند مى‏توان گفت در هر دوحالت مصیب هستند؟

در تناقض روایات اهل سنت مى‏گوید:
شما از طرفى روایت مى‏کنید که از پیامبر پرسیدند: چه کسى را از دیگران بیشتر دوست دارى فرمود: عایشه، گفتند: در مردان گوییم; فرمود: پدرش را; گفتند: پس از وى; فرمود: عمر را. و در روایت دیگرى از شما فرمود: فاطمه را گفتند: در مردان فرمود: همسرش را.
و در روایت‏سومى وقتى عبد الله بن عمر بر پدرش اعتراض کرد چرا سهمیه اسامه بن زید را سه هزار و براى من دوهزار قرار دادى در حالى که در تمام جنگهایى که او شرکت داشت من حاضر بودم. عمر گفت: زیرا پیامبر اسامه را بیش از تو دوست مى‏داشت و پدرش نزد پیامبر محبوبتر از پدر تو بود.
فضل بن شاذان و دفاع فرهنگی
کلمات کلیدی:
«ابو حمد فضل بن شاذان بن خلیل ازدی نیشابوری‏» از چهره‏های درخشان تشیع و از علمای برجسته فقه، کلام و دیگر رشته‏های متنوع علوم اسلامی است. چنین به نظر می‏رسد که فضل تا اواسط قرن سوم هجری، حیات داشته و افتخار شاگردی و مصاحبت چهار نور پاک از امامان شیعه را برای خود ثبت کرده است; او از اصحاب و شاگردان امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام عسکری (ع) می‏باشد. در روایتی آمده است: «که امام حسن عسکری (ع) سه بار بر او رحمت

فرستاند و او را به نیکی یاد کردند.» فضل بن شاذان دانش را از امام علی بن موسی الرضا (ع) فرا گرفت. فضل طبق نقل اکثر مورخین در سال 260 هجری، دار فانی را وداع کرده است، پدر فضل بن شاذان از شاگردان «یونس بن عبد الرحمن‏» فقیه و متکلم امامی بود که به گفته فضل، یونس در نزد او جایگاه و مقام ویژه‏ای داشت. عصر فضل بن شاذان یکی از برهه‏های ویژه تاریخ اسلام مخصوصا تشیع می‏باشد او در زمانی حیات علمی خود را آغاز نمود که جهان اسلام با پدیده‏ای

جدید به نام «نهضت ترجمه‏» رو به رو گردید، این نهضت در حقیقت از عهد «منصور دوانیقی‏» خلیفه عباسی آغاز شد و خلفای دیگر، کار او را دنبال کردند. «مامون‏» در سال 217 برای ترجمه، مدرسه‏ای تاسیس کرد که به «بیت الحکمه‏» معروف شد. او گروهی از مترجمان را در آنجا گرد آورد و یک طبیب نصرانی به نام «یوحنا بن ماسویه‏» را بر آنها ریاست داد، در آغاز، کتبی که ترجمه شد، مربوط به علوم عملی مانند: طب، حساب و کیمیا بود ولی بعدها به علوم دیگر و معارف نظری و ما بعد الطبیعه و دین نیز پرداخته شد، که نخستین جرقه‏های انحراف دینی نیز از همین جا زده شد. ترجمه تورات و انجیل و نیز کتب مانوی و مزدکی در این دوره صورت گرفت. مهمترین و موثرترین کتبی که نظر مسلمانان را به خود جلب کرد، کتب طبی و فلسفی بود، و بسیاری از عقاید مسلمانان تحت تاثیر این کتب قرار گرفت. «ابن ندیم‏» می‏گوید: «مسلمانان بعضی از فلاسفه قبل از سقراط و برخی از سوفسطائیان و شکاکان و رواقیان و اپیکوریان را می‏شناختند، مذهب ذری ذیمقراطیس و اپیکورس در عقاید متکلمین و اشاعره، تاثیر گذاشت; همچنان که مذهب مادی رواقیان در متفکران معتزلی، مؤثر بود. نوشته‏های «نظام‏»، بزرگترین دلیل بر این مدعاست.» همانگونه که

«شهرستانی‏» در کتاب «ملل و نحل‏» از فلسفه طالس، فیثاغورث و امباذ قلس و مباحث مختصری را ذکر کرده است. ولی آنچه قابل توجه است این که آگاهی مسلمانان از این فلسفه‏ها سطحی و ناقص و مغشوش بود. ترجمه‏ها در جهان اسلام موجب چنان انقلاب فکری، فرهنگی و لغوی گردید که شاید بتوان گفت در تمام تاریخ تمدن بشری نظیر نداشته است‏حتی می‏شد گفت‏بر «رنسانس

اروپا» در قرن پانزدهم میلادی نیز برتری داشت. مسلمانان از صدر اسلام و عهد اموی و اوائل عهد عباسی جز به علوم قرآنی، فقه، حدیث و لغت توجهی نداشتند و از علوم دخیله یا علوم اوائل مانند: طب، ریاضیات، موسیقی و فلسفه بی‏بهره بودند و از طرف دیگر سریانیان، صابئین و حرابیان در نقل این علوم به عربی و انتشار آن در جهان اسلام، سهم به سزایی داشتند. این علوم که مسلمانان از راه ترجمه‏ها بدان آشنایی یافتند در همه نواحی فکر اسلامی حتی در مسائل دینی تاثیر عمیق داشت زیرا برخورد مسلمانان با فرهنگها و فلسفه‏های بیگانه آنها را وادار کرد تا هر چه را با تعبد فراگرفته بودند به محک عقل بسنجند و از همین‏جا بود که در کیان اسلام، فرقه‏های مختلف پیدا شد. فرقی که به علل سیاسی پدید آمدند.
تعبدزدائی
شاید بشود گفت: اولین نتیجه بارز برخورد مسلمانان با علوم بیگانه، خروج آنها از فطرت نخستین و ایمان ساده خود بود تا آنجا که گروه کثیری چون به دیده عقل در آنچه بی‏چون و چرا پذیرفته بودند، نگریستند، در آنها تردید کردند. و در واقع، تعقل جای تعبد را گرفت. به کار گرفتن عقل در امور دین در پاره‏ای موارد موجب الحاد و زندقه و انکار نبوت و معجزات گردید. بنابراین می‏شود گفت: نهضت ترجمه با همه خدماتی که برای جهان اسلام همراه داشت. باعث ظهور و بروز بسیاری از فرقه‏های انحرافی گشت و در این راستا رسالت کسانی که به فکر حفظ اسلام اصیل بودند دو چندان گشت در این حال و هوا بود که «فضل بن شاذان‏» قدم به عرصه یک مبارزه فکری نهاد و در همین رابطه با فرقه‏های انحرافی بی‏شماری دست و پنجه نرم کرد. فرقه‏هایی نظیر: ثنویه، حشویه، کرامیه، اهل تعطیل، قرامطه و غیر اینها. فرقه‏هایی بودند که بیشترین ظهور و بروز را داشتند. بطور مثال در مورد «حشویه‏» می‏توان گفت: آنان متاثر از عقاید «برهمائیان‏» بودند که اصل نبوت را انکار کرده و وجود عقل را برای هدایت، کافی می‏دانستند. حشویه در مورد امامت و عدم لزوم آن این چنین عقیده دارند

که: «پیامبر برای خود جانشینی قرار نداده و امور مسلمین را به خود ایشان واگذار کرده است.» و یا اینکه در مسئله ارتکاب معصیت تحت تاثیر تعلیمات یهود و نصاری قرار گرفته و ارتکاب کبائر را بر انبیاء جایز دانستند. ارزش کار فضل بن شاذان هنگامی مشخص می‏شود که می‏بینیم عمده تالیفات او در رد این فرق انحرافی است.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله امام سجاد (ع) pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله امام سجاد (ع) pdf دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله امام سجاد (ع) pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله امام سجاد (ع) pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله امام سجاد (ع) pdf :

خداوندی که حافظ و نگهبان بندگان است ، وجود ائمه هدّی از خاندان رسالت رابرای جهانیان رحمت قرار داد و ایشان و نشانه هایی ممتاز ساخت تا دیگران به آنها اقتدا کنند و به دنبالشان گام بردارند پس گروهی از جامعه انسانی و پذیرای دعوت واسطه اجرای دستورهای آنان قرار داد و این گروه شیعیان هستند که پیوسته در راه معرّفی پیشوایان معصوم و بالا بردن فضائل و نشر آثار ایشان ، کوشش فراوانی به عمل آوردند و جمعی از آنها که در زمان ائمه اطهار حضور آنان را درک کردند ندای پیشوایان خود را به عناوین گوناگون به نسلهای آینده رساندند تا در این زمان که دوران غیبت و دور از عصر حضور امامان معصوم است شیعیان همان عشق را به آن بزرگواران داشته باشند که پیروان معاصر با آنها داشتند و هر یک از ایشان یاد آن عزیزان و ارج نهادن به آثار آنان را مهمترین و بالاترین امری می دانند که باید مورد توجه قرار دهند . به آن عمل کنند .
با این همّت والای پیروان خالص امامان خالص است که پیوسته ندای اسلام به گوش جهانیان می رسد و نهضتهای الهی شکل میگیرد و حرکتی نیکو را نتیجه
می دهد، چنان که احکام دین در همه جا انتشار می یابد و حقیقتهای ناپیدا آشکار
می شد.
تاریخ ولادت امام سجاد (ع) :
آن حضرت در تاریخ پنجم ماه شعبان سال سی و هشت هجری متولد شد . در این عالم هستی با قدوم بزرگوارترین نور رسیده شادمان شد ، دنیا احساس غرور و روزگار نور شادی بر تن کرد و آنچه بافته بود بازیور نبوغ آرایش داد .
او چون خالی نورانی بر پیشانی زمان و همانند دانه مرواریدی برگردن بند روزها و سالها ظاهر شد با طلوع نور وجود او دو قوس صعودی و نزولی جهان هستی با یکدیگر تلاقی و اشرف ممکنات با آمدن او ظهور یافت و فیض اقدس او به سوی حجت خدا راه یافت . بنابراین او دشته پیوند میان عالم ملک ملکوت بود و بوسیله‌او رایحه عطر قداست از دو نهان نبوی انتشار یافت و رشته‌ محبّت علوی و عصمت فاطمی در جهان برقرار شد آنچه او برتری می بخشد

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله آیات 1 تا 10 سوره حجرات pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله آیات 1 تا 10 سوره حجرات pdf دارای 34 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله آیات 1 تا 10 سوره حجرات pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله آیات 1 تا 10 سوره حجرات pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله آیات 1 تا 10 سوره حجرات pdf :

مسائل و مطالبى که سوره مبارکه حجرات مشتمل بر آنست
این سوره مشتمل بر مسائلى از احکام دین است ، احکامى که با آن سعادت زندگى فردى انسان تکمیل مى شود، و نظام صالح و طیب در مجتمع او مستقر مى گردد. بعضى از آن مسائل ادب جمیلى است که باید بین بنده و خداى سبحان رعایت شود، و پاره اى آدابى است که بندگان خدا باید در مورد رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) رعایت کنند، که در پنج آیه اول سوره آمده . بعضى دیگر آن ، احکام مربوط به مسائلى است که مردم در برخورد با یکدیگر در مجتمع زندگى خود باید آن را رعایت کنند. قسمتى دیگر مربوط به برترى هایى است که بعضى افراد بر بعض دیگر دارند، و تفاضل و برترى افراد از اهم امورى است که جامعه مدنى انسان با آن منتظم مى شود، و انسان را به سوى زندگى توام با سعادت و عیش پاک و گوارا هدایت مى کند، و با آن بین دین حق و باطل فرق مى گذارد، و مى فهمد کدام دین حق است ، و کدام از سنن اجتماعى قومى است . و در آخر، سوره را با اشاره به حقیقت ایمان و اسلام ختم نموده ، بر بشریت منت مى گذارد که نور ایمان را به او افاضه فرموده است .
این سوره به شهادت مضامین آیاتش در مدینه نازل شده ، به استثناى آیه {یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى ...} که بعضى در باره مدنى بودن آن حرف دارند، که به زودى خواهد آمد.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

تحقیق زندگینامه و سیری در آثار فریدالدین عطار نیشابوری pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  تحقیق زندگینامه و سیری در آثار فریدالدین عطار نیشابوری pdf دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق زندگینامه و سیری در آثار فریدالدین عطار نیشابوری pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق زندگینامه و سیری در آثار فریدالدین عطار نیشابوری pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق زندگینامه و سیری در آثار فریدالدین عطار نیشابوری pdf :

بخشی از فهرست تحقیق زندگینامه و سیری در آثار فریدالدین عطار نیشابوری pdf

زندگینامه
ویژگی های آثار
آثار عطار
نمونه آثار
مذهب عطار
اطلاعات و دانش عطار
عطار متأخرین
سخن آخر
منابع و مأخذ

فریدالدین ابو حامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری،یکی از شعرا و عارفان نام آور ایران دراواخر قرن ششم و اویل قرن هفتم هجری قمری است. بنا بر آنچه که تاریخ نویسان گفته اند بعضی از آنها سال ولادت او را 513 و بعضی سال ولادتش را 537 هجری.ق، می دانند. او در قریه کدکنیا شادیاخ که در آن زمان از توابع شهر نیشابور بوده به دنیا آمد. وی در شهر شادیاخ ولادت یافت . چنانکه می دانیم پس از حمله غزان به سال 548 شهر نیشابور ویران شد و چندی بعد شادیاخ که در جانب راست نیشابور واقع بود جای آن را گرفت و چون باز در حمله مغولان ویران گشت این بار نیشابور به محل قدیم خود عودت یافت . بنابراین خواه عطار در شادیاخ و خواه در کدکن که هر دو از اعمال نیشابور بوده اند ولادت یافته باشد وی منسوب به شهر نیشابور هست و اینکه حاج خلیفه او را در چند مورد از کتاب خود همدانی شمرده البته درست نیست . ابی بکر ابراهیم مرد بیدار دلخدا شناس وطریقت دان بوددر نیشابور به دارو فروشی می پرداخت ومحترم ومعزز می زیست. همسر ابراهیمزنی پاک نهادخداپرستزهد پیشه وزاهد منش بود که بیست وچند سال آخر عمر را به خلوت نشست بوددر را بر کس وناکس بسته وتنها به پرستش خدای یگانه می پرداخت(خسرونامه چاپ تهران). این زن وشوهر دین داربه دامن عنایت پیامبر گرامی اسلام دست زدند وبه شرف نام عزیزشپسر را محمد نامیدند ابو حامد کنیه اش کردند: آنچه آنرا صوفی آن گوید بنام ختم شد آن بر محمد والسلام من محمد نامم واین شیوه نیز ختم کردم چون محمد ای عزیز ابو حامد محمددر شهر نیشابور پرورش یافتبه استاد سپرده شدعلم وفضل آموخت و فریدالدین لقب یافت. سالهای کودکیش به احتمال قوی در اواخر عهد سنجر گذشت . در فاجعه غز (548) که نیشابور و خراسان به دست آن ها افتاد فریدالدین محمد شش یا هفت سالی بیشتر نداشت . ماجرا یک شورش خشم آلود مشتی تر کمان شبانکاره بود – که از ناچاری با سلطان به چالش برخاسته بودند . فقط بی تدبیری سلطان و امیران در گاه آن را به یک فتنه خونین تبدیل کرده بود – فتنه غز حادثه چنان عظیم چنان موحش و چنان درد ناک بود که نمی توانست در خاطر کودک خردسال تاثیر درد انگیز خود را باقی نگذاشته باشد . چند سال بعد وقتی فتنه غز فروکش کرد و پایان یافت فریدالدین محمد دوران مکتب را می گذرانید . در خانه و شاید در مکتب نیز او را نه محمد بلکه محمشاد یا چیزی شبیه آن که درآن نواحی به جای محمد بکار می رفت می خواندند. در شادیاخ یا نشابور هر جا بود محمشاد از آنچه در آن ایام در مکتب ها آموخته می شد بهره می گرفت .خط و حساب و قرآن – با مایه یی از شعر و ادب عصر . درین مدت خراسان بارها دست به دست شده بود . برخی‌ از منابع‌ قدیمی‌ از جمله‌ جامی‌ انقلاب‌ حال‌ شیخ‌ را به‌ ملاقات‌ او بادرویشی‌ سبک‌ بار و فرزانه‌ نسبت‌ می‌دهند که‌ تحولی‌ ناگهانی‌ در روان‌ او ایجادنمود، با این‌ حال‌ براساس‌ مدارک‌ متقن‌ و معتبر این‌ داستان‌ ساختگی‌ و افسانه‌است‌. داستان‌ که‌ خود حکایتی‌ بس‌ زیبا، دل‌انگیز و آموزنده‌ است‌ بدین‌ گونه‌است‌: ( گویند سبب‌ توبه‌ وی‌ آن‌ بود که‌ روزی‌ در دکان‌ عطاری‌ مشغول‌ و مشعوف‌بمعامله‌ بود، درویشی‌ آنجا رسید و چند بار ـ شی‌ء لله‌ ـ گفت‌. وی‌ بدرویش‌نپرداخت‌. درویش‌ گفت‌ ای‌ خواجه‌ تو چگونه‌ خواهی‌ مرد؟ عطار گفت‌ چنانکه‌ توخواهی‌ مرد درویش‌ گفت‌ تو همچون‌ من‌ می‌توانی‌ مرد؟ عطار گفت‌ بلی‌ درویش‌ کاسه‌چوبین‌ داشت‌ زیر سر نهاد و گفت‌ الله‌ وجان‌ بداد. عطار را خیال‌ متغیر شد، دوکان‌بر هم‌ زد و باین‌ طریقه‌ درآمد.) همانطور که‌ اشاره‌ شد این‌ داستان‌ افسانه‌ای‌بیش‌ نیست‌ ولی‌ مسلما شغل‌ داروفروشی‌ و طبابت‌ عطار،که‌ روزانه‌ نبض‌ حدود پانصدبیمار را می‌گرفت‌ به داروخانه پانصد شخص بودند که هر روز نبضم می نمودند و به‌ مداوای‌ بیماران‌ گوناگونی‌ می‌پرداخت‌، او را با افکار وعقاید مختلفی‌ از جمله‌ پیروان‌ طریقت‌ صوفیه‌ و دنیای‌ اعجاب‌ انگیز اولیاء الله آشنا نمود و حکیم‌ که‌ علاقه‌ای‌ مفرط به‌ عرفان‌ و تصوف‌ داشت‌ بدین‌ خرقه‌ درآمد. شیخ‌ از زمان‌ انقلاب‌ و تحول‌ روحی‌ خود تا زمان‌ مرگ‌ دهها اثر تحسین‌ برانگیز درادب‌ و عرفان‌ پدید آورد که‌ نگارش‌ و سرایش‌ تألیفات‌ به‌ نظم‌ در عین‌ اشتغال‌به‌ حرفه‌ سنگین‌ طبابت‌ گویای‌ اراده‌ نیرومند و پشتکار عطار است‌.عطار در روزگارجوانی‌ و اواسط عمر خویش‌ به‌ رسم‌ سالکان‌ طریقت‌ مسافرت‌های‌ دور و درازی‌ راآغاز کرد و در این‌ سفرها که‌ مصر و هندوستان‌ و مکه‌ و دمشق‌ و ترکستان‌ وماوراءالنهر را در نوردید با مشایخ‌ بزرگ‌ زمان‌ خود ملاقات‌ و راز و نیاز کرد وظاهرا در طی‌ یکی‌ از همین‌ سفرها به‌ خدمت‌ شیخ‌ مجدالدین‌ بغدادی‌ (حکیم خاص سلطان محمد خوارزمشاه)رسید و چندی‌در سلک‌ شاگردان‌ وی‌ درآمد.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   116   117   118   119   120   >>   >