مقاله بررسی فرش های دوره سلجوقی pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله بررسی فرش های دوره سلجوقی pdf دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسی فرش های دوره سلجوقی pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی فرش های دوره سلجوقی pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بررسی فرش های دوره سلجوقی pdf :

بررسی فرش های دوره سلجوقی

فهرست
عنوان صفحه
چکیده مطالب 4
فرش بافی در دوره سلجوقی 5
بافندگی 8
قالی بافی در دوره حکومت های متقارن 9
بی اعتنایی به صنعت قالی بافی در زمان سلاطین سلجوقی و فاتحان مغول 10
گره ها 11
قالی در دوران سلجوقیان 12
منابع 13
بررسی فرشهای معروف سلجوقی در قونیه و تطبیق آن با نقوش و شکلهای روستایی ایران
چکیده مطالب:
سلجوقیان، طایفه ای از ترکمنان غز بودند که از ترکستان به ماوراءالنهر مهاجرت کرده و در فاصله سال های 429 تا اوایل قرن هشتم هجری قمری در خراسان، کرمان و بسیاری از بلاد شام وروم سلطنت کردندو قلمروشان از کاشغر(شهری در ترکستان شرقی)تا حلب (شهر شام کنونی)وسعت داشت.

پیشرفت سلجوقیان باعث شد تا مردم کشورهای متمدن خاورمیانه با محصولی آشنا شوند که تا آن زمان فقط به وسیله قبایل ترکمن دردشت هایی که میزیستند ساخته می شد و برای مقابله با سختی های زمستان به کارمی رفت واین محصول فرش بود.(البته ایرانیان از حدود 1500 سال قبل از میلاد با فرش آشنا بودند)

عمومی شدن این صنعت ، احتمالاَ به این طریق انجام گرفته که بعضی از قبایل سلجوقی در مکان هایی مستقر شده و این صنعت را حفظ کرده و به صورت وسیع تری گسترش داده اند و آن رابه صورت حرفه عمومی در آورده اند.

دلیل کافی برای وجود چنین صنعتی در دوره سلجوقیان را فقط ازآسیای صغیر در اختیار داریم وآن هم قطعاتی است که گذشته در معبد علاءالدین در قونیه موجود بوده و حال باعث افتخار موزه مربوط با آثار هنری ترکی و اسلامی در استانبول است. این قطعات به خوبی تباین بین زمینه و حاشیه فرش را که از علائم مشخصه آن است و در تکامل بعد هم به چشم می خورد نشان می دهد زمینه فرش یا دارای یک طرح هندسی متواصل و یا ردیف های منظمی از طرح های هشت گونه است که روی تمام سطح تکرار می شود. و حاشیه آن نیز معمولاَ از یک ردیف خط کوفی غیر مفهوم ولی فوق العاده جالب تشکیل شده است.

فرشبافی در دوره سلجوقیان ( 591 – 429 ه . ق )

در خصوص قالیهای دوره سلجوقیان بویژه سلاجقه ایران کمتر مطلبی تاکنون به رشته تحریر درآمده که با قطعیت فرش بافی ایران در زمان تسلط سلاجقه را به اثبات رساند اما از آنجایی که تعداد هشت قطعه قالی از دوران حکومت سلاجقه در آسیای صغیر به دست آمده استنباط جهان غرب بویژه دانشمندان ترک بر آن است که در این دوره قالیبافی ایران در اضمحلال کامل به سر می برده است. در این ارتباط دکتر علی حصوری دلایلی در خصوص وجود سنت قالیبافی در این دوره و حتی ایرانی بودن تکه های پیدا شده در ترکیه ارائه داده که در این جا به نقل آن می پردازیم. علی حصوری معتقد است:

«در تاریخ قالی خاورمیانه مسئله ای وجود دارد که چندان مورد بحث قرار نگرفته و همین امر باعث شده است که مطالب مطرح شده واقعی تلقی و پذیرفته شود. در آسیای صغیر فرشهای متعلق به قرن هشتم هجری از مساجد و بقاع معروف (بویژه مسجد علاء الدین در قونیه) به دست آمده است.

از آنجایی که بخشی از این دوره مقارن با پادشاهی سلاجقه روم می شود، فرش های این دوره با نام سلجوقی شهرت یافته است. ضمناً گرایش های قوی پژوهشگران ترکیه امروز و محدودیت دانش بی توجهی محققان غربی باعث شده که قالی های آن عهد که بافندگانشان ترک نبوده اند و ربطی با ترکان نداشته اند (جز داشتن حکومتی سلجوقی) قالی ترک قلمداد شود و به سابقه و تاریخ قالی ترک فصل مهمی بیفزاید خوشبختانه مینیاتورها و آثار دیگری که از آن قرن ها باقی مانده به ما این امکان را می دهد که به بررسی این قالی ها بپردازیم.»

وی در ادامه استدلالهای خود مبنی بر منشأ غیر ترک بودن قالی سلجوقی و ویژگیهای فنی و صوری (نقش) آن می پردازد و معتقد است مشخصه فنی قالیهای سلجوقی داشتن گره ترکی است. امروزه دیگر کاملاً مشخص شده است که این گره ربطی به ترکان ندارد زیرا ترکان در سرزمین اصلی خویش گره فارسی به کار می برند و تنها ترکانی گره ترکی دارند که یا به غرب ایران مهاجرت کرده باشند یا قالی بافی را از اهالی غرب ایران یاد گرفته باشند.

این خود بدان معنی است که گره ترکی از ویژگیهای فنی سنت قالیبافی شمال غربی ایران است به طوری که در تمام شمال غرب ایران تا اران در قفقاز، در آسیای صغیر و غرب ایران (کردها و لرها) به جز اقلیتی در سنه قدیم و سنندج کنونی، حتی کردهای مقیم عراق که بندرت قالی بافته اند گره ترکی به کار برده اند و می برند. در واقع گره ترکی گره سکاها است که در حیطه زندگی آنان رواج یافته است.

اگر این گره از آن ترکان باشد باید در شرق و شمال ایران نیز رواج باشد که نیست. از طرف دیگر می دانیم که سلجوقیان مخصوصاً از زمان خواجه نظام الملک به بعد گرایش بیشتری به زبان فارسی پیدا کردند و حتی آخرین شاهان این سلسله به فارسی شعر می گفتند. مدارک زیادی مبنی بر علاقه سلاجقه به فرهنگ ایرانی در دست است. از جمله سلاجقه روم نه تنها زبان فارسی را زبان رسمی دربار خود کردند بلکه وزرای خویش را از ایرانیان برگزیدند و آیین کشورداری آنان کاملاً ایرانی بود. سلاجقه روم حتی نام شاهان اساطیری و تاریخی ایران پیش از اسلام مانند کیخسرو، کیکاووس، کیقباد، و; را بر خود می نهادند

در دوره سلاجقه روم فرهنگ ایرانی اسلامی در آسیای صغیر شدت گرفت و پایه ای شد برای حکومت ترکان عثمانی . آنان حتی کاخهای خود را با تصاویر شاهنامه می آراستند و زبان فارسی تا قرن هشتم هجری مهمترین زبان متداول در آسیای صغیر بود و تا قرن هشتم که موج جدیدی از ترکان به آسیای صغیر رسید، کتابهای فراوانی به فارسی نوشته شد. در این جا این سوال مطرح است که پادشاهانی که در تمام جنبه های زندگی خود و حتی نام فرزندانش از ایرانیان الگو می گرفته اند و پشتیبان فرهنگ ایرانی بوده اند چگونه ممکن است از قالی ترکی استفاده کرده باشند؟ اگر سلجوقیان نخستین ترکانی بودند

که بر آسیای صغیر تسلط یافتند قالی بافی را چگونه به آنجا بردند؟ سلجوقیان اصلی که در ایران حکومت کرده اند چرا قالی سلجوقی نداشتند و حتی در یک نوشته تاریخی نامی از قالی سلجوقی- چه در آسیای صغیر چه در ایران دیده نمی شود؟ آنگاه یکی از شاخه های این سلسله به نام سلاجقه روم آن هم دور از خاستگاه خود و دور از ایران که وطن دوم شان بود قالی سلجوقی داشته اند؟ واقعیت این است که این قالی ها نه تنها سلجوقی نیست بلکه اصلاً ترک نیست. در آن روزگاران در تمام ایران و از جمله در قفقاز و اران قالی ایرانی بافته می شد همچنین نکته ای که از آن معمولاً غفلت می شود این است که بیشتر ساکنان قدیم آسیای صغیر در دوره سلجوقیان روم، ترک نبوده اند بلکه در آن منطقه ارمنیان و ملیت های دیگری قالی می بافتند.

از طرفی همگی این قالی های به اصطلاح سلجوقی دارای طرحهایی بوده است که در قالیهایی که در اطراف ایران بافته می شود، مثلا در قالیهای ترکمن، سیستان، قفقاز و اران بیشتر باقی مانده است تا در قالیهای مرکز این حوزه فرهنگی و شاید یکی از دلایل آن تحولات و بلوغ هنری است که به علت غنای فرهنگی و شکل گیری مکاتب بزرگ باعث گردیده که حتی در دورافتاده ترین مناطق روستایی ایران نیز نقوشی همچون اسلیمی و لچک و ترنج بافته شود.

از این مسایل که بگذریم علی حصوری به قدمت نقش های قالیهای سلجوقی اشاره می کند که نمونه های فراوان و مشابه آن ها را می توان در ادوار قبل از سلجوقیان مشاهده کرد اگر چه تاکنون قالی دوره سلجوقی در ایران به دست نیامده است اما نقش قالی آنها را می توان در دیگر آثار ایرانی ردیابی کرد. در بررسی آثار تاریخی ایران متوجه می شویم که اشتراک طرح در بسیاری از هنرهای ایرانی وجود داشته مثلا در صد سال گذشته طراحان فرش طراحی کاشی هم می کرده اند و تعداد زیادی از آنها استادان مینیاتوریست یا مذهب و حتی استادان تشعیر هم بوده اند مانند بهزاد، سلطان محمد و ;

بعلاوه حتی پیش از دوره مغول نقشه های مشترک پارچه و فرش هم داشته ایم که نمونه هایی از آنها همچون محرمات وجود دارد که در نقاشیهای پیش از مغول روی لباسها و پارچه ها فراوان دیده می شود. به همین منظور اگر نقش هایی روی پارچه ها یا بناها و دیگر آثار و و سایل زندگی دیده شود که بر روی قالیهای معروف به سلجوقی هم وجود داشته می توان به سر منشأ مشترک این نقشها در میان قومی که آنها را داشته پی برد.

خوشبختانه از این قسم، آثار باستانشناسی زیادی در دست است تا حدی که از دوره آل بویه (قرن چهارم هجری) به بعد می توانیم آثار این نقشه ها را پیگیری کنیم . در آن زمان هنوز عنصر ترکی در ایران مخصوصاً در حیطه حکومت آل بویه وجود نداشته است که بتواند بر قالی، پارچه و دیگر وسایل کاربردی اثر بگذارد. در مطالب بعدی خواهیم دید که همین نقشه ها تا دوره تیموری هم بر روی قالی فراوان به کار می رفته و از آن دوره به بعد رایج شده است.

بافندگی:
اگر چه بافندگی از صنایعی است که همیشه در ایران مقامی ارجمند داشته، ولی بعضی از محققین عقیده مندند که از بعضی جهات این صنعت در زمان سلجوقیان به منتهی درجه ی ترقی خود رسیده. اگر چه شاید بیش از 50 تکه از پارچه های این دوره در دست نباشد، اما همین عده نقشها و طرحهای متعدد را نشان می دهند.

بعضی از این طرحها پرکار و پارچه دولا بافته شده است. نوعی پارچه در این دوره ترقی نمود که مرتب از دو پارچه به رنگ مختلف دیده که با یکدیگر بافته شده و گاهی دیگری روآمده تشکیل شکل و طرح آن را میداده است. این نوع پارچه دارای تنوع زیادی بوده است. دکتر فیلیس اکرمان در کتاب «صنایع ایران» شرح مفصلی در این باب نوشته است. تکه های پارچه که از آن عصر بدست آمده است انواع مختلف پارچه های ابریشمی را نشان می دهد.

یک قسم پارچه ی ابریشمی دیده می شود که با تغییر نور تغییر رنگ می دهد و نیز پارچه ی ابریشمی سبک و نازکی دیده می شود که روی آن طرح حیوانات و خطوط کوفی بسیار عالی نقش گردیده. رنگهای آن عبارتست ازسبزوسفید روی زمینه ی طلائی وقرمز تیره و قهوه ای. در موزه ی لووریک تکه پارچه ی ابریشمی سفیدی است که نقشه ی آن نیز به رنگ سفید است و به قدری ریز بافته شده که نقش آن دیده نمی شود مگر آنکه آنرا از یک طرف نگاه کنند. پیدا کردن نقشه ی آن باعث تعجب و مسرت بیننده می گردد، همچنان که در تمام صنایع کارگران ایرانی همواره علاقه مند بودند که در بیننده ایجاد حس تعجب کنند.

روی بعضی از پارچه های ابریشمی طرحهای مفصل و پیچیده ای که اصل آن در زمان ساسانیان استعمال می شد دیده می شود، مانند نقش پرندگان و حیوانات و مرغ خیالی. علاوه بر اینها خط کوفی نیز اضافه شده و داخل در طرح گردیده است. قسمت دیگر پارچه را با گل و برگ پر می نمودند و یا نقشی را به تکرار می کشیدند یا آن را خالی می گذاشتند. حقیقتاَ صنعت نساجی این زمان از حیث طرز بافندگی، ابتکار، انواع نقشه و قشنگی رنگ به درجه ی خیلی عالی رسیده بود. اگرچه از نوشته های این دوره چنین برمی آید که در آن زمان قالی می بافتند، ولی تا آنجا که اطلاع داریم نمونه ای از این صنعت تا کنون به دست نیامده است.

قالیبافی در دوره حکومت های متقارن :
در بین حکومتهای متقارن که از اواخر قرن سوم تا زمان حمله ی چنگیزخان مغول در ایران حکومت داشتند تنها چند سلسله نسبت به هنر، فرهنگ و ادب توجه خاصی داشتند که از میان آنها می توان به سامانیان، آل بویه و سلجوقیان اشاره داشت. در این بین سلجوقیان که از نژاد ترکان سلجوقی بوده، در طی قرن پنجم وارد ایران شده و آذربایجان و نواحی عمده ای از مرکز و غرب ایران را به تصرف خود درآوردند. با این تهاجم زبان و فرهنگ آنان نیز به این سرزمین آورده شد و با هنر و فرهنگ ایران ممزوج گردید و در نتیجه طرحهای قالی ایران در این برخورد فرهنگی متأثر از طرحهای سلجوقی گردید. لیکن با این وجود امروزه از فرشهای ایرانی مربوط به این دور اثری وجود ندارد.

س. ادواردز محقق برجسته فرش ایران معتقد است که شاهان سلجوقی سازنده و حامی هنرهایی همچون نقاشی و خوشنویسی بوده اند لیکن هرگزاز فرش درک مناسبی نداشته و نتوانستند سبب رونق و شکوفایی آن گردند. از سویی دیگر علی حصوری اندیشمند ایرانی بر خلاف ادواردز و برخی دیگر از محققین اعتقادی به وجود طرح و نقشه سلجوقی نداشته و آن (نقشه سلجوقی) را نوعی نقشه ای معمول در تمام ایران از جمله آذربایجان، قفقاز (ناحیه اران) و آسیای صغیر می داند.

در مورد فرشهای عهد سلجوقی همانگونه که گفته شد امروزه اثری وجود ندارد لیکن احتمال تشابه آنها با نمونه فرشهای ایرانی موجود در مسجد علاءالدین قونیه که در آن عهد پایتخت سلجوقیان بود فراوان است. با این حال می توان با احتیاط بسیار نقشه این فرشها را شکسته و بدون اغنا دانست که ظرافت آنها نیز زیاد نبوده است.

از دیگر روایات در مورد سایر حکومتهای متقارن میتوان به نوشته های مقدسی تازی نژاد در سده پنجم هجری قمری اشاره کرد که از قالیهای قاینات تمجید بسیاری کرده است و یا در همادوران گردیزی در تاریخ زین الاخبار در برشمردن ارمغانهای سلطان محمود غزنوی به یوسف قورخان از فرشهای گرانمایه ارمنی و قالیهای اویسی سخن گفته است. و یا یکبار در تاریخ بیهقی، نویسنده در شرح مجلسی از سلطان محمود غزنوی در اوایل قرن پنجم می نویسد که «این صفه را به قالی ها و یدباعای رومی بیاراسته بودند» که اینها همه نشان از تمایل غزنویان به قالی و فرشها ایرانی می باشد. در باب آل بویه نیز گفته اند که این حکومت در پیشرفت توسعه صنعت قالی بافی سهم فراوانی را باز کرده است.

بی اعتنایی به صنعت قالی بافی در زمان سلاطین سلجوقی و فاتحان مغول:
گمان می رود سلاطین بزرگ سلجوقی که درقرنهای یازدهم و دوازدهم برایران حکومت می کردند، و شاهانی سازنده و حامی هنر منجمله نقاشی و خوشنویسی بودند،نتوانستند امکانات موجود در هنر قالیبافی رادرک کنند، چه در آثار نویسندگان آن زمان به ندرت ذکری از این هنر به میان آمده است. در این مورد شکی نیست که در آن دوره درخشان و با رواج عقاید روشنفکرانه،این هنر نیز رو به پیشرفت نهاد، ولی به عنوان حرفه ی که بین مردم روستاها و افراد قبایل رواج داشت

تلقی می گردید. در قرن سیزدهم غارت و تاراجهای فاتحان نیمه وحشی مغول، چنگیز خان و هلاکوخان،تهیه این کالا را متوقف ساخت* پادشاهان ایلخانی مردانی فرهنگ پرور بودند. در اواخر قرن سیزدهم غازان خان (همان طور که خواهیم دید) پایتخت جدید. پرشکوهی به نام شام در حومه تبریز بنا نهاد و کف تالارهای قصور خود را با فرشهای بافت فارس پوشانید(مسلماَ چنانچه قالیهای بزرگ در شهر تبریز موجود می بود از قالیهای بافت فارس استفاده نمی کرد). تیمور لنگ آن قدر سرگرم مبارزات خود بود که فرصتی برای توجه به هنر قالیبافی نداشت. ولی مدارکی در دست است که در زمان سلطنت فرزند نامی وی شاهرخ، این حرفه اهمیتی پیدا کرد و قالیهای فاخر و گرانبهایی تهیه گردید. چنین فرشهایی در مینیاتورهایی که در قرن پانزدهم ترسیم شده دیده می شود. ولی طرحهای این قالیها بیشتر طرحهای شکسته است

و از این نکته چنین بر می آید که بافندگان آن هنوز به درجه استادی نرسیده بودند.مه می دانیم که لااقل یکی دیگر از شاهزادگان مغول غیر از شاهرخ یعنی اوزن حسن که مردی روشنفکر از سلسله آق قوینلو بود(1469 -1478 ) در کاخ خود از این قتلیهای سنگین و گرانبها استفاده می کرد.چه باربارو، سفیر جمهوری و نیز در دربار اوزن حسن واقع در تبریز، در سفرنامه خود به این موضوع اشاره می کند.این مرد و نیزی مشاهدات خود را از دربار این پادشاه به تفضیل شرح می دهد و چند بار به قالیهای نفیسی که در کاخ دیده اشاره می کند.برطبق نوشته وی، بعضی از آنها ابریشمی بوده است. هیچ گونه اثری از فرشهای این دوره باقی نمانده است

و جای تعجب نیست، چه(اغلب این نکته در نظر گرفته نمی شود) قالیهای ایران از دو ماده کم دوام یعنی پشم ونخ تهیه می شود.پشم براثر پاخوردگی مداوم ساییده می شود وهمچنین طعمه حشرات واقع می گردد. هردو این مواد را رطوبت ضایع می کند و چون در معرض هوا هستند به تدریج می پوسند با این ترتیب گرچه مدت چندین قرن است که مردم ایران، غیر از طبقه دهاقین و رعایای کم بضاعت، اطاقهای خود را سرتاسرمفروش می کنند، حتی یک تخته قالی از هزاران تخته ای که قبل از تاریخ 1500 میلادی بافته شده باشد در دست نیست.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :