مقاله روانشناسی تفاوتهای فردی pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله روانشناسی تفاوتهای فردی pdf دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله روانشناسی تفاوتهای فردی pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله روانشناسی تفاوتهای فردی pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله روانشناسی تفاوتهای فردی pdf :

روانشناسی تفاوتهای فردی

1 تعریف
2 فواید آشنایی با تفاوتهای فردی
3 تاریخچه
4 عوامل موثر در تفاوتهای فردی
5 روشهای اندازه گیری تفاوتهای فردی
6 هوش
7 انگیزش
8 شخصیت
9 تفاوتهای بین دو جنس

ا) مقدمه و تعریف:
امروزه توجه به آموزش و پرورش از شاخص‌های عمده وتوسعه جوامع انسانی محسوب می‌شود . یعنی کشور‌ها نه بر اساس رشد و توسعه اقتصادی بلکه بر اساس میزان توجه به آموزش وپرورش مورد ارزیابی قرار می‌گیرند . برای ارزیابی میزان توسعه آموزش و پرورش به میزان توجه آموزش و پرورش به امر تفاوتهای فردی دانش اموزان اهمیت داده می شود

 

. همان گونه که می‌دانیم هیچ انسانی کاملاً شبیه به دیگری نیست . این تفاوتها در همه جا وبین همه انسانها تی در بین دوقلوها وحتی دوقلوهای هم شکم یکسان ملاحضه می‌شود . این تفاوتها به گونه‌ای است که به جرات می‌توان ادعا کرد به تعداد انسانها روی زمین یعنی شش میلیارد انسان استثنایی وجود دارند که در کنار هم زندگی می‌کنند . این مساله هم در تفاوت سر انگشتان انسان مشهور ایت و هم در حیطه‌های غیر مادی همچون ابعاد عاطفی ، احساسی ،

روانی و شناختی ، البته این امری است که باید آن را به فال نیک گرفت چون ار رازهای خلقت است زیرا همین تفاوت‌ها وناهمسانی هاست که ادامه زندگی میسر می‌سازد از امام صادق (ع) نقل است که فرموده‌اند اگر قرار بود انسان‌ها با هم برابر باشند هر آینه هلاک می‌شوند .تفاوت‌ها موجب جدایی بین انسانها و در عین جال موجب آن است که هر فرد بر اساس ویژگی‌های خاص خویش رشد کند.

حقیقت این است که بین انسانها تفاوت هر چند اندک وجود دارد . چه آن تفاوتهایی که مربوط به ظواهر جسمانی ماننداندازه قد، چاقی و لاغری ، رنگ پوست است و آن را می توان براحتی مشاهده کرد . وچه تفاوتهای رفتاری ، عاطفی و شخصیتی که در پاسخ به محیط و پدیده های مختلف خود را آشکار می سازد. در برابر یک محرک،پدیده یا حادثه انسانها رفتارهای متفاوت از خود نشان می دهند و در حل یک مسئله انسانها راه حلهای مختلفی را بر اساس علائق ، نگرش و سوابق تجربی خود پیدا می کنند . چرا انسانها رفتار ویا رفتارهای متفاوت دارند ؟

از زاویه ای دیگر، علی رغم اینکه انسانها با هم متفاوتند، بسیار به هم شبیهند. به نظر ما وجود شباهتها در بین انسانها از اهمیت ویژه ای بر خوردار است . در یک کلام همه افراد چه ناشنوا ، چه عقب مانده ،چه نابینا به خاطر ویژگیهای مشترکشان که بسیار زیاد نیز است انسان می نامیم. پس مسئولیت عظیمی بر گردن ما وجود دارد یعنی وظیفه انسانی ما حکم می کند در برابر همه

آنها رفتاری بشر دوستانه داشته باشیم. به همین سبب است که سازمانهای بین المللی و منطقه ای در دفاع از حقوق انسانها بوجود آمده است و تمامی کشورها را ملزم کرده است تا پیمان نامه های مختلفی نظیر حقوق بشر ، حقوق کودک ، حقوق اسراء را امضاء و اجرا نمایند . در همه این پیمان نامه ها به حقوق انسانها بدون توجه به رنگ پوست ، نزاد و میزان هوش توجه جدی شده است.
همین تشابه آنهاست که جوامع انسانی را می‌سازد . فطرت انسان در گرایش به جمع دارد و از افزوگرایران است وهمین مساله موجب نزدیکی انسانها ودر نتیجه تشکیل اجتماع میشود که خود زیر بنابر تشکیل تمدن عظیم بشر با پیشرفتهای حیرت انگیز علمی گشته است
هر انسانی از بعضی جنبه ها شبیه همه انسانهای دیگر است.(شباهتها در زمینه هایی مانند : یادگیری ، رشد و کارکرد اعضای بدن)

شبیه بعضی انسانهای دیگر است. (تفاوتها با افراد دیگر و وجه اشتراک با بعضی در مواردی نظیر: جنس هوش ، نژاد )
شبیه هیچ انسان دیگری نیست.(یگانگی ها در زمینه هایی مانند: تجارب شخصی، تاریخچه زندگی)
روان‌شناسی دانش جذابی است. اگر چه از تأسیس آن توسط ویلهلم وونت (دانشگاه لایپزیک آلمان) در سال 1879 بیش از 127 سال از عمر آن نمی‌گذرد، اما در این سالها مطالعات علمی نظریه پردازان بزرگ و تحقیقات آنها این دانش جوان را به عنوان یکی از کاربردی‌ترین علوم انسانی درآورده است. امروزه کمترین جایی سراغ داریم که روان‌شناسی در آن نفوذ نکرده باشد
به اعتقاد اکثر روانشناسان ، روان شناسی را می توان اینگونه تعریف کرد:
روان شناسی یعنی مطالعه علمی رفتار و فرایند های ذهنی

 

روان شناسی تجربی: در این رشته روان شناسی روان شناسان بیشترین توجه خود را به فرآیندهای کلی نظیر ،یادگیری، ادراک و تفکر معطوف داشتند.در این شاخه روان شناسی به شباهتهای افراد توجه می شود.
(اصول کلی حاکم بر رفتار افراد)
روان شناسی همبستگی: این شاخه روان شناسی که به نامهای روان شناسی اختلافی ، روان شناسی همبستگی نگر و روان شناسی تفاوتهای فردی معرفی شده است. توجه خود را بیشتر به حوزه تفاوتهای فردی متمرکز نموده است.

روان شناسی تفاوتهای فردی یعنی:
مطالعه علمی تفاوتهای بین افراد
2) فواید آشنایی با تفاوتهای فردی
1 افزایش دانش
2 توجه به این نکته که هرکس توانایی انجام دادن هر کاری را ندارد.
3 آگاهی به والدین در خصوص تواناییهای کودکان و نوجوانان
4 توجه به این نکته که رشد انسان با همدیگر تفاوت دارد.
5 آگاهی به والدین دانش آموزان استثنایی
6 آگاهی معلمان در خصوص نوع برخورد با دانش آموزان بدو ورود به هر مفطع
7 توجه معلمان به استعدادهای خاص دانش آموزان
8 توجه معلمان به ظهور استعداد دانش آموزان در زمانهای خاص
9 توجه به تفاوتهای افراد در چگونگی و سرعت سازگاری
10 شناخت تفاوتهای بین دو جنس

11 استفاده از شیوه های مختلف تربیت فرزند و یا مدیریت کلاس

3) تاریخچه
انسانها از بدو خلقت به موضوع وجود تفاوتهای فردی توجه داشته است. این تفاوت چه از لحاظ ظاهری (مانند جنسیت و یا رنگ پوست ، شکل و قیافه) و چه از لحاظ نوع رفتار و سرعت یادگیری مورد توجه بوده است.اما دانشمنمدان به امر وجود تفاوتهای فردی نگاه ویژه ای داشتند. اگر چه ذکر همه دانشمندانی که در زمینه تفاوتهای فردی کار کردند و نظریه ارائه کردند و همچنینن توضیح نظریه آنها با اهداف این دوره مناسب نمی باشد اما ذکر نام تعدادی از این دانشمندان جهت آشنایی سیر تغییر نگاه به امر تفاوتهای فردی خالی از فایده نخواهد بود.
1 بقراط: این دانشمند و حکیم یونانی که در فرون 4 و 5 فبل از میلاد زندگی می کرد انسانها را به چهار گروه سودایی ( افسرده ، غیر اجتماعی ، از کار و کوشش گریزان ) ، صفرایی ( تند خو ، زود خشم ، جاه طلب ، خود بزرگ بین ، ثابت قدم ) ، دموی ( خوش گذران ، خوش بین ، جدی و فعال ) و بلغمی مزاج ( اجتماعی ، کم فعالیت ، کند ذهن ) تقسیم بندی نمودند.

2 افلاطون: این فیلسوف یونانی نیز افراد را از لحاظ استعدا به سه دسته زیر تقسیم بندی نموده است:
الف) طلا : این گروه کسانی هستند که می توانند زمام امور کشور را به دست بگیرند.
ب) نقره: این گروه افرادی هستند که باید دستیاران گروه رهبری باشند.
پ) ترکیبی از مس و آهن : این گروه توده عادی مردم هستند که باد فر مانبردار گروه رهبری باشند.
3 روسو: این نویسنده مشهور فرانسوی اعتقاد داشتند که آموزش و پرورش باید بر استعداد و علائق کودک بنا شود. بر اساس نظرات وی آموزش و پرورش از معلم محوری به دانش آموز محوری تغییر یافت.
4 بسل: این ستاره شناس آلمانی بر اساس بررسی های خود به این نتیجه رسید که هیچ دو نفری را نمی یافت که برآورد یکسانی داشته باشند ، لذا هر انسانی معادله شخصی خود را دارد.
5 چارلز داروین: داروین که یک زیست شناس مشهور بود بر اساس مشاهدات و تحقیقات خود به این نتیجه رسید که افراد یک نوع جاندار دارای خصوصیات متفاوت هستند. ایشان صراحتا اعلام کرد که خصوصیات مساعد باعث بقاء می گردد. این نطر را ما با عنوان انتخاب طبیعی می شناسیم.
6 فرانسیس گالتون: به اعتقاد بسیاری از روان شناسان موثرترین راه را در مطالعات تفاوتهای فردی را فرانسیس گالتون برداشته است.و بر همین اساس او را پدر مطالعات تفاوتهای فردی معرفی

کردند. این دانشمند ونابغه انگلیسی که پسر عموی ناتنی داروین نیز بود بر اساس مطالعات متعدد به نتایج جالب توجهی در زمینه تفاوتهای فردی از جمله توصیف ریاضی منحنی زنگوله ای رسیده است. همچنین ایشان در نوشته هایش پیشنهاد می کند برای اصلاح انحطاط تواناییهای انسان باید از ازدواج عقب مانده ها و بیماران روانی جلوگیری شود بنابر این باید از طریق انتخاب هوشی نژاد انسان اصلاح گردد.
7 آلفرد بینه: این دانشمند و روان شناس فرانسوی در سال 1905 با همکاری سیمون اولین آزمون هوشی را تهیه نمود. ایشان این آزمون را برای تشخیص دانش آموزان عقب مانده از کودکان عادی ساخت.
4) عوامل موثر در تفاوتهای فردی
تحقیقات روان شناسان نشان داده است که وراثت ( آمادگیهای ارثی که از طریق ژن به فرزندان انتقال می یابد ) و محیط (‌ فراهم بودن امکانات لازم جهت افزایش توانمندیهای کودک ) می تواند در ایجاد تفاوتهای افراد تاثیر داشته باشد .
محیط را می توان به طبقات زیر تقسیم کرد:
الف) محیط فرهنگی و اجتماعی: در هر جامعه ای سنت ها،باور ها نگرشهاو بطور کلی فرهنگ خاصی حاکم است. در آن فرهنگ برای اینکه فرد به عنوان عضو جامعه پذیرفته شود ،خانواده وسایر اعضای جامعه تلاش می کنند در پرورش وی ارزشها و باورهای جامعه را لحاظ کنند و بر اساس فرهنگ حاکم بر جامعه ی خود به تربیت فرزندان بپردازند. بطور مثال در بعضی از جوامع توجه به فردیت باعث تربیت افراد مستقل می شود و یا در بعضی دیگر از فرهنگ ها روح همکاری و جمع

گرایی به عنوان یک اصل پذیرفته شده و رفتارهای متناسب با آن مورد توجه و تشویق قرار می گیرد. به نظر بسیاری از روان شناسان ، فرهنگ و جامعه باعث نوعی نگرش در آموزش و پرورش شده ، واین خود نیز می تواند در ایجاد تفاوتهای اساسی در ابعاد مختلف نظیر بعد شناختی ، عاطفی ، و اجتماعی کودکان و نوجوانان شود . به عنوان نمونه انتظار پیشرفت در ریاضیات و مهندسی برای پسران و شغل های متناسب با آن و انتخاب اسباب بازیهای متناسب با جنسیت باعث نوعی نگرش سوگرانه شده و بالطبع در رشد توانمندیهای آنها تاثیر مستقیم می گذارد.

ب) محیط اقتصادی: کودکی که متولد می شود با توجه به وضع اقتصادی والدین از امکانات و محرکهایی برخوردار است . روشن است چنانچه وضعیت اقتصادی خانواده و جامعه در سطح بالایی باشد کودک و نوجوان از حداکثر امکانات محیطی ، چه در محیط خانواده و چه در مدرسه برخوردار خواهد بود.این افراد به لحاظ فضای زندگی،وسایل بازی و محرکهای مناسب جهت پرورش قوای حسی از تحریکات مناسبی برخوردار هستند.
پ) محیط خانوادگی: نوع ارتباط والدین با همدیگر و همچنین چگونگی تعامل آنها با فرزندان می تواند در چگونگی شکل گیری شخصیت تاثیر بسزایی داشته باشد.یکی از بحث های مهم در روان

شناسی رشد کودک و نوجوان ، نحوه ارتباط والدین است . به طوری که در اکثر نظریه های رشد کودک و نوجوان ، به اهمیت رفتار والدین توجه شده است.رفتار والدین با فرزندان چه خشن و چه محبت آمیز ، چه منع کننده باشد و چه اورا آزاد بگذارند غالبا مطابق الگوی فرهنگی خاص که در آن جامعه قرار دارد انجام می گیرد.عواملی متعدد در محیط خانوادگی می تواند در ایجاد تفوتهای کودک و نوجوان تاثیر بسزایی داشته باشد که اهم آن عبارتند از :
• شیوه های تربیتی یا روشهای فرزندپروری
• وضع اقتصادی خانواده
• تعداد افراد خانواده
• وضع روان شناختی والدین
• تحصیلات والدین
• پذیرش فرزند
• نگاه والدینی
• روابط برادران و خواهران

عوامل اشاره شده در ایجاد تفاوتهای فردی در کودک و نوجوان بسیار با اهمیت می باشد. خانواده ای که از لحاظ اقتصادی در سطح مطلوبی باشد،والدینی که از تحصیلات بالایی برخوردار باشند،نگاه مسئولیت پذیر در والدینی،پذیرش بدون قید شرط بدون توجه به ناتوانیهای فرزند و; محیط مطلوبی را برای رشد همه جانبه کودک و نوجوان ایجاد می کند.

نوع ارتباط والدین با همدیگر و همچنین چگونگی تعامل آنها با فرزندان می تواند در چگونگی شکل گیری شخصیت تاثیر بسزایی داشته باشد . عمده مسائلی که در خصوص ارتباط والدین و فرزندان می توان مطرح کرد به قرار زیر است:
شیوه های تربیتی : روشهای مختلفی که برای تربیت فرزند یا فرزندان خود بکار می گیرند. مانند :قاطعانه – مستبدانه – سهل گیرانه – بی توجهی. این روش های فرزندپروری در قسمت بعدی توضیح داده می شود
پذیرش: یعنی خانواده تا چه اندازه فرزند خود را با ویژه گیهایی که دارد پذیرفته است. فرزندان ما ممکن است دارای بعضی ناتوانی باشند که با انتظارات ما مغایرت باشد. راه حل اساسی ، عاقلانه و انسانی آن است که ما آنها را بدون هیچ گونه قید و شرطی بپذیریم. انگاه با ایجاد محیطی مناسب (از لحاظ ارائه محرکهای مناسب برای رشد توانمندیها و همچنین ایجاد محیط عاطفی) که فرد در آن احساس امنیت و شادابی نماید.

کنترل: در بسیاری از موارد والدین وظیفه دارند در رفتار و عملکرد فرزندان خود کنتل داشته باشند. کنترل منطقی هیچ گونه مغایرتی با دادن آزادی به فرزندان ندارد. البته هر چه که به سن کودک اضافه می شود (علی الخصوص در سنین نوجوانی) باید میزان کنترل کمتر شده تا فرد به استقلال برسد.
توقع رفتار عاقلانه و رشد یافتگی: والدین و یا افرادی که از کودکان مراقبت می کنند باید متناسب بارشد آنها انتظار رفتار داشته باشند. کودکان در حال یادگیری هستند و در این میان احتمال خطا و رفتاری که که با معیارهای ما همخوانی نداشته باشد، زیاد است . پس باید متناسب با رشد فرد از او انتظار رفتاری متناسب با آن دوره سنی داشت.

شیوه های فرزند پروری

1والدین قاطع واطمینان بخش : والدین این الگو ‌معمولا با فرزندشان با محبت هستند و با آنها رابطه گرم و صمیمی برقرار می کنند این والدین ضمن کنترل منطقی فرزندشان از آنان توقعی رفتار عاقلانه و منطقی دارند
ماسن (1368 – 449 ) در این باره می نویسد : هر چند که به استقلال و تصمیمات فرزندان خود احترام می گذارند بطور کلی در موضع خود محکم هستند و دلایلی قاطعانه ای در مورد راهنماییهای خود ارائه می دهند ;. والدین دمکرات و قاطع هم برای رفتار خودمختارانه و هم برای رفتارمنضبط اعتبار قائلند . آنان روابط کلامی را تشویق می کنند وقتی که ازاقتدارخود به عنوان والدین استفاده می کنند و کودک را از چیزی منع می کنند و از او انتظاری دارند برایش دلیلی دارند .

والدین این گروه ارتباط روشنی با فرزندان خود دارند . و برای جلب موافقت کودک دلیلی منطقی و عاقلانه می آورند . احساس و عقیده فرزندرا در امور مختلف جویا می شوند . آن ها نسبت به کار ها وفعالیت های کودک عکس العمل نشان می دهند و به تشویق کار های مثبت آن ها می پردازند . این گروه از والدین بعد از برقراری رابطه گرم و با محبت از فرزندانشان توقع رفتاری عاقلانه و متناسب با سن دارند .

به طور کلی می توان خصوصیات این گروه از والدین ( قاطع و اطمینان بخش ) را به صورت زیر برشمرد :
همه افراد قابل احترام هستند .
تمام افراد حق اظهار نظر در تصمیمات زندگی را دارند .
روش عقلانی در کلیه شئون زنگی نفوذ دارد .
والدین برای دستورات ، راهنمایی ها و نظرات خود دلایل منطقی و قانع کننده ای ارائه می دهند .
والدین ضمن محبت به فرزندان ، با آن ها گرم و صمیمی هستند .
والدین به تصمیمات و نظرات فرزندان احترام می گذارند .
بین افراد خانواده همکاری و صمیمیت وجود دارد .
ماسن و همکاران (یاسایی1380-667) برای روشنترشدن موضوع، مطلب زیر را در مورد توضیحات یک دختر شانزده ساله در مورد والدینش ذکر نمودند: “وقتی که والدینم را با والدین بچه های دیگر مقایسه می کنم می بینم که یک خصوصیت خیلی خوب دارند. و آن اینکه واقعا به حرفهای من گوش می کنند. آنان تشخیص می دهند که بالاخره من باید برای خودم زندگی کنم . بسیاری از

اوقات وقتی که توضیح می دهم که چه می خواهم بکنم ، به حرف های من خوب گوش می کنند. گاهی عواقب آن را به م هشدار می دهند و به من می گویند که اگر اشتباه کردم باید با آن روبرو شوم . گاهی هم مرا نصیحت می کنند. گاهی هم به من جواب منفی می دهند . ولی وقتی این کار را می کنند ، همیشه علتش را هم توضیح می دهند و به هنین دلیل راحتتر می توانم مخالفت آنان را می پذیرم.”

فرزندانی که والدین دموکرات ، قاطع و اطمینان بخش دارند به احتمال زیاد دارای اعتماد به نفس و مستقل با احساس مسئولست هستند . شعاری نزاد ( 1373) ، شریعتمداری ( 1367 ) و عظیمی ( 1370) معتقدند این نوجوانان چون مورد مهر و محبت قرار گرفتند و به اندازه کافی از آزادی برحوردار بودند نسبت به والدین دید مثبت و منصفانه ای دارند ، در زندگی آینده مسئولیت را به راحتی بر عهده می گیرند و از انجام آن سربلند بیرون می آیند .
لورا ای برک (1994-443) ضمن بیان ارتباط بین شیوه های تربیت فرزند و عزت نفس می نویسد:”کودکانی که دارای والدین صمیمی و پاسخده هستند و انتظار معقول از کودکان خود دارند ، احساس خوبی نسبت به رفتارشان دارند و انسانی صالح و ارزشمند خواهند شد.”

2 والدین مستبد و دیکتاتور: در این الگو ، والدین بر اعمال قدرت و انضباط اجباری تاکید می کنند. ماسن و;(یاسایی1368)در باره والدین مستبد معتقد است:این والدین با فرزندان خود کمتر گرم وبا محبت هستند.فرزندان خود را بسیار کنترل می کنندواز قدرتشان استفاده افراطی می نمایند. آنان فرزندان خود را به مخالفت با قواعد و تصمیمات خود نمی کنند و کمتر با آنان گرم و مهربان هستند.
اهم خصوصیات والدین مستبد و دیکتاتور :
برای دستوراتی که می دهند دلیلی نمی آورند.
فرزندان باید بی چون و چرا از والدین اطاعت کنند.
برای عقاید و نظرات فرزندان ارزش قائل نیستند.
معمولا یک نفر (معمولا پدر) حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است.
با فرزندان گرم و صمیمی نیستند.
بدون توجه به سن انتظار رفتار معقولانه از فرزندان دارند.
فرزندانی که والدین مستبد داشته اند،کمتر به خود متکی هستند و از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند.آنها نمی توانند به تنهایی کارهایشان را انجام دهند ، یا از خود عقیده ای داشته باشند. شاید به این دلیل است که هیچ گونه فرصتی جهت اظهار نظر از طرف والدین به آنها داده نشد.ماسن و همکاران(یاسایی1368-553)در این باره می نویسد: “این فرزندان اعتماد به نفس کمتر و استقلال و خلاقیت کمتری دارند،ذهن کنجگاوی ندارند،از لحاظ اخلاقی کمتر رشد یافته اند، و در برخورد با مشکلات روزمره عملی،تحصیلی وذهنی انعطاف پذیری کمتری دارند. “
افرادی که در این خانواده ها بزرگ شده اند در ظاهر حالت تسلیم و اطاعت از خود نشان می دهند،ولی در واقع دچار هیجان و اضطراب هستند.این افراد اغلب در مقابل دیگران حالت خصومت به خود می گیرند،به افراد کوچکتر از خود آزار می رسانند. وچون عقاید و افکار را بدون چون و چرا پذیرفته اند ،افرادی متعصب خواهند شد.
خانواده ها ( والدین ) برای اینکه در محیط منزل و رفتار فرزندان خود نظم و انضباط را ایجاد کنند از روشهای مختلفی استفاده می کنند.

روشهای برقراری انضباط در خانواده از طرف والدین:
1 ابراز قدرت: والدین برای ایجاد نظم و انظباط در منزل از قدرت خود استفاده می کنند. که گرایش اخلاقی بر اساس معیارهای بیرونی پرورش می یابد. و معیارهای اخلاقی را درونی نمی کند
2 کناره گیری عاطفی: همانند ابراز قدرت حالت تنبیهی شدیدی دارد. تهدید به رها کردن و جدایی از نظر هیجانی برای فرد علی الخصوص کودک مشکل ایجاد می کند.
3 استدلال کردن: تلقیق کردن و یا استدلال کردن از طریق توضیح دادن پیامدهای زیانبخش رفتار و توجه به افتخارات کودک و نوجوان و اهمیتیش برای دیگران می تواند معیارهای درونی برای کنترل رفتار ایجاد کند.

به اعتقاد ما اکثر خانواده ها از انواع شیوه های ارائه شده استفاده می کنند . اما به توجه به رشد فرزند علی الخصوص در دوره نوجوانی شیوه استدلال کردن نتایجی بهتری به بار می آورد .

5) روشهای اندازه گیری تفاوتهای فردی
به طور کلی روشهایی که برای اندازه گیری تفاوتهای فردی مطرح می شوند را می توان در دو دسته کلی زیر طبقه بندی کرد:
1 روشهای غیر علمی
2 روشهای علمی
روشهای غیر علمی: بسیاری از مردم تصور می کنند که قدرت تشخیص تفاوتهای فردی را دارند . تعداد زیادی از معلمان بر این باورند که می توانند تفاوتهای هوشی ، شخصیتی دانش آموزان را به درستی تخمین بزنند. تعدادی از این گروه آنقدر بر اعتقاد خود راسخ هستند که اجرای هرگونه آزمونها و روش های علمی را برای تشخیص و اندازه گیری هوش دانش آموزان بی فایده می دانند. اگر چه همه با تا حدودی قادر به تشخیص و تخمین در زمینه های شاختی و شخصیتی دیگران هستیم . اما تحقیقات متعدد روا نشناسان نشان داده است که ما در تشخیص و تخمین ( اگر

بدون استفاده از یک ابزار باشد ) خطاهای زیادی را مرتکب می شویم.تشخیص عقب مانده ها یا باهوش ها از روی قیافه و یا عکس آنها نمی تواند به اندازه تشخیص از روی آزمونهای عینی درست باشد ما در تشخیص صفات شخصیتی افراد ( بدون استفاده از آزمونهای عینی ) خطاهای بیشتری را مرتکب می شویم. بنابر این برای کاهش خطاها ناگزیر به استفاده از روشهای علمی هستیم. روشهایی که نگرش ، باور و حالات عاطفی ما در آن کمترین تاثیر را داشته باشد.
روش های علمی:
اگرچه شروع علمی اندازه‌گیری، سنجش ، آزمودن و ارزشیابی مسائل مربوط به رفتار و فرآیند ذهنی انسان، در قرن19 آغاز شده است . اما انسان‌ها در همه اعصار و دوران تاریخ زندگی با استفاده از روش‌های مختلف به ارزیابی و سنجش همدیگر می‌پرداختند. چنانچه به کتاب‌های قدیمی از جمله کتاب‌های ادبی کشور خودمان مراجعه نمائیم، می‌توانیم علاقمندی انسان‌ها را به ارزیابی و سنجش توانایی‌ها و استعدادها را مورد مشاهده قرار دهیم. گنجی (16-1370) در این خصوص می‌نویسد:

«اگر دیوان‌های شعرا، مخصوصاً شاهنامه فردوسی را مطالعه کنیم به کلمات آزمایش، آزمون، آزمودن و امتحان برمی‌خوریم که همه حاکی از این است که انسان‌ها همیسه در پی آزمودن یکدیگر بوده‌اند.»
کنون من تو را آزمایش کنـم یکی سوی رزمت گرایش کنـــــم
« فردوسی »

همه ما در طول زندگی خود در آزمون‌های زیادی شرکت کردیم در بعضی از این امتحان موفق و در بعضی دیگر نیز شاید دچار ناکامی شده‌ایم. موفقیت‌ها عموماً باعث شعف و شادمانی و عدم موفقیت ما را دچار ناراحتی می‌کند. اگر چه موفقیت و یا عدم موفقیت در یک آزمون به عواملی چون تواناییها، انگیزه، تلاش وپشتکار، حالات روانی و جسمانی زمان اجرای آزمون، شرایط اجرای آزمون، علت یابی‌هایی موفقیت و شکست‌ها (نسبت دادن) و نوع آزمون وابسته است.

اما تحقیقات نشان داده‌اند آزمون شوندگان در یک آزمونی که براساس اصول علمی طراحی، اجرا و نمره‌گذاری می‌شوند در مقابل آزمون‌های غیر علمی عملکرد بهتری نشان می‌دهند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :