زندگینامه ناصرخسرو و بررسی دیوان او word
نوشته شده به وسیله ی علی در تاریخ 95/8/6:: 6:24 صبح

زندگینامه ناصرخسرو و بررسی دیوان او word دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد زندگینامه ناصرخسرو و بررسی دیوان او word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
زندگینامه ناصر خسرو قبادیانی و بررسی دیوان او
در یکی از روزهای ماه ذی القعده سال 394 هجری قمری در قبادیان بلخ کودکی پا به عرص? وجود گذاشت که در نیمه راه شاعری مجاهد و نقادی بی باک و دانشمندی فرزانه شد. به گونه ای که نقد های اجتماعی او در شعر، به روزگار ما چون چراغی فروزان، فراراه مصلحان بزرگی شد که می خواهند دین و دانش و اخلاق و معنویت را در جهان بشری زنده نگه دارند.بیشتر تذکره نویسان و نویسندگان تاریخ های ادبی، نامش را ناصر و نام پدرش را خسرو و کنیه اش را ابوالمعین و تخلص شعریش را حجت ضبط نموده اند.زادگاهش قبادیان است و قیادیان دهکد? کوچک و مصفّایی بوده است در نزدیکی بلخ که باغ های سرسبز و خرّم، هوای فرحبخش و دلکش و آب زلال و گوارا و خوش طعم آنجا، نشانی از بهشتی زمینی را جلوه گر می ساخت. سال وفات و در گذشتش از این جهان را سال 481 هجری قمری و مدفنش را یمگان بدخشان نوشته اند که صحیح ترین اقوال تواند بود.
در نام و نام پدر و کنیه و تخلّصش هیچ گونه تردیدی نیست زیرا که به کرّات در اشعار و نیز در سفرنامه اش به این موضوع اشاره می کند(تبریزی شیرازی،1386: 23-24):
همان ناصرم من که خالی نبود
ز من مجلس میر و صدر و وزیر
بنامم نخواندی کس از بس شرف
ادیبم لقب بود و فاضل دبیر
ابوالمعین حمید الدین ناصر بن حارث قبادیانی مروزی، مشهور به ناصرخسرو، در سال 394 هجری قمری 1004میلادی در خانواده ای که از اعمال دولتی بودند به دنیا آمد . در آثار منثور فلسفی خود، وقتی ادعای تألیف آنها را می کند، نام کامل خود را یاد می کند؛ در سفرنامه بیشتر به نام ناصر به خویشتن اشارت دارد ؛ و در شعر در درج? اول تخلص خود حجت را که عنوان مرتب? او در سلسله مراتب دعوت اسماعیلی است به کار می برد، اما ناصر و خسرو را ذکر می کند. خسرو تنها واژه فارسی در نام اوست و بقی? اجزاء اسم او ، صرف نظر از اسم جای ها ، یا عربی است یا معرّب شده است، و یقیناً این که برای او که مدافع فرهنگ ایرانی و زبان فارسی است نکت? افتخارآمیزی بوده است. برای نمونه خسروپرویز و خسرو انوشیروان دو تن از پادشاهان قدرتمند شاهنشاهی ایران پیش از اسلام بودند که بسیاری از ساختارهای اداری را که بعدها در دور? خلفا به جهان اسلام انتقال یافت ، پی ریزی کرده بودند.(بدره ای،1380:18)
از آغاز زندگانی او این قدر می دانیم که از ابتدای جوانی در تحصیل علوم و فنون و السنه و ادبیات رنج فراوان برده است. از جمله قرآن مجید را بسیار خوانده و حفظ کرده است:
خواندن قرآن و زهد و علم و عمل مونس جان اند هر چهار مرا
یا اینکه می گوید:
مقرّم به مرگ و به حشر و حساب کتابت زبر دارم اندر ضمیر
گذشته از این تقریباً در هم? دانشهای عقلی و نقلی متداول عصر، و مخصوصاً در علوم یونانی همچون ریاضی- از قبیل مجسطی بطلمیوس و هندس? اُقلیدس- و طبّ بقراط و جالینوس، و نجوم و فلسفه (حکمت فلسفی) و کلام (حکمت دینی) تبحّر یافته است. از مطالع? آثارش بر می آید که از ملل و نحل یعنی ادیان آسمانی و مذاهب فلسفی نیز اطلاعات نسبتاً وسیعی کسب کرده بوده است. اشعار عربی و به احتمال زیاد - دیوان عربی هم داشته است. امّا از دیوان تازی او چیزی به دست ما نرسیده است.(حلبی،1373: 9-10)
قبادیان، زادگاه ناصرخسروقصب? کوچکی بود در حوالی مرو، شهر بزرگ ناحیه بلخ از نواحی ایالت بزرگ خراسان در مشرق ایران که دامن? وسعت آن تقریباً تا به رود جیحون می رسید . نیشابور مرکز ایالت خراسان و مرو دو توقّفگاه مهم در مسیر جاد? ابریشم بودند که امتزاجی موفقیت آمیز از مردم، با قومیت ها و دین های مختلف در آنها پدید آمده بود . جوامع بزرگ یهودی، مسیحی و بودایی در کنار هم و با مسلمانان خواه سنی و خواه شیعی همزیست بودند و اجتماعی غنی و ثروتمند نه تنها از جهت متاع و ثروت دنیوی بلکه از جهت ثمرات فکری، دینی، و هنری پدید آورده بودند.
در قرن چهارم/دهم چند دهه پیش از تولد ناصرخسرو، ایالات خراسان و ماوراءالنهر (آسیای مرکزی امروز) پس از چند صد سال که زبان عربی به دنبال چیرگی اعراب در 30/650اعتلایی موقت یافته بود، کانون رنسانس و نزایی فرهنگ ایران و زبان فارسی شده بود.این جنبش منتج به پیدایش زبان جدیدی ، یعنی فارسی نو ، شد که در آن واژه های فراوانی از زبان عربی به واژگان فارسی میانه و دستور آن درآمده بود و افزاری برای بیان یک هویت فرهنگی ایرانی- اسلامی به وجود آورده بود.(همان:19)
ناصرخسرو پس از دوران کودکی تا چهل و دو سالگی دبیری است فاضل و برخوردار از منصب دیوانی و شغل درباری. در درگاه سلاطین راه دارد و در میان همگان شهره است و از اقران ممتاز. لقب ادیب و دبیر فاضل یافته است و دودمان و خاندانش مقیم بلخ اند، با خانه و ضیاع و عقار، خاندانی از خواجگان محتشم، خود کارگزار و دبیر و عامل و مستوفی است و برادرش خواجه ابوالفتح عبدالجلیل در دستگاه وزیر امیر خراسان خدمت می کند. «در تحصیل علوم متداول زمان از آغاز جوانی ممارستی داشته است و در کسب فضایل و آموختن فنون ادب رنج برده است. قرآن از بر کرده ، و علوم عقلی و نقلی خاصه دانش یونان را و بلاخص علم حساب و نجوم و فلسفه را دیده و در کلام و حکمت متألهین تبحّر پیدا کرده و در علم ملل و نحل و کسب اطلاع از مذاهب و ادیان کوششی به کار برده است» و هرچند حاصل این تعالیم و تحقیقات و ممارست وی در آنها نشانه های آمیزش او با غالب اصحاب ملل و نحل معروف آن زمان از قبیل یهود و نصاری و زردشتیان و مانویان و صابئین و پیروان ادیان هندی ، در تصانیف و اشعار دور? سوم زندگی او منعکس و کمابیش به دور? دوم زندگی او مرتبط است، اما برکسی پوشیده نتواند بود که تحصیل مقدمات و فراگیری لااقل قسمتی از مبانی و اصول ممارست در یکایک آنها ناگزیر باز بسته به دوران نخستین از حیات اوست.
اوضاع سیاسی و اجتماعی عهد ناصرخسرو
دوره ای که ناصرخسرو در آن به تبلیغ آیین اسماعیلی پرداخته بود( نیم? دوم سد? پنجم) ، از نظ رخدادهای تاریخی و نتایج حاصل از آن یکی از منحط ترین دوره های تاریخی این سرزمین است. نزدیک به ده پانزده سالی پیش از ظهور ناصرخسرو حکومت غزنوی که به تدریج از خوی و خصلت بیابانگردی خود فاصله می گرفت و به اداب ایرانی آراسته می شد به وسیل? طوایف غیر متمدن و صحرانشین سلجوقی در هم نوردیده شد.
سلجوقیان که جز دامداری از حکومت و ادار? مملکت آگاهی نداشتند بر اثر سخت کوشی و مقاومت در برابر سپاه عظیم سلطان مسعود در مدتی اندک توانستند بر سراسر گستر? دولت ایشان دست یابند. چیزی که شاید در اندیش? ان هم نبودند.
با تسلط امیران سلجوقی، سرزمین ایران و مردم آن به ویژه علما و فضلا با فاجع? تازه ای روبرو شدند. فاجعه ای که سالها پیش از ایشان، غزنویان اساس آن را پی ریزی کرده بودند. چون سلطان محمود غزنوی نخستین کسی از پادشاهان بود که بدعت مردم آزاری را به بهان? بددینی پایه گذاری کرد و خود به شدّت حامی این سیاست بود. البته، او اعتقادی به این کار نداشت و هرگاه به فرقه ای گرایش می یافت و با فرقه های دیگر در می افتاد، وی به ظاهر برای حمایت از دین و در باطن برای تصرف شهر ها و جمع اوری اموال به کشتار و غارت مردم می پرداخت. او برای اینکه بهتر بتواند این سیاست را اجرا کند، به حمایت خلیف? عباسی نیاز داشت. از این رو غزوه ها را به نام خلیفه و به عنوان نمایند? او انجام می داد. او پس از کشتار شیعیان ری خطاب به خلیفه می نویسد:« سلام بر سید و مولای ما امام القادر بالله ، امیر المؤمنین، نام? این بنده از لشکرگاه او به ظاهر شهر ری صادر شده است. در قرّه جمادی الاولی سال 420، خداوند دست ستمکاران را از این بقه کوتاه کرده و آنان را از لوث باطنیان سترده است».
سلطان محمود با نژاد ایرانی میان? خوبی نداشت و این هم طبیعی بود زیرا ایرانیان از تسلط بیگانگان که ترکان غزنوی مظهر آنها می شدند به شدت در رنج بودند و برخی از کسانی که امکاناتی داشتند همچون دهقانان حاضر به تمکین در برابر غزنویان نمی شدند همانگونه که فردوسی به جای رفتن به دربار این سلطان با صرف هزین? شخصی خود مدت سی سال به نظم شاهنامه پرداخت؛ شاهنامه ای که محتوای آن فضل نژاد ایرانی بر بیگانگان بو. سیاست بی اعتقادی این حکومت ها به نژاد ایرانی رنگ دینی هم پیدا می کرد زیرا حاکمان بغداد ایرانیان را مجوس و گبر می نامیدند و افتخار نژادی این قوم را افتخار به کفر و الحاد می دانستند و داستان های کهن ایران را افسانه و دروغ می شمردند.
از نتایج سوء تسلط بیگانگان در خلال چندین سال متمادی و مخالفت با ملیت این قوم از بین رفتن خاندان های اصیل ایرانی بود که در نتیج? آن، صحرانشینان آسیای مرکزی توانستند یکی پس از دیگری به حکومت این سرزمین دست یابند و هر قوم تاز? این طایفه با ویژگی های خاصی که داشتند آثار سوئی بر جای گذارند.(نظری،1383: 11-12)
چیرگی این اقوام بی فرهنگ که به دانش و تمدن آشنایی نداشتند و از همه بدتر به حکومت و فرمانروایی رسیدن غلامان و بندگان ایشان که در آغاز هر خفّت و خواری را متحمل شده بودند، بلایی بود که تغییرات عظیمی در اصول عقاید سیاسی و اجتماعی ایرانیان به وجود آورد ظلم و ستم و بی اعتقادی به ملت و مردم و قتل و غارت ایشان، شیوع فساد اخلاقی و غلام بارگی و تجاهل به فسق و فجور و در عین حال تظاهر به دین داری و تعقیب مخالفان سیاسی به عنوان بد دینی و کفر و الحاد از جمله اموری بود که هر ایرانی دینداری را به گله و شکایت وامی داشت، گله و شکایتی که پناهگاهی جز سکوت یا فرار از وطن نداشت. ناصرخسرو پناه بردن از شاه را به سوی فقیه در این دوره به منزل? آن می داند که آدمی از بیم مار به دهن اژدها بگریزد(نظری،1383: 6):
وز مال شاه و میر چو نومید شد دلم زی اهل طیلسان به عمامه و ردا شدم
گفتم که راه دین بنمایند مر مرا زیرا که زاهل دنیا دل پر جفا شدم
...گفتم چو رشوه بود و ریا مال و زهدشان ای کردگار باز به چه مبتلا شدم
از شاه زی فقیه چنان بود رفتم کز بیم مور در دهن اژدها شدم
گله ها و شکایت هایی که ناصرخسرو به عنوان یکی از پاک فرزند آزادگان ( ایرانیان) از ظلم و شتمگری های روزگار خود دارد اندوهی بوده که در دل هر ایرانی آزاده ای وجود داشته، منتهی از ترس اطرافیان و نبود وحدت و تشکیلات یارای اظهار آن را نداشتند.
ناصرخسرو با ذهن تند و تیزی که داشت و شاید هم از ان جهت که از همه چیز ناامید شده بود، رنج ها و شکایات خود را بدون پروا سرمی داد و به اهل خراسان می گفت:
به ملک ترک چرا غرّه اید یاد کنید جلال و عزّت محمود زابلستان را
...کنون که دیو خراسان جمله ویران کرد ازو چگونه ستانم زمین ویران را
(همان:17)
ناصرخسرو در سال 437هجری به همراه برادر کهتر خویش و غلامی از مرو، به عنوان زیارت کعبه به سوی نیشابور حرکت کرده و با خطی مارپیچ و غیر طبیعی در سن? 438 به بیت المقدس می رسد.
سفر ناصرخسرو هفت سال طول کشیده و خط سیر او و شمّه ای از رنج های وی در سفرنام? او که به نثری بی تکلف و بیانی روشن فراهم آمده، به ثبت رسیده است.وی در سال 444 هجری به بلخ بازگشته و دست به کار تبلیغ و محاجّه زده و چون مردی دانشمند ، متکلمی بلیغ و زبر دست و گوینده ای صریح اللهجه بوده است، نخست ملایان سنی و سپس پیروان آنان را بر ضدّ خود برانگیخته و ناچار به ترک خانه و دیار و رهسپار یمگان شده است
منابع و مآخذ
زرین کوب، عبدالحسین.با کاروان حله. تهران: علمی. ویرایش دوم. چاپ نهم.1374
نظری، جلیل. ناصرخسرو و اندیش? او. شیراز: مرکز نشر دانشگاه شیراز. چاپ اول. 1383
وزین پور، نادر. برگزیده و شرح آثار ناصرخسرو.تهران:مجموعه ادب جوان. 1375
حلبی،علی اصغر. برگزیده هفده قصیده از ناصرخسرو قبادیانی. تهران:اساطیر. چاپ اول.1373
طاهری مبارکه،غلام محمد. برگزیده قصاید ناصرخسرو و شرح و نقد و تحلیل سی قصیده. تهران: سمت.1382
محقق، مهدی. مجموعه دریای در دری.تهران:نشر بشارت. چاپ اول . بهار 1380
محمدی، محمدحسین.برزگرخالقی، محمدرضا. دیوان اشعار حکیم ناصرخسرو قبادیانی.تهران:زوار.چاپ اول .1383
تبریزی شیرازی، محمدرضا. ناصرخسرو قبادیان.(شاعری سیاسی، مبارزی بی باک و ظلم ستیزی بی پروا.تهران: انتشارات امیدفردا.چاپ اول.1386
دشتی،علی. تصویری از ناصرخسرو.به کوشش: دکتر مهدی ماحوزی.تهران: زوار.چاپ دوم. 1386
دبیرسیاقی، محمد. ره آورد سفر.(گزید? سفرنام? ناصرخسرو)تهران:نشر سخن.چاپ اول.پاییز 1370
هانسبرگر،آلیس سی.ناصر خسرو لعل بدخشان.تصویری از شاعر،جهانگرد و فیلسوف ایرانی.مترجم: دکتر فریدون بدره ای.تهران: نشر و پژوهش فروزان. چاپ اول 1380

کلمات کلیدی :