مقاله بررسی و نقد نظریه تربیتی فمینیسم pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله بررسی و نقد نظریه تربیتی فمینیسم pdf دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسی و نقد نظریه تربیتی فمینیسم pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی و نقد نظریه تربیتی فمینیسم pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بررسی و نقد نظریه تربیتی فمینیسم pdf :

مقدمه

 

در دنیای معاصر، مباحث مربوط به زنان در حوزههای گوناگون از حسـاس تـرین بحـثهـا محسوب می شود. تجزیه و تحلیل نقادانه جنسیت، دست کم، از اواخر نیمه اول قرن بیسـتم به این سو، در عرصه های اعتقـادی، علمـی، فرهنگـی، سیاسـی، تربیتـی، اخلاقـی و غیـره، جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است . نگاه نقادانه مبتنی بر جنسیت، کوشیده اسـت در حوزه های گوناگون، بهخصوص در حوزه مسایل تربیتـی، قرائـتهـای جنسـیتی جدیـد ارائه نماید. شاید بتوان ادعا نمود که در دنیای معاصر نظام های فکری، به خصوص نظامها و نهادهای تربیتی، بیش از هر منظـر دیگـر، از منظـر جنسـیتی بـه نقـد کشـیده شـده اسـت. اندیشه های فمینیستی، به خصوص از نیمه دوم قرن بیستم به بعد، تأثیرات زیادی بر مباحـث تربیتی در سطوح گوناگون مبانی، اصول، روش، اهداف، برنامهریزی درسـی و غیـره داشـته است. علاوه بر این، در سال های اخیر مراکز علمی و تحقیقاتی اکثر کشورهای جهان، شاهد پدید آمدن رشته جدید و پرطرفداری با عنوان »مطالعات زنان« می باشد. این موضوع مهم و بینرشته ایی، که در پیوند با تخصصهاى مختلف علوم انسـانی تأسـیس گردیـده، در ابعـاد گوناگون نظری و عملی در حال گسترش است. از اینرو، بررسی نظریه و مدعیات تربیتـی فمینیسم و نقد آن اهمیت دوچندان دارد.

 

چیستی فمینیسم

 

واژه فمینیسم (feminism)، از ریشه Feminine گرفته شده است که در فرانسوی و آلمـانی، معادل Feminin و به معنای زن یا جنس مؤنث است.1 در کتابهای لغـت، ذیـل ایـن واژه، معناهای از قبیل نهضت آزادی زنان، جانبداری از تساوی حقوق زنان و مـردان، زنبـاوری، عقیده به برابری زن و مرد، طرفداری از زنان، نهضت طرفـداری از حقـوق زنـان، بـاور بـه اینکه زن و مرد باید از حقوق و فرصت های برابر برخوردار باشند و تلاش برای رسیدن بـه این هدف بیان شده است.2

 

ارائه تعریـف جـامع و مـانع از فمینیسـم بسـیار دشـوار اسـت. بـه همـین دلیـل، ابتـدا ویژگی های مشترک گرایشهای فمینیستی، سپس، تعریف نسبتاً فراگیر از آن ارائه میشـود . مهمترین ویژگیهای مشترک فمینیسم عبارتند از:

 

بررسی و نقد نظریه تربیتی فمینیسم ± 33

 

  • اعتقاد به اینکه وضعیت زنان در جامعه مطلوب نیست و حقوق واقعی آنـان، بـیش از آن چیزی است که تاکنون به آن رسیدهاند.

 

  1. برای رسیدن به وضعیت مطلوب، باید مبارزه و تلاش نمود.

 

  1. وضعیت مطلوب و آرمانی، تساوی حقوق زنان و مردان و یا حتی برتری حقوق زنان بـر مردان است.

 

  1. با توجه به بستر توسعه فمینیسم، همچنین مطالباتی که دارند، اومانیستی و سکولار بـودن از ویژگیهای مشترک گرایشهای فمینیستی به حساب میآید.

 

  1. رویکرد انتقادی به خانواده، کـه از موضـع آرام فمینیسـم لیبـرال آغـاز مـیشـود، در فمینیسـم

 

رادیکال و سوسیال به اوج میرسد و در فمینیسم پستمدرن، دوباره معتدلتر میگردد.3 با توجه به ویژگیهای مشترک گرایشهای فمینیستی، میتوان گفت: فمینیسم عبارت اسـت از: »دفاع از حقوق زنان، مبتنی بر انگاره اومانیسم و سکولاریسـم، بـا تأکیـد بـر غیرطبیعـی دانستن نابرابریهای موجود و حرکت به سمت برابری یا موقعیت برتر زنان.4«

 

تاریخچه فمینیسم

 

درباره سرآغاز و عوامل شکل گیری جنبش فمینیسم، نظریات متعدد وجود دارد: در یک نگاه کلی، می توان گفت: علاوه بر تحولات فکری و مباحث اندیشه ای، که در غرب مـدرن رخ داد، یک سلسله حوادث مهم سیاسی، اجتماعی و اقتصـادی نیـز در گسـترش آن نقـش تعیینکننده داشته است. به عنوان نمونه، پیروزی انقلاب کبیر فرانسه و شـرکت فعـال زنـان در آن، از عوامل شکل گیری جنبش فمینیسم است. در امریکا، شروع این جنبش از مبارزات ضدبرده داری در اوایل قرن نوزده بوده است. در سال 1848، اولـین قطعنامـه حقـوق زنـان توسط یک صد تن از زنان و مردان فمینیست، با کسب اکثریت اندک به تصویب رسـید.5 در بریتانیا، انقلاب صنعتی و راه یافتن زنان به کارخانه ها و مشاغل جدید، فمینیسم را گسترش داد و نهادینه کرد.6

 

برخی، نقش خانم مری ولستون کرافت 7 را در شکلگیری جنبش فمینیسم تعیـینکننـده دانسته، بیانیه معروف سیصد صفحهای وی را تحت عنوان »استیفای حقـوق زنـان«،8 کـه در سال 1792 منتشر شد، سنگبنای فمینیسم مدرن می داننـد. اعتقـاد خـانم کرافـت مبنـی بـر ساختگی و تاریخی بودن ضعف و فرودستی زنان و تأکیـد وی بـر حقـوق برابـر سیاسـی،

 

43 ±  سال چهارم، شماره اول، پیاپی هفتم، بهار و تابستان 1931

 

آموزشی، اشتغال و همچنین استقلال اقتصادی زنان از مردان، هنـوز از مبـانی فمینیسـم بـه حساب میآید.9

 

به دلیل اینکه در نیمه اول قرن نـوزدهم، در کشـورهایی همچـون فرانسـه، انگلسـتان و امریکا، بیانیه ها، اعلامیه ها و مقالاتی سرنوشت ساز در دفاع از برابری حقوق زنـان و مـردان صادر شد و گردهمایی هایی در این جهت برگزار گردید، برخی آغاز جنبش زنان را اواخـر نیمه اول قرن نوزدهم میدانند.10 با توجه به اینکه فمینیسم، ریشه در تغییرات فرهنگی دارد، می توان گفت، فمینیسم از پدیده های مدرن غربی است که پس از عصر روشنگری به وجود آمده و در پیدایش آن، عواملی همچون مبانی اندیشـه ای غـرب جدیـد از قبیـل اومانیسـم، سکولاریسم، اندیشه سیاسی اجتمـاعی نـوین غـرب و تحـولات نظـام سـرمایهداری نقـش اساسی داشته است.11

 

امواج فمینیسم

 

جنبش فمینیسم را به صورت عمده، به سه موج تقسیم میکنند:

 

موج اول، از اواخر نیمه اول قرن نـوزدهم آغـاز مـیشـود و تـا حـدود 1920 اسـتمرار مییابد. در این سال، زنان برای اولین بار حق رأی و مشارکت سیاسی ـ اجتماعی پیدا میکننـد و به یکی از آرمان های بزرگ خود نایل میآیند. مهمترین مطالبات زنان در این موج، عبـارت بود از: حق تحصیل، حق برابـری در کـار، حـق حضـور در فعالیـتهـای سیاسـی و اجتمـاعی. بنابراین، هویت این جنبش و مطالبات زنان در موج اول، عمدتاً رنگ حقوقی دارد.12

 

تلفات زیاد مردان و درگیری آنها در جنگهای جهانی اول و دوم، و نیاز کارخانهها بـه نیروی کار، به خصوص نیروهای مطیع و کمهزینـه، موجـب شـد کـه زنـان در کارخانـههـا استخدام شوند و مطالبات آنها در خصوص حضـور در بـازار کـار و داشـتن حـق اشـتغال برآورده شود. از سوی دیگر، ضرورت صلح و پایان جنگ نیز به عنوان یک دغدغـه اصـلی مطرح بود. عوامل فوق، موجب شد جنبش فمینیستی آرام تر گردد. به همین دلیـل، از سـال 1920 تا 1960 را دوره »فترت« نامگذاری کردهاند.13

 

مـوج دوم فمینیسـم، کـه از 1960 و تحـت تـأثیر جنـبشهـای تنـد اجتمـاعی چــپ و نظریه های فلسفی جدید آغاز گردید، جدی ترین موج به حساب میآید. البتـه ایـن بـار نیـز نظام سرمایه داری در شکل گیری این موج، نقش تعیینکننده داشت.14 مهمترین ویژگی موج

 

بررسی و نقد نظریه تربیتی فمینیسم ± 53

 

دوم، خلق و نهادینه کردن ادبیات فمینیسـتی، تأکیـد بـر نقـد فرهنگـی و ارائـه نظریـههـای فرهنگی جدید است. موج دوم فمینیسم، به عنوان یـک نظریـه مطـرح شـد. طرفـداران آن می کوشیدند در تحلیل وضعیت زنان، علل فرودستی، وضعیت آرمـانی و ارائـه راهبردهـای فمینیستی جهت رسیدن به وضعیت مطلوب، به نظریههای عام و جهـانشـمول نایـل آینـد. برابری و تشابه، گفتمان غالب فمینیسم موج دوم به حساب میآید.15

آنها نظام خانوادگی و جـدایی عرصـه هـای عمـومی از خصوصـی را از عوامـل اصـلی فرودستی زنان میدانستند و برای رهایی آنان از وضعیت موجود و رسیدن به برابری کامـل، با هرگونه دوگانهانگاری به شـدت مخـالف بودنـد. در ایـن راسـتا، سـقط جنـین را تـرویج می کردند، و بر تفکیک روابط جنسی از تولید مثل تأکید داشتند. گفته سیمون دوبوار را، کـه »آزادی زن از شکم او آغاز میشود«، سرلوحه کار خود قرار داده بودند.16

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله بررسی فرآیند ترسیب در تولید آلومینای آردی(ریزدانه) و ماسها

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله بررسی فرآیند ترسیب در تولید آلومینای آردی(ریزدانه) و ماسهای(درشتدانه) pdf دارای 8 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسی فرآیند ترسیب در تولید آلومینای آردی(ریزدانه) و ماسهای(درشتدانه) pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی فرآیند ترسیب در تولید آلومینای آردی(ریزدانه) و ماسهای(درشتدانه) pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بررسی فرآیند ترسیب در تولید آلومینای آردی(ریزدانه) و ماسهای(درشتدانه) pdf :

چکیده

ترسیب در فرآیند بایر شامل کریستالیزاسیون هیدروکسید آلومینیوم بوسیله هیدرولیز آلومینات سدیم در محلول باردار و بازیابی محلول قلیایی برای برگشت به مرحله انحلال میباشد. هر چند ظاهر فرآیند ساده بوده اما شرایط فرآیند، غلظت مواد، خصوصیات مواد و ناخالصیها بعلاوه زمان واکنش تاثیر بسیاری در کنترل فرآیند و بهبود محصول دارد. در این مقاله پس از معرفی عوامل موثر در فرآیند ترسیب هیدروکسید آلومینیوم، پارامترهای موثر در کیفیت هیدرات ارائه شده و با استناد بر این عوامل تکنولوژیهای موجود و تفاوت هر یک از آنها در فرآیند بیان میشود. سپس دو تکنولوژی اروپایی و آمریکایی در فرآیند ترسیب مقایسه شده و مزایای هر یک مورد بررسی قرار میگیرد. تولید هیدرات درشت و مطلوب در فرآیند آمریکایی همراه با مصرف انرژی بالاتر بواسطه دمای بالاتر فرآیند ترسیب و کاهش مصرف انرژی در تکنولوژی اروپایی و تولید آلومینای ریز دانه با بازدهی بالاتر در فرآیند از خصوصیات هر یک از فرآیندها میباشد که در انتخاب و طراحی هر یک با توجه به نوع بوکسیت مورد استفاده در فرآیند تولید آلومینا میتوانند موثر باشند. در فرآیند آمریکایی هر چند آلومینای تولیدی مناسبتر برای کارخانههای ذوب آلومینیوم میباشد و درشت دانه هستند اما بدلیل افزایش دما در فرآیند انحلال باعث کاهش اشباعیت محلول شده و با افزایش حلالیت آلومینا، کاهش بازده ترسیب را موجب میشود به گونه ای که بخش زیادی از آلومینا به صورت محلول از فرآیند خارج میشود. لذا از نظر اقتصادی شاید بتوان گفت در ردیف دوم و بعد از تکنولوژی اروپایی قرار خواهد گرفت.

کلمات کلیدی

آلومینات سدیم، هیدرات درشت دانه، آلومینای ماسهای، ترسیب، تکنولوژی آمریکایی، تکنولوژی اروپایی

نکات برجسته پژوهش

• مقایسه ترسیب در دو تکنولوژی آردی و ماسه ای (بر اساس پارامترهای اقتصادی)
• عوامل موثر در فرآیند ترسیب و مقایسه پارامترها در هر یک از فرآیندها

• بررسی بازدهی فرآیند ترسیب بر اساس پارامترهای موثر در هر تکنولوژی ارائه شده

* abbasis@ripi.ir

-1 مقدمه

یکی از مراحل بسیار مهم در تولید فرآیند به روش بایر کریستالیزاسیون یا تبلور هیدروکسید آلومینیوم است که بیشتر موسوم به مرحله ترسیبٌ میباشد. فرآیند کریستالیزاسیون اساسا متاثر از میزان اشباع اکسید آلومینیوم محلول ورودی، تغییرات دما در طول ترسیب، سطح مخصوص جوانه، ناخالصی محلول باردار و شدت بهم زدن در مخازن ترسیب میباشد . کیفیت شیمیایی (بخصوص میزان ناخالصی بشکل کربنات) و خواص فیزیکی محصول آلومینا نظیر اندازه ذرات و استحکام در برابر سایشٍ و شکستگی و خواص برشی آن تحت تاثیر شرایط میباشد. پیشرفتهای حاصله در سال اخیر باعث بهبود فرآیند ترسیب هیدرات به گونهای بودهستا که ذرات درشت با استحکام بالا خواص ریزشی خوب و کمترین گَردِه با راندمان استحصال خوب بدست میآید. چرا که تولید گرده حاصل از فرآیند باعث پراکندگی محصول در محیط شده و علاوه بر آلودگی استفاده از آن به عنوان خوراک اولیه در سایر فرآیندها را با مشکل مواجه میکند و با کاهش خاصیت ریزش ذرات آلومینا، کاهش بازده فرآیند محصول مورد نظر را باعث میگردد. بهبود راندمان استحصال باعث کاهش انرژی مصرفی شده است. مسائل فنی فرآیند ترسیب نیز پیشرفت نموده است، به طوری که هم اکنون اجرای صنعتی فرآیند ترسیب در سری مخازن با بهم زدن به حجم هر کدام
الی هزار متر مکعب عملی میباشد. در حال حاضر تحقیقات در زمینه بهبود کیفیت آلومینا، در عین بالا بردن میزان
استحصال و کاهش انرژی مصرفی، ادامه دارد. نزدیک به سال از زمانی که ژوزف بایر پتنت خود را در زمینه
هیدروکسید آلومینیوم از محلولهای فوق اشباع آلومینات سدیم به ثبت رسانده، و پایه ریزی روش بایر را نموده، میگذرد.
ترسیب هیدروکسید آلومینیوم دراین صد ساله موضوع تحقیقات زیادی بوده است بطوریکه امروزه شاهد پیشرفت زیادی در

این زمینه هستیم. اصول ترسیب بسیار ساده و شامل کریستالیزاسیون هیدروکسید آلومینیوم بوسیله هیدرولیز آلومینات سدیم در محلول باردار و بازیابی محلول قلیایی برای برگشت به مرحله انحلال میباشد. هر چند ظاهر فرآیند ساده بوده اما شرایط فرآیند، غلظت مواد، خصوصیات مواد و ناخالصی ها بعلاوه زمان واکنش تاثیر بسیاری در کنترل فرآیند و بهبود محصول دارد. فرمول کلی این عمل به شکل زیر میباشد:
2NaAlO2 + H2O Al2 (OH) 3+2NaOH

عوامل موثر در ترسیب

تحقیقات نشان میدهد که عوامل مختلفی در فرآیند ترسیب موثر میباشند در اینجا بر اساس مطالعات انجام شده به اختصار به آنها اشاره میکنیم. عوامل موثر در ترسیب و بازدهی آن شامل موارد زیر هستند که به ترتیب به شرح هر کدام می پردازیم: -1نسبت مولی قلیایی،-2 غلظت قلیا، -3 درجه حرارت، -4 نسبت جوانه بلور، -5 تاثیر ناخالصی ها، -6 تاثیر اختلاط

-1نسبت مولی قلیایی :

نسبت مولی قلیایی محلول باردار در شروع فرآیند ترسیب عامل تعیین کننده ای در بـازدهی ترسـیب مـی باشـد. هـر قـدر نسبت مولی قلیایی کمتر باشد درجه فوق اشباع بودن محلول از هیدرات آلومینیوم بیشتر است. در نتیجه عمل تجزیـه محلـول آلومینات و تشکیل هیدرات بیشتر صورت گرفته و بازدهی بالا میرود یعنی از هر واحد حجم محلـول مقـدار بیشـتری هیـدرات آلومینیوم رسوب میکند. نسبت مولی قلیایی به صورت زیر تعریف میشود:

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله رذایل اخلاقی pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله رذایل اخلاقی pdf دارای 103 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله رذایل اخلاقی pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله رذایل اخلاقی pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله رذایل اخلاقی pdf :

آرزو و آمال طولانی
طول امل(آرزو) عبارت است از: امیدهاى بسیار در دنیا، و آرزوهاى دراز، و توقّع زندگانى دنیا، و بقاى در آن.
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است به فکر باش که بنیاد عمر بر باد است
مجو درستى عهد از جهان سست نهاد که این عجوزه، عروس هزار داماد است
و سبب این صفت پلید دو چیز است:
یکى جهل و نادانى است، چون جاهل، اعتماد مى‏کند بر جوانی خود و با وجود دوران جوانی، مرگ خود را دور می پندا‏رد. و بیچاره مسکین ملاحظه نمى‏نماید که اگر اهل شهرش را بشمارند صد یک آن پیر نیستند و پیش از آمدن زمان پیرى به چنگ گرگ أجل گرفتار گشته‏اند. تا یک نفر پیر می ‏میرد هزار کودک و جوان مرده. و یا تکیه بر صحت حال عمومی خود می نماید و بعید می داند که مرگ ناگهانی، گریبان او را بگیرد. و غافل می ‏شود از اینکه مرگ ناگهانی چه بعدی دارد. چه بسیار صاحبان بدن قوی که به مرگ ناگهانی از دنیا رفتند. اگر بر فرض مرگ ناگهانی بعید باشد امّا بیماری ناگهانی که بعید نیست، و هر مرضى ناگهانی عارض مى‏شود. و چون مرض بر بدن رسید، مرگ استبعاد ندارد.
پیوند عمر بسته به موئیست هوش دار غمخوار خویش باش، غم روزگار چیست مرگ، پیرى و جوانى نمى‏شناسد. شب و روز نمى‏داند. و سفر و غیر سفر نزد او یکسان است. بهار و خزان و زمستان و تابستان، برای او تفاوت نمى‏کند. نه آن را وقتى است خاص، و نه زمانى است مخصوص.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله هنر دوران ساسانی – ایوان مدائن pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله هنر دوران ساسانی – ایوان مدائن pdf دارای 44 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله هنر دوران ساسانی – ایوان مدائن pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله هنر دوران ساسانی – ایوان مدائن pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله هنر دوران ساسانی – ایوان مدائن pdf :

هنر دوران ساسانی – ایوان مدائن

شیوه هنر اشکانی با همان ویژگی بارز از روبرو و سه‌رخ سازی به دوره ساسانی منتقل شد و هنرمندان ساسانی به‌آن شکل و خصوصیت مطبوع و دلپذیر دادند که جهانگیر شد. گریشمن: « هنر ساسانی معرف یک تجدد و احیای ناگهانی خود معجونی از هنر ایرانی است‌که متجاوز از هزار سال برآن گذشته است.

هنر ساسانی آخرین جلوه هنر شرقی قدیم و قدمت آن به چهار هزار سال می‌رسد. ساسانیان در هنر سنت‌گرا بوده، معماری و اصولا هنر ایران در زمان ساسانیان نسبت به گذشته تغییر کرده و در بنا از مصالح کم دوام ساخته شده، استفاده می‌شده. به همین دلیل اکثر ابنیه ساسانی بمرور زمان از بین رفته و آثار باقیمانده از طاق کسری ( ایوان مدائن) بناهای فیروزآباد، ساختمانهای مهم شهر شاپور نزدیک کازرون، قصرشیرین، نقش‌ برجسته‌های نقش رستم و طاق بستان. به‌طور مثال همین طاق بستان کنگره‌هایش شبیه کنگره‌های تخت‌جمشید است یا قصر ماشیتا در بحرالمیت که اقتباس از زمان هخامنشی در شوش

است. آثار هنر ایرانیان عهد ساسانی در دو حاشیه نمایان است. یکی برروی صخره‌ها و دیگر قلم‌زنی برروی بشقابها که در موزه‌های جهان بیشتر در لنینگراد پراکنده‌اند. دیگر هنرها عبارتند از مجسمه‌های گرد. کنده‌کاریها، کچ‌کاریها، پارچه‌ها، نقاشی و دیگر آثار کوچک. وارث این هنر دوره اسلامی است که با دستهای توانای هنرمندان ایرانی جهانگیر شد.
ازدوره اشکانیان در معماری رسمی ایران ساختن گنبد متداول گشت. از همان روزگار گنبدها روی چهارطاق گوشه بنا میشد و تفاوت آن با گنبدهای رومی این بود که گنبدهای رومی روی گوشواره بنا می‌گشت.
معماری دوره ساسانیان

معماری این دوره سرشت اصیل‌تری دارد. قصر شیرین که خسروپرویز بنا کرد، کم‌وبیش به پیروی از ساختمان‌های هخامنشیان ساخته شده است. طاق کسری (ایوان مداین) در نزدیک دجله درشهر تیسفون از آثار شناخته شده این دوره است. این بنا از آجرهای نظامی سفید و بزرگ ساخته شده است. بروی تالار بزرگی که موسوم به ایوان است، هشت تالار کوچک گشوده میشد. طاقها بطور کلی شکلی نیم‌دایره داشت و طاق بارگاه بشکل هلالی ساخته شده و وسعت شگرف آن دیده هربیننده‌ای را خیره میسازد. درحالیکه عناصر و خطوط اصلی این بنا از قریحه ایرانی مایه می‌گیرد، دورنیست که الهامی از معماری رومی درپاره‌ای از قسمت‌های آن انعکاس یافته باشد.

واقعه تاریخی ایوان
در واپسین سالهای پادشاهی ساسانیان اوضاع ایران سخت آشفته بود. هرچند روزی یکی از سرداران شورشی می کرد و یا شاهزاده ای دیگر بر تخت می نشست. از دیگر سوی قدرت از اندازه فزون روحانیون بود که در تمامی شئون زندگی مردم داخل شده و زندگی را بر آنان تنگ آورده بودند. این هردو سبب بوجود آمدن نارضایی عمیق از دستگاه حکومتی در میان ایرانیان شده بود که این نارضایی نیز به نوبه ی خود آشفتگی ها در سطوح بالای اداره ی مملکت را افزایش می داد و شورشهای سرداران و شاهزادگان را فزونی می بخشید. ناگفته پیداست که چنین اوضاع آشفته ای در یک امپراتوری بزرگ و ثروتمند تا چه اندازه می تواند برای همسایگان فقیر ولی جنگجوی عرب تحریک کننده و وسوسه انگیز باشد. در طول این سالها بارها و بارها گروههایی از اعراب بادیه نشین که در نزدیکی مرزهای ایران زندگی می کردند به ایران حمله ور شدند ولی ماموران مرزبانی توانستند تهاجم آنان را دفع نمایند. با آغاز خلافت عمر در میان اعراب ، اختلافات و آشفتگی ها در ایران به اوج رسیده بود و همچنین بود وضع طمعکاری اعراب و وسوسه ی حمله ی به ایران در میان سران آنان ؛ تا آنکه سرانجام روزی رسید که عمر به منبر رفت و برای مردم گرسنه ی خود اینچنین خواند :

«ای مردم ! خداوند شما را به زبان رسول خویش گنج خسروان و قیصران وعده داده است. برخیزید و جنگ با فرس را ساز کنید. » با شنیدن اسم فرس همگان خاموش شدند مگر ابو عبید بن مسعود ثقفی که برخاست و بانگ برآورد که من نخستین کس باشم که بر این مهم برآیم ؛ دیگران نیز به او تاسی جستند و مهیای نبرد با ایران شدند. عمر ، ابو عبید را بر آنان امیر گردانید و این لشکر برای جنگ با ایرانیان روانه ی عراق شد. این سپاه دو بار در حدود حیره و کسکر با مرزداران ایران درآویخت و پیروز شد و سپس در آنسوی فرات با گروهی از سپاهیان ایران رو در رو گشت. پیل بانی از ایرانیان در این هنگام ابوعبید را به زیر پای پیل گرفت و به هلاکت رساند. دیگر اعراب نیز از بیم گریختند. چون خبر این شکست به عمر در مدینه رسید هراسان شد و سپاهی تازه به سرکردگی «مثنی» روانه ی جنگ کرد. این سپاه توانست شکت پیشین را جبران

کند و به سپاهی از ایران به سرداری « مهران مهروبه » فائق آید و تا دجله پیش رود. در این هنگام از جانب ابله و بصره نیز سپاه اعراب پیشرفت هایی کرده بود و در خوزستان و بصره مرزداران ایران را شکست داده بود. در این زمان مثنی خبر یافت که رستم در مداین به تدارک سپاه مشغول است و عمر را از این خبر آگاه ساخت. عمر خود در رأس سپاهی راهی ایران شد. در بین راه مرتباً اعراب بادیه نشین را به جهاد در راه خدا ( و صد البته تا اندازه ای هم در راه ثروت فزون از شمار ایرانیان ) فرا می خواند و آنان نیز به اشتیاق می آمدند. ولی در آخرین لحظات به توصیه یارانش ، عمر از همراهی این لشکر منصرف شد و « سعد وقاص » را امیری داد.

سعد با سپاه عظیمی از همه ی قبایل عرب آهنگ قادسیه کرد. از آن سوی نیز ، رستم به همراه سپاهیان ایران به دفاع می آمد. دو لشکر در قادسیه فرود آمدند و چهار ماه به مذاکره و تبادل سفیران گذراندند. آنگاه رستم نبرد را آغاز کرد ؛ سه روز به سختی نبرد کردند و از هر دو جانب کشته های فراوانی به خاک افتادند تا آنکه در چهارمین روز رستم کشته شد. پیکرش را یافتند که فزون از صد زخم داشت و چون دانستند که سردار سپاه است ، سرش را بریدند و بر نیزه کردند. مرگ رستم ضربه ی سختی به سپاه ایران وارد آورد. بسیاری از سربازان پس از آن حادثه از میدان گریختند و آنان که ماندند به دست اعراب کشته شدند. سپاه ایران در همان روز شکست خورد و اعراب مشغول غارت کردن سپاه و به غنیمت گرفتن دارایی های سپاهیان شدند. یکی از غنائمی که به دست اعراب افتاد درفش کاویانی بود که آنرا تکه و پاره کرده و هر تکه اش به

کسی رسید. آنچه بر سر درفش کاویان آمد همان است که مقدر بود مدتی بعد بر سر ایران آید و هر تکه ای از آن سرزمین به یکی از سران قبایل عرب رسد. سربازانی که توانسته بودند از این معرکه بگریزند راه مداین در پیش گرفتند و سعد نیز به دنبال آنان روانه ی مداین شد. چون اعراب به مداین رسیدند ، آن شهر را پیرامون گرفتند و در نزدیکی آن اردو زدند. محاصره ی مداین چندان به درازا کشید که در مداین قحطی آمد و مردم از شدت گرسنگی به خوردن گوشت سگ و گربه روی آوردند. یزدگرد که در آن هنگام در مداین بود خزانه را گشود و ثروت آن را میان مرزبانان و مردم بخش کرده به آنان چنین گفت: « اگر این شهر از دست برود ، شما بر این مال اولی ترید تا آن تازیان و اگر خدا خواست و شهر در دست ما باقی ماند شما این ثروت را به خزانه ی مملکت بازخواهید گرداند. » چون به سعد خبر رسید که یزدگرد مشغول بخشیدن ثروت خزانه است و دانست که اگر دیر بجنبد ثروت خزانه تمام خواهد شد و چیزی به وی نخواهد رسید سراسیمه شد و دستور حمله را صادر کرد. سپاهیان عرب از فرط طمع آنچنان خود را به آب دجله زدند که یکی از آنان در آب فرو رفت و به هلاکت رسید. نگهبان مداین وقتی که تازیان را بر کناره ی دروازه های شهر دیدند بانگ برآوردند:

« دیوان آمدند ! دیوان آمدند ! » خره زاد ( برادر رستم ) با لشکری به دفاع از شهر آمد ولی شکست خورد و به درون شهر بازگشت. خره زاد که با آن سپاه کوچکش دیگر تاب مقاومت در برابر لشکر انبوه عرب برایش نمانده بود و سقوط شهر را حتمی می دید ، نیمه شب به همراهی لشکریان خود و گروهی از مردم مداین از شهر گریخت. تازیان به تیسفون درآمدند و قتل و غارت پیش گرفتند. سعد در ورود به مدائن نماز فتح خواند و چون به کاخ سفید کسری درآمد قرآن خواند و امر کرد تا آتشکده ی بزرگ شهر را ویران کنند و به جای آن مسجدی بسازند. نوشته اند که از آنجا فرش بزرگی به مدینه بردند که از بزرگی جایی نبود که آن را بتوان افکند. پاره پاره اش کرده اند و میان سران قوم بخش کردند. بعدها یک تکه از آن را بیست هزار درهم فروختند.
پس از واقعه ی مدائن ، حادثه ی جلولاء پیش آمد که در آن نیز ایرانیان شکست سختی خوردند. وقتی که ایرانیان گریخته از مدائن به جلولاء رسیدند هر کدام از آنان برای رفتن به شهر و دیار خود راهی جدا داشتند و باید از یکدیگر جدا می شدند. در این هنگام تصمیم گرفتند پیش از متفرق شدن یک بار دیگر بخت خود را در نبرد با عربان بیازمایند. «مهران رازی» را به سردار ی خویش برگزیدند و در آنجا خندق کندند و آماده ی نبرد شدند. نامه ای به یزدگرد فرستادند و از او به مال و لشکر کمک خواستند. پادشاه تا آنجا که در توان داشت به نیرو و سرمایه ی اندکی یاریشان کرد. در این میان سعد بن وقاص که در مداین بود خبر یافت که ایرانیان مهیای نبردی دوباره می شوند. نامه ای به عمر نوشت و رای خواست. عمر فرمان داد که باید خود را آماده ی جنگ کنند و به دشمن مجال حمله ندهند. سعد لشکر انبوهی به جلولاء فرستاد و این لشکر از همه طرف به ایرانیان حمله آورد و بسیاری از آنان را به خاک افکند. شماری از سربازان ایرانی که موفق به فرار شدند به حلوان (محل استقرار یزدگرد) رفتند و از او خواستند که هر چه سریعتر از آنجا بگریزد. در جنگ جلولاء غنیمت بسیار به چنگ اعراب افتاد چندان که تا آن زمان غنیمتی بیش از آن نیافته بودند.
اعراب به رسم فتوتی که داشتند مردان را قتل عام کرده و زنان و دختران را به غنیمت بردند. شمار کشتگان جلولاء را بالغ بر صد هزار تن آورده اند! زنان و دخترانی که در این جنگ به چنگ اشغالگران افتادند چندان زیاد بودند که عمر بارها و بارها می گفت : به خدا پناه می برم از فرزندان این زنان که در جلولاء اسیر شده اند!
وقتی که یزدگرد از مدائن گریخت به همه ی سرداران پیام فرستاد که لشکرهایشان را برای یاری او و دفاع از کشور اعزام دارند. سرداران ایران اینچنین کردند. از کنار ه ی خزر تا دریای هند و از جیحون تا دریای فارس از هر جا سپاهی فراز آمد. در نزدیکی همدان سپاهی گرد آمد که شمار آن را تا صد و پنجاه هزار کس گفته اند. فرمانده ی این سپاه فیروزان بود و بنا بود که این سپاه از راه حلوان به جانب کوفه که لشکرگاه عرب بود حمله کند. عمار بن یاسر – سردار عرب – چون از این خبر آگاه گشت نامه به مدینه نوشت و وضع موجود را برای عمر تشریح کرد. عمر نامه را برگرفت و منبر رفته گفت : « ای مردم ! تا کنون به فرٌ اسلام و یاری خدا در جنگ با عجم پیروزی با ما بوده است. اکنون عجمان سپاه گرد کرده اند تا نور خدای را بنشانند !! این نامه ی عمار بن یاسر است که به من فرستاده است. می نویسد که اهل توس و طبرستان و دماوند و گرگان و ری و اصفهان و قم و همدان و ماهین و ماسبذان بر ملک خویش گرد آمده اند تا در کوفه و بصره با برادران و یاران شما درآویزند و آنان را از سرزمین خویش برانند و با شما به جنگ آیند. رایی که در این باب دارید با من بگویید.» طلحه گفت : ای امیر ! رای تو صائبترست هر چه گویی چنان کنیم. عثمان گفت:
ای امیر! به مردم شام بنویس تا از شام آیند و به مردم یمن کس فرست تا از یمن آیند و از مردم بصره درخواه تا از آنجا آیند و تو نیز از اینجا راه کوفه پیش گیر و چون این همه خلق بر تو فراز ایند سپاه تو بیشتر باشد و کار بر تو آسان گردد. مسلمانان که در پای منبر بودند این رای عثمان را پسندیدند و آفرین خواندند. به فرمان عمر سپاه عظیمی از اعراب گرد آمد و روانه ی نبرد شد. سپاه ایران نیز به سرداری فیروزان ساز و برگ بسیار آماده کرده بود. دو لشکر در نزدیک نهاوند خیمه زندند. چون ایرانیان جنگ را آغاز نمی کردند اعراب در هراس افتادند که چه کنند و فرجام این نبرد چه خواهد شد. سر انجام تصمیم گرفتند که شایع کنند خلیفه ی

مسلمین در مدینه مرده است و باید جنگ نکرده باز گردند. و پس از آن نیز آهنگ بازگشت کردند. ایرانیان از سنگرها و قلعه های خویش درآمدند تا عربان را دنبال کنند و به این حیله پراکنده شدند. چون به تازیان رسیدند ، تازیان برگشتند و جنگی سخت در گرفت و هزاران تن از هر دو سوی کشته شدند و به فرجام سپاه ایران شکست خورد و پراکنده شد و نهاوند نیز به چنگ عربان افتاد. از آنجا سپاهیان عرب به راه همدان و آذربایجان رفتند و دیگر ایرانیان را یارای مقاومت نبود. اشغال نهاوند در واقع راه اشغال همه ی ایران را به روی تازیان گشود و از این جهت عربان آن را “فتح الفتوح” نامیدند. این آخرین مقاومت منسجم و منظم دولت ساسانی در برابر هجمه ی عرب بود. پس از آن دیگر نه دولتی در کار بود نه کشوری. همه چیز به زیر سلطه ی اعراب رفته بود. سال بعد همدان و کاشان و اصفهان و استخر نیز به دست تازیان افتاد و یزگرد از فارس به کرمان و از آنجا به سیستان رفت و سرانجام در مرو کشته شد. در فتح نهاوند آخرین بازمانده ی گنجهای خسروانی نیز به دست اشغالگران افتاد و دیگر ایرانیان را ممکن نشد که لشکری فراهم آورند و در مقابل اعراب بایستند.

پس از سقوط ایران اگر چه هرگز لشکری بر علیه عربان آراسته نشد ولی مقاومتهای کوجک محلی همه جا بر ضد بیدادگری های اعراب جریان داشت. اما از آنجا که اعراب با خشونت تمام هر ندای مخالفی را خفه می کردند ، این مقاومت ها به جایی نرسید. از جمله ی دلیرانه ترین این مقاومتها ، مقاومت مردم استخر بود که بر ضد عربان سر به شورش برآوردند و عامل دستگاه خلافت عرب را در آن شهر هلاک گرداندند ولی دیری نپایید که یک سردار عرب به نام “عبدالله بن عامر” به استخر لشکر کشید و چندان خون ریخت که دیگر هیچ ندای مخالفی از آن شهر برنخاست.( در تهاجم عبدالله بن عامر به استخر دست کم چهل هزار تن قتل عام شدند). در دوران خلافت عثمان حادثه ی مشابهی در خراسان روی داد. به عثمان خبر رسید که مردم خراسان که سابقاً اسلام آورده بودند ، مرتد شده اند و سر به شورش برآورده اند. عثمان ، عبدالله بن عامر و سعید بن عاص را برای سرکوبی آنان فرستاد و آنان نیز با آفریدن جنایتی تازه ، مردم خراسان را سرکوب کردند و گرگان و طبرستان و تمیشه را دوباره فتح کردند.

پس از اشغال ایران ، اعراب بر نابود کردن فرهنگ مردم ایران همت گماردند. زبان رسمی ایران به زبان عربی تغییر یافت و ایرانیان را واداشتند که به زبان اعراب سخن بگویند. کتابهای فراوانی را که نشانه ی علم و دانش یک ملت دربند بود یا به آب انداختند یا در آتش سوزاندند. آورده اند که وقتی سعد بن ابی وقاص به مداین دست یافت کتابهای فراوانی در آنجا یافت ، به عمر نامه نوشت که با این کتابها چه کند و عمر پاسخ داد : همه ی آنها را به آب بیافکن که اگر آن کتاب ها سبب راهنمایی باشند ، ما قرآن را داریم که بس راهنماتر از آنهاست و اگر گمراه کننده باشند باید از شر آنان در امان ماند.
نشست بزرگان برای انتقال پایتخت از تیسفون به استخر (شیراز ) در لحظه حساس تاریخ ایران

 

درپی کشته شدن رستم فرخزدا یکی از ژنرالهای ایران به دست اعراب مسلمان و افتادن درفش کاویانی ــ پرچم ارتش ــ به دست آنان ، 28 ژوئیه سال 636 میلادی یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی ایران به اصرار بزرگان کشور جلسه مشورتی درعمارت سلطنتی ( طاق کسری) تشکیل داد تا پیشنهادهای تازه شنیده شود . در این جلسه پیشنهاد شد که راه حل ، انتقال فوری پایتخت از تیسفون به استخر ( شیراز ) است. تا آن زمان این نخستین بار بود که پرچم کاویانی تصرف شده بود. ارتش ایران در دوران خسرو پرویز و در نتیجه جنگهای غیر ضروری او با رومیان و لشکر کشی به مصر و تصرف این سرزمین و پیش از همه اینها درگیری اش با بهرام چوبین سردار ایرانی خسته و فرسوده شده بود و به علاوه حمله وسیع اعراب پیش بینی نمی شد که با همه امکانات خود برضد آنان وارد عملیات شود. پس از برکناری خسرو پرویز و قتل او در زندان , اقتدار دولت ساسانی در زمان جانشینان وی که هرکدام مدت کوتاهی حکومت اسمی داشتند تضعیف شده بود و ادامه اختلاف طبقاتی در جامعه ایران مزید برعلت شده بود – همان اختلاف طبقاتی که قبلا مزدک برای ازمیان بردنش بپاخاسته بود.

به نوشته مورخان روم شرقی (قسطنطنیه) یزدگرد، نخست پیشنهاد را پذیرفت ، ولی بعدا آن را رد کرد . اعراب سال بعد تیسفون را مورد حمله قرار دادند که یزدگرد به منطقه حلوان نقل مکان کرد و چون در همین سال در جلولا ( نزدیک حلوان )هم شکست خورد به سوی نهاوند عقب نشینی کرد.

کاوشهای باستانشناسی درمحل تیسفون درسال 1930- بررسی کتاب “ایران درعهد ساسانی” از آثار “آرتورکریستن سن” ،‌محل شهر تیسفون، مجموعه ساختمانهائی که دراطراف طاق کسری وجود داشته، وه اردشیر” مرکز عمده مسیحیان ایران، اسامی هفت شهری که پایتخت ساسانی را تشکیل می‌دادند، محله “اسپانبر” ـ اشعاری از فردوسی درباره طاق کسری ـ ویژگی‌های معماری بنای مزبور.
اعضا هئیت کاوش کنندگان آلمانی اظهار کرده‌اند که ایوان بزرگی که امروزه برپاست به امر خسرو ساخته شده است. مجموع این کاخ و ساختمان‌های فرعی آن در زمنیی به وسعت 300 در 400 متر قرار گرفته ومرکب از ایوان و آثار بنای دیگری در فاصله 100متر از آن تپه مصنوعی کوچکی بنام حرم خسرو در جنوب ایوان و در شمال آن خرابه‌های یک گورستان بوده است.

ایوان کسری مهمترین قسمتی از مجموع کاخ تیسفون است که امروز برپاست. نمای آن به طرف مشرق است و 28ر29 متر ارتفاع دارد و عبارت بوده است از دیواری بدون پنجره که طاقنماهایی در سرتاسر آن ساخته شده و میان طاقنماها نیم ستون‌هایی در طرفین قوس‌های هلالی وجود دارد. مجموع این طاقنماها و قوس‌ها و نیم‌ستون‌ها در چهار طبقه از پائین به بالا گنجاینده شده. احتمالاً روی این بنای آجری را بوسیله گچ سفید کرده بودند و بعضی از قسمت‌های آن را رنگ زده بودند و در بعضی قسمت‌های دیگر روپوشی از سنگ مرمر ظاهر نمای بنا را می‌پوشانده است.
تا تاریخ 1888 تمام نمای این بنا برپا بوده و نقشی از آن در کتاب «دیولافوآ» Dieulafoy Lart antique de la Perse کشیده شده است. در همین سال قسمت جنوبی ایوان نیز خطر از بین رفتن موجود است. ایوان بزرگ به صورت گهواره‌‌بیضی شکل در میان نمای بنا قرار گرفته و عرض آن 63ر25 متر و درازای آن 76ر43 متر است.

در پشت دیوارهای طرفین ایوان پنج تالار کم ارتفاع‌تر از ایوان مرکزی با طاق گهواره‌ای شکل ساخته شده بود. در طریین این ایوان طاق‌های متعدد دیگر وجود داشت. ضخامت دیوارهای آجری بطور کلی بسیار زیاد است. در داخل تالارها تزئیناتی بصورت گچ‌بری وجود داشته که تعداد زیادی از آنها در حفاری هئیت آلمانی پیدا شده است. زیبایی ایوان کسری بیشتر از نظر عظمت آن می‌باشد. «ابن خرداذبه» آن را به کوهی تشبیه کرده که در آن کاخی تراشیده باشند. می‌گویند خلیفه المنصور نخستین کسی است که دست به خرابی آن زد و از مصالح آن برای ابنیه شهر جدید بغداد استفاده کرد. ظاهراً‌علت اینکه تمام مصالح آن بکار نرفته این بوده است که پس از چندی به نظر رسیده است که خراب کردن و حمل مصالح از ارزش حقیقی آن مصالح تجاوز می‌نماید، و از استفاده از آن صرفنظر کرده‌اند.

ابنیه زمان هخامنشی تماماً از ستون‌های سنگی و سقف افقی ساخته شده بود و با وجود مصالح فراوان که برای بالا بردن آن مصرف می‌شد نسبت به بنایی مانند طاق کسری نواقص بسیار داشت. مثلاً در کاخ عظیمی چون کاخ آپادانای تخت جمشید تقریباً یک دهم بنا را پایه‌های قطور ستون‌ها اشغال کرده بود و تالار آپادانا بیشتر شباهت به جنگلی پیدا کرده بود که در آن درخت‌های عظیمی روئیده باشد. روشنایی در چنین تالاری به زحمت وارد می‌شد و روزهای «بار عمومی» عده‌ای از حاضران ناچار در پشت ستون‌ها قرار می‌گرفتند و از دیدن شاهنشاه محروم می‌ماندند.

چنین فرض کرده‌اند که روشنایی از بالای بام وارد تالار می‌شد ولی با این حال باز قسمت‌هایی از تالار در تاریکی قرار می‌گرفت. بنابراین با ایجاد ایوانی مانند ایوان کسری معماران زمان ساسانی مسایل بزرگی را مانند پوشاندن تالار بسیار بزرگی با مصالح سبک و ارزان و روشن کردن آن و افزودن بر وسعت تالار به وسیله حذف ستون، و افزایش ارتفاع آن به وسیله ایجاد طاق مرتفع بیضی شکل حل کرده‌اند.
ضمناً حل مسایل دیگری نیز با ایجاد ایوان ساسانی آسان گردیده است. در سقف افقی کاخ هخامنشی خطر آتش‌سوزی و موریانه وجود داشت و حال اینکه در کاخ ساسانی هر دوی این خطرها از میان رفته و ضمناً با سبک شدن مصالح از سنگینی بنا کاسته شده و در حقیقت سنگینی کاخ به فشار مختصری در جهت طرفین مبدل گشته است و این فشار را روی دیوارها و پایه‌های ضخیم وارد آورده که آن را تا امروز با وجود ناملایمات طبیعت تحمل نبوده است.
تاریخچه تیسفون

این شهر در اصل، در کنار شهر قدیمی تری به نام ‌اپیس در فاصله ای نه چندان دور از محل تلاقی دو رود دجله و فرات بنا شده بود. این شهر باستانی همچنین در مسیر «جاده شاهی» قرار داشت که «شوش» پایتخت «عیلام» را با نواحی مرکزی آشور و سپس با «سارد» پایتخت «لیدی» متصل می ساخت.
در اواخر قرن چهارم (پیش از میلاد)، «سلوکوس» جانشین اسکندر کبیر، و بنیان گذار امپراتوری سلوکیان، شهر سلوکیه را در سوی دیگر اپیس بنیان نهاد و از آن پس بود که اپیس، صرفا به صورت حومه این شهر درآمد. بنا به گفته «توسیدید» مورخ رومی در قرن نخست میلادی، ساکنان یونانی و مردم بومی شهر «سلوکیه» هنوز از یکدیگر متمایز و هر یک دارای مراکز شهری مجزای خود بودند و پارتیان نیز که در قرن دوم پیش از میلاد، بر ایران غلبه یافتند، نفوذ فرهنگی چندانی بر این شهر نداشتند.

اما از آن جا که پارتیان به یک تختگاه در نواحی غربی قلمرو خود نیاز داشتند، پایتخت دولتی خود را از سلوکیه به کرانه شرقی منتقل کردند و اپیس کهن را تیسفون یا تیسپون نامیدند؛ شهری که از سال 129 پیش از میلاد، به عنوان تختگاه زمستانی شاهان اشکانی مورد استفاده قرار گرفت.

با شورش مردم سلوکیه بر «اردوان» پادشاه اشکانی، اهمیت این شهر فزونی گرفت. هر چند شورش مردم تا سال 43 میلادی پایان یافته بود.
این که «آمیانوس مارسلینوس» مورخ رومی، «اردوان» را بنیان گذار شهر تیسفون نامیده حاکی از آن است که احتمالا «اردوان» دست به اقداماتی زده بود که سبب رشد و افزایش اهمیت و موقعیت این شهر شده است. در قرن دوم میلادی، این شهر به شدت آماج تجاوزات رومیان قرار داشت زیرا رومیان بر آن بودند که تصرف پایتخت پارتیان، به طور اجتناب ناپذیری به سقوط کل امپراتوری شرق خواهد انجامید.
به هر روی در یک دوره بلند زمانی، تصرف شهر توسط سپتیموس سوروس، عواقب ویرانگری برای امپراتوری پارتیان در بر داشت. از آن که رومیان چندان طلا و نقره با خود به تاراج بردند که با مقیاس های امروزی می توان چنین برداشت کرد که این غنایم به راحتی قادر بود تا به مدت سه یا چهار دهه، بحران اقتصادی در اروپا را به تعویق اندازد.

بر همین اساس پایان کار پارتیان را نیز می توان در نظر آورد و ناگفته پیداست که با این حملات امپراتوری اشکانی به شدت ناتوان گردید تا سال 224 میلادی که سرانجام با شورش یکی از نجبای زمیندار ایرانی رویاروی شد و دو سال پیش از آن، تصرف تیسفون به دست این بزرگزاده ایرانی به معنی پایان پادشاهی پارتیان و آغاز دوران دومین امپراتوری بزرگ ایرانیان بود؛ امپراتوری بزرگی که شاهان ساسانی فرمانروایی آن را در دست گرفتند.
در دوره ساسانیان هر چند تیسفون پایتخت امپراتوری ایران محسوب می شد، اما سلوکیه نیز چندان فراموش نشد، بلکه با نام «وه اردشیر» (به معنی شهر خوب اردشیر) تغییر نام یافت. شهری که همچنان به عنوان یک هدف نظامی مهم پا برجا می ماند.

در سال 238 میلادی گوردین سوم امپراتور رومی، به منظور پیگیری از قدرت روزافزون شاهان ساسانی کمر به تسخیر تیسفون بست. اما پیش از نیل به این هدف سترگ، به قتل رسید. اما ادنائتوس از مردم بالمیر در سال 262 میلادی در نیل به این هدف توفیق بیشتری داشت و نیز امپراتور کاریوس که سرانجام در سال 283 میلادی این شهر را برای مدتی به تصرف خود در آورد، اما هنگامی که «ژولین» در پی تصرف این شهر برآمد، در میدان نبرد دچار شکست شد و به قتل رسید (363 میلادی).

در قرن پنجم میلادی، تیسفون به عنوان مرکز مسیحیان نسطوری، اهمیت بیشتری یافت، و این به سبب وجود کلیسای مسیحیان فرقه نسطوری بود که پیشتر با پذیرش اعتقاد به جدایی میان دو طبیعت مادی و الوهی عیسی مسیح، از کلیساهای سال 540، خسرو اول پادشاه ساسانی، «آنتیوخ» پایتخت رومیان سوریه را به تصرف در آورد و ساکنان آن را در شهر جدیدی نزدیک تیسفون و وه اردشیر، کوچ داده و مستقر ساخت. این شهر بعدها «آنتیوخ خسرو» نام گرفت. چنان حدس زده اند که در این منطقه چهار ناحیه مسکونی دیگر نیز وجود داشته است و از همین رو بوده که اعراب نیز سال ها بعد که به ایران آمدند، این مکان را «المدائن»4 به معنی مدینه ها یا شهرها نامیدند.

در سال 637 میلادی، مسلمانان تیسفون و شهرهای دیگر مدائن را تصرف و به تاراج گرفتند و این آغازی بر فتوحات ایشان در ناحیه بین النهرین بود تا سرانجام در سال 762 میلادی که آنان خود شهر جدیدی را در 35 کیلومتری بالای رود دجله بنا کردند. شهری که به عنوان مرکز حکومتی ایشان، بغداد نام گرفت;

تیسفون “یکی از مهمترین شهرهای ایران در دوران سلطنت سلسله ساسانیان ،به تصرف” کاروس “امپراتور روم درآمد .در آن زمان بر ایران” بهرام دوم “پنجمین شاهنشاه ساسانی سلطنت داشت و چون سرگرم جنگ با طوایف” سکا “در شرق بود” ،کاروس “امپراتور روم به ایران تاخت و بینالنهرین و تیسفون را گرفت کمی بعد به سبب مرگ” کاروس “بر اثر ساعقه رومیان به کشور خود بازگشتند و تیسفون آزاد شد .ایوان مدائن) یا طاق کسری (که بارگاه سلطنتی سلاطین ساسانی بود ،در این نقطه قرار داشت و بعدها به دوران حکومت عباسیان توسط منصور عباسی ویران شد.
ویرانه‌های باقی‌مانده از شهر قدیم تیسفون را مرحوم «ارنست هرتسفلد» در کتابی تحت نام «یک مسافرت از نظر باستان‌شناسی به سرزمین فرات» که در تاریخ 1920 در برلن به زبان آلمانی منتشر شده به طور مفصل معرفی نموده است.

در سال 1928 کاوش‌هایی توسط هیئتی آلمانی تحت سرپرستی آقای «رویتر» در محل تیسفون به عمل آمد و در سال 1930 میسیون امریکایی «موزه متروپولیتن نیویورک» به سرپرستی آقای «اوپتون» با هیئت آلمانی نامبرده در کاوشهای تیسفون شرکت کرد.

«آرتور کریستن سن» در کتاب «ایران در عهد ساسانیان» که در سال 1936 ترجمه فرانسه آن منتشر شد با استفاده از نتایج کار کاوش‌کنندگان در تیسفون خلاصه‌ای از اطلاعاتی را که راجع به این شهر در دست داشت انتشار داد و ما قسمتی از آن اطلاعات را در این مقاله از نظر خوانندگان می‌گذرانیم.

«پایتخت شاهنشاهان ایران خصوصاً در زمان خسرو اول وسعت و اعتبار یافت و تیسفون (Tespon) نام شهر عمده‌ای است که جز مجموعه‌ای از چند شهر یورد که به زبان شامی Mahoz یا Medhinata یا Medhine (ما حوزه ملکا یا مذیناتا یا مذینه) می‌نامیدند، و اعراب آن را به «المدائن» ترجمه کرده‌اند و احتمال دارد که این کلمات ترجمه پهلوی «شهرستانان» Shahristanan باشد شهرهای مهم این مجموعه شهر «وه‌اردشیر» Veh-Ardechir (سلوقیه قدیم) و تیسفون بوده است.»

«آمین مارسل» می‌گوید پایتخت ایران غیرقابل تسخیر بود و از چندین شهر تشکیل شده بود و حصاری آن را احاطه می‌کرد و این حصار دروازه‌های محکم داشت.
تیسفون در مشرق دجله و «وه‌اردشیر» در مغرب آن قرار داشت و جسری آن دو را بهم می‌پیوست و فردوسی در شاهنامه خود در ضمن بیان تاریخ پادشاهی شاپور دوم می‌گوید: چون رفت و آمد روی این پل روز به روز زیاد می‌شد شاپور در ابتدای پادشاهی خود دستور داد پل دیگری روی دجله انداختند تا عبور از آن پل و برگشت از پل دیگر انجام گیرد.
تیسفون اصلی در مشرق دجله حصاری به صورت کمان داشت و برج‌های متعددی در این حصار بود که آثارشان هنوز باقی است و مجموع زمینی که در زیر آن بود از 58 هکتار تجاوز نمی‌کرد و آن را به زبان عربی «مدینه العتیقه» می‌نامیدند. در نتیجه کاوش‌هایی که در سال‌های 1928 و 1929 در این ناحیه انجام گرفته پدیده‌های کلیسایی از زمان ساسانیان پدیدار گشته است.
در مشرق تیسفون امروز آرامگاهی بنام سلمان پاک وجود دارد که در محله سابق «اسپانبر» Aspanbar واقع است. کاخ شاهنشاهان ساسانی در همین محله قرار داشته و مرکب از حیاط‌ها و تالارها و باغ‌هایی بوده است که طاق کسری امروز، در میان آن برپا بوده است.

در جنوب طاق کسری خرابه‌هایی بنام «خزانه کسری» Khazanat Kersa وجود دارد و محل دیگری بستان کسری می‌باشد که «رومگان» Rumaghan نیز نامیده‌می‌شد و خسرو اول پس از فتح انطاکیه عده‌ای از مردم آن شهر را به پایتخت خود انتقال داد و شهر جدید را برای آنها ساخت.
قسمتی از مدائن را که مغرب دجله قرار دارد حصاری از آجر احاطه کرده بود و بخش مهم آجرهای آن شهر از شهر بابل به این محل حمل شده بود و در مکان قدیمترین ساختمان این شهر یعنی سلوکیه برپا شده بود.
اردشیر قسمتی از آن را تعمیر کرده و آنرا «وه‌اردشیر» نامید (ترجمه واژه اردشیر خوب یا خانه اردشیر). وه‌اردشیر مرکز عمده مسیحیان ایران و مقر «کاتولیکوس» رئیس مذهبی آنان بود و کلیسایی در آن بنا شده بود که به فرمان شاپور دوم ویران شد و بعد از مرگ این پادشاه مجدداً آنرا برپا کردند.

تقریباً در پنج کیلومتری شمال «وه‌اردشیر» شهر کوچک «درزنیدان»Darzanidhan قرار داشت. در مغرب «وه‌اردشیر» شهری بنام «ولاش آباد» واقع بود. بنابراین از مجموع شهرهایی که در زمان خسرو اول پایتخت ایران را تشکیل می‌دادند امروز پنج شهر آن را می‌شناسیم ( تیسفون و رومگان در مشرق دجله، «وه‌اردشیر»(سلوکیه) و «درزنیدان» و «ولاشاباد» در مغرب آن). اگر محله «اسپانبر» در مشرق و «ماحوزه» در مغرب را به پنج شهر فوق‌اضافه کنیم تعداد شهرهای پایتخت ساسانیان به هفت خواهد رسید
در طرفین رود دجله چند کاخ مخصوص شاهنشاه وجود داشته است ولی از همه آنها معروفتر همان «طاق کسری» یا ایوان کسری است که در محله «اسپانبر» قرار داشت و ویرانه‌های آن هنوز موجب تعجب و تحسین است.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله در مورد روانشناسی درک متقابل pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله در مورد روانشناسی درک متقابل pdf دارای 51 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد روانشناسی درک متقابل pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد روانشناسی درک متقابل pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد روانشناسی درک متقابل pdf :

چیزی را دوست دارند ،چه کار می خواهند بکنند در روانشناسی مبحثی وجود دارد به نام ادراک میان فردی که به نحوه قضاوت افراد و برداشت آنان ازسایرین می پردازد .آگاهی از چگونگی مراحل این قضاوتها وبرداشتها مبحث بسیار شیرینی است که بسیاری ازروانشناسان را مشغول ساخته است. کتاب حاضر به بررسی اعظم نتایج تحقیقاتی که دراین زمینه صورت گرفته، می پردازد.

ما همواره درحال قضاوت نسبت به اعمال و رفتارهای سایرین هستیم : اینکه چه و علت رفتار آنها چیست. شاید مردی را که به سرعت ازبرابرمان عبور می کند شخص بی ادبی بدانیم،بادیدن یک زن جوان در جلسه شغلی او را بسیار بلند پرواز تصور کنیم ،ویا فکر کنیم که فلان کودک در کلاس درس بسیار خلاق است. این برداشتها دربسیاری از موارد دارای تاثیرات مستقیم و عملی بر هر دو طرف ،قضاوت کننده وقضاوت شونده ، می باشد.

کریستوفرایشروود جمله معروفی دارد بدین مضمون :من یک دوربین هستم . با کمی تفکر می توان دریافت که ما نه فقط یک ضبط کننده ساده وقایع واطلاعات همچون دوریبن یا ضبط صوت ،بلکه تحلیل کننده آنها نیز هستیم .کار ماصرفاً ثبت داده هایی که به چشم یا گوشمان می رسد نیست ،ما آنها را ادراک می کنیم وبه آنها معنا می دهیم .
اما همواره این امکان وجوددارد که درقضاوت خود دچار اشتباه شویم ،برای مثال ممکن است آن دخترعینکی دچار ناراحتی چشم باشد ویا پسرجوان آهنگهای موتزارت را به موسیقی راک ترجیح دهد.در اینجا سؤالی پیش می آید :آیا قادریم به طورصحیح جزئی ترین وظریف ترین حالات ورفتارهای اشخاص را تفسیرکنیم ،یااینکه برداشتهای ما غالباً نادرست است؟

ادراک میان فردی به قضاوت مااز منش افرادمیپردازد ،یعنی تجزیه وتحلیل خصوصیات وطبیعت آنهاباید توجه داشت که این برداشتها تنها یک عقیده ساده نیستند ،بلکه به واسطه آنهاست که علت رفتار وکردار دیگران را تبیین می کنیم. وانگهی این قضاوتها، نوعی انتظار ازرفتار شخص مورد نظر را به همراه دارد :ما توقع داریم که یک خانم مهربان همواره همین رفتار ملاطفت آمیز خودرا داشته باشد.
همچنان که در کتاب خواهیم دید، آیا انتظارات ما ازاشخاص برنگرش آنها مؤثر است.

 

یک تصادف رادر نظر بگیرید ،چنانچه شخصی که تصادف کرده پسرجوانی بااتومبیل اسپرت باشد، به احتمال زیاد بیننده علت تصادف او را سرعت بالای او در رانندگی می داند و وی رامقصر می پندارد،هرچندکه به درستی ازسرعت واقعی اواطلاع ندارد.در

عامل نخست،اینجا استنباط بیننده برمبنای یک عقیده رایج شکل گرفته،مبنی براینکه جوانان هنگام رانندگی باسرعت زیاد حرکت می کنند. لذا فرضیات ما در مورد اشخاص می تواند موجب بازسازی وقایع ذهن ماشود. ازاین رو آگاهی ازتصوراتی که راجع به آنها داریم، نحوه گروهبندی آنها به طبقات مختلف همچون جوانان وسالخوردگان ، وتوقعات خاصی که ازهر گروه داریم ،بسیار حائزاهمیت است.
1 هنگامی که فردی (قضاوت کننده ) اطلاعاتی رادر مورد فرد دیگر ( قضاوت شونده ) دریافت می کند، عواملی وجوددارد که قضاوت اورا تحت تاثیر قرار می دهد:داده هایی است که درمورد قضاوت شونده ارائه می شود،همچون خصوصیات ظاهری او که شامل طرز لباس پوشیدن،مدل مو،قیافه وسایر اطلاعات غیر کلامی است. دریافت اطلاعات مزبور لزوما مشروط به حضور قضاوت شونده

نیست و ممکن است درغیاب او غالب مجموعه ای ازعبارات توصیفی اززبان شخص ثالث ارائه گردد.
2 عامل دوم،نحوه واکنش قضاوت کننده نسبت به داده های دریافتی است. شایداو نسبت به قضاوت شونده بی تفاوت باشد ویا بالعکس،ممکن است بخواهد اورا با دقت مورد بررسی قرار دهد. انتظارات وعقاید کلی وی درمورد اشخاص نیز برنحوه برداشت اوتاثیر گذار است. امکان دارد که

بعضی از عقاید به صورت کلیشه ای درذهن او جا افتاده باشد،مانند این عقیده که متصدی کتایخانه فرد ساکتی است و همواره احساس مسؤلیت می کند. همچنین شاید عقاید مزبور به صورت نوعی باور خاص میان مردم وجودداشته باشد، مثلاً اینکه اشخاص بلند قد قابل اعتماد نیستند. دراین میان، نحوه ارزیابی قضاوت کننده ازافراد وقایع ،نقش عمده ای ایفا می کند.

3 عامل سوم ،نوع ارتباط میان طرفین است. فرض کنید که شخصی دزدکی پشت سرتان می آید وبادست به پشت شما ضربه می زند.اگر اودوستتان باشد ،برداشت شما نسبت به وی به زمانی که یک غریبه این کاررا انجام دهد،متفاوت است. انواع مختلف ارتباط نظیر پزشک وبیمار ،کارفرما

وکارمند یازن وشوهر ،هریک فرضیات، انتظارات وتفسیرهای خود را می طلبدکه همگی برچگونگی ارزیابی اطلاعات از سوی قضاوت کننده تاثیر می گذارد .رفتار خودمانی بین دو دوست یادختر وپسری که باهم نامزد هستند،اگر بین پزشک وبیمارش صورت گیرد بسیار عجیب و غیر عادی می نماید وچنان چه همان رفتار بین دوکارمند انجام شود،چه بسا صورت مزاحمت به خود گیرد.

4 عامل دیگرکه اهمیت بسیار بالایی دارد،بافت اجتماع ومحیط است. برای مثال ، استنباط مااز شخصی که درحال حمام کردن است وباصدای بلند آواز بخواند با کسی که همان عمل را درکتابخانه یامراسم عزاداری انجام دهد،کاملاً فرق می کند. اگریک پزشک درمطب خود درمورد جزئیات پرونده پزشکی یکی ازبیمارانش صحبت کند،هیچ کس تعجب نمی کند،اما کسی انتظارندارد که اوهمین کار رادر خیابان شلوغ وپر رفت آمد انجام دهد.
5 درآخر،مسئله جایگاه فرهنگی مطرح می شود. برای مثال ،اعراب هنگام گفتگو احساس نزدیکی بیشتری نسبت به هم دارند تاآمریکایی ها. بنابراین چنانچه یک عرب بایک آمریکایی به صحبت بنشیند ،ممکن است تصور کند که طرف مقابلش فردی است سرد وآمریکایی نیز به همان ترتیب

اورا بیش از حد خودمانی تلقی می کند.
بنابراین چگونگی نگرش مانسبت به مردم باتوجه به اطلاعاتی که از آنان در اختیار داریم، به عوامل ذکرشده بستگی دارد. درکتاب حاضر ،هرفصل جنبه خاصی ازادراک میان فردی رامورد توجه قرار می دهد وتحقیقات روانشناسی مربوط به آن را تشریح و بررسی می کند. همچنان که پیش می رویم،تدریجاً ازاطلاعات مربوط به قضاوت شونده ،به عوامل مرتبط باقضاوت کننده ،نحوهء پیدایش استنباطها ،انتظارات و تاثیر آنها برقضاوت وی وسرانجام ارزیابی کلی مراحلی که قضاوت کننده طی یک برداشت می گذراند، می رسیم.
هرفصل باذکر مثالی ازشرکت کوچک فرضی ام.تی.دیزاین.که درپی استخدام یک طراح جدید است آغاز می شود وبه تدریج مراحل مختلف گزینش تاانتخاب شایسته ترین متقاضی مورد بررسی قرار می گیرد. لازم به تذکر است که این مثال نه به عنوان الگویی برای نحوهء انتخاب بلکه همچون نمونه ای ازکاربرد عملی ادراک میان فردی درنظر گرفته شده است.

برداشت از اطلاعات غیر کلامی

پول فرض کنید دریک شهر غریب دوستتان رامی بینید.تصمیم داریدبا اوکمی به گردش بروید ومناظر وجاهای دیدنی شهر راببینید .اما دوستتان خیلی گرفتار است وازشما خواهش می کند کتابی

راکه اوامانت گرفته به کتابخانه بازگردانید .شما تقاضای اورا می پذیرید بدبختانه درمیان راه گم می شوید، لذا تصمیم می گیرید که مسیر صحیح را سؤال کنید. به خانمی که یک کیف دستی همراه دارد نزدیک می شوید،به نظر شاغل می آید وخیلی هم عجله دارد ،بنابراین به دنبال شخص دیگری می گردید. زن ومردی که ساک خرید به دست دارند،درحالی که صحبت می کنند ومی خندند نزدیک می شوند.به نظرتان آدمهای مهربانی هستند.پس راه راازآنها می پرسید .رفتار کاملاّ

دوستانه ای دارند ،اما آنهاهم راه رابلد نیستند. درایستگاه اتوبوس ازمردی که خیلی خسته به نظر می رسد مسیر کتابخانه رامی پرسید، ولی اوفقط با بی اعتنایی شانه هایش رابالا می اندازد. دراین حین خانم پیری که پشت به او ایستاده جلو می آید ومسیر رابه شما می گوید. درمیان راه ،مردی ژولیده ونامرتب شما را نگه داشته می گوید که کیف پولش را گم کرده است. سپس ازشما درخواست می کند برای سوار شدن به اتوبوس به اوکمی بدهید . هرچند که حرفش را باور نمی

کنید ،معهذا مقداری به اوپول می دهید.
سرانجام به کتابخانه می رسید .کتابدار خانمی است موهایش سفت ازپشت بسته وخیلی جدی وخشک به نظر می آید. اوبه شما می گوید که موعد بازگرداندن کتاب گذشته وباید مقداری پول به عنوان جریمه بپردازید .شماپول راپرداخت می کنیدو پس از بازگشت ،برای دوستتان تعریف می کنیدکه چه جریاناتی برای شما رخ داده است.
از مثال فوق می توان دریافت که ما همواره درحال ارزیابی رفتار مردم وقضاوت درمورد خصوصیات آنها هستیم،این که چگونه افرادی هستند ،چه می کنند وآیا در گفتارشان صادق هستند یانه . این نگرش ها به نوبه خود بررفتار ما نیز تاثیر می گذارد.
انواع داده های غیرکلامی
هنگام برخورد بافراد، همواره مجموعه ای ازاطلاعات غیرزبانی از آنها بدست می آوریم .نخست خصوصیات فیزیکی شخص همچون رنگ پوست، قد یافرم صورت است که خیلی سریع حتی طی نگاهی گذرا نیز جلب نظر می کند.در حالت عادی، عوامل فوق درطول زمان بسیار کم تغییر می کنند. دوم،ویژگیهای حرکتی بدن هستندکه مورد توجه قرار می گیرند،مانند نوع حرکات وصحبتها که باکمی کوشش می توان آنها را تغییر داد.خصوصیات دیگری هم وجود دارند که به راحتی می توان شکل آنها را عوض کرد،مانند مدل مو ونوع لباس یاجواهرات. حتی می توان از عوامل فوق، جهت

ارائه تصویری خاص از یک فرد بهره جست ،همچون مدیر یک شرکت با لباسهای کاملاّ مرتب، ویا یک پانک باظاهری آنچنانی وعجیب وغریب. درآخر،ویژگیهای حرکتی صورت همچون لبخند یا اخم مورد توجه قرار می گیرد. ترکیب کلیه منابع مذکور، منبع متنوع وتقریباّ کاملی را برای قضاوت در اختیار بیننده قرار می دهد.
خصوصیات ظاهری
درطول تاریخ ،همواره این عقیده بین مردم رواج داشته که ترکیب فیزیکی افراد، منعکس کننده منش درونی آنهاست.قیافه یا خصوصیات چهره و ترکیب یا ساختمان بدنی،هر دو عامل مهمی هستند که بازتاب شخصیت فرد محسوب می شوند. برای مثال،اشخاص چاق همواره شوخ، وافرادی که پیشانی بلند دارند غالباّ باهوش تصور می شوند. اززمان یونان باستان تا عصر کنونی ، بسیاری ازنویسندگان درآثار خود وجود ارتباط میان ویژگیهای ظاهری افراد وخوی منش آنها را به نوعی بیان

کرده اند.
قیافه
مثلاّ وجود یک لبخند همیشگی بردهان می تواند بازتابی از شخصیت مهربان و بانشاط شخص باشد. به زغم آلپورت، درقیافه شناسی دو عامل اصلی مد نظر قرار می گیرند :
1 بررسی ترکیب استخوانی صورت که به ساختمان ژنتیکی بستگی دارد.برای مثال،چهره شناسان می گویند بینی عقابی نشانگر اصالت وعلو طبع است.درصورت قایل شدن چنین ارتباطی، نتیجه می گیریم که مبدا ژنتیکی شخصیت افراد یک عامل مادرزادی است.
2 تجزیه ترکیب ساختمان ماهیچه ای.دراین موردتصور که تجربیات هرفرد برسیمای او تاثیر می گذارد، برای مثال مرد بداخلاقی که ظاهری عبوس دارد، ماهیچه های صورتش حالت محکم ودرهم پیچیده دارند ودهانش همواره به حالت ناخشنودی به سمت پایین متمایل شده است.
در عصر ویکتوریا تلاشهای بسیاری جهت شناسایی جنایتکاران ازروی ویژگی های چهره آنها انجام می شد. دراینجا چند سؤال پیش می آید :چراتصور می رود که میان خصوصیات چهره وجنایت ارتباط وجوددارد ؟ آیا این بدان معناست که تبهکاری خصیصه ای مادرزادی است ؟ بدون آنکه بخواهیم

درمورد صحت یاسقم نظرات فوق نظر دهیم،تنها به این نکته اشاره می کنیم که طبق شواهد بسیار،افراد زیادی وجود دارند که از بخت بد، بدون آنکه جنایتکاران یا اصولاّ خلافکار باشند، دارای خصوصیات چهره اینگونه اشخاص هستند.
در قرن حاضر، روانشناسان سعی داشته اند برخی ازاین ویژگی های چهره را به صورت تجربی وعملی مورد بررسی قرار داده،مشخص نمایند.مسئله ای که بیش ازهر چیز آنها رابه خود مشغول ساخته ،این است که آیاخصوصیتی که ازروی یک ویژگی ظاهری برداشت می شود،توسط سای

 

ر معیارهای شخصیتی نیز تایید می گردد؟
اعتقادات رایج درزمینه چهره شناسی، علی رغم عدم برخورداری از اعتبار علمی کافی، از نقطه نظر روانشناسی ارزش مطالعه وبررسی دارند.
سکوردمعتقد است که فرد درهر برداشت،پنج مرحله راپشت سر می گذارد.اول بعد زمانی است.یک نگاه به حالت چهره طرف مقابل،نوعی برداشت پایدار ازخصوصیت شخصیتی وی درذهن می گذارد،برای مثال بامشاهده چهره خندان فرد، همواره او را مهربان ودوستداشتنی می دانیم. مرحله دوم پاراتاکسیس یا مقایسه است که طی آن، خصایص شخصیتی رااز شخصی که می

شناسیم به کسی که نمی شناسیم نسبت می دهیم.اگر مادر شما مهربان وخونگرم باشد،احتمالاّ با دیدن خانم دیگری که شبیه به مادرتان است، اورا نیز مهربان ومهربان وخونگرم تلقی می کنید. سوم طبقه بندی است که درواقع همان نگرش کلیشه ای نسبت به افراد می باشد،آنچنان که ما براساس خصوصیات چهره یک فرد، او را گروهی خاص ( ازلحاظ جنس، سن،ونژاد ) متعلق می دانیم ومعتقدیم که اودارای همان خصوصیتاتی است که مابرای گروه مزبور قایلیم.
چهارم کیفیت کارکردی است که براساس آن ازروی عملکردبخشهای مختلف صورت، خصوصیات فردی راتشخیص می دهم. لبهای باریکی که به هم فشرده شده اند،حاکی از شخصیت کم حرف صاحب آن هستند. درآخر ،تعمیم مجازی است که درآن ، برداشت غالباّ به صورت مطلق است وبراساس مجموعه ای ازحالات ظاهری شکل می گیرد.زنی که دارای لبهای باریک بوده وموهایش را محکم ازپشت بسته باشد، فردی دقیق و سخت گیر وحتی عجیب جو قلمداد می شود.
عوامل فوق،علت عمومیت قضاوتهای شخصی ازروی چهره را روشن می سازد.هر چند که این برداشتها ازاعتبار علمی چندانی برخوردار نیستند، اما تحقیقات انجام شده، وجوداین باور همگانی را که میان ویژگی های چهره وشخصیت،ارتباط وجوددارد، ارتباط اثباتمی کند،زیرا بیش از 90% افرادبه آنها معتقدند.

ساختمان بدنی
ماهمواره میان ساختمان بدنی افراد وشخصیت آنها ارتباط قایل می شویم ومی توانیم این ارتباط را دربسیاری ازآثار ادبی جهان مشاهده کنیم.برای مثال ،درصحنه ای از نمایشنامه ژولیوس سزار اثر شکسپیر (پرده اول ،صحنه دوم )،سزار می گوید :
دراطراف مردانی باشند که فربه اند ،
اشخاصی که سر وصورت آراسته دارند وشب می خوابند.
این کسیوس چهره ای لاغر وریاضت کشیده دارد.
وی بسیار می اندیشد.مردانی چنین خطرناکند.
طی دهه 1950 در آگهی های مربوط به بدنسازی آقایان چنین جملاتی به چشم می خورد : مردان ضعیف و ریز نقش که تفریح و سرگرمی چندانی در زندگی ندارند ، کمتر مورد توجه قرار می گیرند و در رقابت با سایر مردان ، اغلب بازنده هستند . لغتی که در سالهای 1980 و 1990 در مورد برخی اشخاص به طور مکرر می شنویم ( بی عرضه ) است . غالباً شخصیت چنین فردی را این گونه توصیف می کنیم : درون گرا و بی علاقه نسبت به ورزش و فعالیتهای بدنی . به همان ترتیب افراد چاق را بامزه و خوش مشرب ، و ورزشکاران را کم هوش می دانیم .

البته شواهدی نیز دال بر وجود ارتباط میان ترکیب بدنی و شخصیت فرد وجود دارد . کرچمر روانپزشک آلمانی ، با مطالعه بر روی ترکیب بدنی بیمارانش ، ناراحتی های آنان را بر اساس سیستم ابتکاری خود در مورد انواع مختلف ساختمان بدنی طبقه بندی نمود . وی دریافت مبتلایان به اسکیزوفرنی بیشتر آستنیک ( بلند و لاغر اندام ) هستند ، حال آنکه افرادمبتلا به شیدای افسردگی دارای ساختمان بدنی پیکنیک ( کوتاه و چاق ) می باشند . وی چنین استنباط کرد که افراد عادی نیز دارای یک سری خصوصیات فردی در ارتباط با ساختمان بدنی خود هستند . سیستم طبقه بندی کرچمر بسیار پیچیده است ، اما به طور کلی می توان چنین برداشت کرد که افراد نوع آستنیک درون گراتر و دارای نفوذ و اقتدار کمتر نسبت به افراد نوع پیکنیک هستند . البته اشکالاتی نیز در اینجا به چشم می خورد ، همچون تمایل افراد به چاقی همزمان با افزایش سن . با این وصف ، جالب است بدانیم که ظاهراً همین نظریات با باورهای رایج میان مردم هماهنگی دارد .
یک روانشناس دیگر موسوم به شلدون که از تحقیقات کرچمر آگاه بود ، به نوبه خود نظریه ای

در همین زمینه ارائه داد . وی در سال 1940 تصاویر تعداد بسیار زیادی از افراد را مورد بررسی دقیق قرار داد و چنین نتیجه گیری کرد که کلاً افراد از لحاظ فرم بدن سه نوع هستند : اندومورف ، مزومورف (ستبرتن )، و اکتومورف (کشیده تن ) . برخی از افراد هم ترکیبی از هر سه هستند . اندومورفها دارای فیزیک بدنی گرد و چاق هستند ، مزومورفها بدنی عضلانی و کشیده دارند و اکومورفها لاغر و دارای عضلات کم می باشند .

شلدون در سال 1942 آزمایش دیگری در زمینه مزاج انجام داد و شخصیت حدوداً 200 مرد را طی مدت پنج سال مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و دریافت که مجموعه ای از روایط مشخص میان ویژگی های فردی و فرم بدنی وجود دارد . اندومورفها افرادی هستند که تمایل زیادی به خوردن غذا دارند . آنان کاملاً راحت طلب ، خوش مشرب ، مهربان و خونسرد می باشند و نیازمند آن هستند که میان مردم و در جمع باشند و به طور کلی افرادی اجتماعی محسوب می شوند . مزومورفها اشخاصی هستند با انرژی زیاد که به فعالیتهای بدنی علاقه مند هستند و غالباً بی باک و نترس می باشند و تمایل زیادی به کسب قدرت و فرمانروایی بر دیگران دارند . اکتومورفها بیشتر درون گرا هستند ، عصبی و خشک می باشند وهمگام مواجهه با مشکلات میل دارند تنها باشند .
قد
بلندی قد در مردم از برخی جنبه ها نوعی امتیاز محسوب می شود . همه ما کلمه ( سر بلند ) را شنیده ایم . سربلند یعنی افرادی که شخصیتی قوی و آزاده دارند و قد بلند هستند ، به همین خاطر می توانند افراد و پدیده ها را بهتر ببینند . مایکل دوکاکیس نامزد ریاست جمهوری آمریکا در سال 1989 طی یک مناظره تلویزونی با رقیب بلند قد خود جورج بوش بر روی سکو ایستاد تا هم قد او به نظر برسد . ولی این تدبیر موثر واقع نشد و جورج بوش بلند قد به کاخ سفید راه یافت .

کلاً مردان خواهان زنی هستند که کوتاه تر از آنان باشد و بالعکس زنان مردی را می خواهند که بلندتر از آنان باشد . در فیلمها نیز اگر مرد و زن نقش اول هم قد باشند ، .عمولاً طئزی از مرد فیلمبرداری می شود که بلندتر به نظر آید .
مردان کوتاه قد از این که معمولاً فاقد قابلیتهای لازم تصور می شوند، رنج برند. البته باید دانست که فاکتور قد به تنهایی در انتخاب شغل یا همسر دخالت کند و عوامل بسیار دیگری هم هستند که تاثیر گذار می باشند. میکی رونی و دادلی مور کسانی هستند که با وجود کوتاهی قد، در بسیاری از فیلمها به نقش هنر پیشه اول بازی می کردند و حتی شهرت آنان بسیار بیشتر از سایر هنر پیشگان معروف است. جالب است بدانید که عامل قد در زنان به اندازه مردان مورد توجه و دقت قرار نمی گیرد.
علامت مشخصه- خصوصیت فیزیکی غیر عادی
اگر بخواهیم منطقی فکر کنیم، باید هیچ خصوصیات جسمانی غیر عادی همچون اثر زخم، بد شکلی، نقص عضو و ناتوانی جسمانی بر نگرش ما نسبت به شخصیت افراد تأثیر نگذارد. با این حال چنین تفکری در مورد عمل وجود ندارد. آنچه می بینیم این است که ناتوانی فیزیکی از جهات دیگر نیز نقیصه هایی را به دنبال دارد. همچنان که گافمن در سال 1963 بیان داشت، عقیده عمومی بر این است که برخی از ویژگیهای فیزیکی غیر عادی نشانه ناهنجاری شخصیتی هستند. وی در کتاب خود موسوم به «علایم مشخصه» این برداشت را مورد تجزیه قرار می دهد.
اغت علامت مشخصه در ابتدا به مفهوم نشان داغی بود که بر بدن جنایتکاران یا بردگان می زدند، امّا امروزه به صورت غیر مستقیم نشانگر نقص شخصیت قلمداد می شود.
بال در سال 1979 طی آزمایشی، تصاویر زن و مردی را که در اثر زخم بر چهره داشتند در اختیار داوطلبان قرار داد و از آنان خواست تا در مورد تعدادی از ویژگیهای شخصیتی آنان نظر دهند. نتیجه آن شد که داوطلبان، مرد مورد نظر را فردی بی تفاوت ، منزوی، فاقد جزابیت ، صداقت و صمیمت قلمداد کردند و زن را نیز به همان صورت فاقد صداقت ، زیبایی و اخلاق خوب ارزیابی نمودند. عکس این مطلب نیز صادق است، یعنی کسانی که دارای صفات شخصیتی ناخوشایند هستند، همواره دارای خصوصیات جسمانی غیر عادی تصور می شوند.
صدا

طی دهه های 1930 و 1940 آزمایشهای روانشناسی بسیاری در زمینه ارتباط میان صدا و شخصیت به عمل آمد. نتایج نشان داد که هر چند چنین ارتباطی فاقد اعتبار علمی کافی است، معهذا اغلب مردم آن را باور دارند. قضاوت در مورد منش افراد از روی صدای آنها شاید مورد تأیید مردم باشد، امّا با سایر معیارهای سنجش شخصیت هماهنگ نیست. با این حال ظاهراً چه بخواهیم چه نخواهیم ، مردم از روی صدای ما در مورد ویژگی های فردی مان قضاوت می کنند. براستی چه عاملی در صدا وجود دارد که فرد را در نظر دیگران باهوش ، حساس یا دارای جاذبه جنسی بالا جلوه می دهد ؟ ادینگتون در سال 1968 طی یک آزمایش ، یک مقاله را در اختیار زن و مردی که تحت تعلیم صدا قرار گرفته بودند گذاشت و از آنان خواست که عبارت آن به صورتهای مختلف بخوانند. سپس صدای آنها را ضبت کرد و آن را در اختیار دو گروه داوطلب قرار داد . گروه اول موظف بود ویژگیهای صوتی عبارت قرائت شده را بررسی کند و گروه دوم باید از روی صداها ، خصوصیت شخصیتی صاحب صدا را تشخیص می داد . نتیجه نشان داد جملاتی که با ریتم سریع خوانده شده بودند، بدون توجه به جنسیت صاحب صدا ، او را سرزنده و برون گرا نشان می دادند.

افزایش درجه بلندی صدا در مردان، آنها را فعال تر و دارای جذابیت کمتر، و زنان را فعال تر و برونگراتر نشان می داد. نتایج تغییرات کیفیت صدا و خصوصیات شخصیتی در جدول 11 نشان داده است.
اطلاع از این نگرشهای کلیشه ای نسبت به انواع صداها، بدون تردید می تواند در تنظیم برنامه های رادیویی مؤثر واقع شود. گفته می شود که برخی از سیاستمداران صدای خود را تغییر می دهند تا افراد مثبت تری به نظر بیایند. جالب اینجاست که غالباً قضاوتهایی که بر اساس صدای افراد در مورد آنها صورت می دهیم ، با ظاهر و رفتار آنان فرق می کند. فرض کنید شخصی را که تنها به صورت تلفنی با او تماس داشته اید ملاقات می کنید؛ آیا ظاهر و رفتار او همان طور است که از صدایش انتظار داشتید؟
حالات حرکتی شخص:
نگاه ، لحن صدا و حرکات
همه ما انسانهایی هستیم که راه می رویم و صحبت می کنیم و همین جنبه های حرکتی می توانند به عنوان مبنای قضاوت به کار گرفته شوند. لحن خشن فروشنده مغازه ، او را در نظر ما خشک و بی ادب جلوه می دهد و بتلعکس لبخند او، وی را مهربان و دوست داشتنی می نمایاند. بنابراین می بینیم که همین اطلاعات غیر کلامی جزئی و ناپایدار منجر به ایجاد برداشتهای پایدارتری از شخصیت طرف مقابل می شود.
ما می توانیم نوع احساسات دیگران را تا حد زیادی تشخیص دهیم و در این زمینه، ماهیچه های صورت بسیار به ما کمک می کنند. به نظر می رسد که بعضی از حالات صورت توسط همگان به عنوان بازتابی از احساسات درونی شناخته شده اند. احساساتی نظیر خوشحالی، تعجب ، ترس، عصبانیت، ناراحتی ، تنفر یا خجالت ، همگی بدرستی از روی حالات صورت خوانده می شوند. صدای شخص ، عامل دیگری است که منعکس کننده احساسات درونی است. هنگامی که ما دچار احساسات فعال همچون شادی یا عصبانیت می شویم بلندتر و سریعتر صحبت می کنیم، و

بالعکس زمانی که گرفتار احساسات انفعالی چون افسردگی و دلتنگی هستیم، به نرمی و آهستگی حرف می زنیم و لحن آرامی به خود می گیریم. حالات فیزیکی نیز تا حدی گویای احساسات درونی هستند. شخصی که خسته است، خود را روی صندلی ولو می کند و هنگامی که موضوعی برایش جالب باشد ، تقریباً نیم خیز می شود.

باید دانست که یک سری اختلافات فرهنگی در میزان نفوذ احساسات و چگونگی آن وجود دارد که خود به انواع برداشتها منجر می شود. برای مثال، انگلیسی ها و ژاپنی ها کلاً احساسات خود را کمتر بروز می دهند . تصور کلی از انگلیسی ها آن است مه افراد خویشتن داری هستند و به اصطلاح ، خم به ابرو نمی آورتد. این صفت غالباً به عنوان یک ویژگی کلیشه ای از سوی مردم سایر کشورها همچون آمریکا یا فرانسه که احساسات بارزتری 

ایجاد تأثیر
نباید از بخشهای قبلی کتاب این طوراستنباط شود که ما هیچ کنترلی بر نگرش دیگران نسبت به خود نداریم. همه ما سعی می کنیم تأثیر مثبتی بر دیگران بگذاریم ، به عبارت دیگر همواره تلاش می کنیم که برداشت دیگران را نسبت به خود کنترل کنیم. مکثر ما برخی اوقات جهت ایجاد یک تأثیر مثبت در بیننده ، با استفاده از اطلاعات غیر کلامی خود نوعی”نمایش” اجرا می کنیم. با استفاده از عینک آفتابی در هوای ابری برای “خونسرد” جلوه کردن، کوتاه کردن مو به سبکی خاص، تغییر صدا به منظور خوش آهنگ تر شدن آن ، تظاهر به علاقه مندی و توجه به حرفهای

کسل کننده طرف مقابل و ; همگی راههایی برای ایجاد تأثیر آگاهانه هستند. در اکثر موارد همچون آماده شدن برای یک مصاحبه شغلی ، به طور آگاهانه به بررسی تأثیری که مایلیم بر مصاحبه گر بگذاریم، می پردازیم. البته برخی اوقات ایجاد تأثیر به صورت ناآگاهانه صورت می گیرد.
یکی از روشهای بررسی تأثیری که بر دیگران می گذاریم ، آن است که همچون هنر پیشگان نقش بازی کنیم. یک فروشنده اتومبیل را در نظر بگیرید مه ابتدا با مشتری سختگیر و بهانه جو کاملاً مودبانه و با حوصله رفتار می کند، سپس با خستگی بسیار به دفتر کارش باز می گردد و با

عصبانیت برای همکارش تعریف می کند که با چه مشتری غیر قابل تحملیکلنجار رفته است. این مرد در واقع همچون هنرپیشه ای است که پس از اتمام نمایش به پشت صحنه می رود و از فرط خستگی خود را روی زمین رها می کند. به همان ترتیب، ما می توانیم به مخاطبانمان نقشهای متفاوتی ارائه دهیم. شخصیتی که ما از خود به مادرمان عرضه می کنیم، با آنچه دوستانمان راجع به ما می اندیشند شاید کاملاً متفاوت باشد.
لیری و کوالسکی در سال 1990 الگویی برای ایجاد آگاهانه تاثیر ارائه دادند مه شامل دو مرحله است:
1- انگیزه تاثیر
2- شکل گیری
اولین مرحله عبارت است از میزان انگیزه شخصی برای کنترل آگاهانه تاثیری که بر جای می گذارد. این مرحله خود تحت تاثیر سه عامل اصلی عمل می کند: هدف، میزان ارزش هدف ، و تفاوت میان برداشت مطلوب و برداشت موجود. زنی که واقعاً تصمیم دارد منشی یک دندانپزشک شود، یعنی شغلی که مستلزم بر خورداری از ظاهری مرتب و آراسته است، تمام سعی اش در آن است مه ظاهرش خوب به نظر بیاید ، مخصوصاً اگر بداند که سایرین او را زنی نا مرتب و بد لباس می شناسند. در اینجا می بینیم که هر سه عامل دارای اهمیت خاص خود هستند: آن زن واقعاً خواستار بدست آوردن شغل مورد نظر است ، می داند که ظاهرش چندان آراسته نیست ؛ و از مسائلی که در ارتباط با نوع برداشت از او مطرح می شود، آگاهی دارد. حال زن دیگری را در نظر بگیرید که تنها به منظور اطمینان از سلامت دندانهایش به همان مطب دندانپزشکی می رود.
در این صورت احتمال آنکه اوبه اندازه زن اول به نوع تاثیری که می گذارد اهمیت دهد ، حداقل می باشد.

پس از مرحله فوق، شخصی که اکنون انگیزه لازم را به دست آورده، تلاش می کند که تاثیری مثبت به وجود آورد و این امر به عوامل بسیاری بستگی دارد. عامل نخست ، تصوری است که ما از خود داریم و خودانگاره نامیده می شود؛ این تصویر بر چگونگی نگرشی که می خواهیم از خود سایرین ارائه دهیم موثر است. عامل دیگر ، تصور مطلوب است، یعنی آن چیزی که ما میل داریم باشیم. متقاضی شغلی که درآن ثبات قدم و پایبندی به قوانین کاری دارای بیشترین میزان اهمیت هستند، امکان دارد پنج سال در پست فعلی خود باقی بماند تا تصور یک “شخص وفادارو پایبند” را به کارفرمای خود ارائه دهد و این واقعیت را که یک دانشجوی اخراجی بوده در نظر کارفرما بی اه

میت جلوه دهد. البته این تصور مطلوب غلباً به نوع عقیده فرد از خود و زندگی خود محدود می شود.
عامل سوم محدودیت تنها است. ما مجبوریم نقشهای زیادی را در زندگی روزمره اجرا کنیم: خواهر ، پدر ، پزشک ، سخنران و ;که هر یک از آنها انتظارات خاص خود را می طلبد و مردم سعی می کنند برداشت خود را مطابق با این انتظارات به عمل آورند. خانمی که می خواهد بانکدار شود ، برای مطابقت با این نقش، تلاش می کند. با ظاهر و رفتارش چنان بنماید که از یک بانکدار انتظار مانند هنرپیشه ای که برای ایفای نقش بانکدار ، لباس مناسب این شغل را می پوشد و رفتار متناسب با آن را بازی می کند، هر چند که هیچگاه این کاره نبوده است.
چهارمین عامل عبارت است از ارزش هدف. ما اغلب سعی می کنیم تاثیری را که خود می گذاریم با آنچه برای مخاطبمان ارزش محسوب می شود، هماهنگ باشد: آقای جوانی که نامزدش علاقه ای به مطالعه کتاب ندارد، علی رقم علاقه خود سعی می کند هنگام صحبت با نامزدش در مورد مطالبی که بیشتر مورد توجه و علاقه اوست صحبت کند. آخرین عامل، تصور فعلی و نهان اجتماعی است. تصور کنونی افراد از ما مستقیماً مربوط می شود به اطلاعاتی که آنان از ما دارند و این امر خود تاثیری که ما می خواهیم بر آنان بگذاریم موثر است. دانش آموزی که به واسطه عدم کوشش و پشتکار در امتحان مردود شده، مسلماً نمی تواند تصور “یک دانش آموز کوشا” را به والدینش که هزینه ای را صرف تحصیل او کرده اند ارائه دهد . بنابراین برای جبران این مشکل و حفظ حمایت مالی آنها، سعی می کند از بعضی تدابیر استفاده نماید. برای مثال برای خوشایند آنها تا مدتی بجای بیرون رفتن از خانه ، در آنجا می ماند و درس می خواند و یا حتی تنها تظاهر به درس خواندن می کند.
شاید همگی ما به یک اندازه تمایل به ایجاد تاثیر نداشته باشیم. اسنایدر در ایت زمینه عقیده دارد مه میزان سازگاری در افراد مختلف یکسان نیست. برخی از افراد براحتی رفتارشان را با محیط و سایرین تطبیق می دهند و تصوری را که از خود ارائه می دهند، جهت مطابقت با شرایط موجود آگاهانه کنترل می کنند. برای پثال ، این گونه افراد در مصاحبه های شغلی سعی می کنند تاثیری که می گذارند منطبق با تصاویری که مصاحبه کننده از یک قاضی مناسب و لایق دارد، باشد. بالعکس کسانی که فاقد این خصوصیات هستد ، کمتر تحت تاثیر شرایط قرار می گیرند و بیشتر مایلند بدون توجه به محیط و اطرافیان،” خودشان” باشند. آنها در مصاحبه کننده است ندارند. اکثر سیاستمداران همواره در حال بررسی و کنترل نوع تاثیری که مایلند بر مردم بگذارند هستند و رفتارشان را با توجه به نوع مخاطبین و موضوعات مورد علاقه آنها تنظیم می کنند.

نشت افکار

همچنانکه ذکر شد، عوامل غیر کلامی نقش بسیار مهمی در چگونگی تصویری که خود بر جای می گذاریم ایفا می کنند، چرا که غالباً واضح ترین نشانه های شخصیتی ما، در نظر بیننده هستند و تعیین کننده نوع قضاوتهای صریحی که در مورد ما می شود، می باشند.
اما برخی اوقات تأثیری که بر دیگران می گذاریم، آنگونه نیست که می خواهیم. در اینجا اصطلاحاً می گویند: «بند را به آب داده ایم» یعنی احساسات واقعی و درونی مان را آشکار کرده ایم. این موضوع را «نشت افکار» می نامند. بسیاری از مردم بنا به مقتضییات شغلی ، موظفند احساسات خود را کنترل کنند و مخفی سازند. برای مثال، گویندگان اخبار باید بدون توجه به محتوی خبری که می خوانند، همیشه لحن جدی و بدون احساس خود را حفظ نمایند . به همان ترتیب، پزشکانی که می خواهند خبر مرگ بیمار را به نزدیکانش اطلاع دهند، باید بر احساسات خود کاملاً مسلط باشند

 

و خود را خونسرد جلوه دهند. تحقیقات نشان می دهند که ما هنگام بروز احساسات، بر ماهیچه های صورت خود تسلط بیشتری داریم تا ماهیچه های دست و پا. ممکن است یک فرد عصبی هنگام مصاحبه چهره ای کاملاً آرام آرام و خونسرد داشته باشد، اما در همان زمان می توان مجموعه ای از حرکات عصبی را در بخشهای انتهایی دستها و پاهایش مشاهده کرد. دلیل این امر آن است که میزان آگاهی ما از این بخشهای بدن کمتر از صورتمان است و از طریق تمرینهای مخصوص، این بخشها را هم می توان تحت کنترل در آورد.
زیبایی و جذابیت
توصیف زیبایی در تاریخ فرهنگ عرب و شرق به کرات مشاهده شده است. در افسانه های یونان باستان ، زیبایی اغلب به عشق و تراژدی انجامیده و این زیبایی های افسانه ای در آثار برخی از مشهورترین هنرمندان، جاودانه مانده اند:آفرودیتو پرسفونه، دو الهه مشهود، بر سر جوان بسیار زیبایی موسوم به آدونیس که باید هر نیمه سال را با یکی از آنها می گذرانید، با هم نزاع داشتند. شکسپیر این عشق را به عنوان موضوع یکی از نمایشنامه ها موسوم و آدونیس برگزیده بود.
میکل آنژ نیز به عنوان موضوع یکی از آثارش ، زئوس و عشق او را به گانومده یعنی زیباترین جوان عصر خود، انتخاب کرده بود. روبنس داوری مشهود پاریس را به خوبی در یکی از نقاشی هایش به تصویر آورد است. پاریس در افسانه های یونان به خاطر آفرودیت ، یعنی زیباترین الهه، مورد غضب دو الهه دیگر یعنی هرا و آتنه قرار گرفت، اما هلن ، زیباترین زن جوان عاشق او شد و عشق او شد و عشق آنان بزرگترین تراژدی حماسی یعنی جنگ تروا را به وجود آورد. بنابراین زیبایی انسان قادر است در افسانه ها احساسات شدید خدایان را بر انگیزد و شعله های جنگ را روشن سازد.
شاید زیبایی موجب بر انگیختن احساسات تند دیگران شود، اما خود نمایانگر نوعی کمال ذاتی، خلوص باطنی و وقار است. زیبایی ونوس اثر بوتیچلی بازتابی از الوهیت اوست و کمال مریم مقدس اثر جاودان رافائل ، چه از جنبه ظاهری و چه روحانی، مورد توجه قرار می گیرد.
کیتس در یکی از اشعار مشهور خود موسوم به ode obn a Grecian Urn مفهوم زیبای

ی و حقیقت را یکسان می داند.
اگر زیبایی خوب است، پس حتماً زشتی بد است. در افسانه ها، زیبای خفته و سیندرلا از زشتی مردم رنج می برند؛زشتی چهره و زشتی رفتار.زیبای خفته از ساحره مکار در عذاب بود و سیندرلا از خواهران بد اخلاق و بد هیبتش. در آخر نیز هر دو داستان با آمدن شاهزادگانی که از لحاظ زیبایی همپای خود آنها بودند به پایان می رسید . حتی در داستان «دیو و دلبر » هم که زشتی ، صفتی منفی محسوب نمی شود، باز هم در پایان قصه، دیو بد هیبت با شکسته شدن طلسمش به شاهزاده ای خوش قیافه مبدل می شد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >