مقاله تعریف فرآیند pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله تعریف فرآیند pdf دارای 37 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تعریف فرآیند pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تعریف فرآیند pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله تعریف فرآیند pdf :

تعریف فرآیند

فهرست مطالب

عنوان صفحه

مقدمه 1
تعریف فرآیند 2
بهبود اساسی فرایندها 4
ضرورت بهبود فرایندها 6
مفهوم شش سیگما 7
سرآغاز شش سیگما 9
روند اجرایی شش سیگما 12
موفقیت شش سیگما 20
کاربرد شش سیگما در صنعت خدمات 21
اصلاح و بهبود فرآیندهای سازمان 27
کایزن چیست 28
چکیده 30

مراجع 32

مقدمه
شرایط خاص اقتصادی که امروزه شرکت های فعال در آنها رقابت مشغولند، نیاز مبرمی را جهت استفاده از ابزارهایی برای بهبود کیفیت و تطبیق با شرایط اقتصادی، ایجاب می کند. توجه به مقوله کیفیت در چنین جوی، در راس تفکر نظریه پردازان و مدیران برجسته جهانی قرار گرفته است. مدیران با شرایطی از قبیل عدم وجود سرمایه، نیاز به کاهش هزینه ها و فروش بیشتر محصولاتشان مواجه هستند و لازم است در شرایط متغیر و ناپایدار اقتصادی سازمان خود را به نحوی راهبری نمایند که قادر به پاسخگویی به تمامی نیازها باشد. متدولوژی شش سیگما به عنوان یکی از روش های کیفی است که اجرای آن تاثیرات مثبت قابل ملاحظه ای در افزایش سطح کیفیت، کاهش هزینه و ارتقای رضایت مشتری داشته است، همچنین این روش به عنوان یکی از پیشرفته ترین مباحثی است که در حال حاضر سرآمد اهداف سازمان های بزرگ دنیا قرار گرفته است.
واقعیت اینست که سازمان ها نیاز مبرمی به راه های اندازه گیری برای آنچه که به عنوان ارزش در نظر می شود، دارند. اندازه ها یا مشخصه ها به هر عضو و هر فعالیت در سازمان بر می گردد. آنچه که نمی توان اندازه گیری کرد، قابل تغییر نیز نمی باشد. اساس شش سیگما مشخصه هایی را به کار می گیرد که میزان موفقیت هر آنچه را که سازمان انجام می دهد، اندازه گیری می کند. به عبارت دیگر، بدون اندازه گیری فرایندهای یک شرکت و تغییرات این فرایندها، دانستن این امر که سازمان در چه موقعیتی است و به کجا خواهد رفت، غیرممکن می باشد ]6[. به طور کلی، شش سیگما فرایندی از پرسش هایی است که منجر به ایجاد جوابهای ملموس و کمی می شود که در نهایت نتایج سود آوری تولید می کند. در این مقاله متدولوژی شش سیگما به صورت اجمالی مورد بررسی قرار می گیرد و مراحل اجرایی این مقوله تشریح می گردد. در نهایت نمونه ای از اجرای متدولوژی مذکور در یک شرکت خودروسازی بزرگ و سودهای حاصله از اجرای این متدولوژی ارایه می گردد.

تعریف فرآیند
فرآیند، معرف یک یا دسته ای از فعل و انفعالات است که به منظور تبدیل داده ها به باز داده ها انجام می گیرد. به عنوان مثال در مدرسه، تمام داده ها مانند دانش آموز، آموزگار، بودجه و تجهیزات به خاطر عمل آموزش به کار می‌رود. فرآیند همان تغییراتی است که در دانش آموزان انجام می شود و به موجب آن، آن چه را که قبلاً نمی‌دانستند یاد می گیرند.

در یک تعریف معادل می‌توان گفت فرآیند، یک‌سری منطقی از تراکنش‌های مرتبط با یکدیگر که ورودی را به نتایج و خروجی‌ها تبدیل می‌کند.گاهی فرآیند را جعبه تبدیل transformation یا جعبه سیاه black box می نامند، زیرا در این مرحله یا در داخل این قسمت، عملیاتی انجام می شود که ممکن است قسمت یا حتی همه آن برای انسان یا بیننده، ناشناخته باشد.

پس در کل فرایند به مجموعه فعالیت‌های به هم پیوسته‌ای اطلاق می‌شود که برای ایجاد یک یا چند تغییر تعریف شده طراحی و پیاده شده است. در ضمن هر فرایند با یک فعالیت مشخص آغاز و با یک فعالیت مشخص نیز پایان می‌یابد. تشخیص این فعالیت‌ها از اهمیت ویژه‌ای برای شناسایی فرایند برخوردار است. به منظور تأکید بر ضرورت تشخیص فعالیت‌های آغاز کننده و خاتمه دهنده، فرایند را به عنوان مجموعه فعالیت‌های به هم پیوسته‌ای که با یک فعالیت مشخص آغاز می‌شود و با یک فعالیت مشخص پایان می‌یابد، نیز تعریف کرده‌اند.

در سازمان‌ها معمولاً اجرای یک فرایند با چند تغییر همراه است و تشخیص تمامی موارد ایجاد تغییر برای رسیدن به درک کاملی از فرایند الزامی است. تغییرات ایجاد شده در اثر وقوع یک فرایند را باید در موضوعات زیر جست و جو کرد:
1 فرد انجام دهنده‌ فعالیت: در فرایندهایی که به منظور شناسایی و کسب آگاهی انجام می‌پذیرد، هدف اصلی از انجام فرایند ایجاد تغییر در دانسته‌های فرد انجام دهنده‌ فعالیت است. برای مثال انجام یک معاینه بالینی منجر به ایجاد آگاهی‌های جدید در فرد انجام دهنده معاینات می‌شود.

2 عامل A (فرد یا شیئی که تحث تأثیر فعالیت‌ها قرار می‌گیرد): برای مثال در خدمات تندرستی گیرنده خدمت از نظر دانش و آگاهی و یا از نظر بیولوژیک تغییر می‌کند و در فرایندهای تعمیر و نگهداری، تجهیزات از نظر فیزیکی تغییر داده می‌شوند.
3 اسناد: تقریبا در تمامی فرایندهای طراحی شده در سازمان شیوه انجام فعالیت‌ها و نتایج به دست آمده از آن‌ها در فرم‌های از پیش طراحی شده ثبت می‌شود. به واسطه اهمیت تکمیل اسناد، که مهم‌ترین تغییری است که در برخی از فرایندها رخ می‌دهد، شناسایی این تغییر را باید مورد توجه خاص قرار داد.

در جریان شناسایی یک فرایند اولین تغییری که جلب توجه می‌کند تغییر در فرد یا چیزی است که تحت تأثیر فعالیت‌ها قرار می‌گیرد. توجه نکردن به تغییراتی که باید در فرد ارایه کننده خدمت ایجاد گردد و همچنین اسنادی که باید تولید شوند، منجر به شناسایی ناقص فرایند می‌شود. از آنجا که هدف از طراحی و اجرای یک فرایند ایجاد این تغییرات است، تشخیص ندادن کامل آن‌ها طراحی یا اصلاح نامناسب فرایند را به همراه خواهد داشت.

با اندکی تأمل بر فعالیت‌های تشکیل دهنده یک فرایند می‌توان تشخیص داد که یک فعالیت، تعامل (تأثیر و تأثر متقابل) بین انسان و ابزار از یک سو، و عامل A و مواد از سوی دیگر با یک روش خاص است. به هر یک از این عوامل (انسان، ابزار، مواد، و عامل A) درونداد فرایند اطلاق می‌شود. از انسان، ابزار و مواد به کار گرفته شده در فرایند به منابع یا ساختار تعبیر می‌شود. ابزار و مواد به منابع غیر انسانی معروف است. ابزار را اصطلاحاً منابع سرمایه‌ای و مواد را منابع مصرفی می‌نامند. بنابراین اجرای یک فرایند مستلزم گرد آمدن منابع مورد نیاز و عامل A و در اختیار داشتن روش انجام فعالیت است. پس از خاتمه فعالیت‌ها دروندادهای فرایند حکم بروندادهای آن را خواهند یافت. برخی از این بروندادها دستخوش تغییر شده‌اند و برخی دیگر نیز بدون تغییر باقی مانده‌اند.

هر فرایند قابل تقسیم به فرایندهای کوچک‌تر است و خود نیز می‌تواند جزیی از یک فرایند بزرگ‌تر باشد. این بدان معناست که تعیین محدوده فعالیت‌های تشکیل دهنده یک فرایند امری نسبتاً اختیاری است و به هدف از تمرکز بر روی فرایندها بستگی دارد. به منظور دست‌یابی به یک برداشت کلی از سازمان نیازی به پرداختن به جزییات نیست و می‌توان فرایندها را بزرگ و در برگیرنده تعداد نسبتاً زیادی از فعالیت‌ها اختیار کرد. ولی برای تحلیل عملکرد یک واحد و ریشه‌یابی مشکلات، باید با تمرکز بر فرایندهای کوچک، فعالیت‌های تشکیل دهنده آن‌ها را به دقت مورد شناسایی و ارزیابی قرار داد.

بهبود اساسی فرایندها
در طول حیات صنعتی، ابزارها / راهکارهای مختلفی به منظور بهبود وضعیت تولید از نظر کمی و کیفی مورد نظر بوده است. کمیت تولیدات صنعتی در ابتدای روند گسترش صنعت، به عنوان پارامتر اساسی جهت ادامه حیات سازمان ها بوده است در حالیکه با گذر از زمان، اهمیت کیفیت محصولات برای حفظ بازار فروش به عنوان پارامتر تعیین کننده ای در سرنوشت سازمان ها شناخته شده است. در این راستا، ابزارهای متعددی جهت بهبود این پارامتر اساسی توسط بشر استفاده شده است. در این برهه از زمان که دنیای رقابتی نیاز به برترین ها جهت باقی ماندن در شرایط رقابتی دارد، متدولوژی شش سیگما (6d) به عنوان روشی سیستماتیک جهت به کارگیری منسجم از ابزارهای مختلف کیفی مطرح گردید. در این متدولوژی سعی بر کاهش انحرافات فرایندها می باشد که اهداف اساسی در به کارگیری آن را می توان در مواردی شامل کاهش تغییرات، کاهش عیوب، بهبود بازدهی، بالا بردن رضایت مشتری و بهبود در مسائل مالی خلاصه نمود. شش سیگما زمانی در صنعت به عنوان یک ابزار قوی و مؤثر کاربرد خواهد داشت که اقدامات اصلاحی و پیشگیرانه کوتاه مدت یا بلند مدت قادر به بهبود فرایند نباشند. در صورت نیاز به شناخت علل اساسی و مزمن ایجاد انحراف ذاتی در فرایند، استفاده از این روش بسیار مفید است.
در این مقاله، متدولوژی شش سیگما و تجزیه و تحلیل بدست آمده از هریک از ابزارها تشریح می گردد. سپس پایه ریزی شش سیگما به صورت کاربردی در یکی از صنایع خودروسازی مد نظر قرار می گیرد که منجر به بهبود شامل کاهش هزینه، ضایعات، دوباره کاری ها و غیره می شود. تاکنون تصور مدیران از روش های بهبود کیفیت تنها افزایش هزینه جهت دستیابی به این هدف بوده است. ولی مطرح شدن متدولوژی شش سیگما بر این باور مدیران خط بطلانی می کشد و نشان می دهد که افزایش سطح کیفیت منجر به کاهش هزینه و سرعت تولید می گردد. این پارادایم ذهنی برخلاف نظریات قبلی که افزایش سرعت و کاهش هزینه را عامل بهبود کیفیت می دانستند، در نظریه جدید هدف افزایش سطح کیفیت می باشد که اثراتی مانند افزایش سرعت و کاهش هزینه های تولید را به دنبال دارد. این تغییر الگوی ذهنی، موتور محرکی است که مدیران را به استفاده از این ابزار جهت بالا بردن سرعت و کاهش هزینه تولید سوق می دهد.

ضرورت بهبود فرایندها
در بازار کنونی، عوامل متعددی اعم از داخلی و خارجی موجب ضرورت بهبود فرایندهای کاری شده‌اند که عبارت‌اند از:
– سطح عملکرد بسیاری از فرایندها، روند کاهشی مداوم را نشان می‌دهد مگر اینکه نیروهایی برای حفظ آنها اعمال شود. به بیانی دیگر برای سهولت حفظ استانداردهای جاری می‌بایستی سطح مشخصی از نگهداری را اجرا کرد. اگر اضافه بر حفظ شرایط جاری، بهبود و نوسازی نیز مدنظر باشد، لازم است تلاشی بیش از نگهداری روزمره صورت پذیرد.
– اگر فرایندهای یک سازمان بهبود نیابند، شرایط سازمان همواره مشابه شرایط رقبا خواهد بود. این وضعیت اگر به طور محض رخ دهد، به این معنا که نه سازمان و نه رقبا بهبود نیابند، در این صورت همواره سازمان‌های فعال دیگر این شانس را دارند که به این بخش از بازار وارد شوند.
– مشتریان امروزی، به‌طور مداوم پرتوقع‌تر و رک‌تر می‌شوند. میزان کیفیت تأمین هر روزه بهبود می‌یابد و موجب رشد تدریجی توقعات می‌شود. اگر همواره این امکان وجود ندارد که فراتر از توقعات عمل شود که حالت ایده‌آل است، اما حداقل می‌بایستی توقعات را پوشش داد. در صورتی که این اتفاق نیفتد، بی‌گمان مشتری از دست خواهد رفت.

مفهوم شش سیگما
آنچه در مفهوم شش سیگما مستتر است را می توان در اصول ذیل خلاصه نمود:
• هوشمندانه کارکردن نه فقط سخت کارکردن.
• بهبود کیفیت و کاهش هزینه ها.
• ابزاری برای کاهش نوسانات (تغییرات).
• روشی بر اساس فرایند حل مساله.
• چشم اندازی برای محصولات و خدمات عالی.
• ارج نهادن به مشتریان.
• مقایسی برای مقایسه سازمانهای جهان شمول.
• هدفی برای تقویت بنیه رقابتی سازمان.
شش سیگما تلفیقی از مدیریت کیفیت و مهندسی سیستم ها می باشد که اصول فوق را پوشش می دهد. آن زمان که سازمان با استفاده از ابزارهای مختلف کیفیتی مانند، کایزن، کنترل کیفیت، اقدامات اصلاحی و پیشگیرانه مشکلاتی را در سطوح پایین (از نظر امکان شناسایی و قابلیت برطرف نمودن و غیره) شناسایی و رفع نمود، برای حل مشکلات ریشه ای و مزمن از متدولوژی شش سیگما، استفاده می گردد. هرچه که سطح سیگما بالاتر می رود لازم است یک افزایش نمایی در کاهش نقص ها ایجاد شود، به طوریکه با رفع مشکلات محدود و ریشه ای که با ابزارهای ساده کیفی قابل شناسایی و حل نمی باشند، سطح سیگما افزایش می یابد.
رسیدن به سطح شش سیگما یک چشم انداز است و هنوز شرکتهای مطرح در استفاده از این روش، قادر به دستیابی به سطح شش سیگما نبوده اند. در هر حال افزایش سطح سیگما منجر به ایجاد بهبودهای چشمگیر در افزایش کیفیت و کاهش هزینه های سازمان شده و بهبود مستمر را به نحوی مطمئن پایه ریزی کرده است. سیگما به عنوان معیاری جهت محک زدن میزان پراکندگی جامعه شناخته شده است و فلسفه شش سیگما بر اساس کاهش نوسانات و تغییرات پایه گذاری شده است. همانطور که در شکل شماره 1 مشاهده می شود، شش سیگما بیان کننده محدوده ای از مقادیر متغیر های تصادفی با توزیع نرمال می باشد که انتظار می رود 73/99% از کلیه مقادیر در محدوده سه سیگما از دو طرف مقدار میانگین جامعه آماری قرار گیرد. ایرادات کیفی از طریق یک علت ریشه ای به نام نوسان بروز می کنند. برای بهبود کیفیت لازمست نوسانات اندازه گیری شوند، کاهش یابند و پیشگیری شوند. کلیه مراحل اجرای پروژه های شش سیگما به دنبال این هدف تبیین یافته اند ]6[.

همانطور که در شکل شماره 2 نشان داده شده است، در صورتیکه فرایند در سطح 3 سیگما انجام شود نرخ ایرادات برابر با 27/0% (2700 ایراد در هر میلیون واحد تولید شده) خواهد بود. در این حالت با تغییر میانگین فرایند به اندازه 5/1 سیگما که جزئ ماهیت هر فرایند می باشد، تنها 32/93% از سطح زیر منحنی در حدود مشخصه محصول قرار خواهدگرفت و این به معنی وجود 66000 عیب در هر میلیون است. بنابراین باقی ماندن درسطح 3 سیگما، ایجاد محصول بدون ایراد را تضمین نمی نماید.

حال مطابق شکل شماره 3 با کاهش نوسانات به اندازه ای که متوسط تعداد ایرادات 002/0 ppm شود قابلیت فرایند به اندازه ای افزایش می یابد که در صورت انتقال میانگین فرایند در طول زمان بر اساس شرایط تولید، به اندازه 5/1 سیگما از مقدار اولیه میانگین، تنها 4/3 عیب در هر میلیون واحد تولید شده ایجاد می شود و به این ترتیب فلسفه تولید بدون ایراد تحقق می یابد ]1[ و ]17[.
سرآغاز شش سیگما
تولد شش سیگما در سال 1979 در موتورلا صورت گرفت. در این زمان بود که ارتباط و وابستگی بین کیفیت بالاتر و هزینه های توسعه پایین تر در تولید محصولات، شناخته شد و مورد توجه قرار گرفت. در زمانیکه اکثر شرکتهای آمریکایی بر این باور بودند که کیفیت هزینه ایجاد می کند، موتورلا این واقعیت را به درستی درک کرد که بهبود کیفیت ، هزینه ها را کاهش خواهد داد و و تثبیت این پارادایم ذهنی، اساس به کارگیری متدولوژی شش سیگما را قوت بخشید.
موتورلا 5 الی 10 درصد از درآمد سالیانه خود را و در برخی شرایط 20 درصد از درآمد فروش را صرف برطرف نمودن کیفیت پایین نمود. این دگرگونی موجب برگرداندن 800 تا 900 میلیون دلار در هر سال، به دلیل وجود فرایندهایی با کیفیت بالاتر گردید. بعد از 4 سال، شش سیگما 2/2 بیلیون دلار برای شرکت موتورلا ذخیره نمود. پایه گذاران شش سیگما در موتورلا کاری را انجام دادند که در اکثر شرکتها غیر ممکن بود. در سال 1993 موتورلا شش سیگما را در بسیاری از فرایندهای تولیدی خود به کار گرفت و در اندک زمانی، شش سیگما در کلیه صنایع دیگر بسط یافت ]10 .[
آنچه که بیش از هر چیز موجب استقبال مدیران از به کارگیری این متدلوژی شده است، ایجاد یک انتقال الگوی ذهنی در مورد افزایش کیفیت محصولات/ خدمات سازمان می باشد. برخلاف نظریات قبلی که کاهش سرعت تولید و افزایش هزینه را عامل بهبود کیفیت می دانستند، همانطورکه در شکل شماره 4 نشان داده شده است، در نظریه جدید بهبود کیفیت موجب افزایش سرعت تولید و کاهش هزینه های تولید می گردد. بنابراین بر این اساس می توان گفت که کیفیت علت است نه اثر.

فواید اجرای شش سیگما برای سازمان
سازمانی که فعالیت های آن روی سطح 3 سیگما انجام می شود و منابع سازمان در جهت نیل به شش سیگما مورد برنامه ریزی قرار می گیرند، می توان توقع داشت که هر سال یک سیگما بهبود (افزایش) حاصل شود. در راستای رسیدن به این افق، تجارب ذیل کسب خواهد شد: ]6[
• 20% بهبود هزینه.
• 12 الی 18 درصد افزایش ظرفیت.
• 12 درصد کاهش تعداد کارکنان.
• 10 الی 30 درصد کاهش سرمایه گذاری.

در بطن استراتژی حل و برطرف نمودن مشکلات بر اساس متدولوژی شش سیگما ، که در طول 15 سال اخیر توسعه یافته است، مجموعه ای از مراحلی وجود دارد که الف) مشخص می کند که محصولات تا چه اندازه خوب هستند و خدمات چقدر مناسب تحویل می شوند و ب) به سازمان نشان می دهد که چگونه فرایندهایش را بهبود دهد و فوائد حاصله را حفظ نماید. بهبود فرایند از طریق به کارگیری اندازه گیری های ریاضی برای کاهش سیستماتیک خطاها/نوساناتی که در تولید محصول یا خدمت، به وجود می آید، ایجاد می شود.

مفهوم سیگما از اندازه گیری ایرادات، در اوایل 1980 به عنوان راهی برای توسعه یک اندازه واحد کیفیت که بدون توجه به پیچیدگی محصول یا تمایز بین محصولات مختلف قابل کاربرد باشد، بیان گردید. به طور خلاصه سطح بالای سیگما، به معنی تعداد ایرادات کمتر در واحد محصول یا خدمت و سطح پایین سیگما نشان دهنده تعداد ایراد بیشتر در هر واحد است. محصولاتی که در سطح شش سیگما تولید می شوند به طور عینی بدون ایراد می باشند به طوریکه طبق تعریف دارای تنها 4/3 ایراد در هر میلیون موقعیت بروز ایراد dpmo)) می باشند. هر زمان که ایرادی را در یک فرایند، زمان، کار، تجهیزات سرمایه ای و مواد ایجاد می شود لازمست که شناسایی، آنالیز و برطرف گردد. این سیکل شناسایی، آنالیز و بهبود مستقیما به 3 عنصر رضایت مشتری به شرح ذیل بر می گرددکه استراتژی حل مسئله را پوشش می دهد:

1) تحویل با کیفیت ترین محصول (محصولات و خدمات بدون ایراد)،
2) تحویل به موقع ( کاهش سیکل زمانی)
3) قیمت مناسب (که متاثر از هزینه های تولید می باشد).
هنگامیکه احتمال ایجاد ایراد بسیار کاهش یابد و سازمان ندرتا با یکی از آنها مواجه شود، اجرای سیستم شناسایی، آنالیز و بهبود ایراد غیر ضروری می شود، در این حالت هزینه های و مخارج به شدت سقوط می کند و این هدف نهایی شش سیگما می باشد. کاربرد آمار در متدولوژی شش سیگما این امکان را فراهم می سازد که سازمان قادر به اندازه گیری، بهبود و نمایش فرایندها باشد. آمار ابزاریست که دلایل بر پایه احساس را از دلایل غیر معمول متمایز می سازد. به عبارت دیگر آنچه که بر اساس تجربه و آگاهی تصورمی کنیم ریشه و علت مشکلات و بروز ایرادات در فرایند می باشد، از طریق کاربرد آمار صحه گذاری یا رد می گردد و با روشی سیستماتیک علل اساسی بروز ایرادات فرایند شناسایی می شود.
بازار امروز نیاز به فرایندهایی در سطح حداقل 3 تا 4 سیگما دارد. شرکت هایی که زیر 3 سیگما هستند در واقع زنده نیستند. در سطح 3 سیگما، هزینه کیفیت به طور خام 25 تا 40 درصد از درآمد فروش می باشد. درصورتیکه در سطح شش سیگما، هزینه کیفیت کمتر از 1 درصد از درآمد فروش است. افزایش سود به اندازه 20 تا 30 درصد از درآمد فروش موجب ایجاد پس انداز بسیار انبوهی برای سازمان می شود. تاثیر شش سیگما بر هزینه کیفیت بر اساس شکل شماره 5 مشخص شده است به طور تقریبی هر انتقال سیگما به سطوح بالاتر 10 درصد بهبود درآمد خالص را در بر دارد.
هزینه های کیفی را می توان در 4 دسته تقسیم نمود. به طور کلی هزینه کیفیت شامل هزینه های خرابی، پیشگیری، دوباره کاری و ارزیابی می باشد. در سطح 5 و 6 سیگما هزینه های ارزیابی و تعیین قیمت و پیشگیری کاهش می یابد. مطالعات بسیاری نشان داده است که در حدود 70% هزینه کل محصول در طراحی آن تعیین می شود. هر چه که در طراحی محصول کیفیت بالاتری در نظرگرفته شود در مراحل بعدی هزینه کمتری ایجاد می شود ] 14[.

روند اجرایی شش سیگما
سازمانی که عقاید مشتری را اندازه گیری می کند و این اندازه گیری ها را در فرایندها لحاظ می نماید، می تواند محصولات و خدمات موفقتری را درکسب رضایت مشتری ایجاد نماید. همچنین در صورت اندازه گیری کیفیت و کارآیی فرایند قادرخواهد بود محصولاتی با کیفیت بالاتر و هزینه های کمتری ایجادکند. اندازه گیری رضایت کارکنان و اعمال اقدامات لازم، نرخ مشارکت کارکنان را افزایش می دهد. به این ترتیب سازمان می تواند بین فرایندهای کاری، رضایت مشتری و سوددهی ارتباط مناسب ایجاد نماید. از این رو بکارگیری شش سیگما منجر به ایجاد تحولی چشمگیر در آنچه سازمان اندازه گیری می نماید، می گردد ]6[.
شش سیگما بر اساس اهدافی که دنبال می کند سازمان را به سمت اندازه گیری پارامترهایی سوق می دهد که بر افزایش کیفیت، کاهش هزینه، افزایش رضایتمندی مشتری تمرکز دارند. شش سیگما سازمان ها را وادار می سازد که تعیین نمایند چه چیزی در مورد مشتریان شان ارزش می باشد و برای هر ارزش مشخصه اندازه گیری لحاظ کنند. سپس سازمان

باید مشخص کند که چه چیزی برای بدست آوردن رضایت مشتری حیاتی می باشد. این عوامل ”مشخصه های بحرانی برای کیفیت (critical to quality (ctq) ) هستند. مرحله بعد، تعیین چگونگی اندازه گیری و گزارش دهی مشخصه های بحرانی برای کیفیت می باشد. در نهایت لازم است سازمان بین اندازه گیری های ctq و متغیرهای کلیدی فرایند ارتباط و وابستگی ایجاد نماید و آنها را تحت کنترل در آورد. در اینصورت مشخص می شود که فرایند چگونه باید بهبود یابد. در این راستا سازمان باید مشخصه های قابل اندازه گیری فرایند را داشته باشد- اندازه های خروجی که مشخص می کنند فرایند در تا چه حد در

جهت تولید محصول یا خدمات، مناسب عمل می کند. زمانیکه سازمان بتواند حد مناسب بودن فرایندهای اجرایی و سطح رضایتمندی مشتریان را کمی نماید، می توانند آنها را به هم ارتباط داده و مشخص کند که کدامیک از فرایندهای تاثیر مهمی بر میزان رضایت مشتری دارند و کدامیک بی تاثیرند. به عبارت ساده سازمان می داند که برای رسیدن به عملکرد مناسب تر لازمست کدام دگمه را فشار دهد. زمانیکه این امر اتفاق افتاد می توان اقدامات متمرکز و معنی داری برای بهبود فرایندها ایجاد کند و بیش از آن که بر اساس احساس، مدیریت نماید بر اساس واقعیت، مدیریت کند.

هشت قدم یا مرحله اساسی در به کارگیری استراتژی بهبود اساسی فرایندها و حل مشکل برای رسیدن به عملکرد شش سیگما در یک فرایند، بخش یا شرکت وجود دارد. این 8 مرحله شامل: شناخت، تعریف، اندازه گیری، تجزیه و تحلیل، بهبود و نوآوری، کنترل، استانداردسازی و یکپارچه سازی می باشد. هر فاز به منظور اطمینان از موارد زیر تعریف شده اند:

1) اینکه سازمان استراتژی حل مشکل را به صورت متدیک و اصولی اجرا می کند.
2) پروژه های شش سیگما به صورت صحیح تعریف و اجرا شوند.
3) نتایج این پروژه ها برای پیشرفت کار مورد استفاده قرار گیرد.
5-1- معیارهای انتخاب پروژه های شش سیگما

یکی از مهمترین عوامل در نتیجه بخش بودن اجرای پروژه های شش سیگما انتخاب مناسب آنها می باشد. انتخاب پروژه های شش سیگما بر اساس ماهیت کاری سازمان ها متفاوت می باشد. از آنجائیکه هدف پروژه شش سیگما بهبود رضایت مشتری و سوددهی می باشد، برخی از پروژه ها بر فرایندهای صنعتی و برخی دیگر بر فرایندهای خدماتی تمرکز دارند. پروژه های شش سیگما باید به بالاترین سطوح استراتژی سازمان متصل و تحت حمایت اهداف تجاری سازمان باشند.

لازم است راهبر سازمان اهداف اولیه کلان شرکت، اهداف اولیه عملیاتی را برای هر واحد کاری و خط مبنای فرایندهای کلیدی را قبل از انتخاب پروژه ها تعیین نماید. منشا هر اتلاف و عدم کارایی باید شناسایی و مطرح گردد. اگرچه هر پروژه شش سیگما باید در نهایت به نفع مشتری و بهبود سوددهی سازمان باشد، اما در عین حال لازمست در بازده، کاهش ضایعات، زمان خرابی و اضافه ظرفیت بهبود ایجاد نماید. صنایع تولیدی باید بر خطوط تولید با حجم بالا و درآمد بالا تمرکز کنند و صنایع خدماتی بر فرایندهایی تمرکز کنند که دارای تاثیر مستقیم بر مشتری می باشد. پروژه های حل مسئله باید بر اساس پتانسیل برگشت سرمایه به شرکت، مقدار و نوع منابعی که نیاز خواهد بود و طول زمان مورد نیاز برای تکمیل پروژه انتخاب شوند. در این حالات سازمان ممکن است یک سری از پروژه های کوچکتر را به جای پروژه های کلان که از نظر هزینه و زمان برابر هستند ، جایگزین نماید.
انتخاب مناسب پروژه مشخصه هایی را بهبود می دهند که بیشترین تاثیر را بر موفقیت مالی سازمان و نظر مشتری داشته باشند. اساسی ترین معیارهای انتخاب پروژه های شش سیگما میتوانند شامل موارد ذیل باشند:
1- نرخ بازدهی پایین: هنگامیکه فرایندهای جاری سازمان بر اساس بازده پایین تولید می نماید که می تواند به صورت تعداد تولید کمتر از حد مورد انتظار یا سرعت تولید آهسته تر از حد برنامه ریزی شده مشخص شود.

2- هزینه کیفیت ضعیف: محصولات و فرایندهای که نیاز به سطح بالایی از بازرسی برای تحویل محصول خدمت رضایت بخش به مشتری دارند. هزینه کیفیت ضعیف بر مواردی مانند بازرسیهای داخلی، هزینه های ضایعات و دوباره کاری، وارانتی و تعمیرات تاثیر می گذارد. هزینه کیفیت ضعیف می تواند در مقایسه با در آمد سازمان بررسی گردد تا مشخص شود که آیا سازمان نیاز به اجرا ی پروژه های شش سیگما دارد یا خیر.

3- ظرفیت: تولید زیر ظرفیت به این معنی است که سازمان امکانات، ابزار و منابع انسانی مورد نیاز را جهت تولید به موقع محصولات ندارد.
4- رضایت مشتری: سازمان می تواند برای تعیین سطح رضایت مشتریان از محصولات و خدمات، نظارت نماید.
5- عملکرد داخلی: شامل ایراداتی که توسط فرایند به طور نامشهود ایجاد می شود. معیاری که برای تعیین عملکرد داخلی به کار می رود، بازده می باشد.

6- طراحی برای شش سیگما: انتخاب پروژه هایی که از طریق تغییر محصول یا فرایند موجب رسیدن به قابلیت شش سیگما می شوند، مناسب می باشد که در نتیجه سطح ایرادات کاهش می یابد.
7- کیفیت سازندگان: سازمان می تواند تعداد قطعات معیوب خریداری شده بر تعداد کل قطعات خریداری شده را مقایسه نماید. تامین کنندگانی که مطابق با برنامه زمانبندی عرضه نمی کنند می توانند نیازمند اجرای پروژه شش سیگما باشند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله اثبات وجود خدا در تأملات دکارت و نقد کانت بر آن pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله اثبات وجود خدا در تأملات دکارت و نقد کانت بر آن pdf دارای 14 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله اثبات وجود خدا در تأملات دکارت و نقد کانت بر آن pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله اثبات وجود خدا در تأملات دکارت و نقد کانت بر آن pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله اثبات وجود خدا در تأملات دکارت و نقد کانت بر آن pdf :

اثبات وجود خدا در تأملات دکارت و نقد کانت بر آن

مقدمه‏
رنه دکارت ( René Descartes = Renatus Cartesius; 1596-1650 ) در کتاب معروف خود به نام «تأملات در فلسفه ی اولی» ، که مشتمل بر شش تأمل ( Meditation ) است، می کوشد تا با عقل نظری به اثبات وجود خدا بپردازد. وی نخست در تأمل اول به وجود همه چیز شک می کند، سپس در تأمل دوم به وجود خود بعنوان «من» شک کننده و اندیشنده پی می برد و تأمل سوم و پنجم کتاب خود را به اثبات وجود خدا اختصاص می دهد.
در اثبات وجود خدا دو راه کاملاً متمایز از هم وجود دارد:

1- اثبات پسینی خدا ( Gottesbeweis a posteriori )
2- اثبات پیشینی یا اوّلی خدا ( Gottesbeweis a priori )
در نوع اول، خدا از طریق برهان نظم و برهان علّی یا جهان شناختی اثبات می شود، بدین معنی که چون نظم در جهان وجود دارد، پس این نظم نیازمند ناظم است، یا اگر سلسه ی حوادث جهان را از جهت علت و معلولی آنها دنبال کنیم، به ناچار باید به وجود علت العلل یا علت اولی معترف شویم. آشکار است که پایه ی هر دوی این استدلال بر یقین داشتن به وجود جهان خارج متکی است، امری که با روش دکارت در تأملات ناسازگار است. هرآینه شکی در این بنیان بیفتد، این شک به وجود صانع و ناظم و علت العلل نیز سرایت خواهد کرد.
از همین روست که دکارت به نوع دوم اثبات خدا روی می آورد و آن اثبات خدا از طریق برهان وجودی ( ontologischer Gottesbeweis , ontologischer Argument ) است که در تأمل سوم و پنجم بازتاب یافته است.

لازم به یادآوری است که آنسلم پیش از دکارت از این برهان اس

تفاده کرده بود. اما دکارت به آن صورتی نوین داد و از آن در تأسیس متافیزیک نوین خود سود برد. مزیت این دلیل بر دلائل دیگر این است که بر هیج عامل خارجی مانند جهان عینی بیرونی یا علوم طبیعی متکی نیست که اگر تردیدی در وجود یا درستی آنها باشد، اثبات وجود خدا نیز با مشکل روبرو شود. استدلال دکارت بر وجود خدا در تأمل سوم و پنجم را می توان به صورت گزاره های زیر خلاصه کرد:
مقدمات:
1- من می اندیشم، پس من هستم.

2- من موجودی متناهی و ناکاملم (ص 50 تأملات در فلسفه ی اولی)
3- هر چیزی را که با وضوح و تمایز کامل ادراک کنم، کاملاً حقیقت دارد (ص62 )
4- علت فاعلی و علت تامه دست کم باید به اندازه ی معلولش مشتمل بر واقعیت باشد. (ص70 )
5- من مفهوم خدا را به عنوان جوهری نامتناهی و کامل با و

ضوح و بطور متمایز در خود می یابم (ص76 )
استدلال و نتیجه:
– پس من که متناهی ام نمی توانم علت ایده ی خدا باشم و لزوماً باید خدائی وجود داشته باشد که این ایده را در من نهاده است. پس خدا وجود دارد. (تأمل سوم)
– ضرورت کمال مطلق آن است که وجود هم داشته باشد چه اگر چیزی وجود نداشته باشد کامل نیست. پس خدا وجود دارد.(تأمل پنجم)
بررسی دلایل دکارت‏
1- در گزاره‌ی «می اندیشم، پس هستم» این پرسش مطرح می شود که چگونه می توان از «منِ» سوبژکتیو (یا شناسا و اندیشنده) به «منِ» انتولوژیک (یا وجودی) گذر کرد. برخی نیز این ایراد را وارد کرده اند که منظور از «من»، وحدت نفس و بدن است و کسی که می گوید «می اندیشم» پیشتر به وجود بدن و هستی خود اعتراف کرده است، از این رو «می اندیشم، پس هستم» تاتولوژی یا تکرار معلوم است.
2- گزاره‌ی «می اندیشم، پس هستم»، متکی بر اصل علیت است. دکارت که مدعی است در همه چیز شک کرده است، چگونه توانسته است به چنین حکمی دست یابد؟ آشکار است که اگر او در هر چیز شک کرده باشد، در اصل علیت کوچکترین تردیدی نداشته است. اما این پرسش پیش می آید که یقین به اصل علیت و درستی آن از کجا بر خواسته است؟

3- ظاهراً از مقدمه ی سوم و چهارم چنین بر می آید که اصل علیت امری بدیهی است و هر چه بدیهی باشد درست و حقیقی است. این که ما در خود برخی امور را بدیهی می یابیم، البته محل بحث است. زیرا معانی بداهت و وضوح و تمایز برای افراد مختلف متفاوت است و ممکن است کسی چیزی را بدیهی بداند و دیگری آن را بدیهی نداند. اما مهمتر از همه، از کجا معلوم است که آنچه واضح و بدیهی است، درست و صادق هم هست؟ با هیچ دل

یل عقلی نمی توان گزاره ی «بداهت نشانه ی صدق است» را اثبات کرد و دکارت که می کوشد خدا را از طریق عقلی اثبات کند، خود پایه را بر امری غی

ر عقلی نهاده است.
4- بحث در ناممکن بودن اثبات گزاره ی «بداهت نشانه ی صدق است» را به اختصار در این جا می آوریم.
نخستین پرسش این است که دلیل درستی این گزاره چیست؟ از دو حال خارج نیس

ت:
الف- یا این گزاره متکی به مقدمات پیش از خود است و نتیجه ی آن ها می باشد. در این صورت اثبات آن یا به تسلسل بی فرجام خواهد کشید، زیرا هر مقدمه ای را باید از مقدمات دیگر استنتاج کرد و این رشته را پایانی نیست و یا مجبور خواهیم بود که رشته ی تسلسل را در جائی قطع کنیم و بگوئیم این گزاره دیگر بدیهی است. در این صورت به همان فرضی متوسل خواهیم شد که خود مورد مناقشه هست یعنی بداهت را نشانه صدق گرفته ایم.
ب- یا این که قائل به بداهت این گزاره باشیم. یعنی بگوئیم گزاره ی «بداهت نشانه ی صدق است» خود یک گزاره ی بدیهی است. آشکار است که در این جا بداهت را با تمسک به بداهت توجیه کرده ایم و در این جا دوری واقع شده است.
اما موضوع دیگر این است که از کجا معلوم است که آن چه به نظر بدیهی می آید در نفس الامر خود بدیهی باشد. این فرض در واقع مبتنی بر این گزاره است که «هر چه بدیهی به نظر آید، بدیهی است» نادرستی این گزاره را می توان با استفاده از پارادوکسهای راسل نشان داد.
5- اما مهمترین موضوعی که در اثبات خدای دکارت مورد بحث است، همانا مسله ی وجود و ماهیت است.
دکارت در تأمل پنجم چنین می نویسد:
«زیرا من که عادت کرده ام که در تمام اشیاءِ دیگر میان وجود و ماهیت فرق بگذارم آسان معتقد می شوم که در مورد خداوند هم ممکن است وجود از ماهیت جدا باشد و بنابراین می توان تصور کرد که خداوند وجود خارجی نداشته باشد. اما با این همه وقتی دقیق تر فکر می

کنم، با وضوح می بینم که وجود از ماهیت خداوند به همان اندازه انفکاک ناپذیر است که تساوی مجموع سه زاویه با دوقائمه از ماهیت مثلث راست گوشه، و یا مفهوم کوه از مفهوم دره غیر قابل انفکاک است. بنابراین تصور خدائی (یعنی ذات کامل مطلقی) که فاقد وجود (یعنی فاقد کمالی) باشد همان قدر مطرود ذهن است که بخواهیم کوهی را بدون دره تصور کنیم.» ن پرسشی که در این جا مطرح است این است که منظور از آوردن مثال های مثلث و کوه و دره آیا از باب تمثیل منطقی است یا از جهت تقرب ذهن؟ اگر از باب نزدیک کردن ذهن به موضوع ایراد شده است، پس همچنان دلیل عدم جداانگاری ماهیت و وجود در نزد خدا باقی است. و این دو مثال جای استدلال ننشسته است. اما اگر این دو مثال بعنوان دلیل یاد شده اند، باید گفت که تمثیل در زنجیره ی استدلال ضعیف ترین حلقه است و برای اثبات امری چنین مهم نمی توان از تمثیل و شباهت سود جست. زیرا این که کوه و دره را نمی توان از هم جدا تصور کرد دلیل نمی شود که وجود و ماهیت را در خدا نتوان از هم جدا تصور کرد.
مثال مثلث نیز با پدید آمدن هندسه های غیراقلیدسی بی اعتبار شده است، زیرا اکنون می توان مثلثی را تصور کرد که مجموع زاویای آن کمتر (در هندسه ی هذلولوی) و یا بیشتر (در هندسه ی بیضوی) از 180 درجه یا دوقائمه باشد. کافی است که کره ای را فرض کنید و بر خط استوای آن دو خط عمود کنید. این دو خط همدیگر را در قطب کره قطع می کنند و مثلثی که پدید می آید مجموع زوایایش بیش از 180 درجه خواهد بود.
حتی اگر مثال مثلث را به شکلی که کانت در کتاب سنجش خرد ناب آورده است تصحیح کنیم و عدم تفکیک وجود از ماهیت خدا را شبیه عدم تصور مثلث از سه زاویه بدانیم و بدین سان وجود را از لوازم ذاتی ماهیت خدا بدانیم و قضیه ی «خدا وجود دارد» را یک قضیه ی ذاتی

به حساب آوریم، آن گاه این ایراد وارد است که در این نوع قضایا وجود از آن جهت که وجود است، در موضوع قضیه ملحوظ نیست و می توان موضوع قضیه را عاری از وجود و عدم فرض کرد. یعنی این که اگر مثلثی بخواهد وجود داشته باشد، باید حتماً دارای سه گوشه باش

د، اما می توان در این نوع قضایا فرض را بر این نهاد که اصلاً مثلثی وجود ندارد. در این صورت چیزی که فرض وجود و عدم را بتوان برای آن قائل شد دیگر واجب الوجود یا خدا نخواهد بود. این استدلال، ما را به سوی بحث کانت می کشاند، زیرا همو بود که محکم ترین دلایل را علیه برهان وجودی آورده است. از این رو نظر کانت را در این جا با شرح بیشتری می آوریم‏.

نقد کانت بر برهان وجودی دکارت‏
6- کانت در کتاب معروف خود «سنجش خرد ناب» یا نقد عقل محض ( Kritik der reinen Vernunft ) در کتاب دوم، فصل سوم، بهره ی چهارم ( B620 به بعد) تحت عنوان در باره ی عدم امکان برهان هستی شناختی وجود خداوند، به طور مفصل به نقد استدلال برهان وجودی آنسلم و دکارت می پردازد. وی پیشتر متذکر می شود که دلایل وجود خدا را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
1- برهان غائی یا گیتی یزدانشناختی‏ 2- برهان کیهان شناختی‏ 3- برهان هستی شناختی یا وجودی یا انتولوژیگ‏ و اضافه می کند که «بیش از این برهانی وجود ندارد و هم نمی تواند وجود داشته باشد» (ص656 ). همین نوع برهان وجودی است که آنسلم و دکارت در اثبات خدا پیش گرفته اند.
نخستین پرسشی که کانت مطرح می کند این است که آیا می توان خدا را اندیشید؟ یعنی موجودی نامشروط و مطلقاً ضروری را به اندیشه در آورد؟
مردمان در همه ی زمانها از هستومند[یا ذات‏] مطلقاً ضروری سخن گفته اند اما چندان به خود زحمت نداده اند فهم کنند که: آیا اصلاً شیئ [چیزی‏] از این دست را می توان به اندیشه آورد و چگونه؟ به عکس ایشان بیشتر متوجه ی استوار کردن برجاهستی [یا وجو

د] او بوده اند. (ص‏657 )
Man hat zu aller Zeit von dem absolutnotwendigen Wesen geredet, und sich nicht so wohl Mühe gegeben, zu verstehen, ob und wie man sich ein Ding dieser Art auch nur denken ِ knne, als vielmehr, dessen Dasein zu beweisen. (B620 )
وی سپس اضافه می کند که بدست دادن تعریف اسمی (Namenerklrung) از این ماهیت مطلقاً ضروری، البته کار ساده ای است، یعنی بگوئیم که «این مفهوم چنان چیزی است که عدمش ناممکن است» اما آیا ما با این کار از آن شرط هائی که یک امر را ضرور

 

ی می سازند تا عدمش را ناممکن بدانیم اطلاعی بدست می آوریم؟ نظر کانت بر این است که ما آگاهی بیشتری در این رابطه بدست نمی‌آوریم و از قضا این شرط ها همان هائی هستند که می خواهیم در باره ی آنها چیزی بدانیم. کانت پرسش خود را به نحوی دیگر مطرح می کند و می پرسد که آیا ما بوسیله ی این مفهوم، یعنی مفهوم ماهیت یا هستومندِ مطلقاًِ واجب، که فیلسوفان اسلامی از آن با عنوان «واجب الوجود» نام می برند، و کانت این مفهوم را یک مفهوم خرد ناب ( ein reiner Vernunftbegriff ) یا یک ایده ی محض می داند، اصلاً چیزی را می اندیشیم یا نه؟ این که خرد به این ایده ی محض نیاز دارد، به هیچ وجه دلیلی بر این نیست که این ایده، یعنی ایده ی خدا واقعیت عینی هم دارد. اگر من همه ی شرط هائی را که فهم ( Verstand ) برای فهمیدن این که وجود یک چیز ضروری است به آنها نیاز دارد، بدور افکنم تا به یک امر نامشروط یا باصطلاح قدیم لابشرط برسم و نام آن را خدا بگذارم، آیا اصلاً چیزی را می اندیشم؟ اصل سخن کانت چنین است:
زیرا این که : به میانجی واژه ی نامشروط، همه ی شرط هائی را که فهم همواره بدان ها نیاز دارد تا چیزی را همچون ضروری بنگرد، به دور افکنیم، باز به هیچ روی برای من فهم پذیر نمی‌سازد که سپس: آیا من از راه مفهوم یک عنصر ضروری نامشروط باز چیزی را می اندیشم، یا شاید اصلاً هیچ چیز را نمی‌اندیشم؟
Denn alle Bedingungen, die der Verstand jederzeit bedarf, um etwas als notwendig anzusehen, vermittelst des Wortes: Unbedingt, wegwerfen, macht mir noch lange nicht verstndlich, ob ich alsdenn durch einen Begriff eines Unbedingnotwendigen noch etwas, oder vielleicht gar nichts denke (B621 )
کانت با این مقدمات به نقادی سخن دکارت می پردازد. او این کار را در سه گام عملی میکند:
گام نخست:
جان سخن کانت در این مرحله چنین است: باید میان وجودِ داوری ها یا احکام ( Dasein von Urteilen ) و وجود اشیاء ( Dasein von Dingen ) تفاوت گذارد. مثال مثلث که کانت از دکارت وام گرفته است، بقدر کافی روشنگر است: این که یک مثلث لزوماً باید دارای سه زاویه باشد (یا بقول دکارت باید مجموع زوایایش‏ 180 درجه باشد) یک داوری یا حکم ضروری است، یا بقول فیلسوفان ما قضیه ای است که دارای ضرورت ذاتی است. اما و صد اما این ضرو

رت ذاتی هیچ ضرورتی برای وجود مثلث ایجاد نمی کند. تنها زمانی که یک مثلث وجود داشته باشد، آن گاه داشتن سه زاویه برای آن ضروری است. اما این که اصولاً مثلثی (با سه زاویه ی ضروری برای آن) وجود دارد، به هیچ وجه امری ضروری نیست. این نوع قضایای ضروری به قضایای شرطی تحویل می شوند و گویا صدرالدین شیرازی نیز در کتاب اسفار خود متذکر این موضوع شده است و از این رو اثبات خدا را از این طریق ناممکن دانسته است. اگر من وجود مثلثی را فرض کنم، اما داشتن سه زاویه را برای آن نفی کنم، دچار تناقض شده ام. اما اگر وجود مثلث را به همراه سه زاویه ی آن یک جا نفی کنم، به هیچ وجه دچار تناقض نشده ام. کانت چنین می نویسد:
همه ی نمونه های ادعائی بی استثناء فقط از داوری ها [ یا حکم ها] گرفته شده اند، نه از شئ ها و برجاهستی [یا وجود] شئ ها. ولی ضرورت نامشروط داوری ها یکی نیست با ضرورت مطلق چیزها. زیرا ضرورت مطلق داوری، فقط عبارت است از ضرورت مشروط یک چیز ‏[یا یک موضوع] یا ضرورت مشروط محمول در داوری. گزاره ی: مثلث سه زاویه دارد، نمی گوید که سه زاویه مطلقاً ضروری اند، بلکه: بر پایه ی این شرط که یک مثلث برجا باشد (داده شده باشد) سه زاویه نیز (در آن مثلث) به سانی ضروری برجایند. (ص 685) [به زبانی دیگر گزاره ی یاد شده نمی گوید که که سه زاویه ضروری اند بلکه می گوید که بشرط این که مثلثی وجود داشته باشد وجود سه زاویه برای آن ضروری است‏]
Alle vorgegebene Beispiele sind ohne Ausnahme nur von Urteilen, aber nicht von Dingen und deren Dasein hergenommen. Die unbedingte Notwendigkeit der Urteile aber ist nicht eine absolute Notwendigkeit der Sachen. Denn die absolute Notwendigkeit des Urteils ist nur eine bedingte Notwendigkeit der Sache oder des Prdikats im Urteile. Der Satz sagt nicht, dass ‏ drei Winkel schlechterdings notwendig sein, sondern, unter der Beding

ung, dass ein Triangel da ist (gegeben ist), sind auch drei Winkel (in ihm) notwendiger Weise da. (B622 )
کانت ادامه می دهد که اگر کسی در یک قضیه که متشکل از موضوع و محمول است، مانند قضیه ی «مثلث دارای سه زاویه است»، که در آن مثلث موضوع و سه زاویه محمول قضیه و بر موضوع حمل شده است، موضوع را نگاه دارد ولی محمول را حذف کند، آن گاه دچار تناقض خواهد شد. اما اگر موضوع و محمول را با هم نفی کند از این کار تناقضی پدید نخواهد آمد. سخن کانت چنین است: وع و محمول آن اتحاد و این همانی حاکم است، مانند قضیه ی مثلث دارای سه زاویه است‏] محمول را [وجود سه زاویه را] رفع کنم و موضوع را[وجود مثلث را] نگه دارم از این کار یک آخشیج ‏[= پادگوئی = تناقض] پدید خواهد آمد. از این رو می گوئیم: محمول ضرورتاً به موضوع تعلق دارد. ولی اگر موضوع را همراه با محمول یکجا از میان بردارم، دیگر هیچ گونه تناقض ایجاد نخواهد شد، زیرا دیگر چیزی برجا نیست که پاد گفته آید [تناقض گوئی شده باشد]. اگر مثلثی را وضع کنیم ولی همهنگام سه زاویه ی آن را وازنیم ‏[برداریم] این متناقض است. ولی اگر مثلث را همراه با سه زاویه ی آن یک جا منکر شویم، این دیگر به هیج روی تناقض نیست. درست همین امر در باره ی مفهوم یک هستومندِ [یا ذاتِ‏] مطلقاً ضروری نیز صدق می کند. اگر شما برجاهستی چنین هستومندی ‏[یا وجود چنین ذاتی] را رفع کنید، آنگاه شما این شئ [یا چیز] را همراه با همه ی محمول هایش از میان بر می‌دارید. پس دیگر تناقض از کجا زاده خواهد شد؟ (ص‏659)
Wenn ich das Prdikat in einem identischen Urteile aufhebe und behalte das Subjekt, so entspringt ein Widerspruch; und daher sage ich: jenes kommt diesem notwendiger Weise zu. Hebe ich aber das Subjekt zusamt dem Prdikat auf, so entspringt kein Widerspruch; denn es ist nichts mehr, welchem widersprochen werden knnte. Einen Triangel setzen und doch die drei Winkel desselben aufheben, ist widersprechend; aber den Triangel samt seinen drei Winkel aufheben; ist kein Widerspruch. Gerade ebenso ist mit dem Begriff eines absolut notwendigen Wesen bewandt. Wenn ihr das Dasein desselben aufhebt, so hebt ihr das Dasein selbst mit allen seinen Prdikaten auf; wo soll alsdenn der Widerspruch herkommen
اگر کسی وجود خدا را، که به حسب تعریف کامل ترین موجود است، بپذیرد اما در کمال او شک کند، آن گاه به تناقض گوئی گرفتار خواهد شد. اما اگر صفات و ذات خدا را به همراه وجود او نفی کند، آن گاه چیزی باقی نمانده است که بخواهیم او را متهم ب

ه تناقض گوئی کنیم. در بیرون چیزی وجود ندارد که بگوئیم او متناقض سخن گفته است و در درون او نیز چیزی وجود ندارد که به اتکای آن وی را تناقض گو بخوانیم. اگر شما بگوئید که

خداوند قادر مطلق است و بر هر چیز داناست و کمالش نیز مطلق است، این سخن شما تنها یک داوری و حکم ضروری است. زیرا اگر شما به خدا که کمال و همه دانی و همه توانی در مفهومش مندرج است، معتقد باشید آن گاه قادر نخواهید بود منکر این صفات

خدا شوید، و اگر چنین کنید البته دچار تناقض شده اید. اما اگر بگوئید « خدا ن

یست» در این حال نه صفت همه دانی در او مندرج است و نه صفت کمال و نه هیچ یک از دیگر صفات و محمول هایش. زیرا همه ی آنها همراه موضوع رفع شده اند و در این کار کوچکترین تناقضی روی نداده است. اگر من محمول یک قضیه را همراه موضوع آن یک جا منکر شوم، هیچ تناقضی روی نخواهد داد، حال محمول هر چه می خواهد باشد. شاید مدعی بگوید که موضوع هائی مانند خدا وجود دارند که هرگز رفع نمی توانند شد و همواره باقی اند. معنای این سخن این است که «موضوع هائی وجود دارند که مطلقاً ضروری اند» (همانجا ص 660 ). اما این دقیقاً همان فرض پیشین است که در درستی اش شک کرده ایم و مدعی می خواهد امکان و درستی آن را به ما نشان دهد.
گام دوم:
در این مرحله کانت ادعای بالا را مورد بررسی نقادانه خود قرار می دهد: مدعی می گوید که اگر دلایل یادشده در باره ی همه چیز صادق باشد، تنها در یک مورد صادق نیست. فقط یک مفهوم و در حقیقت همین یک مفهوم وجود دارد که رفع ( Aufhebung ) و عدم برابرایستای آن موجب تناقض می شود و آن مفهوم حقیقی ترین ذات (به زبان فلاسفه ی اسلامی) و یا «مفهوم واقعی ترین هستومند» ( der Begriff des allerrealsten Wesen ) (به زبان کانت)، یعنی مفهوم خداست که اگر ما وجود او را منکر شویم دچار تناقض گوئی شده ایم. مدعی می گوید این مفهوم و تنها این مفهوم «همه ی واقعیت» ( alle Realitt ) یا به زبان فلسفه‌ی اس

لامی همه ی حقیقت را داراست‏. منظور مدعی از این که این مفهوم همه ی حقیقت را داراست، این است که وجود یا برجاهستی ( Dasein ) نیز درون آن گنجانیده شده است. به زبان دیگر در مفهوم خدا مفهوم وجود نیز نهفته است و انکار وجود خدا چیزی جز تناقض گوئی نیست. دکارت در تأمل پنجم این موضوع را با صراحت مطرح می سازد:

«مگر چیزی هم واضح تر و بدیهی تر از این فکر هست که: خدائی یعنی ذات متعال و کاملی وجود دارد که وجود واجب یا سرمدی در همان مفهومش ‏[یا ماهیتش] مندرج است و بنابراین او وجود دارد؟»
به نظر می رسد که حریف بازی را برده است اما این برد از نظر کانت فریبی بیش نیست. کانت پاسخ می دهد که اگر شما در مفهوم چیزی، حال این چیز ( Ding ) هر چه می خواهد باشد، مفهوم وجود را نیز بگنجانید، در واقع این شما هستید که به تناقض گوئی افتاده اید، زیرا در واقع چیزی نگفته اید و مرتکب یک همانگوئی محض شده اید. اگر بگوئید مفهوم وجود در مفهوم خدا موجود است، آن گاه این جمله ی شما که می گوئید «خدا وجود دارد» یک همانگوئی محض و تکرارکردن معلوم است و چیز جدیدی نگفته اید. کانت نقادی خود را این گونه ادامه می دهد. می پرسد: من از شما می پرسم گزاره ی فلان یا بهمان چیز ; وجود دارد ; آیا یک گزاره ی آناکاوی ‏[=تحلیلی] است یا یک گزاره ی همنهادی ‏[= ترکیبی]؟
Ich frage euch, ist der Satz: dieses oder jenes Ding ; existiert, ist ; dieser Satz ein analytischer oder synthetischer Satz (B625 )
از جهت یادآوری اضافه می شود که گزاره ی تحلیلی گزاره ای است که «محمول ب چنان به موضوع الف تعلق دارد که ب در مفهوم الف به طور مستتر گنجانیده شده است» ( B11 ) مثلاً گزاره ی «همه ی جسم ها دارای بُعدند»، یگ گزاره ی تحلیلی است، مفهوم جسم مفهوم بعد را در درون خود نهفته دارد و مفهوم بعد از تحلیل خود مفهوم جسم حاصل می شود. پس در واقع این گزاره چیزی نمی گوید. از سوی دیگر حفظ موضوع و نفی محمول عین تناقض است. یعنی اگر بگوئیم «جسم بُعد ندارد» دچار تناقض شده ایم، زیرا جسم یعنی چیزی که دارای بعد باشد، نمی تواند بدون بعد باشد.
گزاره ی ترکیبی گزاره ای است که محمول «ب سراسر بیرون از مفهوم الف» قرار گرفته باشد. وقتی می گوئیم که «چمدان سنگین است» سنگینی در مفهو

م چمدان نیست، بلکه بر آن اضافه شده است. در این مورد اگر بگوئیم که چمدان سنگین نیست، دچار تناقض گوئی نشده ایم، هر چند که ممکن است گفته ی ما درست نباشد و چمدان سنگین باشد.
با این یادآوری به سخن اصلی کانت باز می گردیم. باید پرسید که مثلاً قضیه ی «کتاب وجود دارد» چه نوع گزاره ای است؟ تحلیلی است یا ترکیبی؟
حالت اول این است که این گزاره تحلیلی است. اگر تحلیلی باشد پس شما با این جمله و از طریق نسبت دادن وجود به کتاب به اندیشه ی خود از کتاب چیزی نی

فزوده اید. در این حال یا باید اندیشه ای که در شماست خود کتاب باشد و یا شما وجود را متعلق به کتاب فرض کرده اید «و این چیزی نیست جز یک همانگوئی رقت انگیز» ( eine elende Tautologie ) زیرا یک معلوم را تکرار کرده اید. اکنون آن سخن کانت در گام نخست بهتر درک می شود که گفته بود، باید میان وجود داوری ها و وجود چیزها فرق گذارد و این وجود را با آن وجود برابر نگرفت. اگر گزاره ی «خدا قادر مطلق است» یک داوری یا حکم تحلیلی باشد، زیرا در مفهوم خدا قدرت مطلق نهفته است من هرگز نخواهم توانست از این داوری به حکمی تحلیلی در مورد وجود و هستی رئال خدا فرا روم.
حالت دوم این است که این گزاره ترکیبی است یعنی «بپذیرید – همچنان که منصفانه هر انسان بخرد اذعان می باید کرد- که هر گزاره ی وجودی»، مانند خدا وجود دارد، ترکیبی است. پس چگونه حکم می کنید که اگر ما محمول وجود را حذف کنیم آنگاه مرتکب تناقض شده ایم حال آن که این امتیاز تنها متعلق به گزاره های تحلیلی است.
کانت این پندار فریب آمیز را نتیجه ی «در هم آمیختن محمول منطقی با محمول واقعی، یعنی با تعیین یک شئ» (ص 662 ) می‌داند. همه چیز می تواند به منزله ی محمول منطقی در آید، حتی خود موضوع می تواند عیناً محمول خویش قرار داده شود، زیرا در منطق همه چیز منتزع می شوند، اما تعین ( Bestimmung ) محمولی است که به مفهوم موضوع افزوده می شود و آن را بزرگتر می‌سازد. بنابر این نباید در خود مفهوم موضوع گنجانیده شده باشد. کانت با این سخن گام سوم و پایانی خود را بر می دارد.
گام سوم:
حرف اصلی کانت در این بخش، که مبتنی بر دو بخش پیشین است، این است که هستی یا وجود اصلاً محمول رئال نیست، یعنی مفهوم شئ دیگری نیست که بتواند به مفهوم یک شئ افزوده شود. مثلاً اگر بگوئید که «این میوه شیرین است»، محمول شیرینی را که ممکن است از شکر گرفته باشید، بر مفهوم میوه حمل کرده اید. اما آیا محمول «هستی» یا «وجود» مانند محمول های دیگر است؟ یعنی شما هستی را از چیزی دیگر گرفته اید و بر م

فهوم موضوع افزده اید و یا این که غیر از این است؟ پاسخ کانت روشن است:
استن/ هستن/ بودن آشکارا هیچ گونه محمول واقعی نیست، یعنی مفهومی از چیزی نیست که بتواند به مفهوم یک شئ افزوده شود. (662)
Sein ist offenbar kein reales Prdikat, d.i. ein Begriff von irgend etwas, was zu dem Begriffe eines Dinges hinzukommen knne. (B626 )

شاید بهتر باشد که در این جا real را به واقعی ترجمه نکنیم. کانت توضیح می دهد که‏ sein در کاربرد منطقی در حکم یک ربط ( Kopula ) است. مثلاً وقتی می گوئیم «خدا همه توان است» یا قادر مطلق است ( Gott ist allmchtig ) این گزاره دو مفهوم «خدا» و «همه توانی» را در درون خود جمع دارد. واژه ی کوچک است یا هست ( ist ) محمول اضافه نیست، بلکه رابط است، یعنی همه توانی را به خدا ربط می دهد. اکنون اگر من موضوع خدا را با همه ی صفات و محمول هایش، که قادر مطلق بودن نیز در شمار آنهاست، با هم جمع کنم و بگویم «خدا هست« یا «خدا وجود دارد»، در این حال من هیچ محمول تازه ای به مفهوم خدا نیفزوده ام. بلکه فقط موضوع یعنی خدا را با همه ی صفات و محمول هایش یکجا وضع کرده ام. کانت سپس نتیجه می گیرد که امر واقعی ( das Wirkliche ) هیچ چیزی بیشتر از امر صرفاً ممکن ( das blo Mgliche ) در بر ندارد. وی مثالی می زند که شاید در نگاه نخست نادرست به نظر آید. می گوید صد تالر واقعی پشیزی هم بیش از صد تالر ممکن در خود نمی گنجاند (تالر پول قدیمی آلمان است). منظور کانت از این سخن چیست؟ فرض کنیم من یک اسکناس‏ 100 یورویی را در ذهن تصور کنم که با آن می توان یک رادیوی کوچک خرید. 100 یوروی واقعی نیز چیزی غیر از این نیست، زیرا اگر غیر از این بود، پس آن‏ 100 یوروی تصوری من غیر از این برابرایستا می بود و من در واقع چیز دیگری را اندیشیده بودم. کانت اضافه می کند که البته وضع دارائی من بر اثر صد تالر واقعی دیگر سان خواهد بود تا بر اثر مفهوم محض صد تالر(یعنی امکان صد تالر). اما چرا؟ زیرا که یک شئ یا برابرایستا در بودن خود به شکل تحلیلی در مفهومش مندرج نیست، بلکه بصورت ترکیبی به مفهوم آن ا

ضافه می شود. به عبارت دیگر برای این که‏ 100 یوروی تصوری من به‏ 100 یوروی واقعی تبدیل شود، به چیزی بیشتر نیاز است که این چیز بیشتر از عهده ی “برهان وجودی دکارت” بر نم

ی آید. بنا براین وقتی من بگویم «100 یورو وجود دارد»، کمترین چیزی به‏ 100 یورو اضافه نمی شود. به زبان دیگر هستی یا وجود همانند محمول های دیگری به شئ افزدوه نمی شود. تصورِ مفهومی من از یک اسکناس‏ 100 یورویی، وقتی که آن را در جیب داشته باشم، باصطلاح برایم موجود باشد، با وقتی که تنها در باره‌ی آن بیندیشم اساساً فرق

 

ی نمی کند. یعنی اگر من این پول را نداشته باشم و بعداً بدست آورم به تصور مفهومی من از یک اسکناس‏ 100 یورویی چیزی اضافه نشده است، بلکه تنها به موجودی جیبم افزوده شده است.

به زبان فلسفی وجود، محمول یا صفتی نیست که بتواند جزء تعریف یک مفهوم باشد. اگر من به وجود چیزی اقرار کنم به مفهوم آن چیزی اضافه نکرده ام، بلکه آن چیز را با همه‌ی صفات و محمول هایش تصدیق کرده ام. و اگر کسی بگوید که وجود خدا در مفهوم او نهفته است، همان طور که گفته شد همانگوئی کرده است، یعنی اول وجود را داخل مفهوم موضوع قرار داده است و سپس می گوید که آن موضوع وجود دارد. این عین مصادره به مطلوب و بقول کانت یک همانگوئی رقت انگیز است و جز فریفتن خود معنائی ندارد. معنای سخن کانت که می گوید وجو

د برای موضوع محمول رئال نیست، این است که اگر کسی وجود خدا را نفی کند، محمولی از موضوع را نفی نکرده است که با توجه به تعریف خدا دچار تناقض شود، بلکه کل موضوع را با همه ی محمول هایش نفی کرده است و از این کار او هیچ تناقضی حاصل نخ

واهد شد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله پروژه آماری pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله پروژه آماری pdf دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله پروژه آماری pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله پروژه آماری pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله پروژه آماری pdf :

پروژه آماری

مقدمه
در جهان صنعتی امروز و در دهکده ی جهانی پیشرفتهای علمی نیاز بشر به آنالیز داده های علمی نیازی اصلی و نهادین می باشد.
از اولین روزها که بشر شمردن را با رسم خطوطی بر دیواره ی غارها آغاز کرد تا امروز که پیشرفته ترین رایانه ها به کمک انسان آمده اند تا انسان در محاسبات خود سریع تر و دقیق تر به نتیجه برسد همواره علم مسیر تعالی را پیموده تا حدی که نیاز به آمار و نمودارهای آماری نه تنها در رشته ای خاص بلکه در تمام شاخه های علوم خودی نشان داده و برنامه ریزی و تصمیم گیری بدون آن امر محال می باشد.
محققین وپژوهشگران برای ارائه نمایی کلی از تحقیق خود به رسم آمار توسل جسته و از این طریق به کاربردی بدون پژوهشهای خود صحه گذاشته اند.
در تحقیق حاضر قصد بر این است که با ارائه ی طرحی دقیق مسائل مربوط به امر آب و فاضلاب در شهرستان مرند بررسی شود و امید می رود این اقدام بتواند متولیان امر اداره ی آب و فاضلاب را در تصمیم گیری ها و برنامه های آتی مدد رساند.
در ضمن از همکاری های صمیمانه کلیه کارکنان اداره آب و فاضلاب مرند که ما را در اجرای این طرح تحقیقی یاری نمودند قدر دانی نموده و برای آنان آرزوی موفقیت و بهروزی می نماییم.

بخش: اول

پیش گفتار:
آب یکی از نعمتهای بی همتای الهی است که خداوند در 66 آیه ی قرآن کریم به نوعی از باران و آب یاد کرده است و بشریت را به تفکر در این نعمت خود فرا خوانده است و آیاتی مانند:(آیا به ابی که مینوشید اندیشیده اید) یا (ما آب را از آسمان به اندازه فرو فرستادیم)و; . همه ی اینها علاوه بر اثبات وجود خالق مهربان و اینکه جهان را مولائی است که کارهایش بر اساس خرد است اما انسانهای خاکی را نیز که خداوند به عنوان اشرف مخلوقات قلمداد فرموده باید تمام کارهایمان از خردمندی نشاط بگیرد همان طوری که خداوند فرموده آب را از آسمان به اندازه فرو فرستادیم یعنی اینکه استانداردی و میزانی در آفرینش و نزول آب وجود دارد پس مگر می شود آبی که به اندازه است بی حد و حساب بیش از اندازه مصرف کرد.
صرفه جویی در مصرف آب به معنای کم مصرف کردن نیست بلکه به معنای حفظ تعادل منطقی در مصرف آب است زیرا هر کس تنها به اندازه ی نیازش آب مصرف کند مشکل کمبود آب رفع میشود و ضریب اطمینان آب رسانی دائم و مستمر به همه ی نقاط شهر افزایش می یابد بخش قابل توجهی از آب به مصرف امور بهداشتی می رسد و این حق طبیعی مردم است اما آنچه گفته می شود و به طور یقین هم علمی است مصرف بهینه ی اب است. برآوردها نشان می دهد شهروندان با یک سوم حجم آبی که اکنون به مصرف می رسانند میتوانند تمام نیازهای خود را تامین نمایند البته لازم است یاد آور شویم که متاسفانه همه ی ما در مصرف نان-آب- برق- گاز- اتومبیل رعایت اعتدال یک هنر است و ما باید هنر مصرف انرزی و از جمله آب را بیاموزیم.
مصرف بی رویه آب در بعد خانوار موجب حاکمیت روحیه ی اصراف گری اعضای خانواده و در نهایت بی توجهی به حقوق اجتماعی میشود. به هر حال اگر خانواده ای به مصرف منطقی آب بی توجه باشد به طور یقین با بهران فرهنگی – اقتصادی و حتی اخلاقی روبه رو خواهد شد در بعد ملی نیز در نتیجه اسراف در مصرف آب نیاز به سرمایه گذاری در امر صنعت آب بیشتر می شود. همچنین بهره برداری بی رویه از آب باعث کاهش منابع آب شیرین بالا آمدن سفره های زیر زمینی آب شور و افزلیش مهاجرت می گردد.

تاریخچه و موضوع فعالیت شرکت آب و فاضلاب:

به استناد ماده 1 قانون تشکیل شرکتهای آب و فاضلاب مصوب 11/10/1369 در تاریخ 15/10/1370 شرکتی تحت عنوان شرکت آب و فاضلاب استان آذربایجان غربی به جهت ایجاد تاسیسات تقسیم و توضیع آب شهری و تاسیسات مربوطه به جمع آوری ، انتقال و تصفیه ی فاضلاب همچنین بهره برداری از تاسیسات تامین تقسیم و توضیع آب شهری و و تاسیسات مربوطه به جمع آوری ، انتقال و تصفیه ی فاضلاب تشکیل و با اهداف ذیل شروع به کار نموده است.
الف- بهره برداری از تاسیسات مربوط با تامین و توضیع آب شهری بعد از آبگیر نظیر تصفیه ی خانه ها ، ایستگاههای پمپار ، خطوط انتقال ، منابع چاهها ، سیستمهای کنترل و شبکه های توضیع
ب- بهره برداری از شبکه های جمع آوری و انتقال فاضلاب ، تصفیه ی خانه هاو ایستگاههای پمپار مربوطه
ج- اجرای شبکه های مربوط به توضیع آب شهری
د- اجرای طرح های جمع آوری انتقال و تصفیه ی فاضلاب
ه- اجرای طرح های تامین و انتقال آب با توجه به تبصره ی 3 ماده 1 قانون تشکیل شرکت های آب و فاضلاب
و- سرمایه گذاری و شرکت در موسسات مرتبط با اهداف وظایف شرکت و به منظور ارتقاء کیفی وکمی فعالیت های شرکت
ز- انجام امور تحقیقاتی آموزشی در راستای اهداف شرکت و هماهنگ با برنامه ریزی شرکت مهندسی آب و فاضلاب کشور
تبصره 3 ماده 1:
اجرای طرح های تامین و انتقال آب بر حسب مورد و در صورت توانایی درخواست شرکت های آب و فاضلاب از طریق وزارت نیرو به این شرکت ها تعویض می شود.
شرکت دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی بوده و امور آن بر طبق قانون تشکیل شرکت های آب و فاضلاب و مقررات اساسنامه شرکت اداره می گردد.

بخش :دوم

مقدار اب مصرفی 80 مشترک در طی سه دوره در سال 82
دوره های انتخابی سال 82:
دوره اول:ماههای فروردین و اردیبهشت(از 1/1/82 الی 24/2/82)
دوره دوم: ماههای تیر و مرداد(از 1/4/82 الی 24/5/82)
دوره سوم: ماههای بهمن و اسفند(از 1/11/82 الی 24/12/82)
محاسبات انجام شده روی مقادیر مصرفی به قرار زیر است:
تنظیم داده ها از کوچک به بزرگ – جدول توضیع فراوانی – میانگین – چارک و صدک – میانگین پیراسته –
میانگین وینزوری – میانگین نمونه گروه بندی شده – واریانس – انحراف معیار – دامنه نمونه – دامنه میان
چارکی نمونه – بافت نگار فراوانی نسبی – نمودار میله ای – نمودار کلوچه ای – چند بر فراوانی نسبی –
فراوانی تجمعی
تذکر 1 : جدول های توضیع فراوانی به 10 رده تقسیم شده اند که در یک دوره طول رده ی 10 و در دوره
دیگر طول رده ها 20 می باشد.(بر اساس مقادیر مصرفی)
تذکر 2 : داده هایی که صفر اعلام شده اند نشانگر این هستند که یا مشترک موقع قرائت کنتور در خانه نبوده یا
اصلا آبی مصرف نکرده و یا کنتور مشترک خراب بوده است.
داده ها و جدول توضیع فراوانی:دوره اول(1/1/82الی 24/2/82)

19 19 19 18 18 17 17 14 14 14 14 14 13 12 10 10 6 5 4 4 4 2 2 0 0 0
32 32 31 31 31 31 31 29 28 27 27 27 25 25 25 23 22 21 20 20 19 19
53 52 50 50 48 47 47 45 43 43 41 40 38 37 37 36 35 34 33 33 33 32
99 84 75 72 70 62 62 59 58 53
درصد فراوانی تجمعی فراوانی تجمعی درجه Mi Fi MiFi
فراوانی نسبی فراوانی مطلق مرکز
دسته رده ها
(C-L)
12
12 54 75/330 63 15/0 12 25/5 5/10-0
20
20 81 5/4324 279 22/0 18 5/15 5/20-5/10
41
41 5/49 75/7152 5/280 13/0 11 5/25 5/30-5/20
58
58 5/76 25/21424 5/603 21/0 17 5/35 5/40-5/30
68
68 45 5/20702 455 12/0 10 5/45 5/50-5/40
73
73 5/22 25/15401 5/277 06/0 5 5/55 5/60-5/50
75
75 9 5/8580 131 02/0 2 5/65 5/70-5/60
78
78 5/13 75/17100 5/266 03/0 3 5/75 5/80-5/70
79
79 5/4 25/7310 5/85 01/0 1 5/85 5/90-5/80
80
80 5/4 25/91207 5/95 01/0 1 5/95 5/100-5/90

360 75/111447 2497 1 80 جمع

محاسبات آماری دوره اول:
– میانگین:
میانگین آب مصرفی 80 خانوار در طی این دوره 21/31 متر مکعب می باشد.
– چارک ها:
در حدود 25 درصد از 80 خانوار مقدار 9/14 متر مکعب آب مصرف کرده اند.
در حدود 50 درصد از 80 خانوار مقدار 6/38 متر مکعب آب مصرف کرده اند.
در حدود 75درصد از 80 خانوار مقدار 5/42 متر مکعب آب مصرف کرده اند .
میانگین پیراسته و وینزوری و میانگین نمونه گروه بندی شده:
609/27=میانگین پیراسته
437/28=میانگین وینزوری
2125/31=میانگین نمونه گروه بندی شده
– دامنه نمونه و دامنه میان چارکی نمونه:
99 =0-99=دامنه نمونه
مقادیر مصرفی آب در این دوره بین 0 تا 99 پخش شده است.
6/27=9/14-5/42=دامنه میان چارکی
مقادیر 9/14 تا 5/42 در نیمه مرکزی مقادیر مصرفی آب در این دوره پخش شده است.
– واریانس و انحراف معیار نمونه گروه بندی شده:

 

داده ها وجدول توزیع فراوانی:دوره دوم(1/4/82الی24/5/82)
29 27 27 27 26 26 24 22 20 19 19 18 17 12 11 10 9 7 6 6 4 2 0
48 47 45 45 45 44 41 40 38 38 38 37 37 36 35 34 33 33 32 31 31 31
84 79 78 77 76 75 74 73 70 68 67 67 65 62 61 56 56 55 55 53 53 51
199 189 137 134 121 118 106 101 98 88 87 85

درصد فراوانی تجمعی

فراوانی تجمعی
درجه

Mi Fi

MiFi
فراوانی نسبی
فراوانی مطلق
مرکز
دسته
رده ها
(C-L)

15 15 5/67 9375/1575 75/153 18/0 15 25/10 5/20-0

38 38 5/103 75/21395 5/701 28/0 23 5/30 5/40-5/20

52 52 63 5/3573 707 17/0 14 5/50 5/60-5/40

66 66 63 5/69583 987 17/0 14 5/70 5/80-5/60

72 72 27 5/49141 543 07/0 6 5/90 5/100-5/80

75 75 5/13 75/36630 5/331 03/0 3 5/110 5/120-5/100

78 78 5/13 75/51090 5/391 03/0 3 5/130 5/140-5/120

78 78 0 0 0 0 0 5/150 5/160-5/140

78 78 0 0 0 0 0 5/170 5/180-5/160

80 80 9 5/72580 381 02/0 2 5/190 5/200-5/180

360 18/337702 25/4178 1 80 جمع

 

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله جرم محاربه pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله جرم محاربه pdf دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جرم محاربه pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله جرم محاربه pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله جرم محاربه pdf :

جرم محاربه

محاربه لغتی عربی است که به معنی «جنگ کردن با خدا» بوده و یک اصطلاح قرآنی و جرم جزایی است و در فقه اسلامی برای آن مجازات اعدام درنظر گرفته شده‌است. فاعل این جرم، محارب نام دارد.

تاریخچه
در زمان حکومت پیامبر اسلام بر شهر مدینه، گروهی از راهزنان به مردم و چوپانان حمله می‌نمودند و آنان را به وضع فجیعی به قتل می‌رساندند. لذا آیه 33 سوره مائده در این باب نازل شد و حکم به اعدام یا تبعید آنان صادر گشت.

محاربه در فقه
بغی در فقه اسلامی به جرایم سیاسی گفته می‌شود. بنابراین انتصاب محاربه به جرایم سیاسی از دید بسیاری از فقها غلط بوده و نمی‌توان به باغی اتهام محاربه وارد نمود. از دید فقه اسلامی اتهام محاربه نیازمند آماده بودن سلاح و سلب امنیت از مردم است. خمینی در تحریرالوسیله گفته‌است:
« محارب کسی است که سلاح خود را آخته وآماده سازد وبه ترساندن مردم وسلب امنیت و ایجاد فساد در جامعه اقدام نماید خواه در صحرا باشد، یا در دریا، و یا درشهرها باشد یا در جاده‌ها، شب باشد یا روز، زن باشد یا مرد، در همه حالات محارب نامیده می‌شود و احکام محاربه با خدا در مورد او اجرا می‌گردد. »
برخی از علما مانند حسین‌علی منتظری، علاوه بر «مسلح بودن» و «سلب کردن امنیت» از مردم، شرط «قصد ترساندن» داشتن را نیز برای احراز این جرم لازم می‌دانند.

محاربه در قوانین ایران
یکی از مهمترین جرایم علیه امنیت ملی در حقوق جمهوری اسلامی ایران محاربه‌است که در قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 از ماده 183 تا 196 مورد اشاره قرار گرفته‌است.
• اسلحه کشیدن برای ترسانیدن مردم
o ماده 183: هر کس که برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد فی‌الارض می‌باشد. براساس تبصره 3 ماده فوق، میان سلاح سرد و سلاح گرم فرقی نیست‌.
• برهم زدن امنیت از طریق سرقت مسلحانه و قطع الطریق
o ماده 186: هر گروه یا جمعیت متشکل که در برابر حکومت اسلامی قیام مسلحانه کند مادام که مرکزیت آن باقی است تمام اعضاء و هواداران آن‌، که موضع آن گروه یا جمعیت یا سازمان را می‌دانند و به نحوی در پیشبرد اهداف آن فعالیت و تلاش موثر دارند محارب‌اند اگرچه در شاخه نظامی شرکت نداشته باشند.
• ریختن طرح براندازی حکومت اسلامی
o ماده 187: هر فرد یا گروه که طرح براندازی حکومت اسلامی را بریزد و برای این منظور اسلحه و مواد منفجره تهیه کند و نیز کسانی که با آگاهی و اختیار، امکانات مالی موثر و یا وسایل و اسباب کار و سلاح در اختیار آنها بگذارند محارب و مفسد فی‌الارض می‌باشند.
• نامزد شدن برای یکی از پستهای حساس حکومت کودتا
o ماده 188: هر کس در طرح براندازی حکومت اسلامی خود را نامزد یکی از پستهای حساس حکومت کودتا نماید و نامزدی او در تحقق‌ کودتا به نحوی موثر باشد، «محارب‌» و «مفسد فی الارض‌» است‌.
o ماده 190: حد محاربه و افساد فی‌الارض یکی‌ از چهار چیز است‌: 1.قتل 2.آویختن به دار 3.اول قطع دست راست و سپس پای چپ 4.نفی بلد
o ماده 191: قاضی در انتخاب هر یک از این امور چهارگانه مخیر است.
• تشکیل یا اداره یا عضویت در دسته یا جمعیت به قصد برهم زدن امنیت کشور
o ماده 498: هر کس با هر مرامی، دسته، جمعیت یا شعبه جمعیتی بیش از دو نفر در داخل یا خارج از کشور تحت هر اسم یا عنوانی تشکیل دهد یا اداره نماید که هدف آن برهم زدن امنیت کشور باشد و محارب شناخته نشود به حبس از دو تا ده سال محکوم می‌شود.
o ماده 499: هرکس در یکی از دسته‌ها یا جمعیت‌ها یا شعب جمعیت‌های مذکور در ماده (498) عضویت یابد به سه ماه تا پنج سال حبس محکوم می‌گردد مگر اینکه ثابت شود از اهداف آن بی اطلاع بوده‌است.
o ماده 499: در مورد کسانی که عضو نبوده بلکه صرفا حامی دسته یا جمعیتی می‌باشند قابل اعمال نیست.

محاربه مصدر باب مفاعله و مشتق از ثلاثی مجرد [حرب] و نقیض واژ سلم(صلح) می‌باشد. محاربه در اصل به مفهوم سلب و گرفتن است.
به هر کسی که سلاح خود را بکشد و ظاهر کند و آماده کند برای ترساندن مردم و قصد افساد فی الارض داشته باشد محارب است و اصطلاحاً به چنین عملی محاربه گفته می‌شود.

نقش توبه در محاربه

تمام مفسران و فقهای امامیه و عامّه به این امر اذعان دارند که اگر پیش از تسلط بر محارب او توبه کند عفو می‌شود؛ مگر اینکه حقوق الناس بر گردنش باشد که در این صورت باید مجازات شود. شهید ثانی در کتاب شرح لمعه و صاحب جواهر درج 41 ص 581 جواهر الکلام بر این مطالب اشاره کرده‌اند.
کیفر محاربه: مجازات جرم محاربه بر اساس آیه شریفه 33 سور مائده و همان گونه که ماده 190 قانون مجازات اسلامی نیز حاکی است یکی از چهار مجازات ذیل است و در این خصوص تردیدی نیست:

1- قتل؛
2- صلب و به دار آویختن؛
3- قطع دست راست و پای چپ؛
4- نفی بَلَد.
اما آنچه مورد اختلاف واقع شده این است که آیا این اعمال مجازات‌های مذکور توسط قاضی به نحو تخییر است یا ترتیب؟

1- قول ترتیب – تنویع؛
2- قول تخییر؛
3- قول مختار؛
مراعات تناسب بین جرم و مجازات اولی است و فلسفه مخیر بودن حاکم و قول تخییر نیز مبتنی بر همین اولویت است و اتفاقاً الزام به رعایت قول ترتیب چه بسا گاهی ممکن است با این اولویت در تعارض آشکار بوده و موجب نقض اصل تناسب و مغایر مصالح فردی و اجتماعی ناشی از آن باشد؛ در حالی که در قول ترتیب به منظور تعیین و اعمال مجازات منحصراً جرم واقع شده مورد عنایت قرار می‌گیرد.
بنابراین می‌توان گفت که منطقی‌ترین و سازگارترین قول با مبانی حقوقی قول تخییر مبتنی بر اصل تناسب بین جرم و مجازات است نه تخییر علی الاطلاق.

الف) چگونگی اجرای قتل
قتل مذکور در ماده 190 ق.م.ا عملاً و نیز از جهت نظری دو جایگاه متفاوت دارد گاهی ممکن است به عنوان قصاص و زمانی هم محتمل است به عنوان حدّ اجرا شود. چنانچه قتلی توسط محارب واقع شود ولی اولیاء دم عفو کنند و یا به اخذ دیه تراضی کنند قاضی می‌تواند به عنوان مجازات محاربه وی را بکشد و این فرض مستلزم رعایت و اعمال شرایط قصاص نمی‌باشد. اما اگر اولیاء دم تقاضای اجرای قصاص را کنند قصاص مقدم بر اجرای حدّ بوده و با لحاظ شرایط و مراعات عمومات باب قتل به اجراء در می‌آید عده‌ای قائلند اجرای قتل بعنوان حدّ محاربه باید با استفاده از شمشیر و گردن زدن باشد و این در حالی است که از ظاهر مفهوم لغوی: یقتلوا; در آیه شریفه استفاده می‌شود که ملاک نه شمشیر بلکه کشته شدن مفتضحان محارب است.

ب) چگونگی اجرای صلب
صلب در لغت به معنای سخت است و بدین اعتبار پشت انسان و حیوان را نیز صلب گویند اما یصلبوا; در آیه محاربه از باب تفعیل و مبالغه در صلب است و مراد از آن به دار آویختن توأم با ذلت و مشقت به منظور عبرت گرفتن دیگران است در صلب حلقه و گِره طناب نباید بگونه‌ای باشد که موجب کشته شدن محارب شود و نباید حداکثر بیش از سه روز بر بالای چوبه‌دار باقی بماند و بعد از گذشت سه روز اگر محارب زنده ماند نباید او را کشت بلکه باید آزاد شود.

ج) چگونگی اجرای قطع
آیه شریفه محاربه در زمین چگونگی اجرای قطع اجمال دارد چرا که نه تنها ترتیب قطع را بیان نمی‌کند بلکه مبین حدود و میزان قطع نیز نمی‌باشد مثلاً دست راست یا پای چپ باشد به هر حال در این گونه موارد برای رفع ابهام و اجمال لازم است به فتاوی فقهاء مراجعه شود که معلوم می‌شود.
مراد از دست و یا چهار انگشت دست و چهار انگشت از پا می‌باشد و در مورد ترتیب قطع، امام خمینی در تحریر گفته احتیاط واجب آن است که بعد از قطع دست صبر کنند تا خون بند آید بعد پای او را قطع کنند و اگر طرف دست راست ندارد یا هر دو عضو را فاقد است حاکم غیر از قطع از دیگر مجازات‌ها انتخاب نماید.
د) چگونگی اجرای نفی بَلَد
در خصوص مفهوم نفی بَلَد و چگونگی اجرای آن در میان فقهاء و اندیشمندان حقوق اسلامی اتفاق نظر وجود ندارد و اقوال متواتر و مختلفی در این زمینه وجود دارد.

1- نفی بَلَد در قالب حبس
برخی از متفکرین با استفاده از برخی روایات نفی بلد را در معنای حبس گرفته‌اند.

2- نفی بلَد به شکل تبعید
واژه نفی به اعتبار لغوی به معنای طرد و ابعاد و اخراج از یک مکانی به مکان دیگر آمده است که امام خمینی در شرح تبصره اجرای تبعید را اخراج از محل وقوع بزه و انتقال به شهر دیگر دانسته‌اند.

3- نفی بَلَد به نحو تبعید توأم با زندان
برخی از فقهای اهل سنت صرف تبعید را برای تحقق مفهوم نفی بَلَد کافی به مقصود ندانسته‌اند و قائل شده‌اند که محارب تبعید شده باید در همان محل تبعید زندانی شود.

4- نفی بَلَد به عنوان اعدام
پاره‌ای از فقیهان اصل واژه نفی را به مفهوم هلاک نمودن و اعدام کردن دانسته‌اند لذا قائل شده‌اند که در مورد اعمال مجازات نفی بَلَد محارب باید به نحوی از روی زمین نابود شود تا نفی بَلَد معادل مجازاتهای قتل و صلب باشد.
اما علیرغم این نظرات به نظر می‌رسد مستفاد از مفهوم مضایقی است که در مواد 193 و 194 در مقام بیان این تضییقات آمده است که مراجعه شود.

محارب و محاربه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله تعریف آب میوه pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله تعریف آب میوه pdf دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تعریف آب میوه pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تعریف آب میوه pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله تعریف آب میوه pdf :

تعریف آب میوه

آب میوه، مایعی است که معمولاً در گیاهان یافت می شود. مثلاً آب پرتقال، عصاره میوه درخت پرتقال می باشد. آب میوه یکی از نوشیدنی های رایج مردم دنیاست.
هر آب میوه ای میزان خلوص مشخصی دارد. در برخی کشورها، آب میوه ها، 100 درصد خالص هستند. البته در بیشتر جاها آب میوه ها طبیعی نیستند.

کارخانجات تولید کننده آب میوه، از میوه ها اسانس یا عصاره تهیه می نمایند و از مخلوط نمودن این اسانس با شکر و آب، انواع آب میوه تهیه می کنند. این نوع آب میوه ها به دلیل داشتن شکر، تنها انرژی زا بوده و معمولاً خواص زیادی ندارند. اما آب میوه های تازه سرشار از انواع ویتامین ها و املاح بوده و ارزش غذایی بسیار بالایی دارند.
اغلب افراد سعی می کنند که در وعده ی صبحانه، یک لیوان آب میوه تازه بنوشند تا ویتامین های مورد نیاز بدنشان در طول روز تامین شود.
معمولاً از میوه های آناناس، انبه، پرتقال، سیب، آلبالو، گیلاس، انگور، زرد آلو ،هلو و انار آب میوه تهیه می کنند.

 

کنسانتره
آب میوه می تواند به حالت کنسانتره (یا غلیظ شده) موجود باشد. کنسانتره، شکلی از ماده است که اکثر اجزای اصلی تشکیل دهنده یا حلال آن را حذف نموده اند. معمولاً با گرفتن آب موجود در یک محلول یا سوسپانسیون، مثلاً گرفتن آب موجود در آب میوه و تبدیل آن به پودر یا عصاره، کنسانتره تشکیل می شود.
فایده تولید کنسانتره این است که با حذف آب، وزن ماده غذایی کاهش یافته و بنابراین حمل و نقل آن راحت تر و با صرف هزینه ی کمتر صورت می گیرد، به علاوه کنسانتره را به راحتی در هنگام مصرف با اضافه نمودن حلال (معمولاً آب)، به حالت اولیه خود برگردانده و مصرف می کنند.

روش های تهیه آبمیوه و رانی

فهرست آزمون های انجام گرفته بر روی نمونه:
1ـ آزمون حسی آبمیوه جات
2ـ مواد خارجی ( به موادی غیر بافت میوه نظیر بقایای گیاهی، شن و ماسه و

شش پایان و ; اطلاق می گردد )
3ـ حشرات
4ـ شن و خاک

5ـ دانه و پوست
6ـ پری ظرف
7ـ گوشت میوه.
8ـ وزن مخصوص ( پیکنومتری )
9ـ رفراکتومتری
10ـ پـ . هاش ( عکس لگاریتم یون های H+
11ـ عصاره خشک
12ـ خاکستر ( به بقایای مواد معدنی حاصل از سوختن کامل نمونه اطلاق می گردد. )
13ـ قلیائیات خاکستر.
14ـ اسیدیته نوار.
15ـ اسیدیته کل ( به کل اسیدهای آلی موجود در فرآورده اطلاق می

گردد که بر حسب اسید قالب موجود در میوه است )
16ـ اتیل الکل ( یکی از موادی است که در اثر واکنشهای بیوشیمیایی تخمیر قند توسط میکروارگانیسم ها ایجاد می شود. )
17ـ هیدروکسی متیل فدرفورال ( یکی از مواد شیمیایی واسطه که

طی جمع آوری فرآورده هنگام حرارت دادن از اسیدهای آمینه حاصل

می گردد )
18ـ قند
19ـ قند احیاء ( به قندهایی اطلاق می گردد که خاصیت احیاء کنندگی داشته و در آزمایش بتواند مس دو ظرفیای را با مس یک ظرفیتی Ca+ ” Ca2+ تبدیل کند. )
20ـ قند کل
21ـ ساکارز ( مدعی دو قندی غیر احیاء کننده است که با هیدروئید در محیط اسیدی به دو تک قندی احیاء کننده گلوکز و فروکتوز تبدیل می شود. )
22ـ اندیس فرمالین ( مقدار 01 NacH نرمال که برای خنثی کردن اسید آمینه موجود در 100 میلی لیتر نمونه )
23ـ ویتامین ث

روش استاندارد سازی نمونه:
الف: در یک استوانه مدرجح 250 میلی لیتری آبمیوه ( نمونه مورد نظر ) را ریخته و سپس دانسیته متر را در درون آن قرار می دهیم و پس از مدتی دانسیته مربوط به آن را خوانده و یادداشت می کنیم. در ضمن بایستی دمای آبمیوه ( نمونه مورد نظر ) را با قرار دادن ترموستو در داخل آن به دست آوریم و یادداشت کنیم چون تمامی ازمایشها در دمای 20 درجه سانتی گراد انجام می شوند و در صورتی که دمای نمونه بالاتر از 20 درجه سانتی گراد باشد به ازای هر درجه 2/0 به دانیسته اضافه می شود و به ازای هر درجه کمتر از 20 درجه سانتی گراد 2/0 از دانسیته کم خواهد شد.
ب: با استفاده از پیپت حبابدار مقداری معلوم از نمونه ( آبمیوه 20 میلی لیتر، نکتار 10 میلی لیتر و کنسانتره 5 میلی لیتر ) را در داخل بشر ریخته و چند قطره شناساگر فنل متالئین به آن اضافه می کنیم و سپس PH متر را در درون بشر قرار داده و در زیر بورت شامل شود 1/0 نرمال تیتر می کنیم . PH آن را به 2/8 رسانده و حجم مصرفی سود را یادداشت می کنیم.

پ: چند قطره از نمونه را به دستگاه فراکتومتر می ریزیم و سپس با نگاه کردن با چشمی راست و بوسیله پیچی که در سمت چپ دستگاه قرار دارد خط مستقیم را طوری تنظیم می کنیم که درست از مرکز علامت ( ) عبور کند و سپس با استفاده از چشمی سمت چپ بریکس ›آن را می خوانیم در هنگام خواندن بریکس بایستی به عامل دما توجه داشته باشیم و دمای آن را با شیلنگی که ( متصل به شیرآب ) در کنار آن قرار داده شده تنظیم کنیم ( 20 درجه سانتی گراد ) و در صورتی که دمای مورد نظر تنظیم نشد و اگر بالاتر از 20 درجه سانتی گراد بود با توجه به مقدار، بریکس مربوط به آن را به عددی که در جدول داده شده اضافه می کنیم و اگر دما پاییتر از 20 درجه سانتی گراد بود مقدار عددی را که در جدول آمده را از بریکس مشاهده شده کم می کنیم.
اما برای نمونه های جامد مثلاً سیب مقداری از آن را ( بر حسب گرم ) در 5، 10 یا 15 و ; میلی لیتر آب حل کرده و بریکس آن را می خوانیم و سپس عدد مشاهده شده را به ترتیب در 2، 3 و 4 و ; ضرب می کنیم.

 

 

فرمولهای مربوط به استاندارد سازی:
دانسیته استاندارد ـ دانسیته نمونه در دمای 20 درجه سانتیگراد
دانسیته آب ـ دانسیته استاندارد

حجم مخزن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = حجم آب (این فرمول فقط برای آبمیوه به کار می رود)

( لیتر ) L 100 = بر حسب هکتولیتر (HL) = حجم آب + حجم مخزن = حجم نهایی مخزن
100 0064/0 حجم سود 1/0 نرمال مصرفی
وزن یا حجم نمونه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = اسیدیته کل

اسید تارتاریک (انگور) = 0075/0
اسید مالئیک ( آلبالو، سیب، سیب گلابی ) = 0067/0
حجم مخزن اسیدیته کل
حجم نهایی
اسید سیتریک ( مابقی میوه ها ) = 0064/0
ـــــــــــــــــــــــــــــ = اسیدیته نمونه

0/01حجم نهایی ( اسیدیته نمونه ) ـ )اسیدیته استاندارد ) = مقدار اسید سیتریکی که باید اضافه شود.
Brix استاندارد ـ Brix نمونه
Brix استاندارد
اسیدیته استاندارد حجم نهایی ( اسیدیته استاندارد) ـ )اسیدیته نمون

ه) = مقدار آبی که باید اضافه شوددر صورت اضافه بودن اسید
( برای کنسانتره ها و تمامی نمونه ها کاربرد دارد حجم نمونه ــــــــــــــــــــــــــــ = (مقدار آب)

استاندارد سازی شربت:
کنسانتره + شکر = شربت
ابتدا بریکس شربت مورد نظر را نگاه می کنیم و بعد از به دست آوردن بریکس از جدولی که در اختیار داریم دانسیته آن را نگاه می کنیم و از آن جایی که وزن نمونه را در اختیار داریم در فرمول قرار داده و حجم آن را به دست می آوریم و بعد تمام مراحل را با توجه به فرمولهای بالایی انجام می دهیم.
نکته: مرحله قبل از استاندارد سازی شامل پیدا کردن مشخصی از کنسانتره ها است که بریکس و اسیدیته و ; آن مطابق استانداردهای ارائه شده باشد.

دستورالعمل اندازه گیری بریکس:
Brix: 1ـ چند قطره اب میوه یا کنسانتره را روی منشور رفراکتومتر قرار داده و آن را کاملاً یکنواخت پخش کنید. 2ـ در مورد رب گوجه فرنگی، رب را داخل کاغذ صافی قرار داده و آب را روی منشور قرار دهید. 3ـ غلظت را در 20 درجه سانتیگراد بخوانید. 4ـ اگر اندیس رفراکسیون در درجه جرارت بالاتر از 20 درجه سانتیگراد خوانده شود مقدار 00023/0 را به ازای هر درجه سانتیگراد به اندیس رفراکسیون اضافه کنید. 5ـ اگر درجه رفراکتومتر در درجه حرارتی کمتر از 20 درجه سانتیگراد خوانده شود مقدار مذکور را از اندیس رفراکسیون کم کنیم. 6ـ نتیجه بر حسب درصد میلی گرم لیتر محلول درجه بریکس بیان می شود.

دستورالعمل اندازه گیری شفافیت و رنگ:
1ـ اگر نمونه آب میوه باشد مستقیماً عمل می کنیم. 2ـ اگر نمونه کنسانتره باشد ابتدا آنرا با آب مقطر رفیق کرده و به بریکس مورد نظر برسانید. 3ـ دستگاه اسپکترو فتومتر را روشن کرده وبا آب مقطر بد از تنظیم طول موج دستگاه را صفر و کالیبره کنید. 4ـ پس از خالی کردن کوت محتوی آب میوه را داخل همان کوت بریزید. 5ـ کوت را در داخل دستگاه قرار داده و عدد را بخوانید. عدد خوانده شده بر روی مانیتور دستگاه شفافیت و رنگ نمونه را نشان می دهد.

دستورالعمل اندازه گیری NTU:
1ـ اگر نمونه مورد نظر آب میوه باشد مستقیماً عمل می کنیم. 2ـ اگر ن

مونه کنسانتره باشد آن را با آب مقطر رقیق کرده و به بریکس مورد نظر برسانید 3ـ سپس دستگاه NTU را روشن کرده سل دستگاه را که از قبل شسته و خشک کرده ایم از نمونه مورد نظر پر کنید. 4ـ سل را داخل دستگاه قرار دهید. 5ـ عدد خوانده شده بر روی مانیتور دستگاه NTU را نشان می دهد.

دستورالعمل اندازه گیری اسیدیته کل: 1ـ 250 میلی لیتر آب مقطر جوشیده و سرد شده را در یک ارلن مایر 500 بریزید. 2ـ 20 گرم آب میوه، 20 گرم نکتار 4 گرم کنسانتره ) به آن افزوده و کاملاً هم بزنید. 3ـ با استفاده از همزن مغناطیسی با سود 1/0 نرمال در مجاورت فنل فتالئین تا ظهور رنگ صورتی پایدار یا رسیدن به PH = 8.1 تیتر می کنیم. 4ـفرمول محاسبه اسیدیته:
100 اندیس اسید میلی لیتر سود 1/0 نرمال مصرفی
وزن نمونه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = اسیدیته کل

اندیس اسید برای اسید سیتریک: 00064/0
اندیس اسید برای اسید مالیک: 00067/0
اندیس اسید برای تارتاریک: 0075/0

دستورالعمل اندازه گیری PH:
1ـ دستگاه PH متر را با محلول تامپون PH = 4 و PH = 7 تنظیم کنید.
2ـ مقداری نمونه آب میوه یا کنسانتره و ; در یک بشر ml 100 ریخته و الکترود PH متر را داخل آن قرار می دهیم و PH آن را می خوانیم.

دستور العمل آزمایش تأثیر آنزیم آمیلاز:
1ـ مقدار 10 میلی لیتر آب میوه را بردارید. 2ـ به آن 2 قطره محلول سد اضافه کنید. 3ـ اگر ید در بالای آب میوه به رنگ آبی درآید آنزیم تأثیر نکرده است ولی اگر به رنگ ید ( قهوه ای روشن ) باقی ماند آمیلاز تأثیر کرده است.

دستور العمل آزمایش تأثیر پکتیناز:
1ـ مقدار 2 میلی لیتر آب میوه را برداشته و به آن 4 میلی لیتر محلول اسید ـ الکل اضافه نمائید. 2ـ اگر محلول فلوکه شد آنزمیم تأثیر نکرده 3ـ اگر محلول فلوکه نش و شفاف بافی ماند آنزیم ثاثیه کرده است.
کشت میکروبی:
برای کشت میکروبی دو نوع محیط وجود دارد:
الف ـ plate – Count – Agar
ب ـ YGC – Agar

هر یک از این محیط ها به طور جداگانه تهیه و مورد استفاده قرار می گیرند و طرز تهیه آن ها بدین شکل است: مقداری آب مقطر دوباره تقطیر شده را حرارت می دهیم و بعد مقدارهایی در حدود 5/4 گرم از محیط P و 8 گرم از YGC را وزن کرده و به طور جداگانه در 200 میلی لیتر آب مقطری که حرارت داده شده حل می کنیم و به هم می زنیم و رنگ محلول کدر می شود دوباره محلول را حرارت داده و شفاف می کنیم و اینگونه محیط کشت برای آبمیوه ها کاربرد دارد.
برای کنسانتره ها و ترکیباتی که بریکس آن ها بالاست از رینگر استفاده می کنیم.
محیط کشت P.C.A برای تشخیص مخمرها و محیط کشت YGC برا

 

ی تشخیث کپک ها به کار می رود. قبل از شروع به کشت بایستی محیط های تهیه شده و تمامی ظروف ( پلیت ها و پیپت ها ) را در اتوکلاو قرار دهیم تا استریل شوند. بعد از استریل شدن آنها را استفاده می کنیم. برای هر نمونه آبمیوه دو محیط کشت داریم به طوریکه 1 میلی لیتر از آبمیوه را برداشته و در درون پلیت می ریزیم و بعد مقداری از محیط کشت ( تقریباض 8 میلی لیتر ) که در درون لوله های مخصوص قرار گرفته اند درون پلیت که محتوی آبمیوه است می ریزیم. قبل از اینکار ما باید توجه داشته باشیم که موقع باز کردن درب آبمیوه ها، پاکت آن ها را با الکل 70 پاک کنیم و علت انتخاب الکل 70 به این دلیل است که خاصیت ماندگاری زیادتری روی پاکت دارد در حال که الکل 96 فرار است و زود بخار می شود.
در ضمن کشت باید دو پلیت را به عنوان شاهد برای محیطهای کشت در نظر بگیریم اگر احتمالاً آلودگی از محیط باشد مشخص می شود. بعد از آن که YGC و P.C.A را به طور جداگانه در پلیت ها ریختیم باید منتظر بمانیم که به شکل ژلاتین در آید سپس پلیتها را برگردانده و همه آنها را در انکوباتور قرار می دهیم در ضمن باید روی درب پلیت ها مشخصات آبمیوه ( نمونه ) نوشته شود.
4 یا 3 یا 2 یا M1
ساعت تولید /P.C.A یا YGC / تاریخ تولید
بعد از 24 تا 48 ساعت اگر محیط های کشت و نمونه ها آلودگی داشتند به صورت کلونی های سفید رنگ نمایان می شوند در غیر اینصورت به شکل صاف و شفاف خواهد بود.
برای کشت میکروبی 24 نمونه و ; در 4 دستگاه و دو به دو پشت سر هم قرار گرفته اند و برای هر پاکت آبمیوه 2 پلیت در نظر گرفته می شود که در یکی از پلیت ها YGC و در پلیت دیگری P.C.A ریخته می شود. در ضمن نمونه ها در ساعات گوناگون تولید مورد آزمایش قرار می گیرند.
در هنگام کشت میکروبی باید توجه داشته باشیم که در پلیت ها به مدت طولانی باز نماند ( در هنگام ریختن نمونه و محیط های کشت ) چون احتمال نفوذ آلودگی به آن وجود دارد.
در هنگام برداشتن آبمیوه با پیپت اگر مقداری از آن به دهان رفت باید فوراً پیپت را عوض کرده و از پیپت دیگری استفاده کنیم و باید برای هر پاکت آبمیوه پیپت خاص

به آن را داشته باشیم.
در اتاق کشت میکروبی چراغ AV برای میکروب کشی وجود دارد که هنگام روشن بودن آن باید وارد اتاق شد و مدت زمان روشن بودن آن 10 تا 20 دقیقه است.
کشت میکروبی کنسانتره:
در یک لوله آزمایش مقداری در حدود 9 میلی لیتر از رینگر را می ریزیم و سپس توسط پیپت و چدار مقدار 1 میلی لیتر از کنسانترهرا برداشته و درون آن می ریزیم و بعد از آن که کنسانتره در آن کاملاً مخلوط شد 1 میلی لیتر از آن را برداشته و درون پلیت ها می ریزیم و بعد محیط های کشت P و Y را درون پلیت ها ریخته و بعد از 24 تا 48 ساعت که پلیت ها را از انگوباتور برداشتیم در صورت داشتن آلودگی مقدار کلونی ها را در ده ضرب می کنیم ( 10 برابر رقیق شده ).
آزمایش تعیین میزان خاکستر
ابتدا 25 میلی لیتر با 25 گرم از نمونه ( آبمیوه ) را برداشته و درون کوزه چینی می ریزیم البته قبل از اینکار باید وزن کروزه خالی را یکبار توسط

 

 

ترازوی حساس و یکبار توسط ترازوی آنالیتیک به دست می وریم اینتکار برای به دست آوردن اختلاف بین آن ها است و بعد از آن درون آون قرار می دهیم تا آب آن از بین برود و سپس آن را روی شعله می گذاریم و چند قطره روغن زیتون برای بهتر سوختن به آن اضافه می کنیم. بعد از قدری حرارت را ادامه می دهیم تا نمونه کاملاً بسوزد و دیگر دود نکند و بعد کروزه چینی را برداشته و درون کروه در دمای 525 درجه سانتی گراد قرار می دهیم تا کاملاً بسوزد و به صورت پودر سفید رنگ درآید. اگر بعد از چندین ساعت مشاهده کردیم که م

قداری سیاهی بر روی آن مانده است آن را

سرد می کنیم و چند قطره آب مقطر بر روی آن لکه سیاه می ریزیم بعد مجدداً آن را درون کوره قرار می دهیم تا کاملاًً سفید شود و بعد آن را وزن کرده و جواب آن به صورت زیر می باشد.
4 = g/100 mlit وزن خاکستر
تذکر: کروزه چینی را بایستی تمیز شسته و با آب مقطر هم شستشو می دهیم سپس درون آون قرار داده و بعد از خشک شدن کامل وزن می کنیم.
قلیائیت خاکستر

100 0069/0 ( میلی لیتر سود 1/0 نرمال ـ میلی لیتر HCL1/0 نرمال مصرفی )
درصد خاکستر
به خاکستر بدست آمده در کپسول چینی مقدار معینی کلریدریک اسید 1/0 نرمال ( 10 میلی لیتر ) بریزید ورودی جسم آب گرم قرار دهید و بخوشانید سپس آن را برداشته و سرد کنید بعد چند قطره معرف متیل ( یک درصد آبی ) اضافه کنید و سپس آن را در زیر بورت قرار داده و با سود 1/0 ـ نرمال تمیز کنید به طوری که رنگ آن از قرمز آلبالوئی به نارنجی تبدیل شود . ( PH = 3.8 ) اختلاف بین حجم کلریدریک اسید اضافه شده و سود مصرفی مربوط به قلیائیت خاکستری یعنی میلی لیتر اسید مورد نیاز برای خنثی کردن خاکستر حاصل از نمونه توزین شده می باشد سپس قلیائیت را بر حسب کربنات پتاسیم در خاکستر حاصل از صد گرم نمونه بیان کنید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = قلیائیت خاکستر بر حسب گرم در صد گرم نمونه
اندازه گیری ویتامین ث ( Vitc )
روش کار :

5 میلی لیتر یا 5 گرم از نمونه را در یک ارلن 250 میلی لیتری ریخته در حدود 20 میلی لیتر آب مقطر به آن اضافه کنید و در مجاورت نشاسته بایدیدور پتاسیم تمیز می کنیم . پایان عمل رنگ آبی خواهد بود .
Mg/100 بر حسب اسید آسکوربیک =

V1 = حجم مصرفی یدیدور پتاسیم .
V2 = حجم یا وزن نمونه
طرز تهیه یدیدور پتاسیم :
10 میلی لیتر ید 01 نرمال را در بالن 100 میلی لیتری ریخته و 16 گرم یدور پتاسیم ( KI ) اضافه کرده و بالن را با آب مقطر به حجم می رسانیم .
طرز تهیه محلول نشاسته %1 ( مصرف آمیدون )
1 گرم پودر نشاسته را در یک بشر 150 میلی لیتری ریخته چند میلی لیتر آب مقطر سرد به آن افزوده و حل می کنیم سپس روی آن مقدار 90 سی سی آب مقطر در حال جوش اضافه کرده و روی هیتر در حالی که به هم می خورد تا وقتی که تقریبا شفاف شود حرارت می دهیم . سپس در بالن 10 میلی لیتری منتقل و در حالیکه سرد است با آب مقطر به حجم می رسانیم .
نکته :
علت تشکیل زینگ آبی را می توان الف ) تشکیل کمپلکس ید و نشاسته دانست { ( c. 24 H40 O20 I4 ) I } H ب) به علت جذب سطحی مولکولهای ید یا ( I-3 ) بر روی مولکولهای بزرگ نشاسته است .
روش آزمون کیفی هیدروکسی متیل فورفورال :
10 میلی لیتر نمونه رقیق شده( Bx = 12 ) را برداشته در یک لوله آزمایش ریخته تا حدود 5 میلی لیتر در اتیل اتر به آن اضافه کنید . با انگشت دز ، لوله را گرفته و چند بار سر و ته کنید بعد حدود یک دقیقه صبر کنید تا محتویات لوله دو فاز شود .
در یک لوله دیگر حدود 2 میلی لیتر دی اتیل دی اثر بریزید این آزمایش مشاهده است. از فاز بالایی لوله آزمایش اول حدود 2 یا 3 میلی لیتر که فاز است برداشته و در لوله تمیز دیگری بریزید به آن دو قطره معرف رزوسینول %6 بریزید همچنین دو قطره هم به لوله آزمایش شاهد اضافه کنید . سپس لوله ها را تکان داده و یک دقیقه صبیر کنید اگر بعد از یک دقیقه رنگ لوله آزما

یش اول قرمز آلبالوئی شود دلیل بر وجود هیدروکسی متیل فورفورال در نمونه است . در مواردی که بعد از یک دقیقه رنگ آلبالوئی نشود حدود 5 دقیقه صبر کنید اگر تغییر رنگ ندارد فاقد هیدروکسی – متیل فورمورال است .
لوله آزمایش شاهد بحث بررسی تغییر رنگ رزوسینول در نمونه می باشد .

طرز تهیه محلول رزوسینول %1
05 گرم پودر رزوسینول را با اسید کلریدریک غلیظ %37 در بالن 50 میلی لیتر به حجم برسانید ( در یخچال نگهداری شود . )

روش آزمون تعیین so2 :
32 گرم نمونه شربت را برداشته و در داخل بالن بدومتری می ریزیم. سپس 300 میلی لیتر آب به آن اضافه می کنیم . 25 میلی لیتر محلول ید 01 نرمال را در داخل ارلن می ریزیم . 25 میلی لیتر از محلول ید را نیز به عنوان شاهد برداشته و در آن را با سلفون بسته و در محل تاریکی قرار می دهیم .
بالن یا ارلن در ، سمباره ای را روی هیتر قرار داده و رابط کحبدان را به آن وصل می کنیم در قسمت انتهای حاوی محلول ید را قرار می دهیم . از قسمت بالای رابط مقدار 10 میلی لیتر اسید کلریدریک غلیظ اضافه می کنیم . سپس در رابط را بسته و هیتر را روشن می کنیم . عمل تقطیر را ادامه می دهیم تا حجم محلول ید به 750 میلی لیتر برسد .
بوسیله تیوسولفات سدیم %1 تا بی رنگ شدن محلول تمیز می کنیم .
اختلاف تیو سولفات مصرفی بین نمونه شاهد و آزمایش را حساب کنید .
وزن نمونه
gr/1000gr

قند کل :
25 میلی لیتر از نمونه را برداشته و بر روی آن 2 میلی لیتر استات سرب می ریزیم در صورت رنگی بودن آبمیوه کربن اکتیو جهت از بین بردن رنگ آن به نمونه می افزاییم و بعد مقدار 3 میلی لیتر اگزالت پتاسیم جهت از بین بردن اثرات سمی استات سرب به نمونه می افزاییم بعد حجم نمونه را به 100 میلی لیتر می رسانیم ( با آب مقطر ) و بعد 25 میلی لیتر از نمونه را برداشته و 25 میلی لیتر آب مقطر بر روی آن اضافه می کنیم سپس 6 میلی لیتر اسید کلریدریک به آن می افزاییم آن را درون حمام آب گرم قرار داده به مدت 20 دقیقه ( دمای جسم 60 تا 70 درجه ) بعد نمونه را سرد کرده چند قطره معرف فنل فتالئین بر روی آن اضافه می کنیم و بعد با سود 01 نرمال آن را خنثی کرده و بعد از آن که نمونه به رنگ صورتی خیلی کم رنگ در آمد نمونه را به حجم 100 میلی لیتر مانده و آن را در درون صورت می ریزیم.

روش محاسبه و آزمایش:

5 میلی لیتر محلول فهلینک A و 5 میلی لیتر فهلینگ B درون ارلن می ریزیم و آن را حرارت می دهیم تا بجوشد . بعد از جوشیدن محلول ، بر روی آن از محلول خنثی شده که درون بورت ریخته ایم اضافه می کنیم آنقدر این عمل را ادامه می دهیم که مقدار اندکی از ر

 

نگ آبی باقی بماند سپس چند قطره معرف متیلن بلو بر روی آن اضافه و تیتراسیون را ادامه می دهیم. آنقدر تیتراسیون را انجام می دهیم که رنگ آبی از بین برود و رنگ قرمز آجری ( مسی ) محلول ثابت بماند سپس حجم مصرفی را یادداشت و درصد قند کل را از رابطه بعدی محاسبه می کنیم :

100 100 100 فاکتور فهلینگ
25 25 حجم مصرفی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = درصد قند کل

اندیس فرمالین :
10 میلی لیتر از فرمالدئید را توسط پیپت برداشته و در داخل بشر میریزیم سپس مقداری آب مقدار به آن اضافه کرده و در روی همزن مغناطیسی قرار می دهیم و PH متر را درون بشر گذاشته و سپس توسط Naoh یک نرمال یا 1/0 نرمال تیتر کرده و PH آن را به 81 می رسانیم و سپس محلول به دست آمده را درون بورت می ریزیم .

روش آزمایش و محاسبه اندیس برمالین :
25 گرم از نمونه ( کنسانتره پرتغال ) را توسط ترازو وزن و در داخل بشر می ریزیم سپس بر روی آن مقداری آب مقطر اضافه کرده و روی مغناطیس هم زن ( هم زن مغناطیسی ) قرار داده و PH متر را هم بر آن سوار کرده و سپس توسط سرد 1 نرمال یا 01 نرمال PH آن را هم به 81 می رسانیم سپس محلول نمونه را زیربورت که شامل محلول فرمالدئید با PH 8.1 است قرار داده و 25 میلی لیتر از این محلول را بر روی نمونه تهیه شده می ریزیم و آخر سر توسط سرد 01 تمیز کرده و PH آن را به 81 می رسانیم سپس حجم مصرفی را در عدد 4 ضرب می کنیم :
اندیس فرمالین = حجم سود مصرفی

توجه داشته باشیم که با ریختن محلول فرمالدئید ( PH = 8.1 ) بر روی نم

ونه تهیه شده PH آن کاهش می یابد . در ضمن اگر 50 گرم آبمیوه یا نمونه برداریم بایستی 20 میلی لیتر از فرمالدئید را مورد استفاده قرار دهیم و آن گاه برای بدست آوردن اندیس فرمالین باید حجم مصرفی سود را در عدد 2 ضرب می کردیم و مقدار آن را بدست آوریم و بایستی مقدار اندیس فرمالین را در 100 گرم بیابیم .

تهیه سود نیترازول 01 نرمال :
ابتدا بشری را که برای تهیه سود به کار می رود را تمیز شسته و توسط آب مقطر دو بار تقطیر شده شستشو می دهیم و بعد در حدود 1 لیتر آب مقطر دو بار تقطیر شده درون آن می ریزیم و حرارت می دهیم ( تا جوشیدن کامل ) و علت اینکه حرارت می دهیم این است که در صورت محبوس بودن دی اکسید کربن در آن ، خارج شود چون اگر درون آن دی اکسید کربن باشد قلیا یا سود را کدر می کند و تولید کربنات را می کند . بعد از حرارت دادن در حدود دو ساعت منتظر می مانیم تا آب سرد شود و دمای آن به 20 درجه سانتی گراد برسد . سپس سود محلول را برداشته و درون بالن که دارای مقداری آب مقطر است می ریزیم در حدود 500 میلی لیتر از آب مقطر را از درون ظرف نمونه ( سود متازول ) عبور می دهیم و بعد از آن حجم سود را توسط آب مقطر به 1 لیتر می رسانیم .

نکته :
محلول های قلیایی جذب کننده های خوبی برای co2 موجود در هوا هستند و اگر در معرض هوا قرار گیرند به سرعت از هوای کربن دی اکسد را جذب و به شکل کربنات در می آیند .
محلولهای قلیایی اگر به مدت طولانی در تماس با دو قطعه شیشه ای قرار بگیرند به علت حل کردن سیلیس در داخل نور و ایجاد سیلیکات نا محلول باعث جوش خوردن دو قطعه شیشه ای به هم می شود . محلول های فلیایی بایستی در ظروف سر بسته نگهداری شوند و سدیم هیدروکسید که به عنوان محلول استاندارد به کار می رود لاقل باید هر هفته یک بار تحت آزمایش قرار گیرند تا از وجود کربنات در آن اطمینان حاصل گردد .

 

نمونه برداری از کنسانتره :
برای نمونه برداری پیپت را برداشته و در اطراف آن الکل می ریزیم و سپس آن را شعله ور کرده و بعد از خاموش شدن درون ظرف مورد نظر می ریزیم ظروف مورد نظر که نمونه را در آن می ریزیم بایستی در مقابل شعله و حرارت قرار داشته باشد تا احتمال نفوذ آلودگی ب

ه درون آن نباشد بعد از برداشتن نمونه از درون گالن های موجود بر حسب نمونه برداری را بر روی آن قرار می دهیم .

تهیه نمونه :
90 گرم از کنسانتره و . . . را وزن کرده و به حجم 500 سی سی می رسانیم و سپس مقداری شکر و آرد به آن اضافه کرده و تا 80 درجه سانتی گراد حرارت می دهیم تا آروماهایی که فرارند و نسبت به حرارت مقاوم نیستند از بین رفته و میزان آرومای بکار رفته و باقیمانده تشخیص داده می شوند و بعد تحت آزمایشهای گوناگون قرار می گیرد .

آزمایش بر روی پوره آلو :
مقداری از پوره آلو بابدیکس 40 را وزن کرده 10 میلی لیتر آب مقطر به آن اضافه می کنیم بعد بریکن آن را نگاه می کنیم که به 22 رسیده باشد و در صورتی که به 22 نرسیده باشد دوباره مقداری آب به آن اضافه می کنیم سپس با قرار دادن آن در فرمول مقدار اسید لازمه ره بدست می آوریم .
10 100 0064/0 حجم سود مصرفی 1/0 نرمال
گرم نمونه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   101   102   103   104   105   >>   >